درس هفتم از ۳۰ درس اعتقادات
بهمن ۱۱, ۱۳۸۱درس نهم از ۳۰ درس اعتقادات
بهمن ۱۱, ۱۳۸۱
درس هشتم از ۳۰ درس اعتقادات
موضوع:
علم غیب پروردگار - معنای شهود - مفهوم عالم الغیب - بداء
تاریخ:
۲۷ ذیقعدة الحرام ۱۴۲۳ هجری قمری
١١ بهمن ماه ۱۳۸۱ هجری شمسی
2003/01/31 میلادی
خلاصه این درس:
راه بدست آوردن عقاید حقه شیعه
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- عقاید حقه شیعه باید فقط از فقیه اهل بیت عصمت و طهارت (عص) اخذ شود
و علت اینکه افراد مباحث عقیدتی را خوب درک نمیکند، عدم سابقه ذهنی و غفلت آنها نسبت به حقایق عالم هستی میباشد.
معنای عالم الشهاده برای خدا
۲- شهود داشتن نسبت به یک چیز یعنی درک کردن دقیق آن توسط حواس پنجگانه و یا عقل. بطور مثال هماهنگی خلقت، انسان را متوجه وجود و یگانگی خدای تعالی میکند و در نتیجه انسان بر وجود و وحدانیت خدای تعالی شهادت میدهد و یا وقتی از طریق اثبات اعجاز قرآن، رسالت رسول اکرم برای انسان ثابت میشود شخص بر عبودیت و رسالت پیامبر اکرم (ص) شهادت میدهد که این شهود را از نوع درک عقلی میگویند. با توجه به این مطلب میتوان فهیمد که "عالم الشهاده" بودن خدای تعالی یعنی هر چه خلق کرده بر آن شاهد و عالم بوده است.
معنای عالم الغیب برای خدا
۳- "غیب" یعنی "پنهان" و "عالم الغیب" بودن خدای تعالی یعنی آنچه خداوند تا کنون خلق نکرده و بلکه فقط در علم پروردگار وجود دارد که مسلماً برای مخلوق با رعایت مراتب پنهان است، از نظر خدای تعالی پنهان و غیب نیست و به آن علم دارد.
فرق علم خدای تعالی با علم معصومین
علم خدای تعالی ذاتی و بینهایت است و علم ذاتی یعنی علم تغییر ناپذیر که صرفاً مختص خدای تعالی میباشد اما علم امام معصوم (علیهم السلام) در اثر تعلیم خداوند به آنها میباشد لذا علم آنها از نوع معلومات اما با محدوده بسیار بسیار گسترده میباشد.
معنای بداء
بخشی از علم پروردگار در تحت عنوان بداء هست و بداء در خصوص مسائلی مطرح میباشد که هنوز خلق نشده و مربوط به آینده است و در علم غیب مطلق الهی قرار دارد اما به طور ناگهانی ظهور پیدا میکند و به همین دلیل ائمه (علیهم السلام) نیز از آن بیاطلاعند. علت بیاطلاعی تمام مخلوقات و حتی معصومین (علیهم السلام) از بداء محدودیت مخلوق در برابر علم پروردگار است و علت وجود بداء حفظ عظمت و احاطه علمی پروردگار میباشد.
فلسفه و خداشناسی مردود یهود و بعضی دیگر میگوید که تمام چیزها در گذشته ثابت و مسلّم شده است و دیگر قابل تغییر نیست و با این اعتقاد دست خدا را بسته میدانند ولی خدای تعالی در پاسخ آنها میفرماید که دستان خودشان بسته باد و بر آنها لعنت باد بلکه دستان خدا باز است و هر چه اراده کند انجام میدهد و قضایایی چون "رد الشمس" که دو مرتبه برای علی بن ابیطالب (علیه السلام) اتفاق افتاد یکی در جنگ نهروان و دیگری در زمانی که سر مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بر دامانشان بود و نیز پیشگویی حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) در خصوص مبدل شدن مجلس عروسی به عزا و برعکس در آمدن این پیشگویی، موید مساله بداء است. همچنین نهی شدید خدای تعالی به انسان از حتمی قراردادن امور آینده، مسأله بداء را تعمق میبخشد و حقیقت "انشاء الله" گفتن در هر کاری را روشن میکند.
سنگین ترین بداء
ظهور حضرت بقیة الله (ارواحنا فداه) که به صورت طبیعی باید در همان لحظه شهادت حضرت عسکری (علیه السلام) واقع میشده اما تا این ساعت به تاخیر افتاده است ضمن اینکه سنگینترین بدایی میباشد که تا کنون رخ داده، ثابت میکند که حتی معصومین (علیهم السلام) هم از بداء اطلاع ندارند. علت این بداء هم عدم آمادگی مردم جهان از پذیرش آن حضرت به عنوان معلم عالم بشریت است که این غفلت سبب تداوم غیبت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه شده است اما در عین حال امام زمان (ارواحنا فداه) و " ۳۱۳ نفر " یاران خاصشان در کنار بداء آماده امر ظهور هستند. البته سیاست غلط آمریکاییها تا حدودی غفلت را از ملتها زدوده و آثار منجی طلبی را در آنان تقویت کرده است و این از علائم ظهور صغری است و با بازیهای بچهگانهای که سردمداران جهان به راه انداختهاند ممکن است حتی بدون آمادگی مردم، ظهور آن حضرت محقق گردد و انشاء الله ختم بداء در ظهور حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه)، بدست شیعیان ایران خواهد بود.
راه نجات از غم غیبت
راه نجات از غم غیبت حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) اقرار به ظلمهایی است که کردهایم و پاک و منزه دانستن خدا و موحد شدن است و در یک کلام ذکر یونسیه را بر زبان جاری نمودن میباشد تا انشاء الله حداقل به ظهور خصوصی دست پیدا کنیم.
متن کامل درس هشتم اعتقادات
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- خطبه
اَلْحَمْدُللهِ وَ الصَّلَوةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آلِ اللّهِ لاسیمَا عَلَی بَقِیةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الانِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
۲- احتیاط
در شروع کلام امروز باید عرض کنم که مسائلی در توحید و شناختن پروردگار هست که اگر دوستان و عزیزان توجّه نکنند و یک مقدار دقّت ننمایند، ممکن است دچار مشکلاتی بشویم. مخصوصاً که اکثر این مباحث مورد اختلاف، و جهّال در تمام مسایل این اعتقاد «اِنْ قُلْتُ قُلْت هایی» دارند، بحثهایی دارند که من طبق آیات و روایات به پیش میرویم و دوست دارم انشاءالله دوستان عزیز فقط به عرایض من دقّت کنند و اگر مشکلی از جایی برایشان پیش آمد، سؤال کنند و توضیح این مطالبی را که من در جلسات عرض میکنم، از من نخواهند. همین جا خودم توضیح میدهم، خوب گوش بدهید و خودتان را آماده کنید. ضمناً بعضی از دوستان روی محبّتی که دارند، دست دوستان دیگرشان را گاهی میگیرند، برای نمایش به این جلسه میآورند و من از روز اوّلی که این جلسه را تشکیل دادم، عرض کردم یک سلسله مباحثی است که باید همه آنها را باشند و خوب دقّت کنند. امروز با بحث هفتهی قبل دچار یک مشکل شدهایم، چون بخشی از درس و بحث هفتهی قبل را بعضی کأنّه نفهمیده بودند. یا دقّت نکرده بودند با اینکه من کمال توضیح را، آن مقداری که میسّر است میدهم. امّا به خاطر اینکه سابقهی ذهنی اکثراً ندارند و متأسّفانه دربارهی خدای با این عظمت، که همه چیز ما است و در همهی امور معنوی و مادّی ما حضور دارد و ظاهرترین چیزها است، به خاطر غفلتهایی که داریم، دیرتر متوجّه حقایق واضحی که عرض میکنم میشوند. این هفته من میخواستم درباره ی علمغیب پروردگار و مسألهی بَداء صحبت کنم امّا این را بدانید که هر چه من میگویم باید آنها را یاد بگیرید و الاّ در سفر سیرالیاللّه شاید نتوانیم همگام حرکت کنیم.
۳- علم غیب پروردگار
خدایتعالی دارای «علمغیب» است.
۳.۱- معنای غیب
غیب به معنای پنهانی است، هر چیزی که پنهان است غیب است. عرب به پنهان، غیب میگوید و به زبان فارسی، پنهان میگویند. اگر در اوّل سورهی بقره میخوانیم: «ذَلِک الْکتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ* الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ»(بقره/۲-۳) ایمان به غیب یعنی ایمان به چیزی که پنهان است، حالا یا از نظر دید ظاهریمان پنهان و یا از نظر عقل و فکرمان پنهان است.
۳.۲- خدایتعالی عالم به غیب و شهادت است
ما در آیات قرآن و در دعاها زیاد به این جمله برخورد میکنیم؛ خدا را «عالِمالغیب وَالشَّهَادَةِ»(انعام/73) معرفی میکنند. - خوب دقّت کنید، - عالم به غیب و عالم به شهود، خدایتعالی هم عالم به پنهانی است و هم عالم به شهود است.
۴- معنای شهود
«شهود» به معنای چیزی که مشهود است و دیده میشود و یا آنکه از نظر علمی انسانی، و یا هر موجود دیگری او را میتواند درک کند.
۴.۱- درک مفهوم شهادت در اذان و اقامه و نماز
برای ما در نمازها و در اذان و اقامه میگوییم: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ اِلاّ اللهُ»، شهادت میدهیم، شاهدیم، میبینیم که خدایی جز خدای یکتا نیست. این دیدن و این شهادت به معنای این که با چشم یا با حواس دیگر مشاهده میکنیم نیست. به معنای این است که با عقلمان، با فکرمان و با آیاتالهی مشاهده میکنیم؛ که خدا یکی است، همانطوری که در جلسات گذشته عرض کردم. هماهنگی خلقت ما را به این معنا میرساند که شهادت بدهیم که خدایتعالی یکی است. یا میگوییم: «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»، این شهادت، این دیدن، باز از نظر ظاهر نیست؛ از نظر فکری، عقلی، وقتی که ما به قرآنکریم میرسیم، آن همه اعجاز را در قرآنشریف میبینیم و میدانیم که پیغمبراکرم آن کتاب عظیم را از جانب پروردگار آورده، شاهدیم، میبینیم که او فرستادهی خدا است، چون در هیچ کجای از قرآن دخالت نکرده و آنچه به او وحی شده، داده است، میفهمیم که او بندهی خدا است، شهادت میدهیم که پیغمبراکرم هم عبد او است و هم رسول او است، این معنی شهادت در تشهّد یا شهادتهایی است که در اذان و اقامه میگوییم.
۴.۲- شهود یعنی حضور با دقت
هر چه مشهودمان است، بر همان شاهدیم، الان اگر در این مجلس اتّفاقی بیافتد شما از این مجلس خارج شوید، به شما میگویند: شما شاهد بودید و دیدید که چه جریانی آنجا اتّفاق افتاد. امّا اگر خارج از این اتاق یا از این مجلس باشید، میگویید: من شاهد نبودم؛ شهود و شاهدین و آنهایی که شاهدند، باید دقیقاً مسأله را دیده باشند و دقّت کرده باشند، لذا در اذان، اقامه در تشهّد میگوییم: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلَهَ اِلاّ اللّهُ» و یا میگوییم: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللّهِ صلیاللّهعلیهوآلهوسلّم، این معنی شهود است،
۴.۳- مفهوم «عالمالشهاده»
خدایتعالی هر چه را که خلق کرده بر آن عالِم است و شاهد است و علمش، این علمش، علمِ شهود است. هیچ چیز از پروردگار غایب نیست، هیچ چیز بر پروردگار پنهان نیست، این را باید بدانیم و همهمان هم معتقدیم.
۵- مفهوم «عالمالغیب»
امّا عالِم به غیب یعنی چه؟ دربارهی پروردگار متعال؟ آیا منظور غیبی است که برای ما غایب است؟ که این معنا ندارد. آن چیزی منظور باشد که برای دیگری غایب باشد و برای من مشهود باشد. ما به آنکه برایش غایب است، بگوییم عالمالغیب، برای آنکسی که شاهد است، بگوییم عالِمالغیب، یک مثالی میزنم چون خیلی باید این مطالب را با مثال روشن کرد. من وقتی این طرف دیوارم، عالم به جمعی که در اینطرف دیوار هستند، هستم و علم به شهود دارم، میبینم؛ امّا اگر پشت این دیوار جمعیتی بود، آنها برای من پنهان هستند و برای آنکسی که در آنطرف دیوار است باز آنطرف برایش مشهود است، این طرف برایش غیب است. اگر یک کسی روی دیوار نشسته بود، هر دو طرف را میدید این هر دو طرف برایش مشهود است، نمیشود به آنکه بالای دیوار نشسته بگوییم به نسبت به اینطرفی، آنطرف برایش غیب است و این عالم بر آن غیب است و برای آنکسی که روی دیوار نشسته به عکس، این طرف، نسبت به آنکسی که اینطرف هست، آنطرف غیب باشد و آنکه آن بالا نشسته عالم به غیب و شهود باشد. این غلط است. آنکه آن بالا نشسته، هر دو طرف برایش مشهود است و آنکه اینطرف نشسته، آنطرف غیب و اینطرف مشهود و آنکسی که آنطرف نشسته، اینطرف غیب و آنطرف مشهود؛ این معلوم، خیلی یک مثال ساده و واضح. اگر گفتیم که خدایتعالی عالِم به غیب بالنّسبه به ما که بعضی چیزها برایمان غیب است، هست؛ یعنی برای ما خیلی چیزها غیب است، الان تمام دنیا و بلکه کهکشانها همه برای ما غیب است، فقط این اتاق است که برای ما مشهود است و شهود است، خدا بالنّسبه به ما عالم به غیب باشد مثل همین است که بگوییم آنکه روی دیوار نشسته نسبت به آنکه آنطرف است عالم به غیب است نسبت به اینطرف، این غلط است. اینکه ما میگوییم خدا عالم به غیب و شهود است، یک غیبی باید برای خدا منظور کنیم، تصوّر کنیم و بعد بگوییم عالم به آن غیب است - خوب دقّت کنید - اوّل باید تصوّر یک چیزی که بر خدایتعالی پنهان باشد، تصوّر کنیم، بعد بگوییم: عالِمالغیب وَالشَّهَادَةِ، که او عالم بر آن پنهانی است. برای خدا هیچ چیز تصوّر ندارد که پنهان باشد مگر آن چیزهایی که خلقت نشده، خودش خلقت نکرده، نیست که بر آن احاطه علمی داشته باشد، نیست که مشهودش باشد امّا آنچه را که تا ابد خلق کند و هنوز خلق نکرده، همهی اینها از نظر وجودی پنهان ولی از نظر علم پروردگار بر همهی آنها ذاتمقدّس متعال احاطهی علمی دارد. نمیدانم خوب مطلب معلوم شد یا توضیح بدهم؟ – ببینید – خدایتعالی بر هر چه که تا این لحظه خلقت شده، عالِم است، به چه علمی؟ مشهودش است، خلقت کرده، احاطه دارد و بر همه چیز شاهد است، عَالِمُالشَّهَادَةِ؛ امّا خیلی از چیزها، مثلاً ورود جنابعالی به بهشت، ورود فلان مشرک به جهنّم هنوز انجام نشده، چون انجام نشده نیست، چون نیست، غیب است و چون غیب است، هیچکس اطّلاع ندارد، جز ذاتمقدّس پروردگار و لذا عالِمالغیب است. پس تصوّر شد که یک غیبی برای خدا باشد ولی احاطهی علمی به آنچه که غیب است داشته باشد، بنابراین، خدایتعالی عالِمالغیب وَالشَّهَادَةِ است.
۵.۱- معرفت به علم غیب امام علیه السلام
شما میگویید پیغمبراکرم، ائمّهاطهار در همین دعای ندبه امروز خواندید: «وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا کانَ وَ مَا یکونُ اِلَی انْقِضَاءِ خَلْقِک»، خدایا! تو به پیغمبراکرم علم ماکان، گذشته را و علم آینده را تا انقضاء خلق به او دادی، پس پیغمبراکرم هم عالِمالغیب وَالشَّهَادَةِ است روی این معنایی که کردم، ائمّهاطهار علیهمالصلاةوالسلام هم عالِمالغیب وَالشَّهَادَةِ هستند، ما هم نسبت به بهشت و جهنّم میتوانیم بگوییم که عالم به او هستیم، چون نیامده ولی علم داریم، خدا گفته، بنابراین ما هم عالِمالغیب وَالشَّهَادَةِ هستیم. در جواب عرض میکنم که علم ائمّه علیهمالصلوةوالسلام علمی است که خدایتعالی به آنها تعلیم داده و تمام علم بینهایتش را به آنها یاد نداده. علم بینهایت معنا ندارد در مخلوق که محدود است قرار بگیرد. تمام علوم را به ائمّهاطهار و پیغمبراکرم تا انقضاء خلق فرموده؛ تا جایی که اگر میلیاردها سال دیگر- خوب دقّت کنید و اعتقاد را بدانید – تا میلیاردها سال دیگر بنا بشود بادی بیاید، یک ذرّهی غباری را از این محلّ بلند کند و به جای دیگر بیندازد، امروز امامزمان میداند. تا این اندازه علم دارد. ولی خدا به آنها یاد داده، تحت تعلیم پروردگار بودند، تحت همان علم محدود یا معلومات است نه اینکه علم ذاتی باشد و کسی به آنها تعلیم نداده باشد.
۵.۲- علم ذاتی چیست؟
آن علم ذاتی است که اگر یک فردی داشت که ذاتمقدّس پروردگار دارد، آن علم است که تغییرناپذیر است، فقط و فقط علم خدا است که تغییرناپذیر است، علم مخلوق محال است که هم مخلوق باشد و هم تغییرناپذیر باشد، اگر تغییرناپذیر شد، احاطهی علمی پروردگار، شخصیت پروردگار، عظمت پروردگار از بین میرود.
۵.۳- هیچ کس حتّی ائمه علیهم السلام به تمام آنچه در عالم واقع میشود علم ندارند
آمد و تمام چیزهایی که میخواست تا روز قیامت، تا ابد انجام بشود پیغمبراکرم دانست، برای خدا چیزی باقی نمیماند، اگر مسألهی بداء نباشد - که توضیح میدهم – نباشد، برای قدرت و عظمت و فعّالیت پروردگار چیزی باقی نمیماند و دست خدا بسته میشود که یهود و فلسفه یهود و بعضی از فلاسفه غیر یهود به این معتقدند که «جَفّ القَلم»، تمام چیزها در گذشته ثابت شده، مسلّم شده و دیگر قابل تغییر نیست. پس خدا چه کاره است؟ اینجا جوابی ندارند. یهود میگفتند این حرف را – در قرآن هم آمده: «وَقَالَتْ الْیهُودُ یدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ » یهود گفتند که دست خدا بسته است، خدا کناری نشسته، کاری به اوضاع و احوال ندارد؛ «غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»(مائده/۶۴)، دست آنها بسته باد، بر آنها لعنت باد! خدا میفرماید دستهای خدا باز است، مشغول کار است، «فَعَّالٌ لِمَا یرِیدُ»(بروج/16)، پس میبینید که یک بخشی از علوم، آن هم مربوط به آنچه که انجام نشده و خلق نشده، در اختیار ذاتمقدّس پروردگار است.
۵.۴- مفهوم بداء و بیاطلاعی ائمه علیهم السلام از آن
یک مثالی برایتان بزنم که ائمّه چطور همه چیز را میدانند ولی در عین حال از بداء اطّلاع ندارند و آن این است، مثلاً شما ماشینتان را سوار شدید با سرعت صدکیلومتر دارید حرکت میکنید و طبعاً جاده هم صاف، شما چه علمی دارید؟ عالم هستید که سر ساعت به صدکیلومتری میرسید این علم شما است، امّا از حوادثی که ممکن است یک قدرتمندی سر راه شما قرار بدهد، برای اینکه اختیار را در دست خودش نگه بدارد ندارید، اینجا اگر از شما بپرسند یک ساعت دیگر کجا هستید، میگویید: هر چه خدا بخواهد. یعنی از نظر اسباب، معلوم؛ ماشین دارد میرود، جادّه هم صاف، ماشین هم سالم حتماً سر یک ساعت دیگر من سر صدکیلومتری هستم، امّا از حوادثی که ممکن است یک قدرتمندی سر راهتان قرار بدهد اطّلاع ندارید، میگویید. شاید، من خودم از یک راننده پرسیدم: «کی میرسیم به فلان محلّ؟» گفت که «قاعدتاً، شاید، روی حساب دو ساعت دیگر» امّا، گفتم: چرا میگویی قاعدتاً، مگر جایی میخواهی توقّف کنی، گفت: کارها دست من نیست، آمد ماشین پنجر شد، آمد یک سنگی سر راه ما قرار گرفت تا این را برداریم آنطرف بیندازیم، یک ساعت طول کشید، میشود سه ساعت. با این حساب – خوب دقّت کنید، - یک مسألهای هست که هم در قرآن آمده و هم در روایات زیاد به آن توجّه شده. در قرآن خدایتعالی میفرماید: «یَمْحُوا اللَّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکتَابِ»(رعد/۳۹)، خدا محو میکند، خدا ثابت نگه میدارد، همهی امور که در آینده میخواهد بشود، یک چیزهایی میخواهد در آینده بشود، فردا صبح – با همین دقّتی که عرض میکنم – فردا صبح، خورشید سر ساعت ده دقیقه مثلاً به هفت باید از افق بیرون بیاید. حتمی است؟ میگویید: اگر خدا بخواهد! سالها میلیونها سال این تکرار شده، آنچنان اطمینان ما را جلب کرده، که حساب ندارد، امّا آنکسی که معتقد به خدا است، نمیتواند بگوید که حتماً این کار انجام میشود؛ آمد و خدا نخواست، اراده نکرد، یکی دو سه مورد هم این کار را انجام داده، اگر ما مسلمانیم باید معتقد باشیم، دو سه مورد هم این کار را انجام داده؛ یکی ردّ شمس برای علیبنابیطالب در جنگ نهروان و یکی ردّ شمس برای علیبنابیطالب وقتی که سر رسولاکرم روی دامنش بود، یکی هم برای یوشعبننوح وصی حضرت موسی این کار انجام شده. برای آن قدرتمندی که همه چیز در اختیار او است، اراده بکند بدون مفسده، حالا بعضی از منجّمین میگویند: اینها مفسده دارد، نمیشود، بدون مفسده همه چیزش دست خودش هست، یک و دو ساعت فردا صبحی که شما به دیگری گفتید: سر ساعت هفت مثلاً خورشید بیرون میآید، یکی و دو ساعت عقب بیاندازد، شما که علم ندارید. شما که متوجّه این معنا نیستید، این معنای بداء است. بداء، «نه بداءللّه، بداء مناللّه» اینجوری باید معنا کرد، بداءللّه؛ یعنی ظاهر شد چیزی که برای خدا، مخفی بود ظاهر شد. البتّه به یک معنای خیلی دقیق که الان نمیشود مطرحش کرد، بداءللّه هم درست است، ولی بداء مناللّه، پیغمبر میدانست الان باید این کار انجام بشود نشد، خدا نگذاشت، به هر دلیلی که هست، جریاناتی هم در این ارتباط هست. حضرت عیسی علیهالسلام در اصول کافی است، که از کنار یک مجلسی عبور میکرد در آن مجلس مشغول جشن و سرور بودند، فرمود: اینجا عروسی است، فردا شب همین موقع، این مجلس تبدیل به عزا میشود. حواریین هم خوب معتقد بودند به سخنان حضرت عیسی، فردا شب آمدند، دیدند نه. شب دوّم جشن شان را میگذرانند هیچ مسألهای هم پیش نیامده، حضرت عیسی میدانست، درست هم فهمیده بود، صحیح هم فهمیده بود که فردا شب اینجا عزاداری است، امّا از بداءیی که به مصلحتی پیش میآید، اطّلاع نداشت و آن مخصوص پروردگار بود. لذا آمدند برای اینکه آبروی پیغمبری، سخنان پیغمبر از اعتبار نیافتد، آمدند وارد مجلس شدند، رفتند کنار بستر عروس دیدند که یک سوراخ ماری است، یک مار کبرایی هم سر از سوراخ بیرون آورده، شاید حضرت عیسی از او سؤال کرد: «چرا نزدی، این عروس را نکشتی؟!» گفت: «اینها صدقه دادند و صدقه دفع بلا میکند.» صدقه دادن او را حضرت عیسی نباید اطلاع داشته باشد، این را بدانید. نگویید چرا حضرت عیسی از آن این صدقه دادن اطّلاع نداشت؟ این در علم پروردگار است نباید اطّلاع داشته باشد. روایت دارد؛ اگر بداء را معصومین علیهمالصلوةوالسلام میدانستند یا هر مخلوق دیگری اگر میدانست دیگر خدا طبعاً نمیتوانست کاری بکند، دستش بسته بود. خدا تغییر میدهد، «یمْحُوا اللَّهُ مَا یشَاءُ» هر چه را که بخواهد محو میکند. هر چه را که بخواهد ثابت نگه میدارد این معنای بداء است؛ بداء مناللّه، یعنی از جانب پروردگار، آنچه که بر پیغمبر، ائمّهاطهار، حضرت عیسی چون ائمّه علیهمالصلوةوالسلام یا پیغمبراکرم اینها پخته بودند، اینها از جانب پروردگار همه چیز به آنها رسیده بود، در روز اوّلی که قرآن به آنها وحی شد این آیه هم وحی شده بود، این حقیقت هم وحی شده بود که خدایتعالی گاهی عوض میکند. اگر شما هم بدانید یک کاری که دارد پیش میرود، یکی ممکن است بیاید عوضش بکند، اعتماد ندارید صددرصد بیان کنید.
۵.۵- مفهوم «انشاءالله» گفتن در انجام هر کاری
خدایتعالی در ازل آن وقتی که قرآن شریف بر قلب مقدّسش در ابتداء خلق نازل شد، این آیه هم در آن بود، «وَ لَا تَقُولَنَّ»، هرگز نگویی: «إِنِّی»، قدرت هم در دست تو است، باشد، من کنندهی این کارم، نگویی این حرف را ، بدان که تو نیستی کنندهی این کار، اگر خدا نخواهد، «إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ» خیلی عجیب است! از روز اوّل میدانست. شاید حضرت عیسی آنقدر که پیغمبراکرم آگاه بود حضرت عیسی آنقدر آگاه نبود که «وَ لَا تَقُولَنَّ لِشَیءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِک غَدًا* إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ»(کهف/۲۳-۲۴)، هر کاری که میخواهی بکنی بگو، انشاءالله. انشاءالله یعنی چه؟ یعنی اگر خدا بخواهد، آقا شما الان نشستید، بلند، میتوانید بلند بشوید؟ میگویید: انشاءالله، یعنی چه؟ یعنی اگر خدا بخواهد، خدا نخواهد، من خودم دیدم یک نفر نشسته بود، بعد نتوانست بلند بشود، پایش درد گرفت نتوانست. بدتر از این یا بهتر از این مُرد. نشسته بود، یکدفعه مُرد. بله! نتوانست بلند بشود. لذا در هر کارتان انشاءاللهی بگویید که طرف را، چون طرفتان را ملاحظه کنید، بعضی از افراد هستند وقتی انسان میگوید انشاءالله این چک من فردا صبح اول وقت میپردازم، میگویند نه، جدّی بگو، انشاءالله را حمل بر جدّی نبودن میگیرند، در هواپیما آن مهماندار مثل اینکه یک فردِ متوجّه خدا بود گفت: انشاءالله چند دقیقه دیگر در مثلاً فرودگاه مشهد به زمین مینشنیم. یکی پهلوی من نشسته بود - جدّی میگویم - به من گفت: مثل اینکه چرخهایش باز نشده که میگوید انشاءالله، گفتم: آخر انشاءالله اگر چرخهایش هم باز نشده، خدایتعالی کمک میکند چون به او واگذار کردیم چرخش هم باز میشود، خیلی ترسیده بود، رنگش هم پریده بود، ولی انشاءاللهی که باید حتّی پیغمبراکرم که «وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ مَا کانَ وَ مَا یکونُ اِلَی انْقِضَاءِ خَلْقِک»، باید بگوید، به این معنا است که من نمیدانم، نمیدانم میشود یا نمیشود. رسولاکرم خیلی دقیقتر و صدها برابر دقیقتر از آنچه که شما میدانید فردا صبح خورشید در میآید نسبت به همه چیز اطّلاع دارد امّا در همین حدّ، خوب فهمیدید؟ چون علم پروردگار آمده معلوم شده، - خوب دقّت کنید این مسئلهی علمی را برایتان شرح بدهم، -
۵.۶- کشف علمی مفهوم «بداء»
علم پروردگار آمده معلوم شده، چنانکه در گذشته برایتان توضیح دادم، یعنی از آن بینهایت بودنش آمده محدود شده، معلوم یعنی محدود، از باب مثال، یکی کسی اینجا ایستاده باشد، یک آیینه هم آنطرف، عکسش در آیینه افتاده باشد، آن را معلوم حساب کنید، این را خود علم، معلوم شده، پس محدود شده و چون محدود شده، نمی تواند علم بینهایت پروردگار را در خودش جا بدهد، بنابراین آن علم بینهایت، این علم محدود را، این معلومات را میتواند تغییر بدهد و این هم جنبهی علمیاش.
۵.۷- سنگینترین بداء، تأخیر ظهور حضرت بقیهالله ارواحنا فداه
حالا، اگر ما گفتیم خدایتعالی همهی علوم را به ائمّهاطهار داده، بسیار خوب، معتقدید، گفتم یک ذرّه از آنطرف بعد از میلیاردها سال دیگر میخواهد به آنطرف بیفتد، الان امامزمان شما اطّلاع دارد، منتها همین اندازه، محدود. لذا میگوییم که امامعصر ارواحنافداه از ظهور خودشان اطّلاع ندارند، لحظهی ظهور، قطعاً، یقیناً امامعصر ظهور پیدا میکند، قطعاً، یقیناً امامزمان علیهالصلوةوالسلام ظاهر میشود. وقت ظهورشان کی بوده؟ آن لحظهای که امام عسکری از دار دنیا رفت؛ این را بدانید، تقدیرالهی این بوده، تمام مسایل همینجا بوده، امام است، آمده در دنیا، باید رهبری مردم را به عهده بگیرد، پس چرا این قدر عقب افتاد، بداء، هی بداء شد،
۵.۸- چرا در ظهور حضرت بقیهالله ارواحنا فداه بداء شد
معلّم را فرستادند سر کلاس، برود درس بدهد، آمده پشت در کلاس، میبیند بچّهها آنچنان به هم ریختهاند و آنچنان همدیگر را کتک میزنند که اگر معلّم وارد کلاس بشود، سر او را زودتر از همه میکوبند. پشت در کلاس ایستاده، اینها ساکت بشوند، آرام بشوند، بفهمند اینجا کلاس است، بفهمند اینجا باید با ادب بنشینید، بفهمند اینجا آمدهاند چیز یاد بگیرند، آماده بشوند. منتها این قدر ما بچّههای سرخود و بیتربیتی هستیم که خدا میداند تربیت اصلاً نداریم، آنچنان به جان هم افتادهایم، هیچ حساب ندارد.
۵.۹- مصداق علت بداء در ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه
من یک وقتی در ترکیه تنها بودم، بیکار بودم، عصری بود، حرکت کرده بودم - من این را در کتاب «شبهای مکه» فکر میکنم نوشته باشم، - دیدم یک زمین خالی است کنار یک ساختمان بلندی، این بچّهها، هفت هشت ده تا بچّه، اینجا را خطکشی کرده بودند برای خودشان، آنجا اسم ایران نوشته شده - قبل از انقلاب بود یک وقت نگوید بعد از انقلاب بوده - آنجا اسم ایران نوشته شده، اینجا ترکیه، آنجا بلغارستان، آنجا آلمان، همینجور هفت و هشت مملکت برای خودشان درست کرده بودند، اینها هر کدام هم روی این ممالک ایستاده بودند، حالا برای خودشان بازی میکردند. سر و صدا میکردند، یکی کسی از آن بچّهها آهسته پایش را میگذاشت روی مرز آن مملکت، او حمله میکرد، این پایش را عقب میکشید، آن از اینطرف، آن یکی میگذاشت، بازیشان بود سر و صدایی راه انداخته بودند، بعداز ظهر بود، یک مردی از آن ساختمان سرش را بیرون کرد، بچّهها! چرا سر و صدا میکنید؟ آنها اعتنا نکردند، چوب را برداشت و آمد همه را بیرون کرد، خطها را پاک کرد که دیگر نیایند. یک جوان تبریزی کنار من ایستاده بود فارسی بلد بود، گفتم: عجب بازی قشنگی، گفت: چه قشنگی داشت، مزاحمت؛ گفتم: الان دنیای ما همینطور است؛ مَردِ نامرد! تو از آنطرف دنیا از آمریکا میگویی: عراق باید اینجوری بشود، آنجوری بشود، به تو چه؟ حالا کنار پایش را نگذاشته، میخواهد تمام پایش را بگذارد، آن یکی همینطور، این یکی همینطور، من به این جوان گفتم: تو چه مذهب داری؟ گفت: شیعه هستم. گفتم: پس چطور آن پیرمردی که با چوب باید بیاید همهی این خطها را پاک کند، همه را بیرون بریزد نمیشناسی؟ گفت: امامزمان را میگویید. گفتم: بله.
۵.۱۰- امامزمان ارواحنا فداه و یاران خاصشان در کنار بداء آمادهی امر ظهور هستند
واقعاً وضعمان همینطور است، حضرت ولیعصر از روز اوّلی که، یعنی روز نهم ربیع، هشتم ربیع ا گر شهادت حضرت عسکری علیهالصلوةوالسلام باشد، آماده برای این است که این مسایل حلّ بشود، دنیا پر از عدل و داد نه اینکه پر از عدل و داد بشود، پر از عدل و داد باشد، همهی انبیاء آمدهاند، همه پیغمبران آمدند، همهی ائمّهاطهار علیهمالسلام هدفشان این بوده که دنیا پر از عدل و داد باشد، حالا که نشده، دنیا پر از ظلم و جور شده، میگوییم بیاید پر از عدل و داد بشود، و الاّ باید باشد، خدا مخلوق را خلق نکرده که به یکدیگر ظلم کنند، خدا مخلوق را خلق نکرده که اینطور به سر و جان یکدیگر بریزند و یکدیگر را از بین ببرند و ظلم به یکدیگر بکنند. خدایتعالی مخلوق را خلق کرده که مثل بهشت در کنار یکدیگر همه به آنچه که دارند قانع باشند، همه با خودشان در آیهی قرآن است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»(حجرات/۱۰) همه مثل برادر با یکدیگر زندگی کنند. برای این جهت خلق کرده، حالا چرا هزاروصد و چند سال است که این معلّم بشر، این امام بشر، این باید پشت در بایستد، شاگردان نبینندش، از او استفاده نکنند، برای همین جهت است، هر لحظه شاید یک بداء حاصل بشود، هر لحظه شاید از جانب پروردگار خطاب میشود که، یا حجةبنالحسن! حالا هنوز زود است، آماده است. این هم که بعضی از نادانها میگویند این همه مدّت ماندن چه معنا دارد؟ برای همین است که همیشه باید امامزمان مهیا باشد، حتّی مرحوم حاجملاآقا جان خدا رحمتش کند، حالا از کجا میگفت، من به مدرکش دسترسی پیدا نکردم ولو من کلام او را تا حدّی صحیح میدانستم، ایشان میگفت: سیصدوسیزده نفر هم همیشه آمادهاند، آنها هم همیشه در محضر حضرت هستند تا اگر امر فرج از جانب پروردگار آمد، دیگر منتظر اصحابخاصّ، فرماندهانخاصّ، اینها نباشند. همهی این مدّت بداء شده و باز هم ممکن است خدای نکرده بداء بشود. نمونههایش را ما در مدّت عمرمان دیدیم و بداء را هم علّت دارد، نه اینکه فکر کنید همینجور خدایتعالی گاهی دوست دارد بگوید: عقب بیندازیم، گاهی دوست دارد بگوید: جلو بیندازیم، و دوستیش هم و این ارادهاش هم بیحساب باشد، نه؛ او آمده برای ما، ما باید پذیرایش شدند باشیم، هر وقت صددرصد بشر پذیرای امامزمان ، یعنی چه؟ مؤمنین او را دوست دارند پذیرایش هستند، کفّار و مشرکین زیر بار و فشار ظلم قرار گرفتند و دنبال یک منجی میگردند پذیرایش هستند.
۵.۱۱- شاید سیاست آمریکاییها غفلت را بزداید و ملتها را خواهان منجی کند
چه بسا همین مثلاً فرض کنید، سیاست آمریکا آنچنان فشار بیاورد روی ممالک مختلف که تمام رؤسای جمهور ممالک مختلف همه دنبال یک قدرتمندتری بگردند که بیاید این مرد بیحساب و قُلدر را به جای خودش بنشاند و دنیا را پر از عدل و داد کند، هر کسی را به حق خودش برساند؛ همانطوری که تا حدّی زمینههایش شروع شده؛ همانطوری که دوست عزیز، جناب آقای نعمتی، در مجلّهشان این مطلب را در یکی دو مجلهی قبل اعلام کردند، «ظهورصغری» همین معنایش، الان شما میبینید در دنیا هر روز یک راهپیمایی است که چرا باید عراقیها کشته بشوند؟ همه دارند علیه این دستگاه ظالم حرف میزنند، تظاهرات میکنند، قیام کردند.
۵.۱۲- ختم بداءِ در ظهور
انشاءالله آنچه که مؤثّر واقع خواهد شد، از شما مردم شیعه، از مردم ایران خواهد بود و همان مطلبی که وعده دادند که انشاءالله از ایران پرچمهای سیاهی حرکت میکنند، به رهبری یک فردی، حالا این سید حسینی باشد، حسنی باشد، چون اینها را گفتهاند، از قزوین حرکت کند یا از خراسان حرکت کند، من نمیخواهم بگویم کدامیکش درست است، کدامیکش درست نیست، این حرکت کند و شما ایرانیها لااقل جزو آنهایی باشید که بروید ملحق به امامعصر ارواحنافداه بشوید و این بداء را خاتمه بدهید؛ انشاءالله.
۵.۱۳- ذکر کارساز و ظهور
امیدوارم این مطالب امروز را حتماً با یک ذکری که یادتان میدهم، دیشب نمیدانم چطور بود به خواب میدیدم که این ذکر را امروز بگویم و شما هم عمل کنید، و خیلی هم مفید است. قرآنشریف وعده کرده، برای خواب من عمل نکنید، خواب است، هشتاد و یا نود درصدش بیهوده است و بیفایده است و بیاثر. ولی برای اینکه انشاءالله شماها، از آیهی قرآن استفاده میشود و مربوط به بحثمان هم هست، مربوط به مراتبتان هم هست، از یک مرتبه تا نهایت صد مرتبه، تنبلهایش مسلّماً ممکن است بگویند: ما یک مرتبه را انتخاب میکنیم؛ نه، زرنگهاش یک مرتبه انتخاب را کنند، زرنگهایی که خودشان را به خدا رساندهاند، با یک مرتبه، کارشان و فکرشان راست میشود، درست میشود. شما دیدید یک دیواری که خیلی نرم و ملایم است، میخ را میگذارید، یک چکش میزنید چکش هم میرود در دیوار، اینقدر شُل است، امّا بعضی از دیوارها سیمانی است، محکم است چکش میزنید، میخ فولادی لازم است، بعد از مدتّی تازه یک خردهای رفته، آنهایی که دلشان خیلی سنگ است، صد مرتبه، آنهایی که به یاد خدا کمتر هستند، صد مرتبه، آنهایی که نه! اهل معنا هستند، یک مرتبه که میگویند: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ»، هیچ خدایی نیست مگر تو، با خطاب است آقایان! خطاب معنایش این است که خدا را حاضر میبینیم و خطاب به او میکنیم، تو پاکی، تو برای ما بدی نمیخواهی، تو غیبت امامزمان را هیچگاه نخواستی و نمیخواهی، تو نمیخواهی ما بیسرپرست باشیم، تو نمیخواهی ما به جان هم بیفتیم و یکدیگر را اذیت کنیم و ظلم و جور به وجود بیاوریم، «سُبْحَانَک، إِنِّی کنتُ،» همهتان هم به خودتان نسبت بدهید ظلم را، همهمان اگر خوب بشویم تک تک، «انشاءالله» آقامان تشریف میآورد، سر به سجده بگذارید بعد از نماز شب اگر فرصت دارید، قبل از نماز شب اگر فرصت برای نماز شب ندارید، هر جوری است این یک هفتهی آیندهی این ذکر را بگویید: «لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ» ، خدا میدانید در همین آیه چی گفته: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ»(انبیاء/۸۸) غافلیم ها از این اذکار، آخر قرآن که دروغ نیست، «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ» ما برای حضرت یونس اجابت کردیم، «وَ نَجَّینَاهُ مِنَ الْغَمِّ»(انبیاء/۸۸) دوستان امامزمان غمتان امروز چیه؟ امروز عید است، غم شما چیه؟ اگر میخواهید از غم نجات پیدا کنید، «وَکذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»(انبیاء/۸۸)، ما مؤمنین را همینطور از غم نجات میدهیم، همانطوری که حضرت یونس را نجات دادیم. انشاءالله، حالا لااقل یک هفته والاّ همیشه انسان باید خودش را در مقابل پروردگار ظالمبهنفس بداند و همیشه خدا را پاک و منزّه بداند و انشاءالله امیدواریم که بتوانید لااقل اگر فرج عمومی نیست، برای خودتان فرج خصوصی از حضرت ولیعصر، از خدایتعالی، بگیرید.
۶- ندبه بر منتظِر واقعی
روز جمعه هست، «اَینَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَینَ الارْضِ وَ السَّمَاءِ»، کجا است آن آقایی که رابط بین ما و خدا است، آن آقایی که غریب است، آن آقایی که پشت در ایستاده، منتظر است. منتظر واقعی، امامزمان است، منتظر است که ببیند کی ما سر عقل میآییم، و حاضریم از محضرش استفاده کنیم. امیدوارم هر چه زودتر با چند قطره اشکی که برای امامجواد امروز ما میریزیم که روز آخر ماه ذیقعده، شهادت امامجواد است. چقدر ظلم کردند به خاندان عصمت و طهارت.
۷- ذکر مصیبت امام جواد علیه السلام
امامجواد تشنه است، اثر زهر آنچنان در بدن، وجود مقدّسش اثر گذاشته که لبهای نازنینش مثل دو چوب خشک به هم میخورد و تشنگی را اظهار میکند، آن کنیز یک ظرفی آب کرد آورد آمد به امامجواد بدهد، امالفضل صدا زد: بگذار ابن الرضا با لبهای تشنه شهید شود، «اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبَاجَعْفَرٍ یا مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی اَلسَّلامُ عَلَیک وَ رَحْمَةُاللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».
۸- دعای ختم مجلس
نسئلک و ندعوک باعظم اسمائک و باسمک الاعظم الاعظم الاعظم الحجة بن الحسن یا اللّه، یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه، یا اللّه، یا ارحمالراحمین، یا غیاثالمستغثین، یا الهالعالمین، یا ربّاه، یا سیداه، عجّل لولیک الفرج، عجّل لمولانا الفرج، خدایا! فرج امامزمان ما را برسان، ما را از بهترین اصحاب و یاورانش قرار بده، خدایا هر چه زودتر به وسیلهی ارادهی آن حضرت، به وسیلهی محبّت آن حضرت همهی ما را آمادهی ظهور آن حضرت قرار بده،
پروردگارا! گرفتاریهایمان را برطرف بفرما، خدایا! به آبروی ولیعصر مریضهای اسلام، مریضه منظوره، مریض منظور، السّاعة! لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما.
یکی از دوستان، از خوبان - جناب آقای حاج اسماعیل دولابی - که من در جوانی خیلی با ایشان خیلی مأنوس بودم، همان جوری که نشستهاید یک فاتحه برای ایشان بخوانید.