درس نوزدهم از ۳۰ درس اعتقادات
اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۲درس بیست و یکم از ۳۰ درس اعتقادات
اردیبهشت ۱۹, ۱۳۸۲درس بیستم از ۳۰ درس اعتقادات
موضوع:
آخرین مباحث معرفت امام - اراده پروردگار در تطهیر اهل بیت - جواب به اشکالات آیه ولایت
تاریخ:
۷ ربیع الاول ۱۴۲۴ هجری قمری
۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۲ هجری شمسی
2003/05/09 میلادی
۷ ربیع الاول ۱۴۲۴ هجری قمری
۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۲ هجری شمسی
2003/05/09 میلادی
خلاصه این درس:
تطهیر چهارده معصوم علیهم السلام
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- اراده خدای تعالی در تطهیر چهارده معصوم (علیهم السلام) با عالم کردن آنها در ابتدای خلقتشان به تمام حقایق عالم هستی محقق گردیده نه با سلب اختیار از آنان و مجبور نمودن آنها.
فرق اراده و خواست پروردگار
اراده پروردگار همان خواست خدا است که قدرت خدا با آن توأم شده و لذا به محض این که خدای تعالی چیزی را اراده کند آن چیز عملی میشود اما خواست پروردگار بدان معنا است که خداوند چیزی را میخواهد اما قدرتش را با این خواست توأم نکرده است.
پلیدی از چهارده معصوم دفع شده و از غیر معصومین از اهل بیت رفع می شود
اراده پروردگار در تطهیر اهل بیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از طریق دفع و رفع پلیدی میباشد بدین معنا که از چهارده معصوم (علیهم السلام) پلیدی که منظور جهل، گناه، صفات رذیله، نسیان و اشتباه است را دفع کرده و اصلاً نگذاشته تا به آنها نزدیک شود و از سایر اهل بیت که فرزندان غیر معصوم پیامبر میباشند پلیدی را رفع نموده یعنی آلودگی به آنها سرایت میکند اما خدای تعالی به خاطر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اراده فرموده تا فرزندان غیر معصوم ایشان را نیز از پلیدی پاک نماید و آلودگی را از آنها برطرف کند.
اطلاق اهل البیت و آل البیت
اهل البیت یا آل البیت به تصریح قرآن و روایات و لغت، تمام ذریه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اعم از معصوم و غیر معصوم میباشد.
اهل بیت پیامبر تماما عدیل قرآن هستند
اهل بیت اعم از معصوم و غیر معصوم آنها تماماً عدیل قرآن هستند و باید مورد احترام واقع شوند بدین نحوه که معصومین از آنها مانند آیات محکم و غیر معصومین از آنها مانند آیات متشابه میباشند و همانطور که کلمهی مثلاً "کافر یا شیطان" قرآن را نمیتوان بدون وضو لمس کرد و حتماً باید احترامات خاص آنها را حفظ نمود فساق و کفار از سادات را نیز باید احترام نمود.
علت وارد شدن اشکال بر آیه ولایت
۲- اشکالات وارد بر آیه ولایت و حقایق پیرامون این مساله به واسطه عدم درک صحیح معنای «ولی» که فرماندهی با محبت و فرمانبرداری با محبت میباشد و این نکته که ولایت دارای مراتب است به خوبی پاسخ داده میشود.
سه اشکال به آیه تطهیر
بعضی گفتهاند که منظور از «ولی» در آیه ولایت اظهار دوستی مردم نسبت به علی بن ابیطالب است. و حال آن که منظور فرماندهی با محبت علی برای مردم و فرمانبرداری با محبت مردم از علی بن ابیطالب میباشد.
عدهای گفتهاند که بر اساس آیه « المؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض» علی علیه السلام هم یک مومنی است مثل سایر مؤمنین که بعضی آنها بر بعض دیگرشان ولایت دارند و حال آن که منظور از ولایت در این آیه ولایت عام میباشد مثل ولایت آمر به معروف بر فرد متخلف که یک ولایت عمومی است اما ولایت امام یک ولایت خاص الخاص است و به همین جهت علی علیه السلام در ردیف عامه مردم جامعه و مؤمنین قرار نمیگیرد.
عدهای گفتهاند اگر آیه ولایت دلالت بر ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام میکند چرا در عبارت قرآن به صورت جمع آمده و نامی از علی برده نشده است؟
پاسخ میگوییم که این آیه اولاً میخواهد بفهماند که جانشینان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله تعدادی هستند و ثانیاً نام آنها را نمیبرد و بلکه شخصیت و عظمت آنها را معرفی میکند چرا که الکنایة ابلغ من التصریح
اشکالات در خصوص انگشتری که حضرت در هنگام نماز آن را زکات دادند
در خصوص انگشتری که علی بن ابیطالب علیه السلام در حین نماز آن را زکات دادند مسائل زیر مطرح است:
الف: انگشتری که علی علیه السلام به فقیر داده از نظر قیمت به اندازه مخارج یک سال یک مملکت بوده مگر علی چقدر مال داشته که زکات آن این اندازه میشده است؟
پاسخ این که اولاً علی علیه السلام انگشتر را به عنوان زکات واجب به فقیر نداده و بلکه به عنوان زکات مستحب دادهاست و منظور از زکات مستحب عملی است که مایه رشد، کمال و ترقی میشود و انگشتر به زکات دادن علی علیه السلام برای رشد جامعه بشریت تا قیامت بوده است ضمن آن که قیمت آن انگشتر مشخص نیست اما حتماً انگشتری که در دست حضرت بوده بسیار ارزش داشته است.
ب: علی بن ابیطالبی که در هنگام نماز تیر را با آن همه درد از پایش کشیدند متوجه نشد، چطور در آنجا که مشغول نماز بود متوجه سائل شد و انگشتر را به او زکات داد؟
پاسخ اینکه وقتی در هنگام اقامه نماز تیر را از پای علی علیه السلام کشیدند علی علیه السلام کاملاً متوجه بود ولی در برابر مقام با عظمت پروردگار به آن اعتنا نکرد و به روی خود نیاورد. اگر قرار باشد امام معصومی که آیه « قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون» در خصوصش نازل شده در بعضی از مواقع متوجه نباشد، منتسب به جهل است. ضمن این که معرفت ما نسبت به امام اینطور است که اراده امام اراده خدای تعالی است پس این عملی که از علی علیه السلام صادر شده در تحت بندگی خاص الخاص خدای تعالی بوده و مثل این است که خود خدا آن را انجام داده است.
ج: اگر علی بن ابیطالب (علیه السلام) انگشتر را در حین نماز به سائل میداده فعل کثیر به هنگام نماز انجام میگرفته و نماز را باطل میکرده پس این کار را نکرده است.
پاسخ این که اولاً فعل کثیر در نمازهای واجب اشکال دارد ولی در نمازهای مستحبی حتی شخص میتواند در حال راه رفتن و خوابیده نماز بخواند و نماز علی علیه السلام نیز در آنجا مسلماً مستحبی بوده است.
ثانیاً این اندازه که انگشتر از دست خارج شود و به سائل اشاره گردد تا آن را بگیرد فعل کثیر نیست ضمن آن که برای رکوع لازم نیست کف دستها بر روی زانو قرار گیرد و میتوان آنها را آزاد گذاشت.
نتیجه تصور اشتباه از معنای ولایت
۳- آنان که معنای ولایت را به اشتباه حکومت و ریاست تصور کردند، خلافت را غصب نمودند و طولی نکشید که در اثر بیتعهدی به دست مردم طرد شدند و ملعون واقع گردیدند.
جریان محاجه هارون الرشید و امام کاظم علیه السلام
خلفای عباسی از یک طرف خود را منتسب به پیغمبر صلی الله علیه و آله میدانستند و از سوی دیگر به اذیت و آزار اهل بیت علیهم السلام میپرداختند. به عنوان نمونه میتوان محاجه هارون الرشید و موسیبن جعفر علیهما السلام را مثال زد که هارون مدعی شد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزدیکتر است چرا که در وقت وفات پیامبر جد آنها عباس زنده بوده اما جد ائمه که ابی طالب منظور هارون بوده است در قید حیات نبوده و لذا اگر بخواهد ارثی برسد به جد ما که زنده بوده میرسیده و لذا ما صاحب حکومت هستیم.
حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام با دو دلیل قرابت بیشتر خود به پیامبر را ثابت کرد و فرمود اگر الان پیامبر زنده شود و دخترت را از تو خواستگاری کند چه میکنی؟ هارون گفت به عرب و عجم افتخار میکنم. حضرت فرمودند ولی ایشان دختر مرا چون دختر خودشان محسوب میشود خواستگاری نمیکنند و دیگر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی از مکه به مدینه هجرت نمودند فرمودند هر کس با من هجرت نکند از ولایت من چیزی به او نمیرسد و عباس هجرت نکرد. که این پاسخ ضمن آنکه بسیار علمی و با ملایمت بود اما خلیفه وقت را بسیار ناراحت کرد.