درس ششم از ۳۰ درس اعتقادات
بهمن ۴, ۱۳۸۱درس هشتم از ۳۰ درس اعتقادات
بهمن ۴, ۱۳۸۱
درس هفتم از ۳۰ درس اعتقادات
موضوع:
توضیح شناسنامه پروردگار یعنی سوره توحید - خدا در صفات ذات احد است و در صفات فعل واحد - مجرد مطلق
تاریخ:
۲۰ ذیقعدة الحرام ۱۴۲۳ هجری قمری
۰۴ بهمن ماه ۱۳۸۱ هجری شمسی
2003/01/24 میلادی
خلاصه این درس:
علت آفرینش خلق
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- اگر با چشم معرفت خاص بنگریم تمام آنچه در عالم است آیت و نشانه خدا است و علت آفرینش خلق شناخت خدای تعالی است
توضیح سوره توحید یا شناسنامه خدا در قرآن
سوره مبارکه توحید به جهت اینکه نشانگر ذات مقدس پروردگار است لذا تلاوت آن از فضیلت فوق العاده خاصی برخوردار میباشد.
قل هو الله
خدای تعالی به تمام اعضاء و سلولهای وجود انسان و بلکه تمام موجودات عالم امر میکنند که بگو: «هو الله احد»
« هو » اشاره به خدای تعالی است که احاطه کلی پروردگار و مؤثر بودن او در تمام ذرات این عالم را بیان میدارد.
« هو » اسم اعظم است و معرف آن کسی میباشد که در تمام ذرات وجود، به صورت فعال حضور دارد.
خدا احد است
مجردی که معنای حقیقی تجرد را با خود دارد فقط خدای تعالی است که به آن مجرد مطلق میگویند و سایر مجردات، دارای تجرد نسبی میباشند و لذا خدای تعالی در ذات احد است یعنی دوم برای آن متصور نمیباشد ولی در صفات و افعال فرد نخست است یعنی واحد میباشد و دیگران نیز از لحاظ دارا بودن آن صفات و افعال میتوانند به عنوان فرد دوم و سوم و . . . تلقی گردند.
الله الصمد
صفت « صمد » به این معنا است که «تو ندارد» و این تنها برای چیزی متصور است که مطلقا ماده نباشد چرا که تو داشتن مختص چیزی است که بیرون دارد و این خصوصیت ماده است لذا «صمد» بعد مادی و به تبع آن صفات ماده را از ذات مقدس پروردگار نفی میکند.
لم یلد و لم یولد
« لم یلد و لم یولد » با بیان این مطلب که چیزی از ذات خدا گرفته نشده و او نیز از چیزی گرفته نشده است میفهماند که ذات مقدس پروردگار اصلا بعد مادی ندارد و بلکه بین او و غیرش از جهت وجود تباین است.
و لم یکن له کفوا احد
« و لم یکن له کفوا احد » با نفی « کفو » و همتا و دوئیت برای خدا، وحدانیت او را بیان میدارد چون کفو یعنی اینکه برای یک چیز مثل وجود داشته باشد که در این صورت آن مثل از دو حال خارج نیست یا مخالف شئ اول است که سبب فساد میشود زیرا هر چیزی به سوی منتسبین خودش میرود و یا موافق هستند که در این صورت چون هر دو چیز در تحت نفوذ یک فکر هستند لذا باید همچنان قایل به یک چیز باشیم.
« فساد» عدم هماهنگی و اعتدال در بین چیزهای مختلف است
مناظره امام رضا علیه السلام
در مناظرهای که بین امام رضا (علیه السلام) و فرد زردتشتی در اثبات وحدانیت خدای تعالی بوجود آمد او مدعی بود که خدا دو تا است یکی خدای خوبیها و آن دیگری خدای بدیها حضرت فرمود در یک مورد که خدای خوبیها باشد با هم هماهنگ هستیم اما تو که مدعی خدای بدیها نیز هستی باید دلیل بیاوری.
باید خدا را خوب بشناسیم
۳- باید خدا را خوب بشناسیم و همه چیزمان خدا باشد چون تنها چیزی که در دنیا و آخرت بدردمان میخورد خدا است.
آب زلال
۴- آیات و روایات آب است اما ممکن است در ظرف این ۱۴۰۰ سال به واسطه این دست و آن دست شدن آلودگیهایی پیدا کرده باشد که باید امام زمانمان تشریف بیاورند و این مشکل را برطرف نمایند و ما نیز در پناه آن حضرت در عصر غیبت به شما آب زلال میرسانیم.
ماه ذیقعده ماه امام هشتم
حضرت رضا (علیه السلام) یادآورنده حزنهای عاشورا است.
ذی قعده به جهت مناسبتهای مرتبط با حضرت رضا (علیه السلام) ماه آن حضرت است و علت اینکه روز ۲۳ ذی قعده، روز زیارتی مخصوص آن حضرت است را مورخین به دو جهت دانستهاند. اول: روزی بوده که حضرت رضا (علیه السلام) وارد خراسان شده است. دوم: روزی بوده که ولایتعهدی از ناحیه حضرت پذیرفته شده است. و به هر حال هر کدام که باشد ابتدای مصیبت حضرت رضا (علیه السلام) بوده است.
متن کامل درس هفتم اعتقادات
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- خطبه
اَلْحَمْدُللهِ وَ الصَّلَوةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ اَجْمَعِینَ لاسیمَا عَلَی بَقِیةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الانِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
۲- عبارت قرآنی آغازین
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یوقِنُونَ»(جاثیه/۲۰
)
۲.۱- عذاب متعاقب غفلت است
با توجّه به عرایض هفتههای گذشته و تلاوت این آیاتی که امروز قرائت شد، به یک مسئلهی بسیار مهمّ که خدای نکرده اگر ما غافل از آن باشیم، مشمول این آیاتی که بخشی از آن وعدهی عذاب است، خواهیم شد. مطلب مهمّی که در این آیات، ذاتمقدّس پروردگار متذکر شده است فراموشی از خدا است؛ و یا خدای نکرده بدتر از آن استهزاء به آیاتالهی است.
۲.۲- آیاتالهی چیست؟
در اینجا اگر گفته میشود که آیاتالهی، یا در این آیات قرآن این کلمه تکرار شده، منظور تنها آیات قرآن نیست، آیات؛ نشانههای خدا است که در همه جا وجود دارد. نشانههای پروردگار است که حتّی از ریزترین موجودات زنده و یا موجودات عالم هستی گرفته تا کهکشانها اینها همه آیاتالهی هستند. با چشم معرفتخاصّ که در هفتههای گذشته تذکر دادم، هر چیزی که در عالَم هست همهاش آیاتالهی است. نشانهی خدا است، معرّف خدا است؛
۲.۳- علت آفرینش خلق
چون پروردگار متعال در یک حدیثقدسی فرموده است: «کُنْتُ کنْزًا مَخْفِیا فَاَحْبَبْتُ اَنْ أُعْرَفَ فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکی اُعْرَفَ»، خلقت خلق، به خاطر معرفت خدا است و هر چیزی که مخلوق خدا است، معرّف خدا است و حتّی کیفیت مخلوقات، در کنار یکدیگر گذاشتن و منظّم نمودن، نشانهی بارز پروردگار است.
۲.۴- تمام ذرّات عالم خدا را معرفی می کنند
اگر شما در یک محلّی باشید که در آن محل همه چیزش نشانگر یک فرد خاصّی باشد، صدایی که آنجا میآید صدای آن شخص باشد، در و دیوار مثلاً تصویر او گذاشته شده باشد، در روی فرش آن محل همه چیز از آثار و نشانههای او باشد و شما از آن شخص فراموش کنید، بسیار نادان و نافهمید. در تمام ذرّات وجود اگر غفلت از بین برود، اگر از خوابعمیق غفلت بیرون بیاییم، اگر موفّق به یقظه کامل بشویم، اگر مرحلهییقظهای که در مراحل سیر و سلوک گفتهاند داشته باشیم، باید به یاد خدا باشیم و از همهی ذرّات وجود متوجّه خدا بشویم؛ و اگر در یک چنین موقعیتی غفلتی برایمان حاصل شد، روی یک نفهمی و کم درکی و بیاستعدادی است.
۲.۵- خدا خودش را می شناساند
خدایتعالی در قرآنمجید خودش را معرّفی کرده، هم با «معرفتعام» باید خدا را شناخت آنچه را که همه میفهمند و هم اگر یک مقدار با تزکیهینفس و ریاضتهای شرعی روحمان را پاک کنیم، متوجّه «معرفتخاص» خواهیم شد و آنچه را که همه ممکن است نفهمند، ما خواهیم فهمید.
۲.۶- توضیح سورهی توحید
خدایتعالی در قرآن شناسنامهی خود را اینچنین بیان میکند:
۲.۷- شناسنامهی خدا در قرآن
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ* وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُوًا أَحَدٌ»(توحید/1-4) این سوره شاید بعد از سورهی حمد بیشترین سورهای است که در نمازها یا در غیر نماز تلاوت میکنیم.
۲.۸- فضیلت سوره توحید
و در روایت دارد؛ هر کس یکدفعه سورهی توحید را بخواند، مثل این است که یک ثُلث قرآن را خوانده و بلکه اگر دودفعه یا سهدفعه بخواند، مثل این است که تمام قرآن را تلاوت کرده است.
۲.۹- علت فضیلت بسیار زیاد سورهی توحید
علّت این ثواب یا علّت این جهت که تمام قرآن خوانده شود با خواندن سهمرتبه سورهی توحید، این است که نشانگر حقیقت ذاتمقدّس پروردگار است این سوره. اگر یک مرتبه بخواند انسان، به معرفتعام میرسد. معنی این سورهی مبارکه این است.
۳- معنای «قل»
بگو، این بگو به پیغمبراکرم تنها گفته نشده بلکه در سوره آمده، یعنی شما هم امروز که میخواهید سورهی توحید را در نماز بخوانید شما هم باید بگویید: «قُل»، بگو، به که میگویید بگو؟ به تمام اعضای و سلّول وجودتان، بلکه تمام عالَم میگوید که بگو. همهی موجودات عالم هستی علاوهی بر اینکه خودشان گویای توحید پروردگارند، امر هم میکنند که دیگران هم بگویند بلکه خدایتعالی میفرماید: بگو. همه باید گویای این معنا باشیم. «قُل»، که چه؟
۴- معنای «هو الله احد»
«هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ».
۴.۱- معنای «هو»
او، که ضمیر، غالباً بعد از اسم ظاهر در کلام میآید، امّا در اینجا کلمهی «هو»، خودش اسم است. اسم اشاره است، یعنی اگر شما در دل اتم هم که بروید به شش جهت اشاره میکنید و او وجود دارد. آن خدایتعالی همه جا هست، جایی نیست ولو به مقدار سر سوزن و یا کمتر از آن که خدا مؤثّر نباشد، همه جا هست، همه جا فعّال است، همه چیز را منظّم میکند. لذا وقتی که یک این انسان میگوید: «هو»، این هو یعنی همه جا و احاطهی کلّی پروردگار را بر همه چیز میرساند.
۴.۲- «هو» اسم اعظم است
در جنگ اُحد است ظاهراً، یا در جنگ خیبر، علیبنابیطالب علیهالصلوةوالسلام در حال جنگ با صدای بلند میگفت: «یا هُو، یا مَنْ لا هُوَ اِلاّ هُو»، وقتی که پیغمبراکرم این جمله را شنید فرمود: این اسم اعظم است، که به تو این را یاد داده؟! – که تمام این مسائل با آن اصولی که ما داریم منافات ندارد، برای تعلیم است. – حضرت عرض کرد که من دیشب جناب خضر را در خواب دیدم او به من گفت: این ذکر را بگو؛ بسیار ذکر پُر اهمیت و پُر عظمت، اگر چه شاید بعضی گمان کنند که این اذکار صوفیه است ولی نه در کتاب توحید شیخ صدوق تعدادی از روایات بر اهمیت این ذکر مقدّس روایت آمده. معنای «یا هُو»، این است: ای آنکسی که در تمام ذرّات وجود فعالی، در تمام ذرّات وجود هستی، ای کسی که همه جا وجود داری و جایی از آیات تو خالی نیست. در اینجا هم میگوییم: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بگو: او است خدای واحد، خدای احد،
۴.۳- معنای «احد و واحد»
یک فرقی متکلّمین بین احد و واحد گذاشتند؛ که گاهی هم تخلّف کرده و آن فرق این است که احد به موجودی میگویند که دوّمی نداشته باشد، و واحد به چیزی میگویند که دوّم داشته باشد. بنابراین احد است در ذات؛ یعنی دوّم تصوّر ندارد که وجود داشته باشد. مثلاً از باب مثال که باز هم: خاک بر فرق من و تمثیل من؛ ولی برای تأنیف و برای این که استینافی باشد با یک معنایی که یکی باشد و دو نداشته باشد مثل این است که بگوییم: مثلاً دو دو تا چهارتا، این دو دو تا چهارتا یکی است، دوّم ندارد. یعنی نمیشود که مثلاً در آسمان دو دو تا پنج تا باشد و در زمین دو دو تا چهارتا باشد. این یکی است که دو ندارد، تمام مجرّدات این چنیند.
۴.۴- اقسام مجرد
مجرّدات معنا ضمناً ندارد، مجرّد یکی است و مجرّدمطلق یک چیز بیشتر تصور ندارد. اگر گفتیم که روح مجرّد است، مجرد نسبی است. یعنی نسبت به چیز دیگر مجرّد است، اگر یک جوانی را به طور واضح مثلاً این مثال را عرض میکنم؛ یک جوانی را گفتید مجرّد است، نسبت به آن مردی که ازدواج کرده مجرّد است. اگر یک نفر لباس نداشته باشد گفتیم این شخص مجرّد است، نسبت به آنکسی که لباس دارد مجرّد است.
۴.۵- خدا مجرّدمطلق است
اگر گفتیم یک موجودی هست مجرّدمطلق است، یعنی یکی است، دو تا نیست؛ چون به مجرّد آن که تفکر کردیم و دو چیز تصور کردیم یک ما به الامتیازی بین این دو چیز باید باشد و مجرّد، نسبی خواهی نخواهی خواهد بود. این بحث یک مقداری شاید سنگین باشد، همه متوجه نشوند. ولی همین مقدار بیشتر نمیخواهم عرض کنم.
۴.۶- احد یعنی مجرّدمطلق
ذاتمقدس پروردگار احد است، یعنی مجرّدمطلق است که دو تصوّر ندارد. به مجرّد آنکه دومی را تصوّر کردیم از تجرّدمطلق سلب میشود و دو چیز با دو امتیاز و با دو تفاوت باید حتماً باشد. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، امّا واحد اینطوری نیست؛
۴.۷- خدا واحد است یعنی در صفات و افعال، فرد نخست است
خدایتعالی واحد است یعنی در صفاتش واحد است، در افعالش واحد است، اول است.
۴.۸- رحمت پروردگار
مثلاً اگر خدا مهربان است، موجوداتی که خودش خلق کرده آنها هم مهربانند، منتها او ارحمالرّاحمین است، مهربانترینمهربانها است ولی بقیه مهربانند. مثلاً پیغمبراکرم مهربان است امّا خدایتعالی ارحمالرّاحمین است. و
۴.۹- خالقیت پروردگار
یا مثلاً حضرت عیسی در ضمن سخنانش که در قرآن آمده میگوید: «اَخْلُقُ لَکمْ مِنْ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ»(آلعمران/۴۹)، من خلق میکنم، من خالقم، خدا هم خالق است؛ امّا خدایتعالی احسنالخالقین است و حضرت عیسی خالق است؛ «أَخْلُقُ لَکمْ مِنْ الطِّینِ کهَیئَةِ الطَّیرِ»
۴.۱۰- ربوبیت پروردگار
پدر و مادر مربّی فرزندانشان هستند که خدای در قرآن میفرماید: «وَ قُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کمَا رَبَّیانِی صَغِیرًا»(اسراء/۲۴) خدایا! همانطوری که این پدر و مادر دو ربّ من بودند در کوچکی به آنها محبّت کن. ولی خدایتعالی «ربّ الارباب» است، ربّ ربّها هست، احسنالخالقین، ارحمالرّاحمین، اکرمالاکرمین، و بالاخره همهی صفات فعل پروردگار را میتوان اگر در مخلوق باشد، دوّم و اگر در ذاتمقدّس پروردگار تصوّر کنیم، اوّل و واحد.
۵- معنای «صمد»
بعد میفرماید: «اللَّهُ الصَّمَدُ»، «صمد» که غالباً معنیش را نمیدانیم. صمد خیلی معنای پر اهمیتی دارد؛ یک معنایش که روایات به آن بیشتر توجّه کردهاند و متعدّد روایت دارد از ائمّهاطهار، این است که فرمودهاند: «اَلَّذِی لا جَوْفَ لَهُ»، خدا آن موجودی است که «تو» ندارد، تو ندارد. بعضی از مفسّرین و بعضی از نویسندگان گاهی دیدهام که میگویند: خدا آنکسی است که توخالی است، توخالی نیست. این غلط است چون اوّل باید «تویی» برایش منظور کنیم، بعد خالی بودن و خالی نبودن را تصوّر کنیم. خدا تو ندارد، «اَلَّذِی لا جَوْفَ لَهُ»، شما در عالَم وجود هر چه را که ببینید داخل و خارج دارد، حتّی اتم شنیدهاید که اتم هستههایی دارد که به دور، الکترونها به دور هسته میچرخد و اگر؛ در یک کتابی دیدهام، که اگر کرهی زمین آن خلأش بخواهیم آن خلأش را، مرکزهای خالیش را یعنی بین الکترونها و هسته آن خلا را از بین ببرند، کرهی زمین به اندازهی یک نارنج میشود با همین وزن کرهی زمین. همه چیز جوف دارد! از اتم گرفته تا تمام موجوداتی که در عالم هست اینها جوف دارند، یعنی تو دارد، یعنی بیرون دارد، داخل دارد و خلایی در داخلش تصوّر میشود الاّ ذاتمقدّس پروردگار که: «اَلَّذِی لا جَوْفَ لَهُ»، خدا آنکسی است که از مادّه نیست، از عالم مادّه نبوده است و به وجود هم نیامده، که جملات بعد از «اللَّهُ الصَّمَدُ»، به این جهت میگویم تفسیر صمد است که عرض خواهم کرد. پس «اَلَّذِی لا جَوْفَ لَهُ»، معنایش این است از مادّه خدا نیست، جا ندارد، مکان ندارد، همه جا هست و همه جا باید متوجّه ذاتمقدّس پروردگار بود و او را دید قبل از هر چیز.
۶- معنای «لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ»
بعد میفرماید: «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ»؛بسیار معنایی که غالباً در ترجمهها میکنند مبتذل و پایین است. خدا نزاییده و زاده هم نشده، این حرف خیلی حرف پایینی است. باید اینطور معنا کرد «لَمْ یَلِدْ»، یَلِد از «تولید» میآید، یعنی خدایتعالی از چیزی تولید نشده و از او چیزی تولید نمیشود. یک مقدار به این معنا توجّه کنید. این معنا خیلی اهمیت دارد، همان معنای صمد است، غالباً چیزی که از چیزی تولید میشود، آن چیزی که این چیز از او تولید شده، توخالی و مُجوّف است؛ مثلاً شما آب انار را از انار تولید میکنید، مثلاً آب سیب را از سیب تولید میکنید، میفشاریدش، آبش بیرون میآید پس معلوم است که داخلش جوف دارد و داخل دارد و این آب از او تولید شده و طبعاً چیزی که از چیزی تولید میشود آن چیز اوّلی کم میشود، سبک میشود، از او گرفته میشود. از ذاتمقدّس پروردگار هیچ چیز تولید نمیشود. یعنی این همه مخلوق که خدا خلق کرده از ذات خودش نگرفته، تا او کم بشود و این چیزها به وجود بیاید. بلکه بین خدایتعالی – خوب دقّت کنید – بین خدایتعالی و مخلوقش «تباین» است، یعنی او یک موجود خاصّی است که همهی وجود منتسب به او است ولی مخلوقش موجوداتی هستند غیر او. از او گرفته نشدهاند بلکه او خالق موجودات است، او خلق کرده، ایجاد کرده، عدم بوده قبل از این، که در دعاها ما میخوانیم: «کُنْتَ اِذْ لَمْ تَکنْ سَمَاءٌ مَبْنِیةٌ وَ لا اَرْضٌ مَدْحِیةٌ»، تا میرسیم به اینجا که «کُنْتَ قَبْلَ کلِّ شَیءٍ وَ کَوَّنْتَ کلِّ شَیءٍ»، همه چیز را تو تکوین کردی، قبل از هر چیز بودی، «کانَ اللهُ وَ لَمْ یکنْ مَعَهُ شَیءٌ»، خدا بود و هیچ چیز نبود و همه چیزهایی که در عالَم هست حتّی روح مقدّس پیغمبراکرم را خدا ایجاد کرد، خلق کرد «کَوَّنْتَ کلَّ شَیءٍ وَ قَدَرْتَ عَلَی کلِّ شَیءٍ»، معنی «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ» این است؛ که از او چیزی تولید نمیشود و او هم از چیزی تولید نشده، یعنی خدایتعالی، چون گاهی در ذهنها میآید مخصوصاً - متأسفانه مجلسمان مجلسی نیست که همهی حرفها را من بتوانم راحت بزنم چون افرادی هستند که ممکن است به همین فکرهایی که من میخواهم بهعنوان رفع این فکر بگویم به فکر بیشتر بیفتند، - غالباً انسان چون خودش از یک چیزی خلق شده، یک پدر و مادری داشته، یا هر چیزی را که ما در عالم میبینیم، میبینیم از یک چیزی دیگری بوجود آمده، یک وقت نبوده بعد بود شده، تو ذهنمان غالباً میآید که خدایتعالی از چه بوجود آمده و چگونه به وجود آمده؟! چرا هست؟! این کلام را همان کلامی است که وقتی ائمّهعلیهمالصلوةوالسلام دربارهی خداشناسی سخن میگویند، میگویند: «اِذَا بَلَغَ الْکلامُ اِلَی اللّهِ فَامْسِکوا»، وقتی که سخنتان به اینجاها رسید، به آنچه که عقلتان نمیتواند تشخیص بدهد، به آنچه که برخلاف آن چیزهایی است که تا بحال دیدهاید و باید دربارهی ذاتمقدّس پروردگار معتقد باشید وقتی که سخن به اینجا رسید، اِمساک کنید، حرف نزنید، دیگر رویش حتّی فکر نکنید؛ «مَنْ تَفَکرَ فِی ذَاتِ اللّهِ فَهُوَ کافِرٌ»، کسی که در ذاتخدا فکر کند کافر است، این نه به خاطر این است که نهی معمولی کردهاند، نه، «نهی عقلی» است، شما نمیتوانید بفهمید که چیزی که بر خلاف آن چیزهایی است که شما دیدهاید و تا به حال مشاهده کردهاید دربارهی او چیزی فکر کنید. بنابراین، «لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ»، این اندازه باید معتقد باشید که خدا از چیزی تولید نشده و چیزی هم از او تولید نشده، تولید به همان معنا است که از او گرفته شود. فرزند را هم که میگویند ولد، یعنی این از آن انسان گرفته شده، از او بوجود آمده، از این جهت باید معتقد باشیم که «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ»،
۷- معنای «وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفْوًا اَحَدٌ»
بعد میفرماید: «وَ لَمْ یکنْ» نمیباشد برای او «کفّوی»، آن معنای تجرّدمطلق اینجا است.
معنای این که دو چیز نمیتواند باشد خدایتعالی، یک وقتی یک شخصی آمد خدمت علیبنموسیالرضا، عرض کرد؛ آقا، شاید از همین زردتشتیها ایران بوده، که آقا! من معتقدم خدا دو تا است. مثلاً اهریمن و اهورامزدا این دو تا خدا هستند، یکی خدایشرّ، یکی خدایخیر. حضرت فرمود: در یک خدا که با هم رفیقیم، خدای اوّلی؛ تو میگویی دو تا خدا است، در یکی اوّلی با هم هماهنگیم، در دومی تو باید استدلال کنی، چون «اَلْبَینَةُ عَلَی الْمُدَّعِی»، استدلال کنی که خدای دیگری هم در کنار این خدا هست. خیلی جواب در عین آنکه جواب برای عوام است در عین حال خیلی عالمانه و خیلی صحیح است. ما در اینکه یک خالق در عالم است و یک ناظم در جهان است و یک محیط و یک منظّم و یک فردی که، یک موجودی که قدرت دارد و علم هم دارد وجود دارد در این حرفی نیست. حالا این تقسیم برای چی هست؟! که تو بگویی کارهای بد را، اصلاً در عالم اولاً هیچ چیز بد نیست – که اگر یک وقتی در معارف قرآن نباشد صحبت کنیم این را توضیح میدهیم – و اگر بد از نظر تو تصوّری بشود، شرّی در عالم تصوّر بشود این تقسیم را کی کرده که شرّ مربوط به اهریمن است و خیر مربوط به اهورامزدا است؟ این از کجا است؟ دلیل بیاور، اثبات کن. و امّا اگر کسی معنی مجرّد را، مجرّدمطلق را نه مجرّد نسبی، مجرّدمطلق را بفهمد محال است که بتواند حتّی فکر کند که خدا دو تا است، چون معنی مجرّد این است – خوب دقّت کنید - معنی مجرّدمطلق این است که نه زمان دارد، نه مکان دارد، نه حدّی دارد، نه یک چیزی که مایهی امتیاز او باشد هست، یک وجودی هست که عالَم هستی را دارد میچرخاند و ما برایش نه مکانی قائلیم، نه زمانی قائلیم، نه حدّی قائلیم، اگر نه حدّی داشته باشد و نه زمانی و نه مکانی نمیتوانیم تصوّر کنیم که او دو تا باشد. چون به مجرّد این که گفتیم دو تا است، یکی باید در آسمان باشد یک در زمین، اگر گفتیم دو تا است، یکی در آن سالهای قبل باشد، یکی در این سالها اگر گفتیم دو تا است، باید حتماً یک چیزی برای او قائل باشیم که برای او قائل نباشیم و یا برای او قائل باشیم که برای این قائل نباشیم. محال اصلاً تصوّر دو تا بودن با مجرّدمطلق بودن، مجرّدمطلق بودن مساوی است با این که خدا کفوّی ندارد، همدوشی ندارد؛ کفوّ به معنای زن نیست، زن باید کفوّ برای شوهر باشد نه اینکه هر کفوّی که شما هر جای عالَم دیدید یا در کتب مشاهده کردید بگویید: منظور زن است، این ترجمه غلط است، زن، خدایتعالی معنا ندارد که داشته باشد تا شما نفی بکنید و بگوییم خدای در قرآن فرموده: «وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُوًا أَحَدٌ»، کفو به معنای این است که مثل خودش یک موجود دیگری اینطرف باشد و کمک او یا باشد یا مخالف او باشد که خدایتعالی میفرماید: حتماً اگر خدایی در آسمان و زمین میبود، - اینها خدمتتان عرض شود – آسمان و زمین فاسد میشد. «لَوْ کانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ»(انبیاء/۲۲)، باز بعضی از ترجمهها اینطوری من دیدهام ترجمه کردهاند که اگر «فِیهِمَا»، در آسمان و زمین دو خدا میبود، آسمان و زمین فاسد میشد، نه، در آیه میفرماید: «لَوْ کانَ فِیهِمَا»، فیهما یعنی در آسمان و زمین «آلِهَةٌ» خدایانی میبودند «إِلَّا اللَّهُ» مگر آن واحد، مگر آن احد، مگر آنکسی که صمد است، مگر آنکسی که «لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ وَ لَمْ یکنْ لَهُ کفُوًا أَحَدٌ»، است اگر میبود، آسمان و زمین فاسد میشد، چرا؟ «إِذًا لَذَهَبَ کلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ»(مومنون/۹۱) که اگر اینجوری میبود هر کدام میرفت طرف آن چیزی که خلق کردهاند، طبعاً خلقتشان هم باید متفاوت باشد؛ مثال پنجره و در را در روز اوّلی که این جلسه بر پا شد زدم، اگر در و پنجرهساز دو نفر بودند، در را یک نفر ساخته بود و پنجره را یک بنّایی ساخته بود بدون این که با هم همفکری بکنند، قطعاً، و یقیناً یا در بزرگتر بود و پنجره کوچکتر و یا به عکس. محال است که اینها با هم همفکری نکرده باشند، یک مهندس رهبری اینها را به عهده نگرفته باشند، سانت نگرفته باشند و در عین حال در و پنجره دقیق بدون یک میلمتر کم و زیاد درست در بیاید، محال است، از همین یکی شما توجّه بکنید به عالَم هستی. اگر خدایتعالی؛ اگر دوتا خدا در عالم میبود یا این که مثل مهندسین ما همفکری میکردند، یعنی فکرهایشان را یکی میکردند، یعنی یک فکر دوتایشان میداشتند، یک اندازه میداشتند و میساختند، درست در میآمد. امّا اگر آمد و اینها با هم حرف نزدند، مشورت نکردند، او برای خودش توی مغازهی نجّاری فکر کرد، این هم توی محل کارش وقتی بنّایی میکند فکر کرد، این یقیناً «لَفَسَدَتَا»، یقیناً هر دویش کنار هم نمیشود گذاشت، از هم جدا میشوند.
۷.۱- معنای فساد
فساد معنایش این نیست که خونریزی حتماً بشود، یک جملهای را در پرانتز عرض کنم: (فساد تنها بیبند و باری برای زنها و جوانها نیست؛ فساد این غیبتها و تهمتهایی است که مطابق خون مسلمان اهمیت دارد، شما اگر عِرض یک مسلمانی را بردی، مثل این است که خون او را ریختهاید، فساد همین اختلافاتی است که بین ما مردم مسلمان شیعه وجود دارد و هر کدام به طرفی حرکت میکنیم. بالاخره فساد این است که هماهنگی بین مردم شیعه و مسلمان نباشد. هماهنگی بین در و پنجره نباشد، این هم فساد است. حالا درست است این فسادی است که زود میشود جبرانش کرد میآیند یا آن را میتراشند، یا این را کم میکنند و به هم جورش میکنند، ولی اگر بخواهد همینطور بماند، این فساد است نه این در به درد این اتاق میخورد و نه این پنجره به درد این در. بنابراین اگر دو تا خدا در عالم هستی میبود و اینها با هم مشورت نمیکردند، فکرشان را یکی نمیکردند و میخواستند عالم را خلق بکنند، فساد به وجود میآمد. امّا خدا که مثل ما بدن ندارد، جای خاصّی که ندارد – خوب این را توضیح میدهم چون بعضیها متوجّه نشدهاند تکرار میکنم. خدا که بدن ندارد، الان مثلاً اینجا شاید صد نفر، دویست نفر آدم باشد، همهی ما شیعه هستیم، درست همهی ما همفکریم، همهی ما اعتقاد داریم که علیبنابیطالب خلیفهی بلافصل پیغمبر است مثلاً، این تعداد از کجا بوجود آمده؟ این تعداد از نظر بدنها بوجود آمده؛ همهی بدنها را جمع کنیم چی باقی میماند در خصوص علیبنابیطالب؟ «یک فکر» و آن اینکه علی خلیفهی بلافصل پیغمبر است. - خوب دقت کردید؟ این مثال را خوب بلد باشید، - یک فکر، بدنها را جمع میکنیم میریزیم در حیاط، میماند آن فکر شما، آن فکر شما، دو تا است یا یکی؟ میتوانید بگویید دو تا است؟ آن میگویید: آن یکی مال من است این یکی مال او؟ نه. معنا ندارد، او یکی هم میگوید: خلیفهی بلافصل پیغمبر، وقتی که آن یکی بود و بدن داشت میگفت: خلیفهی بلافصل پیغمبر علیبنابیطالب است. این هم وقتی بدن داشت، دو تا بود، یکی دیگر بود، میگفت خلیفهی بلافصل پیغمبر علیبنابیطالب است، بدنها را که برداشتیم چی باقی میماند؟ یک چیز، خلیفهی بلافصل پیغمبر علیبنابیطالب است. برای خدا که ما بدن قایل نیستیم که اینها دو تا فکر بکنند و بیایند پهلوی هم بنشیند با هم مشورت کنند، فکرشان را یکی بکنند، نه، از اوّل یکی هست، این را یک خردهای رویش کار کنید اگر باز هم متوجّه نشدید از خود من سؤال کنید، از کسی دیگری هم سؤال نکنید چون او ممکن است یک وقت بگوید: او بیخود گفته. راحتتر است اینجور جواب، از خودم سؤال کنید، - ببینید، باز تکرار میکنم، - همهی شما، بدنها را میریزیم بیرون و باقی میماند یک فکر، در اختراعات اینطور است، در صنایع اینطور است، یک چیزی باقی میماند، حالا من مثال به این جهت زدم این مثال را شما نگیرید یک چیز باقی میماند و آن اینکه: خلیفهی بلافصل پیغمبر علیبنابیطالب است مثلاً، دو تا چیز باقی نمیماند، درست است؟ و اگر شما همین فکر را دربارهی ذاتمقدّس پروردگار بکنید، خدا بدن ندارد، خدایتعالی زمان ندارد، مکان ندارد، یک فکر، من نمیگویم فکر، خدایتعالی متصف به تفکر و متّصف به تعقّل نیست، حکیم است. یک حکمت بیشتر وجود ندارد و آن اینکه امروز صبح باید سر ثانیه خورشید بیرون بیاید و سر ثانیه هم غروب بکند، خوب متوجه شدید همین است، بدن که ندارد بگوییم: دو تا خدا است با هم نشستند، مشورت کردند و همدیگر را قانع کردند که باید ساعت شش حتماً خورشید بیرون بیاید، انشاءالله فهمیدید و امیدوارم در این مسایلی که من به قدری ساده عرض میکنم و با اصطلاحات فلسفی و علمی عرض نمیکنم این مسایل را بالاخره باید بفهمید، اوّل چیزی که در اوّل قبر، شب اوّل قبر سؤال میشود از خدا است، اوّل چیزی که در قیامت به دردتان میخورد خدا است، در همین دنیا هم اگر عقلمان فعّال باشد، میفهمیم که همه چیزمان باید خدا باشد و انشاءالله امیدوارم که آنچه عرض شد، اگرچه باز هم من هم نمیتوانم کاملاً عرایضم را مبسوط و مشروح که همه بفهمند عرض کنم ولی واقعیت این است و انشاءالله اگر مشکلی داشتید از خود من چون که گفتم سؤال میکنید و انشاءالله خدمتتان عرض میکنیم. امیدواریم که جلسهی این هفته هم مفید برایتان باشد و با همین ترتیبی که پیش میرویم، خدا را بشناسیم که واقعاً معارف قرآنکریم بهترین معارف است، ما هیچوقت نیازمند به دانشمندترین دانشمندان عالَم چه در گذشته چه در حال نداریم. فقط قرآن را باید محور قرار بدهیم و انشاءالله معارف قرآن را درک کنیم و با همان کلیدی که عرض کردم این حقایق را بفهمیم.
و از همه بهتر این است که از خدا بخواهیم روز جمعه است اماممان؛ انسان گاهی آب بدست میآورد امّا از ۱۰ تا تقریباً ظرف؛ این ظرف و آن ظرف شدن و بالاخره آلودگیهایی از هر ظرفی به داخل آب وارد شده ممکن است که، ما درست است از روایات و آیات استفاده میکنیم امّا در این که آب زلالی است انشاءالله اشتباه نمیکنیم امّا در این که این ظروفی که بعد از ۱۴۰۰ سال از این ظرف به آن ظرف ریخته شده، این مفسّر به آن مفسّر تحویل داده است این عالِم به آن عالِم و «اَلْعِلْمُ نُقْطَةٌ کثَّرَهُ الْجَاهِلُونَ»، این جاهل به آن جاهل و حالا دست ما رسیده و این آب؛ انشاءالله کوشش میکنیم که آلوده نباشد، ضدعفونی بشود، تا جایی که برایمان میّسر است نگذاریم آلودگیهای لفظی، آلودگیهای معنوی، آلودگیهای مختلف در آن پیدا بشود و انشاءالله جز آیات و روایات که باز آب است، آخر بعضی از مطالبی که در کتابها گفته شده که زیر سایهی آیات و روایات نیست آنها را اصلاً نمیشود گفت آب، یک چیز دیگری است، حالا رفع تشنگی بکند یا نکند ما کاری نداریم، ولی اینها آب است، آب ولایت است، آب محبّت خاندان عصمت و طهارت است و حالا در این که آلوده شده باشد یا نشده باشد من هم مثل شما نمیفهمم، درک نمیکنم و «ان شاءاللّه» امامزمانمان حامی ما است، که در همین دعای ندبهای که خواندید عرض میکنیم که: «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلاذًا»، امامزمان را در کرهی زمین خدایتعالی نگه داشته برای اینکه ما را از آلودگیها نگه بدارد، عصمت، اگر یک آلودگی حملهور شد به ما، ما به آن حضرت پناه ببریم، «عِصْمَةً وَ مَلاذًا»، امیدواریم که دعا بکنید روز جمعه است از خدایتعالی بخواهید که آن عاصم ما، آنکسی که ما باید به او اعتصمام کنیم، «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا»(آلعمران/۱۰۳)، آن عاصم ما، آن ملاذ ما زودتر برسد که رسماً با آن آقا در ارتباط باشیم و حضرتش به ما حقیقت و حقایق عالم وجود را به نحو احسن معرّفی بفرماید.
۸- ماه ذی قعده ماه علیبنموسیالرضا علیه السلام
یا صاحبالامر! ماه محترم ذیقعده است، از ماههای پُر احترام است، متعلّق به علیبنموسیالرضا علیهالصلوةوالسلام است، روز دوشنبه آینده زیارتی مخصوص حضرت علیبنموسیالرضا است، روز چهارشنبه روز دَحوالارض، متعلّق به علیبنموسیالرضا است و افضل اعمال روز دَحوالارض، زیارت حضرت علیبنموسیالرضا است و یازدهم این ماه هم که گذشت تولّد آن حضرت بود که خوشا به حال کسانی که عیدیشان را گرفتند! و اگر کسانی باشند که هنوز عیدیشان به ایشان نرسیده باید خیلی متأثّر باشند و یا خودشان عیدی خودشان را تعیین کنند یا وا بگذارند آقا علیبنموسیالرضا عنایت کند و حتماً به شما عنایت خواهد فرمود. حضرت علیبنموسیالرضا بعضی از علما گفتهاند که از نظر تاریخی روز بیستوسوّم ذیقعده، روزی بوده که حضرت وارد سرزمین خراسان شدهاند. اگر اینطور باشد یا روز قبولی ولایتعهدی، روز بیستوسوم ذیقعده بوده، هر یک از این دوتا باشد، اوّل مصیبت علیبنموسیالرضا است، آنقدر این مصیبت و این آمدن و این قبولی ولایتعهدی برای حضرت رضا مصیبت بود که وقتی میخواهد از مدینه بیرون بیاید، «اَمَرَ اَهْلَهُ وَ عَیالَهُ» امر فرمود که اهل و عیالش نوحه کنند، نوحه غیر از گریه است، نوحه وقتی زنها مصیبت خیلی شدیدی به ایشان میرسد با فریاد گریه میکنند، «بِالنِّیاحَةِ عَلَیهِ»، نوحه کردند، نشستند گریههای بلند کردند، خودش هم امر کرده بود، آقا! مگر این چه مسافرتی است که اینطور شما به ما امر میکنید؟ حضرت فرمود: من از این مسافرت بر نمیگردم. «اَلسَّلامُ عَلَی الْاِمَامِ الرَّئُوفِ الَّذِی هَیجَ اَحْزَانَ یوْمِ الطُّفُوفِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا مَولای یا اَبَالْحَسَنِ یا علیبنموسیالرضا وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».
۹- دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک عظیم الاعظم الاعزّ الاجلّ الاکرم و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه، یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا رحمن یا رحیم، یا قاضیالحاجات، یا کافیالمهمّات، یا احد یا واحد صلّعلیمحمّدوآلمحمّد، اللّهم عجّل لولیک الفرج، عجّل لمولانا الفرج، خدایا! فرج امامزمان ما را برسان، قلب مقدّسش را از ما راضی بفرما، خدایا! همهی ما را از بهترین اصحاب و یارانش قرار بده، پروردگارا! به آبروی آن حضرت، به آبروی امامزمان قسمت میدهیم گرفتاریهای مسلمین برطرف بفرما، دشمنانشان را ذلیل بفرما، حوایج این جمع برآور، خدایا! قرض مقروضین ادا بفرما، پروردگارا! به آبروی آقایمان حجةبنالحسن امراض روحیمان شفا مرحمت بفرما، مریضهای اسلام شفا عنایت بفرما، مریض منظور لباس عافیت بپوشان، امواتمان را غریق رحمت بفرما، شهدایمان با شهدای کربلا محشور بفرما، عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما، و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان .