درس هشتم از ۳۰ درس اعتقادات
بهمن ۱۸, ۱۳۸۱درس دهم از ۳۰ درس اعتقادات
بهمن ۱۸, ۱۳۸۱
درس نهم از ۳۰ درس اعتقادات
موضوع:
قرآن مبنای تمام دلائل در اثبات وجود خدا - قضا و قدر الهی - علت قضاوت پروردگار بر غیبت - انسان در قبال قضای الهی - علم و معرفت خیلی مهم است
تاریخ:
٠٥ ذیحجة الحرام ۱۴۲۳ هجری قمری
١٨ بهمن ماه ۱۳۸۱ هجری شمسی
2003/02/07 میلادی
خلاصه این درس:
تنها منبع مطمئن
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- قرآن تنها منبع مطمئن جهت جریان یافتن خطوط فکری و عقلی در دستیابی به حقایق عالم و اثبات وجود خدا است.
درک صحیح قضا و قدر
۲- در خصوص درک "قضا و قدر" باید بدانیم که همه کارها اعم از خوب و بد از ناحیه خدا است با این بیان که خوبیها به عنوان "قدر" بوده و منتسب به خدا میباشد و بدیها به عنوان "قضا" بوده و منتسب به خود انسان است.
مقدر شدن خوبی ها برای تمام خلایق
خدای تعالی خوبیها را برای تمام خلایق مقدر فرموده است و کسانی که به مقام عبودیت رسیدهاند و نیز مردم عصر ظهور فقط مشمول "قدر" هستند و از قضا محفوظ میباشند. قضای الهی برای فرد یا جامعه منحرف است و لذا مفهوم قضا و قدر را میتوان در غیبت و حضور امام معصوم علیه السلام درک نمود. قدر نشناسی مردم نسبت به علی بن ابی طالب (علیه السلام) آنها را مشمول "قضای در تحت ولایت مشرکین و کفار بودن" نمود. انسان با دقت در امر خلافت پس از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) کاملا "قضای الهی" را لمس میکند و البته علت قضای الهی خواست خود مردم است.
شجره ملعونه
معاویه و بنی امیه با ادله زیادی از نظر خود اهل سنت هم ملعون هستند مثل اینکه حضرت علی (علیه السلام) به عمار فرمدند: «تو را یک جمعیت طغیانگری میکشند» و یا در زیارت عاشوراء میخوانیم که «اللهم العن بنی امیه قاطبه».
تفاوت معرفی حضرت آدم (ع) از دیدگاه تورات و قرآن
معرفی حضرت آدم (ع) از دیدگاه تورات و قرآن کاملا با هم متفاوت است به طوری که تورات آدم (ع) را یک فرد بی علم و شعور میداند که شیطان آمد و او را به درخت علم راهنمایی کرد و او از آن درخت خورد و دارای علم شد و چون اگر از درخت حیات هم میخورد حیات ابدی پیدا میکرد و خدا میشد لذا خدا به ملائکه دستور داد تا با شمشیرهای آتشبار اطراف درخت حیات را گرفتند و آدم را هم از بهشت بیرون کردند اما قرآن میفرماید که خدا علم همه چیز را به آدم (ع) تعلیم داد و از نظر بدنی هم که همه انسانها الی الابد زنده هستند اما بدنهایشان در عوالم مختلف مختصر تفاوتی دارد.
اولین قضای الهی
منع حضرت آدم از خوردن گیاه بخصوص در بهشت، اولین امتحان بنیآدم بود که او را مشمول "قضای اخراج از بهشت" نمود.و این اولین قضای الهی بود که بر بنی آدم جریان یافت. البته با این شرط که انسان در دنیا هدایت الهی را بپذیرد دوباره در خوشی و آسایش قرار میگیرد.
رضایت از قضای الهی
قضای الهی برای انسان فواید و برکات دارد و انسان باید به آن راضی باشد.
اهمیت درک صحیح قضا و قدر
عدم اعتقاد و علم صحیح نسبت به حقیقت "قضا و قدر" انسان را به انحرافات فکری و عملی میکشاند و فلاسفه و متکلمین قادر به بیان معنای "قضا و قدر" نیستند و حال آنکه نقطه مقابل آن یعنی درک صحیح "قضا و قدر" انسان را به مقام محبوبیت و آسایش میرساند.
دعای ندبه در اعیاد بزرگ
دعای شریف ندبه در اعیاد بزرگ اسلامی خوانده میشود و رعایت ادب حضور امام (علیه السلام) باید بشود.
متن کامل درس نهم اعتقادات
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- خطبه
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آلِ اللّهِ لَا سِیمَا عَلَی بَقِیةَ اللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
۲- عبارت قرآنی آغازین
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ أَفَمَنْ کانَ عَلَى بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ»(محمد/١٤)
٣- مبنای تمام دلائل در اثبات وجود خدا قرآن است
تمام دلایلی که دربارهی اثبات وجود خدا و صفات پروردگار گفته میشود؛ از قرآن و راهنمایی قرآن است. بعضی از افراد فکر میکنند ما به خاطر اینکه قرآن گفته که خدا واحد است مثلاً ما میگوییم خدا واحد است. البتّه پنجاهدرصد و شاید هم بیشتر وقتی که ما قرآن را و اعجازش را ثابت کردیم، دلایلی که در قرآن آمده برای ما حجّیت دارد و عقلی است. ولی در عین حال آنچه را که در اثبات وجود خدا عرض میکنیم و میگوییم در قرآن این مطلب آمده مثل این است که ما در یک کتابی غیر از قرآن مطلبی را مشاهده کنیم که راهنمای فکر ما باشد. عقلمان را به کار بیاندازد، در این صورت توجّه نمیکنیم، این کتابی که عقلمان را راه انداخته، فکر ما را راه انداخته چه کتابی بوده است؟ البتّه اگر کتاب معتبری باشد، با دلگرمی بیشتری روی آن مسأله فکر میکنیم. تا برسد به قرآنکریم که معجزه است طبعاً با یک توجّه بیشتری روی مطلب مطالعه میکنیم و عقلمان را به کار میاندازیم و فکرمان را فعّال میکنیم. پس آنچه از قرآن و از احادیث دربارهی صفات پروردگار عرض میکنیم نه به خاطر این است که تنها چون در قرآن آمده حقّ است، بلکه عقلمان، فکرمان و استدلالاتمان صحیح انجام میشود و تمام مطالبی که گفته میشود عقلی است و اعتقاد به آنها پیدا میکنیم.
٤- قَضا و قَدَر الهی
یکی از مسایلی که در قرآن و در احادیث و روایات آمده و بسیار اهمیت دارد و اکثراً اطّلاعی از آن ندارند «قَضا و قَدَر» است. مسألهی قضا و قدر از مسایل بسیار مهمی است که در کتب فلسفی و کتب کلامی مطالبی دربارهاش ذکر شده ولی اکثراً آن یکی را به جای این و این را به جای آن استفاده میکنند. قضا به معنایی است که قدر نیست و قدر به معنایی است که قضا نیست.
٤.١- همهی کارها اعم از خوب و بد از ناحیهی خدا است
همهی کارها را در دنیا و در آخرت و در قیامت خدایتعالی انجام میدهد. «قُلْ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»(نساء/٧٨) همهی کارها از جانب خدا است.
٤.٢- خوبیها منتسب به خدا است و بدیها منتسب به ما
ولی در قرآنمجید خطاب به پیغمبراکرم یا خطاب به مؤمنین که آنچه از مصیبت به شما اصابت میکند، از جانب خود شما است و آنچه که نیکی به شما میرسد، از جانب خدا است. این مطلب را وقتی ما بخواهیم تحلیل کنیم اینگونه باید مثال بزنیم تا واضح شود؛ یک قاضی، یک شخصی که مسلّط بر فرد دیگر است، ممکن است هر چه به او میرسد از جانب آن فرد باشد، یعنی چه بدی و چه خوبی از جانب آن فرد مسلّط به این فرد برسد، گاهی در اثر قضا است و گاهی به خاطر تقدیر است،
٤.٣- درک مفهوم «قضا و قدرالهی»
مثلاً انسان ممکن است به خاطر جُرمی که انجام داده، آن شخص مسلّط او را به زندان بیندازد. زندانی که این شخص رفته به خاطر کاری است که کرده ولو آنکه قاضی و آن شخص مسلّط دستور داده باشد که او را به زندان بیندازند. ببینید مطلب خیلی واضح است و من کوشش میکنم انشاءالله از این به بعد مطالبی که هضمش برای شما مشکل باشد عرض نکنم. گاهی انسان همهی کارهایش خوب است، کارهای خوبی انجام میدهد، مثل اولیاءخدا و بندگان واقعی پروردگار، در نتیجه آنچه از جانب پروردگار به او میرسد اجر است، ثواب است، خیر است و برای او خوبی است. و همهی اینها از جانب خدا است و گاهی انسان گناه میکند، معصیت میکند، مشرک میشود، خدایتعالی او را عذاب میکند، با آنکه خدا عادل است. عذاب پروردگار؛ چون عادل است و بلکه چون رئوف و مهربان است بسیاری از گناهان او را ندیده میگیرد، «وَ یَعْفُو عَنْ کثِیرٍ»(مائده/١٥)، از بسیاری از گناهان او میگذرد ولی بعضی از گناهانش را مؤاخذه میکند. این مؤاخذه در حقیقت به دست خود بنده، بندهی خدا بوجود آمده. اگر یک فردی زنا کرد و یا مشروب خورد قاضی حکم میکند که او را صد تازیانه بزنند، نمیگویند که قاضی صد تازیانه زد، میگویند: کاری کرد که مستحق این صد تازیانه شد، همینطور کارهایی که در دنیا به خصوص انجام میشود، مثلاً انسان مریض میشود، درد شدیدی به او عارض میگردد و یک گرفتاری مثلاً برای او پیدا میشود، این قضایالهی است. یعنی کاری کرده که خدایتعالی حکم کرده که این شخص دارای این مرض و درد بشود. حتی در روایات دارد؛ که گاهی خدایتعالی یک گرفتاری برای انسان به وجود میآورد. انسان در همین دنیا جزای عمل زشتش را بکشد. اگر اینگونه شد، اسمش قضا است. افراد معمولی در یک حکومتی که زندگی میکنند، برای آنها زندان نیست، تازیانه نیست، تبعیض نیست، برای همهی مردم عادی معمولی جز خوبی و خیرات چیزی نیست، همه در رفاه باشند، همه در امنیت باشند، همه از همهی مواهب مملکت استفاده کنند، این تقدیر است؛ یعنی رئیس مملکت، بانی مملکت آنکسی که مملکت را اداره میکند، مقدّر کرده، به حساب رسیده که باید مردم مملکتش همه در رفاه و آسایش باشند و همه هم در رفاه و آسایش هستند، به کسی فشاری وارد نمیشود، این معنای تقدیر است. خدایمهربان، خدایرحمان و رحیم مقدّر فرموده که تمام افراد بشر در رفاه و آسایش باشند، نه کسی مریض بشود، نه کسی فقیر شود، نه کسی گرفتار شود و همه با کمال رفاه و آسایش در دنیا زندگی کنند، این تقدیرالهی است. خدایتعالی مقدّر کرده که همه یک مقداری در این دنیا عمر کنند و از تمام لذّتها لذّت ببرند و از تمام غذاهای پاک و پاکیزه استفاده کنند که میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبَادِهِ»(اعراف/٣٢)، ببینید زینت دنیا را میفرماید: «أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیبَاتِ مِنْ الرِّزْقِ»(اعراف/٣٢)، و غذاهای پاک را کی برای شما حرام کرده؟ هیچکس برای شما حرام نکرده است، «وَ تَمَتَّعُوا»(مرسلات/٤٦)، هر چه میتوانید از این دنیا، از زندگی دنیا لذّت ببرید و آرامش داشته باشید، این تقدیرالهی است! برای همه این را مقدّر کرده، همانطوری که یک رئیس مملکت برای همهی آزادی، خوشی، راحتی را مقدّر کرده و قرار داده است؛ امّا در این میان، اگر دزدی پیدا شد که آرامش دیگران را از بین برد، اگر جنایتکاری پیدا شد که نسبت به دیگران جنایت کرد، اگر یک فرد بیبندوباری پیدا شد مشروب خورد و در میان مردم عَربده کشید، این شخص را دستگیر میکنند به محکمه میبرند و در آنجا قاضی قضاوت میکند، این شخص را یا صد شلاّق بزنید یا در زندان بیندازید و یا تبعیدش کنید. میبینید که آن یکی تقدیر است و این یکی قضا است، این قضاوت است به خاطر عملی که شما انجام دادید، عمل معصیتی که یک فرد انجام داده، قضاوت چنین است که باید زندان برود، شلاّق بخورد، حتّی سنگسار بشود، معنی قضا و قدر را فکر میکنم خوب توضیح دادم، همه کس فهمید ولی یک مطلب هست همهی اینها از جانب خدا است، از جانب پروردگار است.
٤.٤- خدایتعالی تمام خوبیها را مقدر فرموده است
تقدیر که معلوم است، برای همه رفاه و آسایش خواستن معلوم است، خدا بندگانش را خلق کرده، باید آنها را در رفاه و آسایش بگذارد، حیوانات را در رفاه و آسایش گذاشته، «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»(هود/٦)، هیچ جانداری در زمین نیست مگر آنکه بر عهدهی خدا است که او را روزی بدهد و میدهد. شما میبینید همهی حیوانات، سالم، در رفاه، در آسایش و غذای خود و طعام خود را در هر وضعی و شرایطی که هست دریافت میکنند. این معنی تقدیرالهی است.
٤.٥- بعد از ظهور، فقط مشمول قدر الهی هستیم
خدا برای شما خوبیها را خواسته، زمین مال مؤمنین است، مال افرادی هست که بندهی خدا باشند، که «أَنَّ ألاَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ»(انبیاء/١٠٥)، زمین را به ارث به بندگان صالح خدا خواهند داد، وقتیکه ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه بشود، همهی مردم صالح باشند، دیگر قضایی در کار نیست، قضاوتی در کار نیست، زندان و شکنجه و کتک در کار نیست، همه در دنیا با رفاه کامل زندگی میکنند و تقدیرالهی صددرصد پیاده میشود.
٤.٦- هر بدی مربوط به قضایالهی است
امّا قضا مال کسانی است که انحراف دارند، یا جامعهای که انحراف دارند، قضایالهی، حکمالهی، قضاوت پروردگار برای بندگانی که در زمان ما واقع شدهاند چون همه با هم معصیتکارند، همه با هم زیر بار ظلم رفتهاند، همه به هم ظلم میکنند،
٤.٧- غیبت امامزمان ارواحنا فداه قضایالهی است
از این جهت قضایالهی بر این قضاوت کرده، حکمالهی بر این حکومت کرده که امامزمانشان غایب باشد، امامشان را نبینند، آنکسی که رهبر آنها است او دیده نشود و رهبری ظاهری نکند، این معنای قضا است.
٥- علت قضاوت پروردگار بر غیبت
معنی قدر این است که همه باید زیر سایهی امامعصر باشند، همه باید به عدالت واقعی و اجتماعی برسند، عدل و داد بر سر همه سایه بیندازد، امّا مردمی که علیبنابیطالب را ترک میکنند، دست به دامن ابیبکر میشوند، مردمی که علم و عصمت را نمیخواهند و بلکه کفر و شرک و بتپرستی را دوست دارند، قضایالهی هم ایجاب میکند که یک فردی مثل خودشان بر آنها مسلّط شود که علیبنابیطالب میفرماید: نفرین میکند آنها را که خدا کسی را بر شما مسلّط کند که به شما رحم نکند، این معنی قضایالهی است.
٥.١- قدر علی علیه السلام را ندانستند
معنی قضایالهی این است، وقتی انسان قدر علیبنابیطالبی که سیصد آیه در شأنش در قرآن به تصدیق اهلسنت نازل شده که یکی از آن آیات و یکی از سورهها سورهی «هل اتی» است که من یک وقتی بررسی میکردم دوازده دلیل بر عصمت علیبنابیطالب و فاطمهیزهرا و امامحسن و امامحسین در سورهی هل اتی آمده، سیصد آیه شبیه به این و بلکه قویتر از این، در شأن علیبنابیطالب نازل شده، این شخص را ترک میکنند.
٥.٢- شأن ابیبکر در قرآن
و کسی را انتخاب میکنند که یک آیه بیشتر دربارهاش نازل نشده که ای کاش، شاید اهلسنت هم این را بگویند که ای کاش این آیه هم نازل نشده بود! «ثَانِی اثْنَینِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»(توبه/٤٠)، چون صدایم را ممکن است بعضی بشنوند توضیح نمیدهم، ولی معنا میکنم، دوّمی از دوتا که هر دوتاشان در غار بودند، شما میدانید در غار یکی ابیبکر بود و دیگری رسولاکرم، اینها هر دو در غار بودند، «إِذْ یقُولُ لِصَاحِبِهِ»، مسلّم است و همهی مفسّرین گفتهاند؛ پیغمبر به آن همراهش در غار گفت: «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا»، اگر او میدانست که خدا با او است، اگر او میدانست که در کنار پیغمبر عظیمالشأنی که خدا وعده کرده که تمام دنیا باید در زیر سایه دینش قرار بگیرند، اگر او را میشناخت و در کنار او خودش را میدید هیچ گاه محزون نمیشد و اگر بگوییم که نه محزون شده و هم میدانسته که خدا با آنها است، این گفتار پیغمبر عبث میشد که «لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیه»، خدا سکنیت و آرامش را به پیغمبر نازل کرد، در اینجا نمیگوید: «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِما»، شما ممکن است بگویید که سکنیه و آرامش را بر ابیبکر نازل کرد، پیغمبر شأنش اجلّ از این بود که سکینت و آرامش را بر پیغمبر نازل کند، میگوییم در آیه دیگر خدایتعالی میفرماید: «فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ»، در، یقیناً در آنجا دربارهی پیغمبر است و آرامش بر پیغمبر نازل کرد، «وَأَیَّدَهُ»، مخصوصاً با این جملهی بعد که: «وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا»، او را به لشکری، آن حضرت را به لشکری تأییدش کرد، به لشکری آن حضرت را کمک کرد که آن لشکر را نمیدیدند. ببینید یک آیه نازل شده، اگر نگوییم که آنچنان شیخ مفید فرمود؛ که این آیه به ضرر جناب ابیبکر است نمیتوانیم بگوییم از فضایل ایشان است.
٥.٣- شأن علی علیه السلام در قرآن
امّا سیصد آیه، سیصد آیه به تصدیق اهلسنّت و نصفی از قرآن از نظر شیعه و سنّی دربارهی یک فرد نازل بشود، که یکی از آنها همین آیاتی است که انشاءالله در روز غدیرخم برایتان اگر موفّق شدم عرض میکنم، «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ، الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ»(مائده/٣)، «الْیومَ» امروز این کلمهی الْیوْمَ اشاره به همین روز است، «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک»(مائده/٦٧)، شما ببینید چه آیاتی است، از این بالاتر و مهمّتر آیهی ولایت است که خدایتعالی میفرماید: «اِنّما»، جز این نیست، منحصراً، ولی شما خدا است، ولی شما پیغمبر است و نگفته ولی شما، امیرالمؤمنین علیبنابیطالب، با اسم نام نبرده، با لقب، با صفات حمیده اسم برده، «وَ الَّذِینَ آمَنُوا»، آن کسانی که، ببینید چقدر شخصیت را بالا برده، آن کسانی که ایمان به خدا دارند، بلکه ایمان به هر چیز صحیحی دارند، بلکه ایمان به حقیقت دارند، «وَالَّذِینَ آمَنُوا»، میخواهید بشناسیدش، میخواهید ببینیدش، بروید در مسجد، «الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاةَ» نه نماز میخوانند تنها، به پا دارنده نماز هستند، نماز را تأسیس میکنند، «یقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیؤْتُونَ الزَّکاةَ»، زکات میدهند؛ نفرموده انگشتر به سائل میدهند، وجودشان، روحشان، بخشنده و مهربان و به اصطلاح صاحب جود است که حتّی در رکوع نماز هم این کار را ترک نمیکنند، «وَ هُمْ رَاکعُونَ»(مائده/٥٥)، شما بروید ببینید این کی است؟ صدها مرتبه بعد از این جریان، بعضی از اصحاب منافق به سائل حتّی دارد؛ بعضی از اینها سائلین را وادار میکردند که بیایند در حال رکوع سوال کنند و اینها پول حسابی بدهند عمل کردهاند. یک آیه برایشان نازل نشد چون خدا خلوص را میخواهد، خدا اخلاص را میخواهد، خدایتعالی ایمان را میخواهد،
٥.٤- بروید تا از زیر سایه امامتان خارج شوید
شما مردمی که اینگونه هستید، خدا دربارهتان چه باید قضاوت کند، قضاوتش همین است که بروید عقب سر همان شخصی که دوستش دارید باشید و از این همه فضایل صرفنظر کنید و بیستوپنجسال این مرکز فضیلت و علم و دانش را در خانه بنشانید. و وقتی هم که نوبت خلافت به او میرسد و آنچنان اجتماع میکنید و تنبیه شدید و میخواهید جبران کنید، در مقابل آن حضرت معاویه را قرار میدهید، «اَنْزَلَنِی الدَّهْرُ»، آنقدر زمانه مرا پایین آورد که گفته شد: علی و معاویه، یک خلیفه علی است و یک خلیفه معاویه هست که به دلایل اهلسنّت، من با یک عالِم سنّی نشسته بودم، از من او پرسید: «چقدر و چند دلیل بر لعن معاویه تو میتوانی اقامه کنی؟» من گفتم: هفت تا، ایشان هم گفت: من هم پنج تا اضافه میکنم که دوازده تا باشد. دلایل زیادی بر لعن معاویه است که یکی از آنها این بود که فرمود به عمّار، «یا عَمَّارُ فَیَقْتُلُکَ فِئَةٌ بَاغِیةٌ» یک جمعیت طغیانگر، بر اسلام تجاوز میکنند، که خدا آنها را لعنت کرده در قرآن در آنجا که پیغمبراکرم خواب دید، که بوزینهها بر منبرش بالا میروند وقتیکه از خواب بیدار شد، خدایتعالی این آیه را نازل فرمود: که آن خوابی که تو دیده، این مربوط به شجرهیملعونه است، شجره ملعونه هست. شما در زیارت عاشورا میگویید: «اَللّهُمَّ الْعَنْ بَنِیاُمَیةَ قَاطِبَةً»، خدایا! بنیامیه را همه شان لعنت کن، اینها لعنت شده هستند، ملعون هستند، آن وقت این فرد ملعون، آن طرف آنکسی که منصوص در ذات خدا است و همهی صفاتالهی را دارا است در ردیف یکدیگر قرار دادن و یا بلکه او را ترجیح دادن و اماممجتبی را منکوب کردن و او را به اماممجتبی تفوّق دادن، قضاوت پروردگار این میشود حالا که شما این مسیر را انتخاب کردید، بروید تا برسید به یزیدبنمعاویه، که او دیگر نه رحمی به دینتان میکند، نه رحمی به امامتان میکند، نه رحمی به ناموستان میکند و همهی بدیها برای او خوبی است، و همهی خوبیها برای او بدی است؛ بروید زیر سایهی او، شما ارزش اینکه زیر سایهی امامزمانتان قرار بگیرید ندارید، مردم متنبّه نشدند! ادامه دادند، تا رسید به جایی که ولید و مروان و حجّاج و امثال این افراد خونخوار و جنایتکار که در تاریخ نمونهاش وجود ندارد اینها بر سر مردم مسلّط شدند، این قضایالهی است.
٥.٥- علت قضایالهی خواست خودمان است
اگر گفتند قضایالهی، نگویید:« خدا خواسته ما چه کار کنیم؟» نه، شما خواستید تا خدا خواست، شما انجام عملی دادید که خدا این قضاوت را برای شما کرد، و الاّ پروردگار متعال تقدیرش این بوده که همهتان راحت باشید، حتّی یک سردرد جزئی بندگانش نباید داشته باشند، یک سرماخوردگی جزئی بندگانش نباید داشته باشند، مگر خدا ظالم است؟ امّا هوا را کثیف کردید، آب را کثیف کردید، غذایتان را آلوده کردید، غذاهای غیرطبیعی خوردید، سردرد شدید، قضایالهی هست که در مقابل این هوایآلوده، این امراض مختلف برای شما به وجود بیاورد. در هوای بسیار خوب سیگار گرفتید، دود کردید تمام جهاز ریهتان همه خراب شد، حالا سرفه میکنید، حالتان بهم میخورد، خوب، خودت خواستی.
٦- انسان در قبال قضایالهی
قضایالهی همین است، در عین حال انسان باید به قضایالهی راضی باشد، چرا؟ اگر انسان یک جنایت کرد، او را عفوش کردند، جنایت دوّم، عفوش کردند، جنایت سوم، عفوش کردند، برای اینکه این جنایت را ادامه ندهد و اصلاح بشود یک تنبیه مختصرش کردهاند، این شخص نباید راضی بشود، بگوید: الحمدللّه، بخیر گذشت. یک دزدی که دزدی کرده، باید دستش را ببرند، قاضی گفت: حالا دستت را نمیبریم ولی دو روز باید در زندان باشی تا حواست جمع بشود، این میگوید: «الحمدللّه بخیر گذشت»
٦.١- خدایتعالی برای بنی آدم همهی خوبیها را مقدر فرموده بود
لذا در زیارت امیناللّه عرض میکنیم: «اَللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک رَاضِیةً بِقَضَائِک»، خدایا! این نفس من را به قَدرت مطمئن کن، یعنی بدانیم که خدا خوشی ما را خواسته، خدایتعالی خواسته همهمان راحت در کنار هم زندگی کنیم، فکر نکنید این تقدیری است برای بعد از ظهور، نه از آن ساعتی که حضرت آدم را خدا در بهشت قرار داد این تقدیر را کرده بود، و الاّ چرا ببردش در بهشت، میبردش در یکی از بیابانهای کویری، آنجا رهایش میکرد تا کار زمین را بکند، همانطوری که در تورات آمده، کار زمین را بکند. برده در بهشت، میوهها مختلف، همسر خواسته برایش فوری خلق کرده، تمام وسایل، لباس خوب، مائده، میوه، همه چیز زیر سایه، راحت، این تقدیر خدا است.
٦.٢- اولین قضایالهی برای بنی آدم
گفتم: از این درخت نخور، «لا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونَا مِنْ الظَّالِمِینَ»(بقره/٣٥)، اینها رفتند خوردند، خدا قضاوت کرد که شما دیگر نباید در بهشت باشید، خوب از همین جا معنی قضا و قدر را بفهمید، در بهشت باشید کار را خراب میکنید.
٦.٣- معرفت به حضرت آدم از دیدگاه تورات و قرآن
تورات میگوید: وقتی اینها در بهشت بودند دو تا درخت بود، یکی درخت حیات بود، یکی درخت علم و دانش، آدم و حوّا، تورات میگوید ما نمیگوییم، آدم و حوّا هیچی نمیفهمیدند، حتّی لخت بودند از لختیشان بدشان نمیآمد، اصلاً شعور نداشتند، آدم و حوّا در بهشت شعور نداشتند. شیطان آمد گفت: «اگر از این درخت بخورید، دارای علم میشوید»، آنها رفتند از آن درخت خوردند دارای علم شدند، خدایتعالی به ملائکه گفت: که اگر از این درخت دیگر بخورند، چون علم و دانش را دریافت کردند، حیات را هم دریافت کنند، خدا میشوند، دیگر آخر کنار خدا، یک خدایی، خدا هم که خدای آنها در مقابل خودش ببیند، خدا میشوند با شمشیرهای آتشبار دور درختِ حیات ملائکه گرفتند، حضرت آدم را هم بیرون انداختند، که آدم خدا نشود. در همین کتاب تورات شاید من در اینجا داشته باشم، اگر از روی بخوانم شما بیشتر میخندید.
امّا قرآن، که حضرت آدم را خدا علم همه چیز را اول به او تعلیم فرمود، «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا»(بقره/٣١)، حیات هم که در دست خدا است، حیات ابدی داد خدا خودش به او، به همهمان داده، همهی ما که اینجا نشستهایم همیشه زنده خواهیم بود، نه صدسال، صدوبیستسال، همیشه، تا خدا خدایی میکند زنده خواهید بود، حالا بدن فرق میکند، این بدن باشد، قبل بدن عالَمذر بوده، بعد بدن بهشتبرزخی هست، بعد بدن همین دنیا است، با همین بدن وارد بهشت خُلد میشویم که «أُوْلَئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»(بقره/٨٢)، ببینید خدا هم حیات به ما داده، هم علم و دانش به ما داده،
٦.٤- اولین امتحان بنی آدم
امّا در این وسط میگوید: «از این درخت نخورید»، میخواهد امتحانتان کند؛ میخواهد وقتی صَعصَه میآید کنار بستر علیبنابیطالب علیهالصلوةوالسلام و علی میفرماید: من افضل از آدم هستم، این را اثبات کند، چطور شما افضل از آدم هستید؟ به اندازه فهم شنونده، آن مطلب را فرموده، که آدم همهی میوهها و نعمتهای بهشتی در اختیارش بود، به او گفتند: «گندم نخور»، خورد ولی من در مدّت عمرم کسی به من نگفت: «گندم نخور»، من به خاطر اینکه مبادا کسی پیدا بشود که گندم گیرش نیاید، من گندم نخوردم.
٦.٥- عمل حضرت آدم در بهشت او را مشمول قضایالهی کرد
خوب، حضرت آدم رفت گندم خورد، اینجا خدا به قضاوت نشست، حکم کرد و فرمود که از بهشت خارج شوید،
٦.٦- قَدرِ بعد از قضا در خصوص بنی آدم:
«بَعْضُکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ»(بقره/٣٦)، خوش به شما بگذارد، خوب باشد، منتها آن راحتی که در بهشت داشتید با این قضا آن راحتی از دستتان گرفته شد. ولی در عین حال در دنیا هم خوش باشید، اگر از طرف من، «فَإِمَّا یأْتِینَّکمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»(بقره/٣٨)، از طرف من راهنماهایی خواهد آمد، شما اگر پیروی از آن راهنماها بکنید، نه خوفی دارید، نه محزون میشوید، یعنی آنقدر به شما خوش میگذارد که ابداً محزون نخواهید شد. «فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لَا هُمْ یحْزَنُونَ»، اولیاءخدا باشید؛
٧- علم و معرفت خیلی مهم است
امّا اینجا گاهی دسته جمعی و گاهی فردی، یک کارهایی میکنیم که نه به ما خوش میگذرد.
٧.١- حرفهای جاهلانه
گاهی بعضی از این جوانها سؤالاتی میکنند که انسان را دچار حیرات میکنند، چگونه جواب بدهیم؟ این همه حرف را که من نمیتوانم در مقابل یک سؤال عرض کنم، میگویند: خدا چرا ما را خلق کرد. با این همه فشار و فقر و ناراحتی، چرا ما را خلق کرد؟ هیچوقت شده یک عاشقی در بغل معشوقش بگوید: «چرا من اینجا آمدم؟» نه! امّا وقتیکه در چاله میافتد، در یک راهی میرود که داخل تاریکی پایش به صدتا سنگ و ناراحتی برخورد کرده، اینجا میگوید: «چرا من اینجا آمدهام؟»
٧.٢- اگر میفهمیدیم
اگر در دامن معشوقتان بودید، اگر در ظلّ عنایات پروردگارتان بودید، اگر معنی قضا و قدر را میفهمیدید و به آن توجّه میکردید همیشه خوش بودید. در ناراحتیها هم خوش بودید که الحمدللّه دارد گناهانمان جبران میشود، خدا را شکر که ما به این وسیله از عذاب جهنّم با آن عظمت دور شدیم و هر چه اذیت و عذاب بود خدا در همین دنیا ما را به آن مبتلا کرد، «رَاضِیةً بِقَضَائِک»، آن وقت طبعاً «مُحَبَةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیائِک»، ائمّه را دوست دارید، اینها صفّهایالهی هستند، انتخاب شدههای الهی هستند، همین اشک، همین گریه، همین دعای ندبه روز جمعه دلیل بر این است که «مُحَبَةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیائِک»، نتیجه چی هست؟ «مَحْبُوبَةً فِی اَرْضِک وَ سَمَائِک»، هم در دنیا محبوب هستید، «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»(مریم/٩٦)، کسانی که کار خوب بکنند، ایمان بیاورند، محبّتشان در دلهای مردم به وجود میآید، «مَحْبُوبَةً فِی اَرْضِک» آن وقت و «سَمَائِک»، در آسمان هم محبوب هستید، فلانی را میگویی ما همه دوستش داریم. بعضیها که از دنیا میروند، میروند در بهشتبرزخی، آنجا ارواح مؤمنین دورش جمع میشود، فلانی چطور است حالش؟ میگویند: خوب بود این متوفّی میگوید: خوب بود، سرحال، ما همه او را دوست داریم، وقتیکه از دنیا میرود به آنها وارد میشود، همه به استقبالش میآیند، «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»(یس/٥٨)، الحمدللّه. کوشش کنید انشاءاللّه همهتان آنگونه باشید که خدایتعالی شما را دوست داشته باشد، ائمّهاطهار دوستتان داشته باشند، ملائکه دوستتان داشته باشند و از شما هیچ یک از اینها، هیچگونه بدی ندیده باشند.
٨- ندبه در اعیاد بزرگ اسلامی
روز جمعهی اوّل ماه ذیالحجّه هست، در این ماه دو تا از چهار یا سه تا از چهار عیدعظیم اسلامی وجود دارد، اعظم آنها عیدغدیر هست و بعد عیدقربان، و روز جمعه هم که از اعیاد چهارگانه هست در این ماه سه مرتبه و روزهای جمعهاش را اگر بخواهیم حساب کنیم شش مرتبه مینشینید دعای ندبه میخوانید، هم روز عیدقربان وارد شده، هم روز عیدغدیر، به شما اجازه میدهند. یک کسی امروز، همین امروز صبح میگفت که در مشهد بودم، دیدم وقتیکه رسید دعای ندبهشان، من نمیدانستم این کار را میکنند و نمیدانم شما این کار را میکنید یا نه، ولی خیلی من را تکان داد، دعای ندبهشان به این جمله رسید «بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی»، همه برخاستند در مقابل امامزمانشان ایستادند تا وقتیکه خطاب به امامزمانشان میکردند ایستاده بودند، مؤدّب بودند، خوشا به حال همهتان! که تا حدّی به امامتان نزدیک شدهاید، امیدوارم روحتان به امامتان نزدیکتر باشد، امیدوارم همهتان زیر سایهی امامزمانتان از همهی خوبیها برخوردار و خوفی نداشته باشید، محزون هم برای هیچ چیز نباشید و به قضا و قدرالهی راضی باشید.
٩- ذکر مصیبت سید الشهداء علیه السلام
همانطوری که حسینبنعلی در میان گودی قتلگاه عرض میکند؛ «رضاً برضائک، تسلیم لامرک، لامعبودا سواک، یا غیاثالمستغیثین»، خدایا! توفیق درک عصر عرفه را به همهمان عنایت بفرما، خدایا! توفیق عبادت در این ماه عزیز به همهمان مرحمت بفرما، خدایا! توفیق جبران سالی که بر ما گذشت از نظر گناه و معصیت به همهیما مرحمت بفرما.
١٠- دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحبالزمان یا اللّه، یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا رحمن یا رحیم، یا غیاثالمستغثین، یا حبیب قلوبالعارفین یا الهالعالمین یا ربّاه یا سیداه، عجّل لولیک الفرج، عجّل لمولانا الفرج، خدایا! فرج امامزمان ما را برسان، همهی ما را از بهترین اصحاب و یارانش قرار بده، قلب مقدسّش از ما راضی بفرما، پروردگارا! به آبروی ولیعصر قَسمت میدهیم، گرفتاریهای مسلمین برطرف بفرما، دشمنشان ذلیل بفرما، مریضهای اسلام، مریض معلوم، مریضهمنظوره السّاعه! لباس عافیت بپوشان، امواتمان را غریق رحمت بفرما، شهدامان با شهدای کربلا محشور بفرما، خدایا! به آبروی ولیعصر به آبروی ولیعصر، این جمع و هر کس صدای من را میشنود و در مجالس حاضرند به آبروی ولیعصر همهی ما را جز اصحاب خوب امامزمان قرار بده، پروردگارا! توفیق پیمودن راه معرفتت، راه رسیدن به تو و رسیدن به همهی حقایق به ما مرحمت بفرما، عاقبتمان را ختم بخیر بفرما، و عجّل فی فرج مولانا.