درس بیست و یکم از ۳۰ درس اعتقادات
خرداد ۲, ۱۳۸۲درس بیست و سوم از ۳۰ درس اعتقادات
خرداد ۲, ۱۳۸۲
درس بیست و دوم از ۳۰ درس اعتقادات
موضوع:
تقسیمات مردم بعد از مرگ - ما پس از مرگ از کدام گروهیم ؟
تاریخ:
۲۱ ربیع الاول ۱۴۲۴ هجری قمری
۰۲ خرداد ۱۳۸۲ هجری شمسی
2003/05/23 میلادی
خلاصه این درس:
مردم در عالم برزخ به چهار گروه تقسیم می شوند: گروه اول: اولیاء خدا
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
مردم در عالم برزخ به چهار گروه تقسیم میشوند:
۱- یک گروه از مردم در عالم برزخ اولیاء خدا هستند که در دنیا فقط بر اساس محبت بندگی و اطاعت خدا را نموده و به کمالاتی که باید به آن میرسیدند، دست یافته و امتحان دنیایشان را به طور کامل دادهاند و آماده مرگ و در آغوش رحمت خاص الخاص الهی قرار گرفتن هستند. این افراد به محض این که روح از بدنشان جدا شد، بدن دنیایی را که در واقع یک لباس کثیفی بیش نیست رها و بدن برزخی که لباس جدید تمیز بسیار خوبی است به تنشان میشود و ملائکه بسیاری با عنوان بشیر و مبشر، بشارتهای خدای تعالی و ائمه علیهم السلام را به آنها میرسانند و او را به سوی بهشت برزخی هدایت میکنند و تمام کارها از لحظه موت تا ورود به بهشت برزخی در چشم بهم زدنی انجام میگیرد به طوری که خود شخص متوجه آن نمیشود و این گروه از افراد مورد رحمت خاص الخاص پروردگار هستند.
گروه دوم: شیعیان معتقد اما تزکیه نفس نکرده
۲- یک گروه از مردم در عالم برزخ افراد معتقد هستند یعنی آنهایی که اعتقادشان به خدای تعالی و پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام به مراتب صحیح است اما روح خود را از رذایل تزکیه نکردهاند که این گروه بلافاصله پس از مرگ در حالت بیهوشی قرار میگیرند به طوری که حتی در جریان سؤال نکیر و منکر هم قرار نمیگیرند و یک وقت به هوش میآیند که قیامت برپا شده و این مدت بسیار طولانی، از نظر آنها لحظهای بیش نبوده است و به هر حال این گروه مورد لطف و رحمت خاص پروردگار هستند که اکثر شیعیان از این گروه میباشند.
گروه سوم: مستضعفین
۳- یک گروه از مردم در عالم برزخ مستضعفین هستند که عبارتند از کسانی که در خردسالی از دنیا میروند، عقب افتادههای ذهنی، کسانی که به خاطر موقعیتهای مکانی نامناسب حقیقت به آنها نرسیده و کسانی که دیگران مثل رؤسای مذاهب و … مانع رسیدن آنها به حقیقت شدهاند که این چهار دسته در واقع به تکلیف نرسیدهاند و اینها مجموعاً مستضعف فکری میباشند که پس از مرگ کمبودشان از جهت حقیقت جبران و یک مدت کوتاهی در عالم برزخ تحت امتحان واقع میشوند که پس از آن امتحان، هر یک به یکی از سه گروه اولیاء خدا یا معتقدین و یا معاندین ملحق میگردند که به هر حال این گروه از افراد مورد لطف عام و بلکه خاص پروردگار هستند.
گروه چهارم: معاندین و تقسیمات آن
۴- یک گروه از مردم در عالم برزخ کفار، مشرکین و معاندین هستند که از جهت اعتقادی و تزکیه نفس وضعشان بد است و معاندت آنها بدین نحوه میباشد که یا خودشان عناد و دشمنی با خدا دارند و یا خود را در اختیار شیطان که معاند اصلی است قرار دادهاند که با این توضیح معاندین به چند دسته تقسیم میشوند:
دسته اول:
۱- معاندینی که راه مردم را برای رسیدن به حقیقت به انحاء مختلف بسته و سعادت معنوی آنها را سلب نمودهاند که بعضی از آنها بدین عناوین میباشد:
۲- کسانی که با انبیاء بزرگ و معروف و نیز خاندان عصمت علیهم السلام معاندت نموده و نیز کسانی که آنها را به شهادت رساندهاند.
۳- اصحاب سقیفه که در سر صف معاندین قرار دارند و در رأس آنها آن کسی است که در سقیفه نشست و حق علی علیه السلام را ضایع کرد و میلیاردها نفر را منحرف نمود و دیگر معاندین به ترتیب عنادشان، در جاهای دیگر این صف واقع میشوند.
۴- کسانی که مسالک انحرافی را ایجاد و مردم را به آن سوق میدهند.
۵- کسانی که ادعای نبوت و امامت میکنند.
۶- کسانی که اسلام را منحط و غیر اسلام را برتر معرفی میکنند.
دسته دوم:
معاندینی که با انبیاء غیر معروف معاندت و دشمنی کردهاند و نیز کسانی که آنها را به قتل رساندهاند.
دسته سوم:
معاندینی که دیگران را از رفتن در مسیر تزکیه نفس سست کردهاند.
۱- کسی که بگوید غیر از قرآن و روایات راه دیگری به سوی خدا هست و لو اینکه مکاشفات خود را نقل کند معاند است
۲- ربا چون ممکن است سعادت دنیایی کسی را از بین ببرد و او را بدبخت نماید لذا خدای تعالی آن را جنگ با خودش دانسته است.
۳- کارمندان دولت چون حقوقی که میگیرند حق تمام مردم کشور است لذا اگر کمکاری کنند مدیون تمام جامعه میشوند و بعد از مرگ با آنها مثل معاندین برخورد میشود.
۴- رشوه گرفتن محاربه با خدا است و از ربا گرفتن بدتر است.
عذاب های فوق العاده مربوط به گروه معاندین است
تمام سختیهای فوق العاده وحشتناک و طاقتفرسا مربوط به گروه معاندین میباشد که از لحظه خارج شدن روح از بدنشان شروع میشود.
وقتی بدن معاند را بر تخت غسالخانه میگذارند و بر آن آب میریزند مثل این است که آب صد در صد جوش و بلکه بدتر از آن بر جنازهاش ریخته میشود.
جنازه معاند آتش میگیرد.
کسی که باید شفیع انسان گردد دشمن معاند میشود.
فشار قبر که در واقع یک فشار روحی است بر معاندین وارد میشود.
دو گروه از چهار گروه با نکیر منکر یا بشیر و مبشر مواجه می شوند
پس از مرگ دو گروه از چهار گروه فوق با ملائکهای تحت عنوان بشیر و مبشر یا نکیر و منکر مواجه میشوند که اولیاء خدا با بشیر و مبشر و معاندین و کفار محض با نکیر و منکر اما آن گروه دیگر که عبارتند از معتقدین سؤالاتی ندارند.
امام زمان ارواحنا فداه در دم مرگ
در دم مرگ امام زمان هر کس به بالینش میآید حتی اگر شخص کافر باشد اما کافر با آمدن امام اذیت میشود ولی بعضی که از اولیاء خدا هستند و مخصوصاً در راه امام زمانشان سختیها کشیدهاند مورد محبت خاص امام علیه السلام قرار میگیرند.
متن کامل درس بیست و دوم اعتقادات
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- خطبه
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَا سِیمَا عَلَی بَقِیةِ اللهِ رُوحِی وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
۲- عبارت قرآنی آغازین
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ وَجَاءتْ سَکرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِک مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ»(ق/۱۹)
۳- مردم در بعد از مرگ (برزخ) به چهار گروه تقسیم میشوند
در هفتهی گذشته دربارهی مسأله سکرات موت و لحظات قبل از فوت مطالبی عرض شد، و به طور کلّی آنچه که از احادیث و روایات به دست میآید. در وقتیکه مرگِ انسان حتمی میشود و یک حرکتی از دنیای زندانِ پرمشقّت به عالم دیگر برای انسان فراهم میگردد، برای مردم چهار نحوه باید تصوّر شود؛
۳.۱- گروه اول یا اولیاءخدا
یک عدّه اولیاءخدا هستند که وارستهی از دنیا و منتظر مرگ که در دعاها هم داریم که این را از خدا بخواهید: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ» خدایا! روزی من کن که من از این خانهی گول، خانهِ فریب، دنیای پُرفریب و پُرمشقّت من از این دنیا تجافی کنم، پهلو خالی کنم، خارج شوم، «وَ الْإِنَابَةُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ»، و انابت، بازگشت به سوی جایی که مقرّ من است، دائماً باید آنجا باشم، «وَ الْاِسْتِعْدَادُ لِلْمَوتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوتِ»(بحار:۹۵/۶۳)، (اقبال/۲۲۸)، (بلدالامین/۲۰۳)، (مصباحکفعمی/۵۸۶)، یک آمادگی، استعداد، آمادگی مهیا شدن برای مرگ قبل از اینکه مرگ برسد این استعداد برای اولیاءخدا میسّر است؛ یعنی آنهایی که منتظر این هستند که پروردگار آنها را بطلبد، آنها را دعوت کند و اجازه بدهد که به طرف او حرکت کنند، یک دسته اینها هستند، آنهایی که آمادهی برای پذیرفتن دعوت پروردگار چون امتحانشان را در دنیا کامل دادهاند، به کمالاتی که در دنیا باید به او برسند رسیدهاند و دیگر آمادهی مرگ هستند، آمادهی اینکه در آغوش پروردگار، در رحمانیت و بلکه در صلوات پروردگار که رحمتِ خاصالخاص است قرار بگیرند، اینها کاملاً برای مردن آمادگی دارند و بحثی دربارهی آنها نیست،
۳.۲- اولیاء خدا بلافاصله پس از مرگ دارای بدن برزخی میشوند
آنها به مجرّد اینکه این بدن را از دست میدهند و این لباسِ کثیفِ بدبوی پُر از آفت را از تن میکنند، یک لباسِ جدید بسیار تمیزِ بسیار خوب که لباسی است که میتواند در کنارِ آنهایی که لباس تقوای مفتخر و با افتخار دارند مانند ائمّهاطهار، بدنش هم بدنی از آن سنخ به او میپوشانند. بدون اینکه حتّی لحظهای متوجّه شود، در روایات هست؛ یک بدنی به او میدهند که او با این بدن بهترین بدنهای عالم را دارد، بهترین لباس فاخر را پوشیده است،
۳.۳- اولیاءخدا پس از مرگ به بهشتهای برزخی منتقل میشوند
فوراً با یک چشم بهم زدن همانطوری که تخت بلقیس را آصفبنبرخیا با یک چشم بهم زدن از شش ماه راه به کنار سلیمان رساند، خدای باعظمت با یک چشم بهم زدن این شخص را به بهشت برزخی وارد میکند و حتّی سکرات موت بهعنوان سختی احساس نمیکند و تنها در راه سؤالاتی به وسیلهی بشیر و مبشّر به او داده میشود، نام نکیر و منکر در اینجا عوض میشود، طبق احادیث بشیر و مبشّر به او میرسند، علّت این اسم هم این است که هر یک از اینها بشارت میدهند، بر تو بشارت باد، «وَ بَشِّرْ الصَّابِرِینَ»(بقره/۱۵۵)، پیغمبراکرم بشارت میدهد، از طرف پروردگار سلام آوردند و آنها چند جملهای به عنوان بشارت، نه بهعنوان مؤاخذه و سؤالات به او عرض میکنند و او را میبرند در بهشت برزخی که انشاءالله شاید هفتههای بعد خصوصیات این بهشت را در عرایضم از روایات و احادیث عرض کنم. آنچه هم که تا به همین الان گفتم مضمون احادیث صحیحهای است که در کتب نقل شده،
۳.۴- ولی خدا کیست؟
اولیاءخدا، اولیاءخدا هم فکر نکنید افراد بسیار بلندپایه مانند ائمّه هستند، هر کس تزکیهنفس کند، از طریق محبّت بندگی خدا کند، با محبّت اطاعت پروردگار را بنماید، برای مزد و ترس از جهنّم کار نکرده باشد. فقط چون خدا را دوست دارد، ولو آنکه وعدهی بهشت در اوّل تکلیفش به او داده باشند، او به خاطر اینکه خدا را دوست دارد نه به خاطر بهشت و نه به خاطر ترس از جهنّم، نمازشبها خوانده، مستحبّات را انجام داده، واجباتش را اوّل وقت انجام داده و کلّ محرّمات و کلّ مکروهات را ترک کرده و به مستحبّات کاملاً عمل کرده است، این شخص ولیّ خدا است حالا میخواهد یک بازاری باشد یا یک اداری باشد یا یک فرد معمولی باشد یا یک آیتاللّهالعظمی باشد، فرقی نمیکند، این ولی خدا است، چرا؟ به خاطر اینکه من مکرّر در بحثهای هفتههای گذشته عرض کردهام که ولی به معنای کسی است که فرمانبردار باشد با محبّت و روی محبّت، اینکه شما در روز جمعه به امام زمان عرض میکنید: «یا مَولای اَنَا مَولاک»(بحار:۹۹/۲۱۵)، (جمالالاسبوع/۳۷)، ای مولای من، ای فرمانده با محبّت من؛ من مولای تو هستم، یعنی من فرمانبردار با اطاعت، روی محبّت فرمانبرداری میکنم، من آن هستم، انشاءالله هم اگر راست گفتیم جزء همین گروه و این دسته در دم مرگ خواهیم بود،
۳.۵- برخورد ملائکه با اولیاء خدا از لحظهی مرگ به بعد
اینجا است که ملائکه میآیند، آنقدر ملائکه به سر انسان میریزند، تنها قابضالارواح یک مأموریت دارد، ملائکه مبشّر زیاد هستند و بشیر و مبشّر که اسمشان در اینجا عوض شده، وقتیکه با دشمنان خدا برخورد میکنند، نکیر و منکر هستند و وقتیکه با اولیاءخدا برخورد میکنند، بشیر و مبشّرند، اینها با سلام و صلوات، دیدید در همین آیهای که الان تلاوت شد، «سَلاماً سَلاماً»(واقعه/۲۶)،
۳.۶- آنجا که انسان به پستی و کثیفی دنیا پی میبرد
وقتیکه انسان در یک جا وارد میشود همه میگویند: سلام، سلام، این ملائکه هم به فردِ متوفی میگویند: سلام، سلام، انسان احساس میکند راحت شده، آن وقت میفهمد که این دنیا چه مزبلهدانی بوده، این بدنی که داشته چه لباس کثیفی بوده، این بدنی که داشته چه لباس کم ارزش و کم قیمتی بوده است و آن وقت میرود که انشاءالله برای هفتههای آینده برنامههای بعد را عرض میکنم.
۳.۷- گروه دوم یا افراد معتقد
دستهی دوّم: «افرادِ معتقد»، یک دسته از افراد هستند اعتقاداتشان خوب است، مثل همهی شیعیان علیبنابیطالب، کم و زیاد دارد،
۳.۸- اعتقادات صحیح و معرفت امام علیه السلام از درجه دانی تا عالی
مثلاً یک کسی بیشتر امامش را میشناسد و متوجّه است که واسطهی فیض بین خدا و خلق است، یک نفر هم به اندازهای که میداند این آقا امام مفترضالطاعه است، اوّلین مرحلهی شناخت امام که باید همهمان معتقد باشیم این است که امام مفترضالطاعه است، یعنی واجب است که اطاعتش کنیم هر چه بگوید گوش بدهیم، هر چه او میگوید صحیح و ما هر چه فکر میکنیم در مقابل او ناصحیح، این اندازه اوّلین مرحلهی معرفت امام است و آخرش هم این است که ما او را مثلاعلای پروردگار بدانیم، «و للّه اَمثالُ العُلیا»(مقنعه/۱۸۴)، نه مَثل معمولی، مثل عُلیای پروردگار، او را چشم خدا بدانیم، عیناللّه الخاصالخاص، یدِ خدا بدانیم، یداللّهِ خاصالخاص و آنچه را که برایتان در هفتههای گذشته عرض کردم، معرفت کامل نسبت به اماممان باید داشته باشیم و بعد هم خدا را به وحدانیت قبول داشته باشیم و بعد هم پیغمبراکرم را، «وَ مَا ینْطِقُ عَنْ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى»(نجم/۳-۴)، بدانیم که اینها را همه توضیح دادم، این اعتقادات باید باشد، بعضیها این اعتقادات را دارند، معتقدند، حتّی اگر به آنها کسی بگوید: خدا را من به وحدانیت قبول ندارم ناراحت میشوند، رسالت رسولاکرم را زیر سؤال ببرند، ناراحت میشوند و همینطور مسائل مختلفِ دیگری که اکثراً بحمداللّه معتقدید، این اعتقادات و اعتقادات به قیامت که بعداً انشاءالله برایتان عرض میکنم و خلاصهی مسائل اعتقادی است که عرض میشود و انشاءالله توضیحاتش را باید خودتان یا از کتابها و یا از مباحثاتی که بین شما و دوستانتان هست خوب یاد بگیرید.
۳.۹- نقص افراد معتقد در دنیا
این عدّهی دوّم، این دستهی دوّم، اینها طبعاً اعتقاداتشان خوب است، امّا تزکیهنفس نکردهاند، هواهای نفسانی زیادی دارند، استقامت ندارند، چند روز مثلاً فرض کنید هوای تهذیبنفس و تزکیهنفس به سرشان میزند و بعد باز ول میکنند میروند عقب کارشان، بعضیها هستند مثلاً فرض کنید یقظهی کامل ندارند، نمیفهمند که راه خدا از راه شیطان بهتر است، نمیفهمند که عُرفیات و مردمِ کوچه و بازار ارزششان کمتر از اوامر پروردگار است، رسومات فامیلی و مملکتی و بشری را بر دستوراتِ پروردگار ترجیح میدهند، یک همچنین آدمهایی هستند، امّا روز عاشورا که میشوند واقعاً یکپارچه محبّت به حضرت سیدالشهداء هستند، روز تولّدِ حضرت بقیةاللّه که میشود یکپارچه اظهار محبّت به امامزمان میکنند اعتقادات خوب، امّا تزکیهنفس نه، این افراد دستهی دوّمند، متأسفانه اکثر مردمِ شیعه را این دسته تشکیل میدهد،
۳.۱۰- افراد معتقد در عالَم پس از مرگ (برزخ) به حالت بیهوشی بسر میبرند
اینها مردمانی هستند که تا روحشان قبض شد، «یُلْهَا»، این کلمه هم کلمهی امام است، یک حالت تحیّر و بیهوشی به آنها دست میدهد یعنی نمیفهمند دیگر بعد چی شد، بعد از مرگ جز حتی سؤال نکیر و منکر هم در روایات نیست، یعنی در روایات میگوید سؤال نکیر و منکر هم نیست، این شخص که میمیرد، از یک نفر پرسیدند: تو وقتیکه مُردی چی شد؟ گفت از روی نردبان که افتادم، افتادم صاف داخل جهنّم، بعضیها این جوریند، این شخص یکدفعه بیهوش میشود، بیهوش که شد یک لحظه از نظر او، والاّ از نظر ما میلیاردهاسال، از نظر او یک لحظهی بعد میبیند به او میگویند: بلند شو قیامت است، همانطور که اصحاب کهف سیصدسال بر آنها یک لحظه گذشت، عزیر که مُرد، صدسال مُرد، وقتیکه زنده شد از او پرسیدند: چند روز، چقدر وقت است اینجا هستی؟ گفت یک روز یا بعضی از روز، این یک روز یا بعضی از روز هم در اطرافش نگاه بکند، بگوید یک لحظهی قبل من رفتم، این ممکن است که باور کسی نکند، خودش به خودش باورش نمیآید، اصحاب کهف هم همینطور، شماها هم هر شب، هر روز همینطورید، شب میخوابید، یک شب بیدار خوابی که به سرتان میزند چقدر طول میکشد، هی ساعت نگاه میکنید میبینید که ساعت یکونیم است، باز میبینید ساعت را، یک قدری میخوابید خوابتان نمیبرد، باز بلند میشوید میبیند هنوز بیست دقیقه به دو است، از آن وقت که من اینقدر چشمهایم را فشار دادم، و میخواستم بخوابم ده دقیقه گذشته، بله، معمولیاش این است، امّا وقتی خوب خسته هستید یا وضع مزاجیتان سالم است، یا خوابتان منظّم است، میبینید ساعت نُه شب خوابیدید، ساعت سهونیم، چهار، آنهایی که دیر پا میشوند برای نماز شب چهار است، از خواب بیدار میشوند چند ساعت خوابیدی؟ تقریباً هفت ساعت، شش ساعت خوابیدم، امّا چه زود گذشت، همین زود گذشتن را زیادش کنید، از حالا تا قیامتِ کبری، تا روزی که «إِذا الشَّمْسُ کوِّرَتْ»(تکویر/۱)، وقتیکه این خورشید نورش را از دست بدهد. تا آن وقت ببینید چقدر وقت میخواهد، چند میلیارد شاید سال باشد، یکدفعه میگویید: من تازه مُردم، کجا هستند آن افرادی که دور و بر من بودند نشسته بودند؟ اینها چه شدند؟ یک همچین حالتی، اینهایی که تزکیهنفس نکردند، ولی معتقداتشان خوب است و اعتقاد به خدا و پیغمبر و ائمّهاطهار و قیامت دارند اینها این حالت را دارند، یکدفعه بلند میشوند، صحرای محشر را انشاءالله باز در جلسات بعد برایتان توضیح میدهم، جوری میخواهم از روایات و آیات قرآن توضیح بدهم و خدایتعالی اینطوری خواسته و برخلاف خواستههای اکثرِ مردم و حتّی بعضی از دانشمندان، میخواهم انشاءالله طوری برایتان توضیح بدهم، «کأَنَّکمْ تَرَاهُ»، آنچنان که مثل این باشد که ببینید، چون انسان جایی که میخواهد برود و باید برود و حتماً میرود یک جوری باشد که بفهمد چهکاره است؟ کجا میرود؟ و چه میکند؟ و در آنجا چه از او میخواهند؟ آنجا کجا است اصلاً؟
۳.۱۱- گروه سوم یا مستضعفین فکری و علت استضعاف آنها
دستهی سوم افرادی هستند که اینها مستضعفند،
۳.۱۲- فوت در خردسالی
در خردسالی از دنیا رفتند یک عدّه بچّهها هستند میآیند داخل دنیا اینها در همان سنین قبل از تکلیف از دنیا میروند،
۳.۱۳- عقب افتادههای ذهنی
یک دسته هستند اصلاً کمدرک و کمشعور و عقبافتاده به اصطلاحِ ما اینها اگر فکر کنید، اینها جلو افتاده هستند نسبت به ما، عقبافتادهی ذهنی هستند، اینها میآیند و در دنیا هستند تا آخر عمر هم هستند،
۳.۱۴- کسانی که بدلیل موقعیت مکانی بد، حقیقت به آنها نرسیدهاست
یک دسته هستند در جاهایی هستند که اینها به گوششان اسلام و حق و حقیقت و دین که در زمان ما کم شده ولی در گذشته زیاد بوده به گوششان نرسیده و ولو اینکه خدایتعالی برای اینها حجّت را هر طور که باشد تمام میکند، امّا یک عدّهای حالا گوشه و کنار حجّت برایشان تمام نشده و آمدهاند داخل دنیا، مثل همان بچّهای که قبل از تکلیف مرده اینها بزرگ شدند امّا به تکلیفِ واقعی نرسیدهاند، یک دسته هم اینها هستند،
۳.۱۵- کسانی که دیگران مانع از رسیدنشان به حقیقت شدهاند
یک دسته هم هستند که مستضعفین دنیا هستند، آنقدر کشیش، آنقدر رُهبان، آنقدر افرادی از این قبیل، علمای ادیان مختلف به خاطر سودجوییشان، مطالب را آنچنان در مغز آنها فرو کردهاند که به اینها نوبت فکر کردن ندادند، اصلاً نمیتوانستند فکر کنند، افرادی هستند الان در جامعهی ما هستند که اینها واقعاً بس که به آنها حرفهای غلط را زدهاند در بین ما هم شاید گاهی باشند. که نمیشود شب چهارشنبه آخر سال، شب چهارشنبهسوری بالاخره باید یک آتشی را پیدا کنند و بپرند آن طرف، یا لحظهی سال تحویل اگر در حال حُزن باشد هر جوری هست خودش را میخواهد خوشحال نشان بدهد، بس که در مغزمان فرو کردند، حریت را از ما گرفتهاند، آزادی فکری را از ما گرفتهاند، آخر نمیشود که در یک مملکتی که همه به عیدنوروز این همه اهمیت میدهند ما بیتفاوت باشیم، این مال این است که در مغزمان فرو کردهاند، من الان بیشتر از این نمیخواهم در این خصوص صحبت کنم، احتمال میدهم بعضی در همین مجلس اعتراض کنند، آقا یک روایتی دارد، خوب خیلی چیزها هست که یک روایت دارد تو عمل میکنی به این قرصی به آن؟ آقا میگویند: روزهاش مستحب است، خیلی روزها هست که روزهاش مستحبتر است، بر فرض درست باشد، میخواهم یک نوع باصطلاح پُرکردن فکرمان را به شما عرض کنم، گاهی میشود در بعضی از ممالک، خودم دیدم در واتیکان، در آن کلیسای معروف واتیکان یک فردی را دیدم گریه میکرد اشک میریخت، چهات هست؟ گفت: گناه کردم، خوب آمدی اینجا چهکار کنی؟ آمدم یک پولی آوردم بدهم به پاپ یا به کشیشهایی که اطراف هستند، ایشان گناه من را تبدیل به حسنات بکند، این کار را خدایتعالی مجانی برای شما کرده، اسلام مجانی کرده، امّا آنها پولی هستند، خوب این شخص مغزش پُر شده، هر چه هم شما بخواهید به این آسانیها او را نجاتش بدهید نمیشود، خدای مهربان، خدای عزیز، این دسته را هم میریزد روی آن بچّهها و عقبافتادهها و آنهایی که مشکل فهم و درک دارند، اینها هم باشند چون فرقی نمیکند این مغزش از یک چیزی پُر شده، او مغز نداشته که پُر بشود، بالاخره آنچه که خدا میخواهد این ندارد، این را هم میریزند روی آن دسته، اینها مجموعاً اسمشان مستضعفین میشود، مستضعفین نه آنهایی هستند که بیپولند، این در اصطلاح انقلاب ما بود مستضعفین، بیپولها را میگفتند، مستضعفین کسانی هستند که ضعیف به خاطر یک مسألهای واقع شدهاند، ضعیف فکری، عقبافتادهی فکری، عقبافتادهی مالی در درجات بعدی است که اسمش ممکن است مستضعف باشد، یک جهتی پیش آمده که این شخص نتوانسته به حقیقت برسد.
۳.۱۶- مستضعفین فکری امتحانات دنیا را در عالَم برزخ میدهند
این دسته را خدایتعالی یک مدّت کوتاهی در عالم برزخ امتحانی برایشان میگذارد، مثل بچّهای که به کلاس امتحان نرسیده، به جلسهی امتحان نرسیده، و تقصیر هم نداشته، تاکسی گیرش نیامده، ماشینشان پنجر شده، یک جهتی پیدا شده که خودش را نتوانسته به جلسه امتحان برساند، میبینید رئیس امتحانات، مُمتحِن این شخص را میگوید: بیا اینجا بنشین، ورقهی امتحانی را میدهند دستش میگویند: همینجا بشین بنویس، من از تو به خاطر عذر موجّهی که داشتی قبول میکنم، خدایتعالی اینها را امتحان میکند، چون همه باید امتحان بدهند، از همان چه که ما الان در دنیا از آن غافلیم و برای همان در دنیا آمدهایم، از همان خدا نمیگذارد، همه باید امتحان بدهند، بچّههای کوچک را عقلشان را زیاد میکند، رشدشان را زیاد میکند، افراد عقبِ افتادهی فکری را فکرشان را به ایشان عنایت میکند، روحشان را زنده میکند و عدّهای هم که اینها در کناری واقع بودند و نتوانستند به حقیقت برسند، اینها را هم حقایق را برایشان روشن میکند، به یادشان میآورد آنچه که در عالَمارواح یاد گرفتهاند و امتحانشان میکند. اینها دستهی سوّم هستند، یک عدّه طبعاً خوب امتحان میدهند، یک عدّه بد امتحان میدهند، یک عدّهای متوسط هستند، بالاخره خدایتعالی اینها را هم تقسیم میکند، یک دستهشان را میفرستد داخل اولیاءخدا، یک دستهشان از آن عدهی بیهوش میشوند، یک دستهشان ممکن است کم در روایات دارد که اینجوری باشند، یک دستهشان هم ممکن است جزء معاندین باشند،
۳.۱۷- آنان که پس از مرگ مورد لطف و رحمت پروردگار واقع میشوند
دستهی چهارم، از اینهایی که از دنیا میروند که خدا کند ما جزء آنها نباشیم، این سه دستهای که گذشت مورد لطف و رحم و ترّحم پروردگار واقع میشوند. دستهی اوّل: اولیاءخدا باشند مشمولِ رحمت خاصالخاص الهیاند، دستهی دوّم: مشمول رحمتِ خاصّ پروردگارند و دستهی سوّم: مشمول رحمت عام پروردگارند و بلکه رحمت خاص پروردگارند،
۳.۱۸ گروه چهارم یا معاندین و کفار و مشرکین
امّا معاندین، مشرکین، کفّار،
۳.۱۹- وضعیت روحی گروه چهارم
آنهایی که نه اعتقاد خوبی دارند و نه تزکیهنفس شدند، به این هیکل و جرثومه انسان وقتی نگاه میکند میبیند این هیچ چیز بدردخوری در وجودش نیست، مردم آزار، دشمن خدا، بیدین، مشرک و باصطلاحِ روایات معاند، دشمن، حالا یا خودش دشمن است یا اینکه که شیطان را چون بالای کولش سوار کرده الاغ دشمن خدا شده، اکثراً نظر روایات روی معاندین است،
۳.۲۰- معاندین چه کسانی هستند
کسانی که به چند وسیله ممکن است با خدا دشمنی کنند،
۳.۲۱- دستهی اول از معاندین
اوّل کسانی هستند که راهِ بندگان خدا را برای رسیدن به حقیقت، با زبانشان، با عملشان، با مکتبشان میبندند، البتّه اینها ضعیف و قوی دارند، بعضی افراد هستند فقط زن و بچّهشان را مانع میشوند که به سوی خدا حرکت کنند، بعضی افراد هستند که اصلاً یک مکتبی را پیاده کردند که گروهی و از همه بدتر آنها، آن کسی است که در سقیفه نشست و حقّ علیبنابیطالب را از بین برد. مردمی، میلیاردها مردم از راه حق و صراطمستقیم منحرف شدند.
عدّهای از این معاندین کسانی هستند که سعادت و خوشبختی مردم را مانع شدهاند، اینکه گفتهاند ربا نخورید، ربا جنگ با خدا است. برای اینکه یک نفر را شما ممکن است بدبخت کنید، سعادت دنیایش را از بین ببرید، این وقتی جنگ با خدا باشد، «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»(بقره/۲۷۹)، اعلان جنگ بکند رباخوار به جنگ با خدا، وقتیکه یک چنین کار کوچکی، یک نفر حالا بدبخت شده، آن هم بدبخت مالی شده نه بدبخت روحی، آن کسی که «صدّ عن سبیلاللّه» باشد، بنشیند در یک مجلسی آن راهی را که خدا و پیغمبر و ائمّه فرمودهاند آن را سر راه مردم نگذارد بلکه راهِ کفّار و معاندین را سر راه مردم بگذارد این شخص جزء معاندین هست، میخواهد حالا عناد اظهار بکند یا نکند، میخواهد بگوید من دشمنم یا نگوید، دشمنیاش را کرده، هر کس این را بدانید، هر کس بگوید: غیر قرآن و روایات راه دیگری به سوی خدا هست، ولو مکاشفاتِ خودش را بگوید، ولو الهامات خودش را بگوید، این شخص جزء معاندین است، این یک دسته، حالا میخواهد مسلمان باشد، یک مسلکی درست کرده باشد، مردم را به آن مسلک وادار کند، میخواهد کافر باشد یک دینی را اختراع کرده باشد، میخواهد ادّعای نبوّت یا امامت بکند و یا بالاخره هر کاری که انسان را، مسلمانها را از قرآن و روایات دور کند. این شخص دستهی اوّل از معاندین است، چه خودش معاند باشد یا نباشد، آن غیر مسلمانی که در دینهای رسمی هم هستند ولی دین را جوری جلوه میدهند، که اسلام را زیر سؤال میبرند، اسلام را مُنحَط معرّفی میکنند، مثلاً مسیحیت را برتر از اسلام میدانند، یهودیت را برتر از اسلام میدانند، اینها جزء معاندینند اینها یک دسته.
۳.۲۲- دستهی دوم از معاندین
یک دسته نه، یک خردهای ضعیفترند، در یک زمانی، با یک پیغمبری، یا امامی درگیر شدند و جنگ کردند و آن پیغمبری که ما الان نمیشناسیمش حتّی او را کشتند و البتّه اگر یک پیغمبری، یا مثل حضرت سیدالشهدایی، یا مثلاً فرض کنید ائمّهاطهار اینها مانع شده باشند، اینها اثرش تا الان و بعد هم هست تا زمان ظهور، اینها جزء دستهی اوّلند که عرض کردم، دستهی دوّم یک پیغمبری، یک گوشهای یک پیغمبر خیلی غیر معروفی را که فقط پیغمبر خودش و خانوادهاش بوده این را گرفته اذیتش کرده، کشته است حتّی، این معاند هست، همهی خصوصیات معاندین هم مربوط به این میشود امّا نه به آن شدّتی که شمر حضرت ابیاباعبداللّهالحسین را کشت، نه به آن شدت، نه به آن شدّتی که حقّ علیبنابیطالب غصب شد، نه به آن شدّتی که پیغمبراکرم را آن همه آزردند، به آن شدّت نیست، اینها هم جزء معاندین هستند،
۳.۲۳- دستهی سوم از معاندین
میآید میرسد تا به جایی که اگر کسی یک کلمهای بگوید و یک نفری را از مرحلهی تزکیهنفس سُست کند، آقا این حرفها چی هست؟ تزکیهنفس چی هست؟ اگر جدّی بگوید که تزکیهنفس چی هست که کافر است چون قرآن را منکر شده، اگر نه، روی میل خودش نمیخواهد شوهرش برود در مجالس اعتقادات و تزکیهنفس ، یک چیزهایی اینطوری بگوید، اینها هم یک عدّهای هستند اگر چه ممکن است اعتقاداتشان خوب باشد و بالاخره نجات پیدا کنند، ولی خدایتعالی اینها را در همان دستهی معاندین میگذارد،
۳.۲۴- آنچه به سر معاندین از لحظهی مرگ میآید
دستهی معاندین چی به سرشان میآید؟ به طور کلّی، وقتیکه روح از بدنشان بیرون میآید چی میشود؟ اینها در همان قبر، همهی این روایاتی که از گُرز آتشی و سؤال نکیر و منکر و مسائل مختلفی که هست که تحمیلی به خورد ما دادند و انشاءالله مربوط به ما نیست بعضی از ماها را ممکن است روی نادانیهایی که میکنیم شامل بشود اینها همه مربوط به همین دستهی چهارم است، تا وارد قبرشان می کنند، حتّی زودتر، روحِ را از بدنشان جوری میکنند که انسان میگوید: دیگر من به دنیا نیایم برای اینکه دو مرتبه نمیرم، آنچنان در فشار قرار میگیرند،
۳.۲۵- کارمندان دولت اگر مواظب نباشند مدیون تمام جامعه میشوند و مانند معاندین با آنها برخورد میشود
یک شخصی میگوید من در خواب دیده بودم، یا در مکاشفه یا در هر چیزی، یک شخص ظالم، یک شخصی که میرود توی ادارهاش فکر این را نمیکند یک ساعت که دیر میرود کار یک چند نفر عقب میافتد، ظلمی به آنها میشود، یک افراد اینطوری زیاد هستند و در بین ماها هم هستند و به خدا قسم آقایان در بین شما شاید ادارهاییها باشند، اگر حقِّ، حقِ مردم را ضایع بکند؛ یعنی این حقوقی که شماها میگیرید، من الان که نگاه میکنم نمیدانم کدام یکیتان ادارهای هستید یک وقت فکر نکنید، این حقوقی که شما میگیرید مال شصت میلیون جمعیت است، حقّ شصت میلیون جمعیت است، یک ساعت تأخیر بکنید، یک کمکاری از خودتان نشان بدهید، یک بیتوجهّی بکنید روز قیامت شصت میلیون جمعیت میآیند جلویتان را می گیرند، اینها طبق احادیث و روایات است، انسان را میاندازند قاطی این معاندین، واقعاً اذیتش میکنند، حالا افراد فرق میکنند گاهی کم است زود زندانیشان تمام میشود، یک زندانی ده روزی است، یک شلاقی هست، بیست تا شلاق بهعنوان تعزیر به او میزنند، یکی را صد تا شلاق میزنند، خیلی مواظب کارهایتان باشید، ای کاش! به گوش همهی مسئولین ما، به گوش همهی مدیران ما، به گوش همهی کارمندان ما این مطلب میرسید که آقا تو داری از شصت میلیون جمعیت حقوق میگیری و تو حتّی رئیس جمهورش هم حقوق از این مردم میگیرند، همه به تو حق دارند، کارت را کم نکن، وظایفت را خوب انجام بده، دقیق انجام بده، ماشینی که کنارش نوشته استفادهی اختصاصی ممنوع، این را زیر پایت عصر جمعه نگذار زن و بچهات را ببر برای پارک و تفریح، اینها حق مردم هست، این کاش! این را ما میفهمیدیم، اگر همین میفهمیدیم به خدا قسم این مملکت مدینهِ فاضله شده بود و عدل و داد برقرار بود، اقلاً پنجاه درصد، اینها وقتیکه از دنیا میروند،
۳.۲۴- در گروه معاندین سر صف را اصحاب سقیفه تشکیل میدهند
اوّلاً بدانید سر صف، اصحاب سقیفه واقع شدهاند، سر صف، حالا شما را کجا میگذارند آن آخر، چرا؟ برای اینکه عرضهی اصحاب سقیفه را نداشتید، آدم وقتی هم بد میشود یک بد حسابی بشود، میگویند: داخل زندان یک دزدی آوردند با یک زندانی دیگر، همزندانیاش کردند آن زندانی قبلی پرسید تو چهکار کردی آوردند تو را؟ گفت آقا دم در رفتم در باز بود، یک آفتابهی مسی بود این را بلند کردم، این میخواست این را بکشد، من بانک زدم، تو آفتابه زدی، ما و تو را با هم در یک سلول؟ توی بیعرضه را با منی که همهی جمعیت بانک را روی زمین خواباندم و صندوق را باز کردم، توی بیعرضه را با من باعرضه توی یک مکان، درست است که جرم بزرگ است ولی عرضه فرق میکند، اگر انسان میخواهد اهلِ جهنّم بشود، گر تو میخواهی که گنه کنی در شب آدینه بکن، تا که از صدر نشینان جهنّم باشی، اقلاً داخل جهنّم یک ریاستی به تو بدهند، آنقدر انسان، حالا که بیعرضه هستیم پس بیاییم طرف خدا، خدا بیعرضهها را هم اگر بد نکنند تا حدّی قبول میکند. رشوه گرفتن، محاربهی با خدا هست، بدتر از ربا گرفتن است، دزدیها از وقت و مال مردم این خیلی گناه دارد، عرض کردم ممکن است آخر صف قرارش بدهند ولی در همین صف هست، چون آن شخص حقّ علیبنابیطالب را ضایع کرد، تو هم حق یک بیچارهای که میخواهد مثلا فرض کنید ساختمان بسازد معطلش کرده برای رشوه گرفتن، فرق نمیکند در یک صف هستید، این دسته از معاندین، من چون انشاءالله در مجلسمان از اینها کسی نیست نمیخواهم بترسانم شما را،
۳.۲۶- معاندین بر روی تخت غسالخانه
ولی حالات اینها را برایتان میگویم، روی تختِ غسالخانه آب که میریزند، اینها روایت دارد؛ آب که میریزند بالایش مثل این است که آب جوش صددرصد بلکه با چند درجه بالاتر از صد درجه، میریزند رویش، احساس میکند،
۳.۲۷- معاند جنازهاش آتش میگیرد
وقتیکه جنازهاش را بر میدارند، آن شخص گفت: من جنازه ام را آوردند همینطور میسوخت، و شعلهی آتش هم با جنازهام میآمد،
۳.۲۸- شفیعِ معاند دشمنش میشود
دیدم که من را وارد حرم حضرترضا صلواتاللّهعلیه کردند، آتش رفت کنار، آقایی هم آنجا هستند با صورت در هم کشیده، یک نفر به انسان محبّت نمیکند، چون خدا دوست ندارد کسی به این مرد، به این شخص محبّت بکند، حضرترضا هم با صورت درهم کشیده دارد به من نگاه میکند، من دست به دامنش شدم آقا، من از اینجا باز ببرند بیرون همین آتش و همان عذاب هست، وای بر اینکه شفعاء انسان خصماء انسان باشند، خصم انسان، بگویند: برو گم شو، یادت هست چه کارها میکردی؟ «وَیلٌ لِمَنْ کاَن شُفَعَائه خُصَمَائه»(هدایهالکبری/۱۳۵) ، وای بر کسی که شفعاءاش، علیبنموسیالرضا به آن مهربانی که همه از او راضی بودند صورت درهم بکشد و به او اعتنا نکند،
۳.۲۹- فشار قبر برای معاندین است
وارد قبرش میکنند، قبر مثل اینکه به روح او فشار میآورد، یک فشاری به او میدهد، من یک مرحلهای یک چیزی دیدم یکی از صوفیها بود من به خاطر یک نسبتی که با پسرش داشتم در سر قبرش بودم، این لحد را که گذاشتند، خاک ریختند، این لحد از کمر شکست رفت پایین، من گفتم از نظر فیزیکی باصطلاح، از نظر مُلکی این معنای فشار قبر است، فشاری میآید،
۳.۳۰- برخوردهای وحشتناک نکیرین مربوط به معاندین است
بعد هم به همان ترتیبی است که دیگر اینها را شنیدید، نکیر و منکر میآیند؟ «مَنْ رَبُّک؟» ربّ تو کیست؟ کی تو را این طوری تربیت کرده؟ کی تو را به این خباثت تربیت کرده؟ میتواند بگوید: «اللّه جلّ جلاله ربی»، بگوید میزنند او را، دروغگو، تو را شیطان تربیت کرده بدبخت، یادت است شیطان به تو گفت: این کار بد را بکن برای جلب منافعت، تو کردی؟ خدا گفته بود: نکن. تو کردی، تو آن صفت رذیله را از خودت نشان دادی یادت است؟ شیطان تو را تربیت کرده بود یا خدا؟ اینجا است که آن گرزهای آتشی به درد میخورد، والاّ بشیر و مبشّر که گرز آتشین ندارند، اینها سلام و سلام دارند، یادت هست که تو فلان معصیت را گفتند خدایتعالی فرمود: نکن، فلان بیعدالتی را نکن، فلان ظلم را نکن، تو کردی، شیطان به تو گفت،
۴- ما پس از مرگ از کدام گروهیم؟؟
همین الان ما میتوانیم خودمان را در برنامه بگذاریم، شیطان به ما بیشتر دستور میدهد یا خدا؟ ما ربّمان خدا است یا شیطان؟ اگر ربّمان خدا است صددرصد، همین الان میگوییم اللّهجلجلالهربّی، مرحوم سید بحرالعلوم یک شاگردی دارد به نام آقای سلماسی، بسیار شاگرد خوب و مطیع و همهی حرفهای استادش را میفهمد، یک روز سیدرحمةاللّهعلیه کنار قبرستان وادیالسلام نشسته بود در نجف، دید یک عرب بیابانی را، به خدا قسم انسان بیابانی باشد، بیسواد باشد و چی بگویم هر چیزی باشد، یک چوپان باشد، امّا ظلم نکند، با زبانش مردم را نیازارد، کارهای بدی که خدا گفته نکن آنها را نکند و کارهایی هم که خدا گفته بکن بکند، این شخص اهل نجات است، ما آنجا مهم است برایمان، از اوّل قبر شروع میشود آنچه که برایمان مهم است الیالابد، این شخص را آوردند یک بیابانی بود، «بَدو» میگویند خود عراقیها، این را آوردند در وادیالسلام دفنش کنند، میگویند سید خودش را تخلیه روح کرد و گفت: بروم ببینم چی جواب نکیر و منکر را میدهد؟ وارد قبر شد، پرسیدند: من ربک، مربّی تو کی هست؟ گفت: علی، اشاره کرد به قبر حضرتامیرالمؤمنین، حالا علی شبهناک است، حالا مثلاً علیبنابیطالب پروردگارت است یا خدا؟ و به یک معنا «انشاءالله» برسید تا بفهمید منافات ندارد که هم ما بگوییم ربّمان خدا است هم بگوییم ربّمان علی است، اینها به هم نگاه کردند گفتند: ولش کنید این را بالاخره اهل نجات است، مرحوم سیدبحرالعلوم آمد به شاگردش گفت که من یک راهی پیدا کردم برای نجات، من هم روز اوّل قبر، شب اوّل قبر میگویم علی، وقتیکه ایشان از دار دنیا رفت سلماسی تخلیه روح کرد، رفت ببیند چهکار میکنند؟ دیدند علیبنابیطالب کرسی آوردند گذاشتند بالای سرش، سیدبحرالعلوم، ائمّهاطهار آمدند، سلام، استقبال، محبّت، نمیدانید چه لذّتی دارد خدا میداند آن قبری که علیبنابیطالب بیاید بالای سرش بنشیند، از سید پرسیدند: مَنْ رَبُّک؟ گفت: علی، قربان این علی بشویم، علیبنابیطالب فرمود که فرزندم، تو درست جواب اینها را بده، از تو توقّع این نیست، بگو: «اَللهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّی»(بحار:۶/۲۲۴)، (کافی:۳/۲۳۱)، خدا پروردگار من است، همهی ما خدا پروردگارمان است خدا ما را تربیت کرده و باید به دامن پروردگار برویم. آقایان! «انشاءالله» روز جمعه است، ربّمان باید امامزمانمان باشد به امر پروردگارمان و امیدواریم خدایتعالی ربّ ما باشد با سربلندی بگوییم اگر از ما سؤال کردند، چون که در روایت است یا از ولی خدا بهعنوان بشیر و مبشّر سؤال میکنند یا از معاندین و کفّار محض، بهعنوان نکیر و منکر سؤال میکنند. آن دو دسته سؤالاتی ندارند، یعنی اگر هم باشد برنامهی خاصّ خودش.
۵- در دم مرگ امام زمان هر کس به بالینش میآید
روز جمعه است، ما خیلی نقص داریم، خیلی بدیم، فقط تمام غرق گناهیم، امّا یک امامزمانی داریم، از من یکی پرسید که تو مگر یک امامی هستی که این قدر حرف امامزمان را میزنی؟ گفتم: من یک امامزمانی هستم، امامزمان ما یکی است، آقاجان! تو را به مادرت حضرتفاطمهزهرا قسمت میدهیم همانطوری که دربارهی همه دارد که وقتی انسان میخواهد بمیرد ائمّه زمانشان، امامزمانشان به بالینشان میآید، منتها آنکه کافر است بیشتر اذیت میشود با آمدن امام و آنکه اهل نجات است، به او محبّت میشود، عنایت میشود،
«یا حَارِ هَمْدَانِ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ اَوْ مُنَافِقًا[قَبْلاً]» (بحار:۶/۱۸۰)،(امالیطوسی/۶۲۷)، (امالیمفید/۷)، (دیوانعلی علیهالسلام/۳۵۲)، ایا! امام زمانمان را به ما برسان، آقا امامزمان وقتیکه میآید با بعضیها خوب برخورد معمولی میکند، امّا بعضی از اولیاءخدا، آنهایی در راه امامزمان زحمتها در دنیا کشیدهاند، اذیتهایی دیدند، سرشان را روی زانو میگیرد، دست به صورتشان میکشد، حتی گفته شده که صورت آنها را میبوسد، همانطوری که سیدالشهداء آمد بالین حرّ بنزیادریاحی، خاک از صورتش پاک میکرد، شعر برایش می خواند، «اَنْتَ حُرٌّ کمَا سمیتْ اُمُّک حُرًّا»(ینابیعالموده:۳/۷۶)، ای حرّ تو حرّی همانطوری که مادر اسمت را آزاد و آزادمرد گذاشت.
۶- دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک، روز جمعه است مهمان حجةبنالحسنیم، آقا را واسطهی خودمان قرار بدهیم، بأسمک الاعظم الاعظم الاعظم الحجةبنالحسن یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه و یا اللّه یا الرحمن یا رحیم، یا غیاثالمستغثین، عجل الولیک الفرج، عجل لمولانا عزیز الفرج، خدایا! فرج امامزمان ما را برسان، همهی ما را از اصحاب خوب آن حضرت قرار بده، پروردگارا! به آبروی آن حضرت ما را موفّق به تزکیهنفس، اعتقادات صحیح بفرما، خدایا! به آبروی آن حضرت دست ما، زبان ما، حتّی چشم ما و گوش ما را خدایا مبتلای به ظلم به دیگران قرار مده، خدایا! خودت اعضا و جوارح ما و حتّی قلب ما را از همهی بدیها حفظ بفرما، ایمان کامل به ما مرحمت بفرما، پروردگارا! مریضهای اسلام شفا عنایت بفرما، مریض منظور الساعه! لباس عافیت بپوشان، مریضه منظوره، مریضه منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، شهدایمان، امام راحلمان را غریق رحمت بفرما، و عجل فی فرج مولانا صاحبالزمان.