درس دوم از ۳۰ درس اعتقادات
دی ۶, ۱۳۸۱درس چهارم از ۳۰ درس اعتقادات
دی ۶, ۱۳۸۱
درس سوم از ۳۰ درس اعتقادات
موضوع:
معجزه - راهنمایی فکر و عقل - وحدت مصنوع دلالت بر وحدت صانع می کند - وجود شعور در حیوانات - هدایت بشر توسط خدا با واسطه - فرق حکمت و فلسفه - نتیجه تفکر در حیات موجودات
تاریخ:
۲۲ شوال ۱۴۲۳ هجری قمری
۰۶ دی ماه ۱۳۸۱ هجری شمسی
2002/12/27 میلادی
خلاصه این درس:
معجزات الهی
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- معجزات الهی به دو گروه تقسیم میشود: اول آن معجزاتی است كه ظاهری است مثل كور شفا دادن و عصا اژدها شدن. دوم آن معجزاتی كه علمی و عقلی است كه قرآن از این نوع معجزات میباشد. گروه اول معجزات به طور معمول مردم عوام معمولی را به خود جلب میكند و گروه دوم معجزات مردم اهل تحقیق و دانشمند و به طور كلی مردم آخرالزمان را به خود متوجه مینماید و آن هدفی كه معجزه به دنبال دارد یعنی ایمان به خدا را محقق میكند و به همین جهت است كه اگر تمام دنیا را بگردیم كمتر از یك درصد مردم شاید پیدا شوند كه خدا را قبول نداشته باشند و الا تمام مردم دنیا عقلا خدا را پذیرفتهاند و لذا در یك بررسی كلی میتوان فهمید كه خدای تعالی مردم قبل از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله را عوام دانسته است.
وحدت مصنوع دلالت بر وحدت صانع می کند
۲- در بحث خداشناسی وحدت مصنوع انسان را متوجه وحدت صانع میكند یعنی یك هماهنگی و نظم فوق العاده عجیبی در بین مخلوقات و مصنوعات مشاهده میشود كه انكار تمام مجموعه یكی است و این خود توحید و وحدت صانع را ثابت میكند.
وجود شعور در حیوانات
۳- یكی دیگر از چیزهایی كه با راهنمایی فكر و عقل انسان را متوجه خدا و توحید میكند بحث حیوانات و شعور حیوانی است زیرا حیوانات دارای قوه تفكر و تعقل نمیباشند و هر موجودی كه این قوا را نداشته باشد نمیتواند به زندگی خود ادامه دهد ولی میبینیم كه حیوانات در حال زندگی هستند و میدانند چه بخورند و چگونه توالد و تناسل نمایند و در هنگام مریضی داروی خود را میشناسند.
آنچه در حیوانات وجود دارد كه سبب بقای زندگی آنها میشود "شعور حیوانی" است.
خدای تعالی خلقت هر موجودی را به او عطا كرده یعنی به حیوان گوشتخوار دندان نیش داده و به سایر حیوانات هم به نسبت خودشان هر چه نیاز بوده در خلقتشان قرار داده است و سپس آنها را هدایت نموده. لذا در فطره و ساختمان وجودی حیوان یك شعور اولیه وجود دارد و آنگاه بر اساس نیاز هم هر چه لازم باشد به او الهام یا وحی میشود و باصطلاح شعور ثانوی برایش ایجاد میگردد كه این نحوه درك در حیوانات را "شعور حیوانی" گویند. وجود این واقعیت در حیوانات انسان را متوجه خدا میكند.
هدایت بشر توسط خدا با واسطه
برخورد خدای تعالی با انسان و حیوان متفاوت است. حیوان چون قوه تفكر ندارد و از طرفی هم باید باقی بماند لذا خدای تعالی او را مستقیماً حفظ میكند و روزیاش را در مقابلش قرار میدهد اما خدای تعالی به انسان قوه تفكر و تعقل داده است و درست است كه روزی انسان را هم خدا میدهد ولی نه مثل حیوانات بلكه باید عقل و فكرش را به كار بیندازد و خدای تعالی با واسطه فكرش به او روزی میدهد و كارهایش را راه میاندازد. به همین جهت انسان باید بفهمد كه رشد فكری او از اهمیت زیادی در نزد خدای تعالی برخوردار است تا جایی كه روزی او را منوط به فكرش نمودهاست و لذا انسان باید در هر كاری كه میخواهد انجام دهد اول فكر خودش را به كار بیندازد و اگر به نتیجه نرسید از افكار دیگران كمك بگیرد و هنگامی كه عزم بر انجام كاری پیدا كرد بر خدا توكل كند و حركت نماید و علت خمودگی فكری اهل استخاره این است كه فكرشان را به كار نمیاندازند. كسانی كه فكرشان رشد میكند از مادیات به جهت محدود بودن آن خسته میشوند و قدم در عالم بینهایت میگذارند.
فرق حکمت وفلسفه
فرق حكمت و فلسفه این است كه مقدمات حكمت مربوط به كار خود انسان است و بعد هم در ارتباط با پروردگار است كه یا از طریق وحی و یا از طریق الهام به انسان میرسد و بالاخره تماماً متكی به پروردگار است اما فلسفه تماماً متكی به علم بشری است و چون فكر بشر به بنبست میخورد لذا فلسفه هم به بنبست میخورد.
نتیجه تفکر در حیات موجودات
تكثیر حیوانات و تنظیم كنترل آنها مطلب مهمی در توجه پیدا كردن انسان به علم و قدرت پروردگار است. در نظام طبیعت این واقعیت دیده میشود كه هر حیوانی كه بیشتر نیاز است و لو تكثیرش كم باشد زیاد است و برعكس هر حیوانی كه نیاز به آن كم است و لو تكثیرش زیاد باشد كم است.
تفكر در قیافه ظاهری موجودات انسان را متوجه خدا میكند. در حیوانات جنس نر زیباتر از ماده است تا به این وسیله بشر نسل حیوان را حفظ كند چرا كه حیوان ماده بطور معمول بخاطر منافعش محفوظ میماند اما نر شاید اگر خوش قیافه نبود كمتر مورد توجه قرار میگرفت اما در انسان به خاطر فهم و شعوری كه هست ماده از نر زیباتر است
یکی از علل عدم کنترل غضب
از علل مهم عدم كنترل غضب و بعضی دیگر از صفات درونی ضعف عقاید است و لذا امام صادق علیه السلام برای مفضل بن عمر كه در برخورد با بعضی از كفار غضب نموده بود درس توحید گفت و لذا مردم باید كتاب « توحید مفضل » را بخوانند. علت این كه مردم در برخورد با مسائل عصبانی میشوند و غضب میكنند این است كه راه دیگری برای فرار از مخمصه ندارند و الا اگر دلیل برای اثبات عقاید خود داشته باشند از حریم عقاید خود دفاع میكنند و به غضب نمیآیند.
متن کامل درس سوم اعتقادات
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱-خطبه
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ آلِهِ اجمعین لَا سِیمَا عَلَی بَقِیةَ اللهِ فِی العَالَمِینَ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْانِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
۲- اشاره به آنچه گفته شده و میشود
در دو هفتهی گذشته، دربارهی مسایلی كه باید همهتان انشاءالله یاد بگیرید عرایضی عرض شد و در مسألهی خداشناسی به قدری كه از قرآن مجید و احادیث استفاده میشود، چند هفتهای مطالبی عرض میكنم. امیدوارم خوب دقّت كنید. من، تا بتوانم مسایل را توضیح میدهم.
۳- معجزهی هر پیامبری مناسب با سطح فکری امتش بوده است
در آیاتی كه امروز تلاوت شد، ابتدا جریان حضرت موسی علیهالسلام و فرعون بیان شد كه موسی علیهالسّلام با آیات و بیّنات به نزد فرعون آمد. طبعاً همهی انبیاء كه فرستادگان الهی بودند برای مردم در مرحلهی اوّل، نشانههایی بسیار صریح و واضح میآوردند. مثلاً در جریان حضرت موسی علیهالسلام، حضرت موسی عصایش را میانداخت و اژدهایی یا مار بزرگی میشد یا دستش را در گریبان میكرد وقتی بیرون میآورد، همه جا را روشن مینمود. از این قبیل معجزات همهی انبیاء داشتند. این برای مردم عوام بود كه معجزه را به آنها نشان میدادند و مردم عوامِ معمولی با معجزه بهتر گرایش پیدا میكنند و بهتر متوجّه خدا میشوند. ولی دانشمندان، اهل تحقیق و به طور كلّی مردم آخرالزّمان به خصوص مردم زمان ما باید با علم و حكمت، با دانش، با تفكّر، با استدلالات عقلی، خدا را بشناسند.
۳.۱- سطوح فکری مردم متفاوت است
ممكن است الان در این مجلس یك كوری ناگهان شفا پیدا كند و بینا شود و در كنار این عمل یك استدلالِ قوی عقلی برای همین شما در اثبات وجود خدا گفته شود. اینجا مردم و حتّی همین جمع شاید دو دسته شوند: آن دستهای كه كور را میبینند شفا پیدا كرده، زودتر به خدا ایمان بیاورند و آرامش پیدا كنند، در مقابل آن استدلال قوی عقلی؛ یك عدّه هم آن استدلال قوی عقلی را بهتر قبول میكنند. با همین قبول كردن و ایمان آوردن انسانها شناخته میشوند كه كدامیك عمیقاً و علماً و با حكمت به حقایق متوجّه میگردند و كدام دسته با یك مسائل ظاهری.
۳.۲- تفاوت مردم قبل از پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و بعد از ایشان در نظر خدای تعالی
و در یك بررسی كامل، انسان متوجّه میشود كه خدای تعالی مردم قبل از زمان پیغمبراكرم صلیاللهعلیهوآله را عوام دانسته و بیشتر با معجزات اینگونهای؛ كور شفا دادن، فلج را شفا دادن، مرده را زنده كردن و عصا را انداختن و اژدها شدن و امثال اینها- مردم قبل از پیغمبر صلیاللهعلیهوآله چون مردم تقریباً عوامی بودند- آنها را به خدا متوجّه كردند، ولی وقتی كه پیغمبراكرم صلیاللهعلیهوآله مبعوث شد، خدا به او كتاب داد.
۳.۳- خصوصیات معجزهی پیامبر خاتم
علم و حكمت داد. علم و حكمتش را در سطح معجزه قرار داد. آنچنان این علم و حكمت برای مردم ارزشمند بود كه دانشمندان بزرگ دنیا را متوجّه خدا كرد. تا امروز كه طبق آماری كه گرفته شده، شاید یك درصد و بلكه كمتر كسانی باشند كه معتقد به خدا نباشند. و باید پیرو همین حركت، ما هم حركت كنیم. آیات الهی را تنها در معجزه، آن هم معجزات ظاهری؛ ندانیم بلكه آیات پروردگار، یعنی نشانههای خدا را در همه چیز تصوّر كنیم.
۴- موجودات عالم با راهنمایی فکر و عقل، خدا را کاملًا نشان میدهند
مثلاً یكی از چیزهایی كه خدا را كاملاً نشان میدهد- با راهنمایی فكر و عقل- همین موجوداتی است كه در عالم هست.
۵- وحدت مصنوع دلالت بر وحدت صانع میکند
دربارهی نظم عجیب عالم و وحدانیت خدا به وسیلهی استفادهی از وحدت مصنوع، در هفتهی گذشته عرایضی عرض شد. وحدت مصنوع دلالت بر وحدت صانع میكند. نظم عجیب عالم دلالت بر ناظم واحدی دارد.
۶- وجود شعور در حیوانات
در میان حیوانات، بحثی است كه حیوانات دارای شعور حیوانی هستند.
۶.۱- شعور حیوانی چیست؟
شعور حیوانی همان چیزهایی است كه حیوانات برای بقاء و حیات خودشان دارند. مثلاً هر حیوانی را كه شما بررسی كنید میبینید هم میداند چه باید بخورد، گوشتخوارها گوشت میخورند و گیاهخوارها گیاه میخورند و هر حیوانی میداند چگونه توالد و تناسل كند، هر حیوانی میداند كه داروی امراضی كه متوجّه او میشود چیست! و بالاخره به حیاتشان ادامه میدهند و حیات خود را حفظ میكنند. بر این اساس یك سؤال پیش میآید كه اینها آنچه را كه میدانند، از كجا یاد گرفتهاند؟ چون بهذاته نمیتوانند هر چیزی را خودشان بدانند. مثلاً حیوانات در موضوعات مختلف؛ شما اگر كتابهایی كه دربارهی موریانهها و مورچگان و حیواناتی كه دسته جمعی زندگی میكنند دقّت كنید، میبینید كارهای عجیبی كه هنوز بشر به آن نرسیده انجام میدهند.
كتابهایی دربارهی موریانه و مورچه و زنبور عسل نوشته شده كه گاهی خواندنش باید جنبهی درسی پیدا كند. یك موریانه در مهندسی، یك زنبور عسل در مهندسی آن چنان قوی كار میكند كه شاید مهندسین انسانی بعد از سالها درس خواندن نتوانند مانند آنها كار بكنند. من نمیخواهم حالا دربارهی زندگی مورچگان و موریانه و زنبور عسل و امثال اینها برای شما صحبت كنم و وقتتان را بگیرم. شما میتوانید خودتان مطالعه كنید در زندگی حیوانات. چون حیوانات را خدا عقل نداده، حیوانات قوّهی تفكّر ندارند و باید هم بمانند.
۶.۲- خدا حیوانات را مستقیما و بیواسطه هدایت میکند
خدا به آنها الهام میكند یا حتّی وحی میكند. پروردگار متعال دقیقاً به مورچه، دقیقاً به موریانه، دقیقاً به زنبور عسل وحی میكند كه چه بكن و چه نكن. چگونه خودت را حفظ كن و چگونه مفید برای مردم باش. " وَأَوْحَینا رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنْ اتَّخِذِی مِنْ الْجِبَالِ بُیوتًا " (نحل/68)، ما به زنبور عسل وحی كردیم كه از كوهستانها برای خود خانه اتّخاذ كن. چون آنجا گلهای بیشتر، هوای بهتر و برای مردم عسل تهیه كن تا آنها استفاده كنند. دربارهی مورچگان هم داریم، دربارهی سایر حشرات و حیوانات تقریباً به همین مضامین در روایات هست. اینها چون شعوری دارند ولی عقل و تفكّر ندارند، باید خدای تعالی با آنها مستقیم حرف بزند.
۶.۳- چرا باید خدا با حیوانات مستقیما حرف بزند
عیناً مانند بچّهی خردسالی كه هنوز عقل و تفكّری ندارد میبینید پدر با او حرف میزند، راهنماییش میكند، دستش را میگیرد و نمیگذارد به حال خودش باقی بماند. به بچّهی خردسال بیشتر توجّه میشود، بیشتر با او حرف میزنند، ولی وقتی كه همین كودك خردسال به عقل و فكر و علم رسید، توانست خودش فكر كند، تعقّل كند، میبینید پدر گاهی یك مسائلی را هم كه میداند به مصلحت او است به او نمیگوید. با خودش، یا به زبان حال به آن فرد، به آن فرزند میگوید كه باید خودت فكرت را به كار بیندازی و از عقلت استفاده كنی. خدای تعالی هم نسبت به حیوانات این طور است. حیوانات نمیتوانند خودشان گلیم خودشان را از آب جمع كنند لذا خدا به آنها وحی میكند، با آنها صبحت میكند، با آنها راهنماییشان میكند و آنها را هدایت میكند.
۶.۴- معنای «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»
آنجا كه حضرت موسی به فرعون گفت: " رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى " (طه/50) پروردگار من میدانی كیست؟ آن كسی است كه همهی چیزها را خلقتش را به آن داده. مثلاً آن حیوانی كه گوشتخوار است به او دندان نیش داده، آن حیوانی كه علفخوار است به او نداده و همین طور سایر چیزها از قبیل معده و از قبیل مثلاً دستگاه هاضمه. اوّل خدا " أَعْطَى كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ " عطا كرده هر چیزی را، خلقتش را و بعد هدایتش كرده. هدایت، مستقیم از جانب پروردگار است. من یك وقت گفتم، یك مثالی زدم، وقتی كه مرغ دانههای خوب را از میان دانههای بد جمع میكند، در آن وقت؛ یك مشت شماـ این كار را كردندـ یك مشت گندم از چوب ساختند شبیه به گندمهای معمولی كه اگر جلوی شما میگذاشتند، شما فرقی بین گندم طبیعی و گندم چوبی نمیگذاشتید؛ اینها را مخلوط كردند ریختند پیش مرغ، مرغ تمام گندمهای طبیعی را جمع كرد و خورد و گندمهای چوبی درست شده را در جا گذاشت. اینجا میدانید چه میشود و باید این اعتقاد را داشته باشید و ان شاءالله خواهید داشت با تفكّر در آیات الهی؛ اینجا وقتی مرغ نوك به زمین میزند خدا به او میگوید: این را بخور، آن را نخور، این را بخور، را آن را نخور. به همین مباشرتاً، به همین صراحت. و خدا تمام موجوداتی كه در عالم هست، آن همه حشرات، آن همه حیوانات، آن همه درندگان همه را همین طور دارد هدایت میكند " رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى كُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى".
۷- خدا بشر را با واسطه هدایت میکند
امّا بشر، بشر آن جوانی است كه به سن مثلاً بیست سالگی رسیده و به بعد، بشر را خدایتعالی میگوید: من به تو عقل دادم، تفكّر دادم، انسانیت دادم، قدمهایت را بردار، بیا، بیا، تا خلیفةالله شوی، جلو بیا، تا چشمت عینالله، گوشت اُذُنُالله، زبانت لسانالله شود. آنقدر جلو بیا تا خلیفهی من، جانشین من، مَثَل اعلای من در روی زمین باشی. من اگر به تو بگویم این را بخور، آن را نخور، تو مثل یك حیوان بزرگ میشوی، به خودت وامیگذارم، به تو اختیار میدهم، به تو تفكّر دادم، تو را یكی و خودم را یكی حساب كردهام، تو به من بندگی كن، راهنماییهایی به تو دارم كه با عقلت، با تفكّرت باید پیش بروی و از همه چیز استفاده كنی و تو گُل سرسبد مخلوقات من هستی. خدای تعالی با ما این طور رفتار كرده.
۷.۱- نحوهی روزی دادن خدا به حیوان و انسان
خدا رحمان است نسبتِ به همهی حیوانات و در ابتدا و گاهی برای انسان. به انسان روزی میدهد ولی نه آن طور كه به حیوانات روزی میدهد. تو اگر مثل یك حیوان، مثل یك مورچه رفتی در لانهات سرتاسر زمستان را خوابیدی به تو روزی نمیدهد. به تو تفكّر داده، عقل داده، گفته است: حركت كن. روایت است، حدیث قدسی است كه فرمود: " یا اَرْضُ لاتَرْزُقِی عِبَادِی " ای زمین! به بندگان من روزی نده " اِلاّ بِكَدِّ الْیمِینِ " مگر با بازو، با زور بازو، با كارهایی كه با دستش انجام میدهد. چرا؟
۷.۲- چرا انسان برای روزیش باید تلاش کند
به خاطر اینكه عقل تو را به كار بیاندازد، عقل تو را آنچنان به كار بیاندازد كه بخواهی فضا را تسخیر كنی.
۷.۳- تسخیر فضا نشانهی رشد فکر بشر است
تسخیر فضا را خدا از روز اول برای بشر قرار داد " سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ " (لقمان/20) امّا از راه خودش. " فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ " (رحمان/33) نفوذ كنید در آسمانها و نمیتوانید نفوذ كنید مگر كار كنید، مگر فكر كنید، مگر عقلتان را به كار بیاندازید.
۷.۴- به کار گیری فکر سبب رشد آن میشود
پسر شما در سنین مثلاً چهارده ساله، پانزده ساله هست، یك روزنامه میگیرید، میآورید جلوش میگذارید میگویید: این جدول ضربهایش را، این جدولش را تو حل كن، چرا این كار را میكنید؟ چه فایده دارد؟ میگویید فكرش به كار میافتد. حافظهاش به كار میافتد، كار میكند، این مغز باید كار كند، همانطوری كه اگر شما یك روز ورزش نكردید، ممكن است ضعفی بر بدنتان حاصل شود، همین طور اگر فكرتان را به كار نینداختید، ممكن است فكرتان خمود بشود.
۷.۵- اهل استخاره انحطاط فکر دارند
من غالباً گفتهام: اینهایی كه خیلی استخارهای هستند، یعنی تا به یك مشكلی بر میخورند استخاره میكنند، اینها اكثراً فكرشان منحط است،
۷.۶- کارهایی که باید قبل از تصمیم گیری انجام داد
ولی اول باید فكر كرد، كاملاً اطراف قضیه را بررسی كرد، خوب به عمق مسایل متوجّه شد، اگر باز هم سر دوراهی ماند، از افكار دیگران استفاده كند، چون یكی از راههای موفقیت انسان، استفادهی از افكار دیگران است. شما فكر نكنید مثلاً یك نفر در اتاق آزمایشگاهش نشسته و هواپیما را اختراع كرده و صبح فردایش هم آمده توی فرودگاه هواپیما را به آسمان فرستاده، نه؛ از سالها قبل از میلاد مسیح، آنچه كه تاریخ به ما میگوید فکر بشر این بوده است که مثل پرندگان بپرد یک قدم اول را یک نفر برداشته، قدم دوم، قدم سوم، قدم چهارم، تا امروز هواپیما در اختیار ما قرار گرفته. از افكار دیگران باید انسان استفاده كند. یك فرد مستبد، خودخواهی نباشد، حتّی از افكار كودكان گاهی انسان باید استفاده كند، باید همه را به حساب بیاورد، پیغمبراكرم صلیاللهعلیهوآله با آن همه عظمت خدای تعالی میفرماید: " وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ " (آلعمران/159)، در امور زندگی، در امور مختلف، در اموری كه مربوط به آنها میشود با آنها مشورت كن
۷.۷- پس از تصمیم گیری
" فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ " (آلعمران/159)، وقتی كه عزم كردی، خودت تصمیم گرفتی، از افكار مردم استفاده كردی و افكار مردم را بر افكار خودت افزودی آن وقت عزم كن، توكل به خدا كن و حركت كن. و از این قبیل مسایل توی روایات زیاد است.
۷.۸- نتیجهی رشد فکر، توجه به عوالم عالی است
باید فكرتان را رشد بدهید، افكارتان را بالا ببرید، فكر وقتی كه بالا رفت، آن وقت انسان ممكن است از مادیات خسته شود. این را بدانید مادیات چون محدود است، ممكن است برای ما هنوز كه عقلمان خیلی رشد نكرده و در آزمایشگاههای علمی و اكتشافی زیاد واقع نشدیم هنوز ما بخواهیم در مادیات جلو برویم امّا به طور كلّی انسان به جایی میرسد كه به بنبست برخورد میكند؛ یعنی آسمان را تسخیر كرد، همهی مادیات تحت اختیارش قرار گرفتند، چون مادیات محدود است، انسان به پایانش میرسد. این طبیعی است و از آنجا بشر باید به فكر یك عالم بینهایتی بیفتد. یك عالم بسیار بالاتر، اگر فكرتان را آقایان! رشد بدهید و دایماً به فكر پیشرفت روحتان باشید و غذاهای مقوّی به روحتان بدهید و علم و دانشتان را زیاد كنید، اگر چه در علوم مادّی هم زیاد كار كرده باشید میبینید اینها آخرش محدود است، هم از نظر تو محدود است هم از نظر جهان. از نظر تو محدود است، تو تا مردن بیشتر فرصت نداری. از نظر دنیا هم بالاخره همین دنیا است و بیشتر نیست، هر دویش محدود است.
۷.۹- انسان باید عالی فکر کند
قدم را انسان باید در جایی بگذارد كه نامحدود است، چرا؟ به خاطر اینكه انسان خودش نامحدود است، خدای تعالی فرموده است در بهشت هم آن قدر میمانی، " هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ " (بقره/39) " خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا " (نساء/122)، همیشه در بهشت، یا در جهنّم، فرقی نمیكند همیشه خواهی بود. دیگر مرگ از بین میرود.
۷.۱۰- اعلامیه های قیامت
روایت دارد كه روز قیامت چند تا اعلامیه خدای تعالی به افراد بشر میدهد: یكی از اعلامیهها این است كه به احدی امروز ظلم نمیشود، این یك. دوّم اینكه مرگ در عالم آخرت از بین رفته، هیچ كس نمیمیرد، پس بینهایت باید آدم جلو برود، باید دایماً پیشرفت كند. حالا؛
۸- خط فکر
اوّل كاری كه بشر باید بكند این است كه حكمتی كه پروردگار در اختیارمان گذاشته از آن استفاده كنیم.
۸.۱- فرق حکمت و فلسفه
یك فرقی بین حكمت و فلسفه- همین جا باید گفته شود، كه من گفتهام و اكثر شما دوستانی كه تا حدّی با عرایض من آشنا هستید- هست و آن این است كه حكمت متكّی به وحی پروردگار است و هر كسی را كه هر چه از عقلش، از فكرش، از فكر بشریش استفاده كرد، حكمت نمیگویند. حكمت یك مقدار مقدّماتش مربوط به كار خود انسان است، بعد هم در ارتباط با پروردگار، خدا به او یا از طریق وحی، كه به انبیاء بوده یا از طریق الهام كه برای همه كس هست، خدای تعالی به انسان میرساند. ولی فلسفه این طور نیست، همه گفتهاند كه هر چه كه بشر با فكر خودش، حالا افكار بلند و متعالی مثل افكار سقراط و افلاطون و بوعلی سینا است، فلسفه را یافته و افكاری هم هست و مثل افكار بعضی از متفلسفین، كسانی كه خودشان را به فلسفه چسباندهاند و چیزی از فلسفه نمیفهمند، اینها هم هستند. در عین حال، همهی اینها محدود است، چرا؟ به جهت اینكه فكر بشر محدود است. همه جا به بنبست میخورند، چرا؟ به خاطر اینكه فكر بشر به بنبست میخورد، و به تنهایی نمیتواند پیش ببرد. امّا كسی كه پیرو حكمت است، حكمت، از جانب خدا است. یك مقداری بشر باید فكر كند، كار كند، تا برسد به حكمت. وقتی كه رسید به حكمت دیگر راه باز است تا حتّی هفته گذشته عرض كردم تا خود بهشت، كه در بهشت هم میگویند: قرآن را بخوان و پیش برو، جایی كه بنبست باشد، متوقّف انسان بشود، نخواهد بود.
۸.۲- از طریق حکمت باید فکر سیر کند
بنابراین، باید اول كاری كه ما میكنیم از راه حكمت، از راهی كه خدا راهنماییمان كرده، حالا حكمت را مستقیماً به خودمان داده باشد، كه نداده و یا حكمت را به پیغمبراكرم صلیاللهعلیهوآله و ائمّهی اطهار علیهمالسلام عنایت كرده، كه داده و از آنها ما باید استفاده كنیم.
۹- تفکر در حیات موجودات، رحمانیت خدا را ثابت میکند
بنابراین، میخواهیم بفهمیم كه خدا رحمان است؛
۹.۱- تفکر در روزی خوردن موجودات
به مردم نگاه كن، عقلت را كار بیانداز، ببین چه بشری را، چه حیواناتی را، چه حشرات ریزی را، خدای تعالی به آنها روزی میدهد " وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ "، خیلی عجیب است! هیچ جانداری، " دابّة " به معنای موجودی است كه تكان میخورد، هیچ جانداری نیست در روی زمین، گاهی نمیدانم دیدید با ذرّهبین نگاه كنید، یك حشرات بسیار ریزی میبینید روی دستتان حركت میكنند، این همه چیز دارد، هر چه كه فیل دارد پشه هم دارد، همهی این موجودات را خدا روزی میدهد، " وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا "(هود/6)، شما نمیدانید توی این اتاق چند تا حشره در حركتند و روزی اینها چیست و غذایشان چیست؟ چرا، چند تا مرغ توی قفس كرده باشید تا حدی آن هم میدانید چه باید به او بدهید، بخورد و چه آبی باید در مقابلش بگذارید. اما این حشراتی كه یقیناً توی اتاق گرمی هست، حالا ریز یا درشت، موش باشد یا مورچه، فرقی نمیكند. اینها هستند، شما به روزیشان میرسید؟ " أَ أَنْتُمْ تَرْزُقُونَهُ،أَ أَنْتُمْ- به اصطلاح- تَزْرَعُونَهُ " (واقعه/64) این آیهی شریفه؛ شما زراعت میكنید؟ شما روزی به اینها میدهید؟ شما به اینها طعام میدهید؟ یا ما این كار را میكنیم؟ میبینید این حشره همینطور هست. پشه را زدید، اصلاً نگذاشتید از بدن شما استفاده كند، صبح میبینید باز هم آن بالا سرحال نشسته،
۹.۲- تفکر در زنده ماندن موجودات
مورچهها، شما حساب بكنید كه توی این برف عجیبی كه الان اطراف تهران را گرفته و به خاطر گرمی خانههای تهران، تهران فعلاً خیلی برف ندارد، امّا در اطراف تا یك متر و هفتاد سانت- به من همین دیشب خبر میدادند كه هست- این حیوانات، این حشرات، این مورچهها چه كار میكنند، سال بعد هم میبینید همهاشان ریختند بیرون، یك روز آفتاب میشود همه میریزند بیرون، اینها چه كار میكردند؟ این آب باید طبعاً وارد سوراخی كه تحت زمین هست وارد بشود، جوری خانههایشان را میسازند كه آب میرود آنجا، نمیشود آب نرود آب میرود ولی آن قسمت فوقانیش نمیرود و آنها سالم و زنده میمانند. شما یك مورچه را بیندازید توی آب حتماً خفه میشود، امّا آنجا با اینكه زیر زمین است خفه نمیشود. غذا میخورد. حالا یا با فعّالیت خودش غذایش را تهیه میكند، یا مثل زنبور عسل، شما زنبورهای عسل را نگاه كنید توی كندو، اینها همهشان در زمستان و هوای سرد رفتند توی آن مسدسی كه دارند نشستهاند و غذا میخورند. غذا از كجا میآورند؟ عسل خودشان، عسلی كه به شما قدرت میدهد به خود آنها قدرت نمیدهد؟ آن را میخورند، یا سایر حیوانات، یك خرده روی اینها فكر كنید تا رحمانیت پروردگار را تعلیم بگیرید.
۹.۳- وجوب تفکر در حیات موجودات
آقایان! بیكار ننشینید. به خدا قسم روزی نیم ساعت بر هر مسلمانی به نظر من واجب است كه بنشیند دربارهی این موضوعات فكر كند. آخر كی به اینها روزی میدهی؟ چطور میشود اینها روزی میخورند؟ به خود حضرت موسی علیهالسلام قسم اگر ما عقل داشته باشیم، فكر داشته باشیم، روزی خوردن یك مورچه از عصای حضرت موسی علیهالسلام اژدها شدنش مهمتر است. من یك وقتی اردبیل بودم. دیدم مورچههایش آنجا خیلی ریزند. به دوستمان، آن كسی كه میزبانمان بود، گفتم: میدانید اینجا چرا مورچههایش ریزند ولی در آفریقا مورچهها آن قدر بزرگند؟ گفت: نه! گفتم: اینها در ماه، در سال، شاید یكی دو مرتبه بیشتر از زیرزمین بیرون نمیآیند، رشد نمیكنند ولی زندهاند، ولی هستند، فكر كنید. یكی از دستورات نمیخواهم من، عرض كردم من نمیخواهم دستور به شما بدهم، ولی دستور الهی است عرض میكنم،
۹.۴- نتیجه تفکر در حیات موجودات
یكی از دستورات این است روزی چند دقیقهای، چند ساعتی، كمكم طوری میشود كه دایماً شما در فكر همین مسایلید و به جایی میرسید از همین راه كه خدا را در همه جا میبینید. " لَو كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یقِینًا "، حضرت نمیخواهد خودنمایی بكند، و ما به آن مرحله نمیرسیم، و ما را به اصطلاح مردم، جیزّك بدهد. این كار را نمیخواهد بكند. میخواهد به ما بگوید كه اگر شما هم قدمتان را جای قدم من بگذارید، افكارتان مثل افكار من باشد، با افكار من حركت كنید به جایی میرسید كه اگر تمام پردهها- اصلاً پردهای باقی نمیماند- حجابها همه رفع میشود، " مَا ازْدَدْتُ یقِینًا "، فرقی در یقینم پیدا نمیشود.
۱۰- تفکر در موجودات، تمام وجود انسان را متوجه علم و قدرت خدا میکند
" مَا رَأَیتُ شَیئًا اِلَّا وَ رَأَیتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ "، شما به كجا میتوانید فكر كنید كه فكرتان، عقلتان، توجهتان به خدا و قدرت پروردگار زیاد نشود. قدرت پروردگار، علم پروردگار، خدا همه را میداند كجا هستند؟ چه میكنند؟ اینها خیلی مهم است.
۱۰.۱- تفکر در حیات موجودات مخصوصًا برای اهل تزکیه نفس مثل نماز واجب است
و به نظر من بر هر مسلمانی، مخصوصاً شما كه اهل تزكیهی نفس و كمالات میخواهید باشید یا هستید، واجب است، چون لقاء پروردگار از همین طریق به دست میآید، واجب است كه در شبانه روز مثل نمازتان، مثل روزهتان، مثل سایر واجباتتان، بنشینید روی همین مسایل فكر كنید. این یك بحثی است در بین دانشمندان بزرگ، شعور حیوانی.
۱۱- تفکر در تنظیم کنترل جمعیت حیوانات انسان را متوجه خدا میکند
یك بحثی است دربارهی نظم كنترل جمعیت حیوانات، این كنترل جمعیت حیوانات هم خیلی مهم است، شما مثلاً فرض كنید توی حوض منزلتان دو تا ماهی یك نر یك ماده میاندازید، سال دیگر میبینید ماشاءالله! هزارتا بچه كردهاند، خوب همین جور تكثیر بشود تو دریا، یك وقت میبینید اصلاً جایی برای آب باقی نمیگذارند، رو همین حساب، ولی شما هر سال كه تور را میاندازید همان ده تا ماهی كه هر سال میآمده توی تورتان همان میآید. این را كی تنظیم میكند؟ جدّاً فكرش را بكنید كی این را تنظیم میكند؟ یك تخم هندوانه میكارید، توی این یك هندوانه صدتا تخم است، همهشان بوتهی هندوانه میشود. یا مثلاً در جاهایی كه بعضی از چیزها هست كه به بشر اجازه نمیدهد كنترلش بكنند؛ در یكی از ممالك اروپایی یك گیاهی است از سنخ كاكتوس، در میان خانهها پیشرفت میكرد و یك حشرهایی بود میآمد این را كنترلش میكرد. یعنی نمیگذاشت زیاد رشد كند. اینها با این حشره مبارزه كردند، حشره را از بین بردند. آن قدر این گیاه رشد كرد توی تمام اتاقها، توی تمام خانهها، هر چه میبریدند بیرون میریختند باز هم زیاد بود. رفتند از همان حشره برداشتند آوردند همینجا، تكثیرش كردند كه بیاید و باز كار خودش را شروع كند، آن هست که میتواند كنترل كند. این حكمتها را كی به موجودات عنایت كرده؟ این مسایل را كی به عالم تكوین محبّت كرده؟
۱۱.۱- تکثیر حیوانات بر اساس نیاز تنظیم شده است
سالها است، میلیونها سال است حیوانات دارند تكثیر میشوند، موجودات دارند تكثیر میشوند، هر حیوانی كه بیشتر لازم بوده، ولو این كه تكثیرش كمتر باشد، بیشتر قرارش داده مثل گوسفند، هر حیوانی كه كمتر لازم بوده، ولو تكثیرش زیادتر باشد مثل گرگ، كمتر قرارش داده، این تنظیم حیوانات را كه میكند؟
۱۱.۲- متوجه علم و قدرت خدا باشیم
این عرایض را عرض میكنم برای اینكه به دو صفت از صفات پروردگار خوب آشنا بشوید: یكی علم خدا و دوم قدرت خدا، همین دو صفت شما را به خدا میرساند؛ یعنی روی علم و قدرت خدا فكر كنید كمكم هر چه كه میبینید خدا را میبینید، هر چه كه ملاحظه میكنید.
۱۲- تفکر در قیافهی موجودات، انسان را متوجه خدا میکند
خودتان بنشینید فكر كنید، چرا باید مرد این شكلی باشد، چرا باید زن آن شكلی باشد؟ چرا باید حیوانات؛ در حیوانات جنس نرش زیباتر از مادهاش باشد و در انسان جنس مادهاش زیباتر از نرش باشد. این را بنشینید فكر كنید. چرا؟ یك فكری بكنید، ببینید چرا این كار را كرده؟ چون آنها زیبایی و زشتی را زیاد نمیفهمند، باید حیوان نر را نگه دارند نسلش را حفظ كنند. بشر، نسلش را حفظ كند، حالا یا به هر دلیل دیگر ولی در انسان این مسأله معلوم است، حساب دارد حسابی باز كرده، این طوری شده و امثال اینها.
۱۳- دستور مطالعهی کتاب «توحید مفضل»
یك قدری این " توحید مفضّل " را بگیرید، فارسی ترجمه شده بخوانید، حضرت صادق علیهالسلام برای تزكیهنفس توحید به آنها میگوید.
۱۳.۱- چرا امام صادق علیه السلام برای مفضل درس توحید میگوید
یك روز مفضّل بن عمر آمد كنار قبر پیغمبراكرم صلیاللهعلیهوآله- از اصحاب امام صادق علیهالسلام بود. دید ابن ابیالعوجاء بعضی از این زنادقه آن وقتها زیادتر بودند؛ اینها نشستهاند به پیغمبر جسارت دارند میكنند، كنار قبر پیغمبر. این خیلی عصبانی شد، اوقاتش تلخ شد، اوقاتش تلخ شد كه چرا شما این حرفها را میزنید دربارهی پیغمبر، و دعوا كرد با اینها. گفتند: تو كی هستی؟- خوب گوش بدهید. گفتند: تو كی هستی؟ گفت: من مفضّل بن عمر، شاگرد امام صادق علیهالسلام هستم. گفتند: تو شاگرد امام صادق علیهالسلام نیستی! چرا هستم! گفتند: ما با امام صادق علیهالسلام تندتر از اینها حرف زدیم هیچ وقت اوقاتش تلخ نشده و با ما دعوا نكرده. ببنید، غضب، صفات درونی، مربوط به اصحاب امام صادق علیهالسلام هم بوده. تو شاگرد امام صادق علیهالسلام نیستی، برو رد كارت. خودش هم پیشمان شد كه چرا من این جور تند برخورد كردم.
۱۳.۲- با مردم به نیکویی مجادله کنید
چون خدای تعالی در قرآن میفرماید: " وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ " (نحل/125)، یك جوانی یك روز پیش من آمد گفت: آقا من خدا را قبول ندارم، با من حرف میزنی؟ همین جور. تو كانون بحث و انتقاد دینی نشسته بودم. گفتم: اگر خدا را قبول میداشتی كه ما با تو حرفی نداشتیم! تو هم خدا را قبول داشتی، ما هم همینطور؛ چی بگوییم به هم؟ چون خدا را قبول نداری بیا بنشین حرف بزنیم. امام صادق علیهالسلام، رفت خدمت امام صادق علیهالسلام، امام صادق علیهالسلام فرمودكه: بنشین. نشست. برایش از خداشناسی حرف زد، اینی كه من شروع كردم به این مطلب چون هر چه زحمت شما كشیدهاید، ما كشیدهایم، دیدیم كه خیلی موفقیت آن طوری كه من میخواستم نشده گفتم: بنشینیم یك قدری درباره توحید و خداشناسی حرف بزنیم.
۱۳.۳- یک کتاب مطلب
توحید مفضّل یك كتاب است، آنهایی كه دیدهاند میدانند. یك كتاب مطلب، فلسفه نبافت حضرت، امام صادق علیهالسلام برای مفضّل- خدمتتان عرض شود- كه از بعضی مسایلِ عرفانی صحبت نكرد.
۱۳.۴- خشت اول گر نهد معمار کج...
آخر عرفا میگویند: ما باید ریاضت بكشیم تا خدا خودش، خودش را به ما نشان بدهد. این تا یك حدّی بعداز یك مراحلی شاید درست باشد، امّا از اول نه.
۱۳.۵- مطالب کتاب توحید مفضل
چه گفت؟ گفت: به این حیوان نگاه كن، به فلان كبوتر نگاه كن، به طاووس نگاه كن، برایش توضیح دادند. كه انشاءالله! در آن كتاب بخوانید. برایش توضیح دادند، كمكم اینها را یاد گرفت و آن اخلاقیاتش،
۱۳.۶- چرا انسان غضب میکند
انسان میدانید چرا بعضی وقتها عصبانی میشود، غضب میكند؟ برای اینكه راه دیگری برای فرار از این مخمصه ندارد، خودش را میخورد. اگر شما دلایل كافی برای اثبات وجود خدا داشته باشید، مینشینید قشنگ، همانطور كه عرض كردم كه تو اگر به خدا معتقد بودی ما با تو حرفی نداشتیم. حالا حرف داریم. و حرف حقّ، هیچ وقت با غضب كاری انجام نمیدهد.
۱۴- علم و قدرت پروردگار در همه جا منتشر است
پس بنابراین به علم و قدرت پروردگار تفكّر كنید. علم و قدرت پروردگار هم، همه جا هست، شما همین گلدانهایی كه اینجا هست نگاه كنید، اصلاً تو فكرش هم نیستید، بله، گل خوبی است، سبزی خوبی است، توی زمستان اینجا سبزه، همین، همین اندازه كافی است؟! برو ببین این برگها چطوری تنظیم شده؟ این همه گل؛
۱۴.۱- علم و قدرت پروردگار در محبت به انسان
یك روزی پهلویی یك گلستانی تقریباً، یك جای پر گلی بود من با یك نفر ایستاده بودم، او به من میگفت. میگفت: خدای مهربان، خدای رحمان، خدایی كه تو را از هر چیزی بیشتر دوست دارد به تو گفته، چه گلی را دوست داری برایت درست كنم؛ قبل از اینكه تو انتخاب كنی برایت همه را درست كرده كه هر كدام را میخواهی انتخاب كنی. یك گلدان خریدید بردید توی خانه، بنشینید فكر كنید رویش، هر ورقش دفتری است معرفت كردگار، رویش فكر كنید، ببینید چطور اینها تنظیم شده؟
۱۵- اختلال فکر
به خدا قسم آقایان اگر فكر نكنیم، فكرمان مختل میشود.
۱۵.۱- نمونههایی از فکر مختل
ببینید اینهایی كه اهل دنیا هستند، هر چه میگوییم امام زمان ارواحنافداه، میگویند بله! ما انشاءالله انتخاب میشویم برای وكالت، مثلاً دیگر، امام زمان ارواحنافداه همه كاره است، نه مردم باید انسان را دوست داشته باشند تا رأی بدهند. امام زمان ارواحنافداه كارها را زیر و رو میكند. همهی مردم تو را دوست داشته باشند ولی در عین حال رأی نمیآوری. میگوید: بله! آقا خیلی لطف دارند- حالا اگر شیعه باشد و اگر ایرانی باشد- آقا خیلی لطف دارند. ولی از تو حركت، این را یاد گرفتهایم،
۱۵.۲- سعی انسان فقط و فقط برای جلوگیری از اختلال فکر است نه رمز رسیدن به هدف
" وَأَنْ لَیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى " (نجم/39)، انسان سعی خودش را به همان معنایی كه در اول عرایضم كردم باید بكند. چرا؟ به جهت اینكه فقط و فقط فكرش مختل نشود. عقل را خدا به انسان داده، فكر را انسان دارد و باید اینها را به كار بیاندازد. درست، امّا بقیهاش را باید با خدا، با امام زمانش مرتبط باشد.
۱۶- نیایش با امام زمان ارواحنا فداه
روز جمعه است. امروز متعلّق به حضرت ولیعصر ارواحنافداه است، یك كلمه، آقا! ما از خودمان هیچی نداریم، تا اندازهای كه فكرمان باید پیش برود فكر میكنیم، تا اندازهای كه باید عقلمان فعّال باشد به كار میاندازیم، آقا بقیهاش با شما.
۱۷- خدا برای مردم دو راهنما قرار داده است
" إِنَّ للهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَینِ "، خدا برای انسان دو حجّت قرار داده: " حُجَّةً ظَاهِرَهً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً "، یك حجّت ظاهری است كه انبیاء هستند، رسل هستند، آنها سرچشمهی همهی حقایقاند و ائمّهاطهار علیهمالسلام هستند. این حجت ظاهری " وحجةٌ بَاطِنَةُ الْعُقُولُ "، حجج باطنه عقل است،
۱۷.۱- توجه خدای تعالی و امام زمان ارواحنا فداه به عقل فعال و رشید
عقلت را فعال كن، رشد داشته باش- شما توی مدرسه هم اگر معلّم باشید به آن بچّهای بیشتر توجّه دارید كه فكرش بیشتراست، عقلش بیشتر است، فهمش بیشتر است، به آن بیشتر توجّه دارید- تا خدای تعالی و امام زمان ارواحنافداه به شما توجّه كنند. فكرت را فعّال كن. عقلت را فعّال كن،
۱۸- راهی برای رشد فکر و عقل
روزی نیم ساعت بنشین به آیات الهی توجّه كن لااقل، وقتی كه این نیم ساعت را شما ادامه دادید، كمكم میبینید لذّت میبرد انسان، خیلی انسان لذّت میبرد، بعضی از لذایذ است كه ما هنوز نچشیدهایم. و الاّ ول نمیكنیم. شما چند دقیقه بنشینید بگویید: خداجان، قربان این كارهای خوبی كه انجام دادی بروم. اگر من چشم نمیداشتم! چی میشد؟ اگر من زبان نمیداشتم! چی میشد؟ اگر مثلاً من گوش شنوا نمیداشتم- خوب هستند، نمونههایی را خدا قرار داده كه شماها اقلاً بفهمید- چه میشد؟ اینها همه هستند، با خدا بنشین، كمكم میبینی یك لذّتی بردی،
۱۸.۱- چرا از مناجات با خدا لذت نمیبریم
به خدا قسم آنهایی كه لذّت نتوانند از این مناجاتها، تفكرها و تعقّلها ببرند، یك خردهای باید روحشان را معالجه كنند، به جهت اینكه یا مرده یا نزدیك است بمیرد، محتضر است، ذائقه دیگر ندارد، نمیتواند بچشد. یك نیم ساعتی كه این جوری هی گفتید و گفتید و گفتید، اشكتان كمكم جاری میشود، توجّهتان به خدا زیاد میشود، میبینید نمیتوانید دست بكشید، یك ساعتتان میشود دو ساعت، دو ساعتتان میشود یك روز، یك روزتان میشود یك شبانه روز، دائماً دیگر به یاد خدا هستید دیگر آنجا نشستن هم نمیخواهد، این را به شما بگویم.
۱۸.۲- با این کار دنیا و آخرت انسان آباد میشود
نگوئید: ما از كار میافتیم. یك كسی برای من گفته بود كه فلانی، پای صحبتهایش ننشینید چون انسان را از دنیا خارج میكند و از مادیات و اینها بیرون میكند. گفتم: اگر باشد باید خود من بیشتر از همه، با من بیشتر این معامله را میكند، نه! كمكم جایی میرسید با خدا دارید حرف میزنید، یاد خدا هستید مهمترین كارهای فكری را هم میكنید، چون هم خدا كمكتان میكند هم فكرتان. دلیلش هم آیه قرآن است: " رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ " (نور/37) مردانی هستند كه بیع و شراع و خلاصه از بیع و شراع شروع كرده تا بروید به اختراعات و اكتشافات، از یاد خدا كه بازشان نمیدارد هیچ، بلكه خدا هم بهشان كمك میكند.
۱۸.۳- چگونه به تمام مؤفقیتها میرسند
میگویند: " ایاك نستعین "، خدایا ما از تو كمك میخواهیم، خدا هم كمكشان میكند. دربارهی بوعلیسینا دارد كه هر وقت مسألهای مشكل میشد برایش به صریح قرآن كه " وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ " (بقره/45)، میرفت دو ركعت نماز توی مسجد میخواند، وقتی كه كارش به بنبست میرسید میگفت خدایا این مسأله را برای من حل كن و دربارهی ائمّهاطهار علیهمالسلام كه؛ فوقالعاده، دائماً، خوشا آنان كه دائم در نمازند، " الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ " (معراج/23)، همیشه به فكر خدا هستند، همیشه به یاد خدا هستند،
۱۸.۴- بوعلی در میان فلاسفه
و این هم كه دربارهی بوعلی گفتند، بوعلی توی فلاسفه یك مقداری كنار صراط مستقیم دارد حركت میكند، والاّ من اسم این شخصیتها را با داشتن ائمّهی اطهار علیهمالسلام و علمای بزرگ نمیبرم.
۱۹- مناجات با امام زمان ارواحنا فداه
خدایا! روز جمعه است، این دلها من میدانم همه متوجّه خلیفهی تو، جانشین تو، امام تو در روی زمین هستند. خیلی سخت است كه انسان در این ربع مسكونی كرهی زمین، با امامش باشد و به یاد او نباشد. " عَزِیزٌ عَلَی اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَ لاتُرَی "، یا بقیةالله! گرفتاریهای دنیاییمان نمیگذارد ما زیاد دربارهی خدا و تو و دینمان فكر كنیم. این دوستان روز جمعه، روزی كه متعلّق به تو است استراحتشان را گذاشتند آمدند در این مجلس یادی از تو بكنند، یا بقیةالله! اگر از نظر بدنی با ما مصلحت نیست در ارتباط باشی، از نظر روحی با ما در ارتباط باش. انشاءالله بیاید، دنیا را پُر از عدل و داد كند، نگذارد دشمنان با ائمّهی اطهار- بهترین خلق خدا- این گونه رفتار كنند كه
۲۰- ذکرمصیبت امام صادق علیه السلام
آن شخص راوی گفت: بالین امام صادق علیهالسّلام رفتم دیدم آن قدر اثر سم در بدن مقدّسش فعّالیت كرده كه از تمام بدن آن حضرت استخوآنهایی بیشتر باقی نمانده. روز دوشنبه، روز شهادت امام صادق علیهالسّلام است. وقتی كه از دار دنیا رفت، " صَارَ الْمَدِینَةُ ضِجَّةٌ وَاحِدَةٌ "، شهر مدینه همه گریه كردند، از دوری امام صادق، همه ناراحت شدند.
۲۱- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
امّا در روز عاشورا وقتی كه ابیعبدالله الحسین در میان گودی قتلگاه افتاده، همه شادی میكردند، همه دست میزدند، جز یك عده از زن و بچّه كه از خیمهها بیرون ریختند.
صلّی الله علیك یا اباعبدالله. السلام علیك یابن الرسول الله السلام علیك و رحمة الله و بركاته.
۲۲- دعای ختم مجلس
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحبالزمان یاالله، یاالله، یاالله، یاالله، یاالله، یاالله، یاالله، یاالله، یا رحمان یا رحیم، یا مقلّب القلوب یا قاضی الحاجات،
صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
خدایا! فرج امام زمان ما را برسان
چشم همهمان را به جمالش روشن بفرما
گرفتاریهای دنیاییمان برطرف بفرما
آخرتمان را اصلاح بفرما
زیر سایهی امام زمان حوایجمان برآورده بفرما
پروردگارا! دعاهایمان را مستجاب بفرما
امروز را روز ظهور امام زمانمان قرار بده
گذشتگانمان، به آبروی امام زمان غریق رحمت بفرما
مریضهای اسلام، مریض منظور، السّاعه لباس عافیت بپوشان
امواتمان، شهدایمان غریق رحمت بفرما
عاقبتمان ختم بخیر بفرما