۱۴۱- مرحوم آیت الله سید ستار محمدی – خصوصیات روحانی واقعی
بهمن ۲۱, ۱۳۹۶۱۴۳- سمینار مراحل صراط مستقیم، تقوی و محبت
بهمن ۲۱, ۱۳۹۶ بسمه تعالی
مدرسه مرحوم آیت اللّه بروجردی در نجف اشرف مهمترین حوزه علمیه علوم اسلامی قبل از روی کار آمدن صدام بود که من در آن مدرسه خاطرات خوبی در مدتی که در نجف اشرف بودم داشتم. یکی از آنها دوست صمیمی من مرحوم آیت اللّه اعتمادی کاشانی بودند که بسیار با یکدیگر مسافرت ها و معاشرت های صمیمانه ای داشتیم. ایشان فقیهی بزرگوار، شاعری کم نظیر که در قصیده ای عربی که حدودا ۵۰ بیت شعر بدون الف و به همین تعداد شعر عربی بدون نقطه سروده بود و در زمانی که در نجف بود و ما هم در آنجا بودیم به تدریس سطوح عالی مشغول بود که تصویر فوق متعلق به ایشان در مدرسه آیت اللّه بروجردی است.
خاطره دیگری که در آن مدرسه دارم در عالم رؤیا دیدم که این مدرسه خانه حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام است شرح جریان را در کتاب «شبهای مکه» مفصلا نوشته ام ولی در اینجا مختصرا اصل خواب را بیان میکنم:
«پس از آن که من حدود ده عنوان کتاب (۱۵۰۰جلد) در اثبات خلافت بلافصل حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام در مکه و مدینه پخش کردم در فکر این بودم که آیا این عمل من مرضيّ حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بوده یا خیر؟ در شب عید غدیر که به افق عربستان من در مکه بودم و به افق ایران که یک شب تاخیر داشت وسائل جور شده بود که من در مشهد بودم در آن شب عید غدیر که به افق ایران در مشهد بودم در عالم رؤیا می دیدم که در شهری شبیه به شهر نجف اشرف راه میروم و به هر کس میرسم از آدرس خانه حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام سؤال میکنم اکثرا آدرس کامل را نمی شناختند تا آن که دیدم حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مقابلم می آیند. از ایشان پرسیدم آقا خانه علی بن ابیطالب علیه السلام کجاست؟ ایشان با روی باز و متبسم فرمودند بله من خوب میدانم که خانه ایشان کجاست دست راست مرا در دست چپ خود گرفتند و آوردند درب مدرسه آیت اللّه بروجردی که من در خواب فکر میکردم آنجا خانه حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام است من از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جدا شدم و وارد خانه علی بن ابیطالب علیه السلام گردیدم. در مرحله اول دیدم تمام کتابهایی که در مکه و مدینه پخش کرده ام در کنار آن خانه موجود است (که در بیداری متوجه شدم پخش کتابها مورد قبول است) ولی مثل این که کسی در خانه نبود چند دقیقه ای منتظر شدم که شاید کسی پیدا شود و اطاق علی بن ابیطالب علیه السلام را به من نشان دهد ولی باز هم کسی نیامد. عشق و کم حوصلگی ام ایجاب کرد که صدا بزنم «یا علی» ناگهان دیدم آقا حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام از طبقه بالا پائین آمدند و با اظهار محبت خاصی جواب سلام مرا دادند و مانند پدری که فرزندش اجازه ورود به اطاق پدرش را بخواهد و پدر بی توقعیش بشود به من فرمودند چرا اینجا ایستاده ای؟ من دست ایشان را گرفتم و می بوسیدم و اشک می ریختم که با صدای گریه من خانواده مرا از خواب بیدار کرد. ولی بعد از روی کار آمدن صدام که آن مدرسه از طلاب ایرانی خالی شده بود رونق قبلی را نداشت و بلکه تعطیل شد و امید است که بعد از سرنگون شدن صدام علمای بزرگ حوزه نجف اشرف این مدرسه پر معنویت را دوباره مرکز علم و دانش و تربیت طلاب و علماء اعلام قرار دهند و حوزه نجف اشرف دوباره مرکز سربازان حضرت ولیعصر علیه السلام به فعالیت گذشته اش برگردد.
تاریخ نگارش:
۱۴۲۶/۶/۱۷ قمری
۱۳۸۴/۵/۳ شمسی
مرحوم آيت الله اعتمادی کاشانی در مدرسه آیت الله بروجردی در نجف اشرف