۱۳۵- سفر به هندوستان در سال ۱۳۶۰ و بعضی قضایای غیر عادی در آنجا
بهمن ۲۰, ۱۳۹۶۱۳۷- سفرهای مکرر به سوریه – آیت الله واحدی
بهمن ۲۰, ۱۳۹۶بسمه تعالی
یکی از خاطرات پر اهمیتی که در زندگی برایم اتفاق افتاده این است: در زمانی که کانون بحث و انتقاد دینی در مشهد به اوج فعالیت رسیده بود و دسته دسته غیر مسلمانها با بحث و مناظره در آن محل مسلمان می شدند ائمه اطهار علیهم السلام هم به ما کمک می کردند. یک نمونه اش که برایم خاطره پر ارزشی بود این است:
یک روز در کانون بحث و انتقاد دینی در مشهد مقدّس نشسته بودم جوانی که لهجه کردی داشت وارد کانون شد و نامه ای را بدستم داد و گفت این نامه را « آیت اللّه حکمت نیا » برای شما نوشته اند. و گفت: من میخواهم نماز بخوانم و قرآن یاد بگیرم. مرحوم آیت اللّه حکمت نیا که آن وقت در اسلام آباد غرب ( شاه آباد سابق ) زندگی میکردند در نامه سفارش آن جوان را به من کرده بودند. آن جوان به من گفت من اهل حق ( یعنی علی اللهی ) هستم مبتلا به دل درد کهنه ای بودم سه سال بود که این دل درد امانم را بریده بود؛ با قرص های مسکن خود را تسکین میدادم تا آن که یک روز قرص هایم تمام شد به دارو فروشی مراجعه کردم دارو فروش وقتی قرصها را به من داد چون مرا نمی شناخت گفت با توسل به امام صادق علیه السلام این قرصها را بخور. من آن حضرت را نمی شناختم و حتی در قریه ای که بودم اسم امام صادق علیه السلام هم گفته نمیشد همه علی اللهی بودند. من قرصها را گرفتم و به منزل آمدم. شب در عالم رؤیا دیدم در بیابانی هستم و عطش زیادی دارم سيّد بزرگواری که نامش امام صادق علیه السلام بود ظرف آبی به من داد و فرمود برو مشهد نماز بخوان و قرآن را تعلیم بگیر. من به « اسلام آباد غرب » رفتم مسجدی را پیدا کردم که در آن « آیت اللّه حکمت نیا » نماز میخواند جریانم را به ایشان گفتم. ایشان این نامه را برای شما نوشتند و حالا من آماده ام که هر چه بفرمائید انجام دهم. من او را وادار به نماز و یاد گرفتن قرآن و عقائد و معارف و احکام اسلام نمودم. چند ماهی که گذشت برادر این جوان برای برگرداندن او به مذهب قبلیش به مشهد آمد. روز اول و دوم سر سازگاری با ما نداشت. « تخم کاجی » را که نزد آنها مقدّس است آورده بود و برادرش را به آن قسم میداد که به مذهب قبلیش برگردد. ولی پس از دو روز با گفتگوی ما و برادرش او هم مستبصر شد و او هم در مشهد ماند و هر دوی آنها با جدیت کامل مشغول تحصیل علوم دینیه و اعتقادات و تزکیه نفس و احکام اسلام شدند. پس از چند ماهی پدرشان با عصبانیت کامل به سراغ آنها آمد ابتداء من نگذاشتم با پسرانش روبرو شود یک روزی از او پذیرائی کردم وقتی که کاملا نرم شد پسرانش را دعوت نمودم تا پدرشان را ببینند بالأخره چند روزی من با پدرشان گفتگو کردم و پسرانش با او حرف زدند و او هم بحمد اللّه مستبصر شد. بعد از یکی دو سال که انقلاب اسلامی ایران پیروز گردید آقای شیخ محمد رضا محبتی برای تبلیغ به آن سامان یعنی وطنش رفت و حدود ۲۰۰ خانوار را بحمد اللّه مستبصر نمود و از این راه توفیقاتی نصیبش گردید و الان هر دو برادر از علماء و دانشمندان و مورد توجّه مردم اند. یکی از آنها یعنی برادر بزرگتر که آن معجزه درباره اش اتفاق افتاد نامش « محمد رضا محبتی » است و دومی که قبلاً نامش یار مراد بود بنام « محمد حسن محبتی » معروف گردیده است.
خدا آنها را زیر سایه امام عصر علیه السلام از خطرات حفظ کند.
تاریخ نگارش:
۱۴۲۶/۶/۱۰ قمری
۱۳۸۴/۴/۲۶ شمسی
جوان معمم آقای محمد رضا محبتی و ديگری که الان معمم است و در عکس، غير معمم ديده می شود محمد حسن محبتی است