درس بیست و دوم از ۳۰ درس اعتقادات
خرداد ۹, ۱۳۸۲درس بیست و چهارم از ۳۰ درس اعتقادات
خرداد ۹, ۱۳۸۲
درس بیست و سوم از ۳۰ درس اعتقادات
موضوع:
مکاشفات را نقل نکنید - فعالیت شیطان تا زمان ظهور - اولیاء خدا در بعد از دنیا
تاریخ:
۲۸ ربیع الاول ۱۴۲۴ هجری قمری
۰۹ خرداد ۱۳۸۲ هجری شمسی
2003/05/30 میلادی
خلاصه این درس:
تمام هم و غم سالک الی الله
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- سالک الی الله باید تمام هم و غمش تزکیه نفس و برطرف کردن رذایل از خودش باشد و در این مسیر که راه پر عظمت رسیدن به لقاء پروردگار است با وجود مکاشفات و خواب دیدنهای آنچنانی نباید بجز تأیید مسیرش توجه دیگری به آنها بکند.
فعالیت شیطان تا زمان ظهور
شیطان تا زمان ظهور فعال است و وقتی ظهور بشود این خبیث را از کار بر کنار میکنند اما اگر کسی در عصر غیبت دامن خدا را قرص گرفته باشد کارهایی که او علیه انسان انجام میدهد به نفع شخص تمام میشود.
بیهوشی بعد از مرگ برای چه کسانی است ؟
۲- یک گروه از مردم که از دنیا میروند، افراد معتقدی هستند که بعد از مرگ در حالت بیهوشی به سر میبرند و این حالت از الطاف خدای تعالی به آنها است و اگر نبود این افراد از یک طرف متوجه صفات رذیله خود و غل و زنجیرهایی که با آنها خود را به زمین میخکوب کردهاند میشدند و از طرف دیگر هم ملکوت عالم را میدیدند و لذا در این بین تا روز قیامت به آنها بسیار سخت میگذشت.
اولیاء خدا بعد از مرگ
۳- یک گروه از مردم در عالم برزخ اولیاء خدا هستند که بلافاصله پس از این که روح از بدن دنیاییشان خارج شد خدای تعالی بدنی کاملاً مثل بدن دنیایی ولی سالم به عنوان بدن برزخی به آنها عنایت میکند و آنها را از طریق طیالارض به بهشت برزخی منتقل مینماید و تمام این کارها در طی لحظهای انجام میگیرد به طوری که خود شخص متوجه نمیشود.
خصوصیات بهشت برزخی
۴- خصوصیات بهشت برزخی یا بهشت آسمان چهارم:
۱- در بهشت برزخی هیچگونه صفت رذیله و تفوق طلبی و القاب ویژه وجود ندارد بلکه آنچه دیده میشود فقط خوبی است.
۲- هنگامی که شخص وارد بهشت آسمان چهارم میشود با ائمه (علیهم السلام) آنچنان برخوردی دارد که تصور میکند آنها توی قبر بالای سرش آمدهاند.
۳- اقوامی که قبل از او به بهشت برزخی رفتهاند به استقبالش میآیند و به او سلام و خوشآمد میگویند و از او خبر افرادی را در دنیا میگیرند و اگر مطلع شوند که کسی مرده اما به بهشت برزخی نیامده میفهمند که یا اهل عذاب است و یا در حالت بیهوشی به سر میبرد و لذا برایش دعا میکنند.
۴- در بهشت برزخی مردم با ائمه (علیهم السلام) ملاقات میکنند و همنشینی دارند.
۵- بهشت برزخی رابط بین دنیا و بهشت خلد است یعنی نه مانند بهشت خلد جاودانگی دارد و نه مانند دنیا فانی است.
۶- مدت زمان بهشت برزخی ممکن است میلیونها یا میلیاردها سال از زمان ما به طول بینجامد.
۷- در بهشت برزخی فصول گوناگون وجود ندارد بلکه یک فصل آن هم بهترین و مناسبترین هوا میباشد لذا آب و هوای بهشت برزخی بسیار خوب است و با عالیترین آب و هواهای دنیا قابل قیاس نیست.
۸- درختان بهشت برزخی دائماً میوه دارند و هر درخت دارای انواع و اقسام میوه است.
۹- در بهشت برزخی ملائکه اعم از حورالعین، غلمان و غیره خدمتگزاری میکنند.
۱۰- کسی که به بهشت برزخی راه مییابد با انبیاء و صالحین و صدیقین و شهداء قرین میگردد.
۱۱- امام زمان ارواحنا فداه ضمن آن که در دنیا هستند اما به آسمان چهارم نیز سر میزنند.
نکات مهم دیگر
۱- چون طبق آیات قرآن زمان برپایی قیامت وقتی است که دریاها خشک گردد و کوهها تفتیده گردد و خرد شود و در گودیهای زمین بریزد و زمین را مسطح نماید و این کار باید به طور طبیعی صورت پذیرد لذا عقلاً معلوم است که زمان زیادی باید سپری شود و از اینجا انسان میفهمد که عالم برزخ یک مدت زمان بسیار طولانی است.
۲- دو چیز در زندگی انسان بسیار مهم است آب و هوا.
۳- علت ماندن حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در دنیا برای اصلاح ما است و الا حضرت زندانی این دنیا نیستند.
۴- دنیا محل برتری جویی است.
۵- با توجه به آنچه خدای تعالی در قرآن فرموده فرزندان باید احترام والدین را حفظ کنند چرا که به طور طبیعی والدین احترام فرزندان را حفظ میکنند.
۶- برنامه الهی این طور است که آنچه مردم خودشان به سمتش میروند مثل محبت والدین به فرزندان و اختراعات و اکتشافات تشویق نکردهاند اما چیزهایی را که مردم در حرکت به سمت آنها کند هستند و کوتاهی میکنند مثل حرکت به سوی معنویات تشویق نموده و روی افراد بشر فشار آوردهاند.
متن کامل درس بیست و سوم اعتقادات
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
۱- خطبه
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَا سِیمَا عَلَی بَقِیةِ اللهِ رُوحِی وَاَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
۲- تغییر ساعت جلسه
تابستان است و مشکلاتی برای آمدن من در روزهای جمعه وجود دارد. شاید بعضی از دوستان هم با پیشنهادی که الان میدهم تمایل بیشتری داشته باشند، آن این است که انشاءاللّه از هفتههای آینده این جلسه در عصر دوشنبه از ساعت هفت تا هشت مثل گذشتههایی که داشتیم انشاءاللّه برگزار میشود و مقیدیم که ساعت هفت تا هشت باشد برای اینکه مشهد تقریباً ساعت هشت اذان میگویند و اینجا هم نیم ساعتی تا اذان برای اینکه دوستان وضو بگیرند، کارهایشان را انجام بدهند مناسب است.
۳- مکاشفاتتان را برای دیگران نقل نکنید
این تذکر را خواستم عرض کنم؛ یک تقاضایی از دوستان دارم، که این تقاضا بسیار از نظر من اهمّیت دارد و آن این است که طبعاً هر کسی مکاشفاتی دارد، خوابهای خوبی دارد، شاید الهاماتی داشته باشد چون مکرر از من شنیدهاید که عرض کردهام؛ که اگر اینها باشد برای رسیدن به مقصد مثل کسی است که در یک وسیلهی مثلاً ماشین یا هواپیمای عمومی نشسته باشد و در راه باشد، در بین راه از او برای تشویقش، پذیرایی میکنند، مثلاً داخل هواپیما میآیند به انسان اوّل شکلاتی میدهند یا غذایی میدهند یا بالاخره یک کارهایی که این در راهش، در رفتنش و در رسیدن به مقصدش تشویق شود، این به همین اندازه بیشتر در راه شما مؤثّر نیست و لذا خود من شاید الان ده سال باشد که با شماها در ارتباط با تزکیهینفس حرف میزنم و میبینید سخنی از مکاشفات، از خوابها، از کرامات و امثال اینها حتّی از دیگران نمیزنم و شما هم این مطالب را به کسی لااقل نگویید، فقط برای تشویق خودتان اگر هست، باشد چون بسیار کوتاهفکری است، مثلاً اگر داخل هواپیما نشسته باشید به سوی مشهد میروید یک مهماندار آمد به شما یک شکلات داد، اگر این شکلات را برداشتید به همه نشان دادید که به من شکلات دادند همه به شما میخندند، همه میگویند این چه آدمی است شکلاتندیده که برای گرفتن یک شکلات اینجور احساساتی شده. راه پُرعظمت رسیدن به مقصد، به لقاء پروردگار، به کمالات روحی، یک خواب هر چه خوب باشد، یک مکاشفه هر چه بالا باشد و حتّی اگر شما معرفتِ امام را نداشته باشید و به محضرِ امام مشرّف شوید هر چه باشد در راه پُرعظمت رسیدن به خدا، در راه پُرعظمت رسیدن به معرفتِ امام و آخرت و خدایتعالی بسیار کوچک، البتّه اگر کسی به محضر حضرت بقیةالله برسد، با آن معرفتی که باید داشته باشد، هیچ کوچک نیست، این حقیقت است، این مقصد است، امّا اگر نه مثل ما همین قدر ملاقات ظاهر و بدن آن حضرت را کردیم و نمیدانستیم امام یعنی چه؟ معرفتِ امام یعنی چه؟ این را نمیدانستیم از امامعصر ارواحنافداه بالاتر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله بوده که هر روز شاید اکثر روزها ابوسفیان و منافقین چشمشان به جمالِ پیغمبر میافتاد امّا چون معرفت نداشتند علاوه بر آنکه فایدهای برای آنها نداشت، «وَلا یزِیدُ الظّالِمِینَ إِلّا خَسارا»(اسراء/۸۲)، مانند قرآن بودند، «رُبَّ تَالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَلْعَنُهُ»(بحار:۸۹/۱۸۴)، (بحار:۸/۴۶۱)، (مستدرک السفینه) چه بسا تلاوتکنندگان قرآن هستند که در همان وقت تلاوت قرآن لعنتشان میکند! بنابراین تقاضایی که از دوستان دارم، اگر یک وقتی در راه رسیدن به کمالات چیزی به شما عنایت کردند، البتّه عنایت پروردگار هر چه باشد پُرارزش است، امّا شوقزده نشوید به طوری که دست از راه بکشید! (من با اینکه موبایلم را خاموش کردم، آقایان دیدند، باز هم نمیدانم کی هست که اطّلاع از وضع کارهای ما ندارد؟ شما هم گاهی حق دارید، آقای نعمتی، دو تا شاهد عادل دیدند که من موبایلم را خاموش کردم، همین شیطان است.) بله، به هرحال شوقزده نشوید، شوقزده هم اگر هستید در دل باشد، تشویق به راه بشوید، یک وقتی انشاءاللّه به کوری چشم دشمنان با همین عرایضی که به یاری پروردگار از قرآن و احادیث خدمتتان عرض میکنم از همین مطالب انشاءاللّه به جایی میرسید که به لقاء پروردگار میرسید، انشاءاللّه امامزمانتان را آنچنان که سلمان پیغمبر را میشناخت میشناسید، امیدوارم تمام صفاترذیلهتان که همهی مردم با آن درگیر هستند، کلّ جهانِ بشریت امروز گرفتار صفاترذیله هستند، شما نجات پیدا کنید و قرآن و روایات فقط و فقط مدرک کار ما است و به هیچوجه نه اتّکایی به مکاشفات داریم، نه اتّکایی به معنویات آنچنانی که حال و بزم، حتّی یک حالِ بسیار خوبی اگر پیدا کردید در یک مجلسی، حال است میآید و بعد هم میرود، بعضی از متصوفّه مقیدند که به دوستانشان حال بدهند، در یک مجلسی حالی به آنها میدهند، آنها یک گریهای از شوق میکنند، یا مثلاً یک خوشحالی دارند و بعد میآیند بیرون، اوّلین گناهی را که میکنند همهی آن حالات از بین میرود، دیدید، شاید برای شماها هم اتّفاق افتاده باشد، امّا هدف ما، به یاری پروردگار و شاید همهی شما به این معنا رسیده باشید و من میدانم اگر بخواهم آمار بگیرم، اگر بخواهم بپرسم، سؤال کنم، همهتان میگویید هدف فهم است، درک است، علم است، معرفت است، فهمیدن آیاتِ شریفهی قرآن است، میبینید در اوّل مجلس آیاتی از قرآن خوانده میشود، ترجمه میشود، یک هفته این دیگر همهتان در جریان هستید، یک هفته سی آیه را مکرّر میخوانید، مکرّر افرادی به من گفتهاند که ما قرآن خواندن را بلد نبودیم با تکرار یک هفته و ترجمهاش هم قرآن خواندن را بلد شدیم، هم ترجمه قرآن را تا حدّی فهمیدیم، این اوّل برنامه است و تمام آنچه که من صحبت میکنم، دهها شاید صدها نوار گرفته میشود و پخش میشود، من هدفم خدایم شاهد است و خدا نیامرزد آنهایی را که میخواهند «صدّ عن سبیلالله» بکنند و نسبتهای بدی به ما و شما میدهند، ما هدفمان قرآن است، کتاب خدا است، فهمیدن کتاب خدا است و روایات معصومین که از لابلای اینها مطالبی در بیاوریم، شما وقتش را خودتان ندارید، همین عرایضی که روزهای جمعه میشود، اگر شما هر کدامتان، حتّی بعضی از اهلِ علم، غیر از دوستانی که با من بزرگ شدهاند و هر چه ما گاهی هم داریم از اینها داریم، خدا حفظ کند بعضی از این دوستان واقعاً تعجّب میکنم، میبینم چیزهایی که من بلد نیستم اینها بلدند، من زیاد سوادی ندارم، زیاد ادّعایی ندارم، حالا سنّم بیشتر است این دوستان به ما احترامی میگذارند والاّ هدف، قرآن است، اگر شما فرد فردتان بخواهید همین مطالبی یک ساعتی که من در جلسه عرض میکنم بخواهید در طول هفته پیدا کنید از آیات و روایات، شاید برایتان تمام وقتتان را بگیرد، شما بروید سر کارتان، با خیال راحت زندگی کنید، این زحمت را ما یا کشیدهایم یا میکشیم و در اختیار شما میگذاریم و همهتان میدانید نه توقّعی از شما دارم، نه سهم امامتان را میخواهم، نه سهم ساداتتان را میخواهم، نه دنبال این هستم که شما بهعنوان مرید عقب سر من بیایید، حتّی خدا میداند الان اعلام میکنم، قلباً راضی نیستم اگر سید نبودم که اصلاً نمیگذاشتم، راضی نیستم دست من را ببوسید، اظهار محبّت کنید، اصلاً، همهتان هم میدانید این را، پس با اینکه مکاشفاتتان را بیان کنید سوژه به دست دشمنان ندهید که به این اندازه پست با افکار من بعضی روبرو میشوند که فلانی با گفتن مکاشفه و خواب مردم را جمع کرده، فلانی با ادّعای اینکه من شما را به امامزمان میرسانم شما را جمع کرده، من یکدفعه به شما گفتهام من شما را به امامزمان میرسانم؟ چقدر بعضیها بیحیایند، اقلاً در جلسات ما بیایند ببینند چه مسائلی مطرح میشود، من قدم به قدم از معرفت خدا تا معرفتِ پیغمبر و امام و قرآن شروع کردهام، آمدهام و حالا وارد مسائل آخرت میشویم که بعضیها متأسفانه، من به یکی از اینها گفتم: «تو فیلسوف بزرگی هستی»، گفت: چطور؟ خوشش آمد، گفتم: «به خاطر اینکه هیچ یک از فلاسفه یقین نکردهاند که قیامتی نیست،» هیچ کدام، احتمال میدهند و تو یقین کردی، آخر فردا میمیرد انسان، سؤال میکنند، «إِنَّ السَّمْعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤادَ کلُّ أُولئِک کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً»(اسراء/۳۶)، چشم، گوش، دل، زبان چون دروغ میگوید آنجا هم میخواهد در مقابل پروردگار دروغ بگوید، لسان را نگفتند، اینها همه از آنها سؤال میشود، من نمیخواستم این حرفها را بزنم ولی یک تقاضا دارم که سوژه دست افرادی اینطوری هستند ندهید و مکاشفاتی یا دارید یا ندارید، ندارید مهمّ نیست باز هم به مقصد میرسید، داخل هواپیما اگر یک شکلاتی به یکی ندادند بالاخره به مشهد میرساند او را، و اگر هم دارید خوشحال باشید که شما را مهماندارها که ملائکه هستند که خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکةُ»(فصلت/۳۰)، ملائکه نازل میشوند، بعد خلاصه بعد از چند جمله میفرمایند: «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»(فصلت/۳۱)، ما کمکتان هستیم، سرپرستیتان را میکنیم، مواظبتتان هستیم، مثل مهماندار داخل هواپیما به شما شکلات میدهیم تا به مقصد برسید، اینها را نگویید، نباید هم بگویید، نه اینکه برای این جهت که حالا این حرفها را میزنند، دشمنان این حرفها را میزنند، نگویید، نه، نباید هم بگویید، دقّت کردید، حالا دیگر، خوب، پس بنابراین این را از شما تقاضا میکنم. مسألهای که مربوط به بحثهای هفتهی گذشته بود.
۴- تا زمان ظهور حضرت ولی عصر ارواحنافداه شیطان فعال است
من یک تجربهای دارم، شیطان این را بدانید شیطان عجیب دخالت دارد، من شیطان را به شما معرّفی نکردم خوب، شیطان میرود یک عدّهای را میبیند، وسوسه میکند: بنویسید، بگویید، فلانی را از کار بیندازید، خوب، یا مثلاً همین تلفن، همین، خدا میداند ما هم آندفعه، هم ایندفعه، تلفن را بستم، قفلش کردم، شیطان وارد میشود که ما نتوانیم حرفهایمان را بزنیم، ولی این حرفها هست، اینها هست، تا وقتیکه در دنیا هستید، شیطان هم هست مگر «انشاءاللّه» زمانِ ظهور را درک کنید که آن وقتِ معلوم برسد و این خبیث را از کار برکنارش کنند، انبیاء را میرفته وسوسه میکرده، موانع ایجاد میکرده، حضرت موسی یک سیلی به آن طرف زد که دست از این شیعهی خودش، یعنی از یک نفر از بنیاسرائیل دست بکشد آن فرعونی، «فَقَضى»(قصص/۱۵)، این مُرد، خوب با یک سیلی کسی نمیمیرد، حضرت موسی را آواره کرد، «إِنَّ المَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِک لِیقْتُلُوک»، ملأ یعنی بزرگان قوم، اطرافیان فرعون، اینها با هم توطئه میکنند تو را بکشند، «فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النّاصِحِینَ»(قصص/۲۰) از شهر بیرون برو، حضرت موسی فرار کرد رفت به مدین، اگر چه همهی کارها به نفع او تمام شد. این را بدانید که اگر شیطان هر کاری بکند و شما دامن خدا را قرص گرفته باشید و شما خودتان را به ائمّهاطهار متصّل کرده باشید، هر کاری بشود آخرش میبینید بهتر شد، بیشتر به نفعت شد، حضرت موسی رفت، فرار کرد، «خائِفاً یتَرَقَّبُ»(قصص/۲۱)، هم میترسید، هم اطرافش را نگاه میکرد که کسی دنبالش نکند، رسید به مدین، آنجا شعیب او را زیر بال گرفت، تربیتش کرد، استاد اوّلش شعیب بوده، هشت سال او را نگهداری کرد، بعد گوسفند به او داد، بعد از همه مهمّتر دخترش را به او داد و با او دخترش ازدواج کرد و بعد هم آمد علیه فرعون، اگر آن روز میخواست با فرعون در بیفتد نمیشد، خدا در کوه طور به او دو معجزه عنایت کرد، لیاقت پیدا کرده بوده که دو معجزه به او بدهد، یکی عصایش اژدها بشود، یکی دستش وقتی که بیرون میآورد همه جا را روشن میکرد، اینها را به او داد بعد فرستادش پیش فرعون، یک وقت فکر نکنید که شیطان آمده، چرا، پس معلوم است که شیطان با ما رفیق است که زیاد پیش ما میآید، نخیر، به رفقاهایش خیلی کار ندارد، رفقا را، رفقا هم، کمکش هم میکنند، شما دستِ یک جوان را گرفتید در روز جمعه بردید، مثلاً فرض کنید یک جاهایی که پُر از معصیت است، دیگر شیطان چهکار میخواهد بکند، تو رفیقشی و کمکش هستی و اینها، امّا اگر یک جوانی دست شما را گرفت به دعای ندبه برد، به مجالس پُرمعنویت برد، اینجا میآید در راه، ولش کن، یک روز جمعه است اقلاً برو بخواب، ما یک مقداری روی همین خوابِ آقایان در روزهای جمعه فکر کردم که مثل اینکه بعضیها خوب بچهها هستند دیگر، شب جمعه بیدار میخواهند بنشینند، تلویزیون نگاه کنند، بعد خدمت شما عرض شود که فیلم نگاه کنند، فردا هم که تعطیلند میخوابند، آن وقت شما این وسط بخواهید صبح زود پا شوید بیایید بیرون، سرشب که از خواب افتادید، صبح هم که نخوابید، بعد آقا یک آدم کسل، بیحالی میشود، بهر حال حالا بگذاریم از این مسائل متفرعِ متفرق.
۵- به سوی خدای عزیز و محبوبمان حرکت کنیم
انشاءاللّه اگر شیطان بگذارد و اگر دستِ ما از دامن پروردگارمان کوتاه نشود به یاری پروردگار این دوره مباحثِ اعتقادی را تمام کنیم و بعد انشاءاللّه با شما بر یک اساسِ صحیحتری روبرو باشیم و به سوی خدای عزیزمان، محبوبمان، آن موجودی که هر لحظه، خدا خودش بهتر میداند، هر لحظه به یاد ما است، ما اصلاً از خدا فراموش میکنیم ولو برای یک لحظاتی ولی او، «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ»(بقره/۲۵۵)، نه خواب دارد، نه چُرت میزند، نه غافل میشود، یعنی لحظه به لحظه، یک لحظه اگر غفلت کند شما از بین میروید، لحظه به لحظه دارد خلق میکند، خلقت میکند، محبّت میکند، با شما با کمال محبّت روبرو میشود، به خدا قسم اگر به بعضی از جرثومههای خبیث شما روبرو بشوید، میگویید: خدا چرا تو صبر اینقدر داری؟ یک کارهایی میکنند که انسان اصلاً واقعاً در دلش، حالا به زبان نیاورد خیلی آدم خوبی باشد در دلش میگوید: «چقدر خدا صبر دارد» شما بروید کربلا ببینید حضرت امام حسین را، روز عاشورا واقعاً، «عَجَبَتْ مِنْ صَبْرِک مَلائِکةُ السَّمَاوَاتِ»(بحار:۹۸/۲۳۹-۳۲۲)، حسین علیهالصلوةوالسلام خودش مظهر پروردگار است، مظهر صفات پروردگار است، «عَجَبَتْ»، تمام ملائکهی آسمان با اینکه آنها غضب و شهوت ندارند در عین حال تعجّب میکنند، آخر مگر میشود؟! واقعاً من الان نمیتوانم توضیح بدهم، مگر میشود! امام با آن عظمت و شِمر با این پستی، این بیاید جسارت کند به حضرت سیدالشهداء، واقعاً آدم بُهتش میزند.
۵.۱- بیهوش شدن افراد در تصادفات یا در بعد از دنیا بخاطر محبت خدایتعالی به مردم است
خدا مهربان است، این خدایمهربان در هفتهی گذشته عرض کردم که وقتی انسان یک تصادفی میکند قبل از آن که درد را احساس کند انسان را بیهوش میکند، بیهوش میشود، میگوید: دیگر نفهمیدم چه شد داخل بیمارستان که بهوش آمدهام و به من آمپولهای تخدیرکننده زدند، آنجا فهمیدم که من تصادف کردم، اینها محبّتهای خدا است، اینها کسانی هستند که از آن لحظه برگشتهاند به دنیا و قضایا را برای ما نقل میکنند، آنهایی که از این دنیا میروند تا مُردند بیهوش، اگر بهوش باشند، آن صفاترذیلهی خودشان را ببیند، آن غُل و زنجیرهایی که خودشان به دست خودشان به زمین کوبیدهاند با میخهای بزرگ که نمیتوانند تکان بخورند، آنها را مشاهده بکنند و از آن طرف ملکوت عالَم را هم مشاهده بکنند مگر میتوانند طاقت بیاورند، ولی چون صفاترذیله داری، اعتقاداتت خوب است، حالا نقداً بیهوش باش تا آیات همین امروز که همه را، «یوْمَ الجَمْعِ»(شوری/۷)، روزی که همه جمع میشوند، همه باشند، همه را خدایتعالی یکجا حسابشان را برسد، یکجا با آنها روبرو بشود، دیگر مشکلاتی نداشته باشد، اگر چه طول میکشد پنجاههزار سال شاید این کار به طول بکشد ولی لااقل شیعیان با یک برخورد و یک تصمیم تزکیهینفس و یک ارادهیالهی هم شاید پشت سرش باشد صفاترذیله را کنار بگذارید بروید وارد بهشت بشوید.
۶- اولیاء خدا در بعد از دنیا
دستهی اوّل عرض کردم اولیاءخدا هستند، دربارهی دستهی اوّل امروز عرایضی عرض میکنم، وقتم کم شد، انشاءاللّه در هفتههای آینده دربارهی آنهایی که باصطلاحِ ما، دیگران، البتّه آن یک دستهی آخر چون ارتباطی با شماها ندارد شاید زیاد دربارهاش بحث نکنم، در کتابِ عالم عجیب ارواح دربارهی جهنّم من زیاد حرف نزدم، همین اندازه که در آیات است، چون واقعاً جهنّم بد جایی است!
۶.۱- اولیاء خدا بلافاصله پس از مرگ دارای بدن برزخی میشوند
دربارهی اولیاءخدا عرض کردم در احادیث هست، در روایات هست، به مجرّد اینکه روح از بدنشان خارج میشود فوراً خدایتعالی یک بدنی مانند همین بدن یعنی شما اگر او را ببیند با این هیچ فرقی با هم نمیگذارید، خدا عنایت میکند.
۶.۲- نحوهی انتقال اولیاء خدا به آسمان چهارم
و با سرعتی که شاید خود انسان متوجّه نشود چون این را بدانید «طیالارض» بر خلاف جریانات طبیعی است، شما با جریانات طبیعی اگر بخواهید انتقال تخت سلیمان را از شش ماه راه به یک چشم برهم زدن به کنار سلیمان برسانید محال میگویند، حتّی فلاسفه آن را محال میدانند، میگویند آصفبنبرخیا آن را معدوم کرد این را اینجا ایجاد کرد، چون این کار آسانتر است تا اینکه بگوییم همان را آورد، معدوم کردن او و از بین رفتن او، آسانتر است و ایجاد همان تخت با همان خصوصیات در مقابلِ سلیمان آسانتر است از این که این تخت را از آنجا بردارند بیاورند و حال اینکه خدایتعالی در قرآن میفرماید: شاید اگر در قرآن نبود ما هم همینجور فکر میکردیم که «یأْتِینِی بِعَرْشِها»(نمل/۳۸)، کی هست همان عرش را، همان تخت را بیاورد؟ بعد هم که آورد همان را آورد، این صریح قرآن است. حالا چطور شد؟ نمیدانیم، کسی که طیالارض میکند از او بپرسند چطور شد که تو از مکه (یک جریانی هست) یک لحظه سرت به سجده بود روی پشت بام خانهی آن وهابی، یکدفعه صدای بچّهات را در خانهی خودت در یزد شنیدی؟ میگوید من نفهمیدم، اگر میفهمیدم که وقتیکه بچّهام صدایش از توی خانه بلند شد من تعجّب نمیکردم، خود آن کسی که طیالارض میکند نمیفهمد چی شد، قدرت پروردگار، ارادهیالهی است و ارادهیالهی را هیچ کس نمیفهمد، به همین طیالارض این بدن و این روح از روایات استفاده نمیشود که روح وقتیکه قبض میشود در دنیا وارد این بدن میشود یا میبرند او را آسمان چهارم و آنجا وارد بدن جدیدش میکنند؟ ولی هر چه هست در یک لحظه انجام میشود و انسان نمیفهمد که چه شد؟ میبیند که در یک بدنی هست.
۶.۳- خصوصیات بدن برزخی اولیاء خدا
آینهای باشد بدهند به شما، میگویید این همان بدن قبلی است، منتها آن مریض بود این مریض نیست، آن غدّهی سرطان در صورت در آورده بود این ندارد، آن فلج بود این فلج نیست و با این سرعت این کار را خدایتعالی میکند. چرا؟
۶.۴- اولین برخورد محبت آمیز خدایتعالی با اولیائش در نخستین لحظهی پس از مرگ
به همان دلیلی که وقتی تصادف میکنی با آن سرعت تو را بیهوشت میکند، نه داروی بیهوشی میخواهی، نه مقدماتی میخواهد، نه متخصّص بیهوشی میخواهد، فوراً بیهوشت میکند به همان دلیل، نمیخواهد تو سختی ببینی، نمیخواهد تو ناراحتی بکشی، دوستت دارد و چون دوستت دارد، در یک لحظه این کار آنجام میشود،
۶.۵- بهشت آسمان چهارم و خصوصیات آن
انسان یک وقت میبیند در یک جمعی است.
۶.۶- خصوصیات افراد آن
در یک جمع بسیار باصفا، نه حسادتی هست، نه کینهای هست، نه تفوقطلبی هست، نه حضرت آیةاللّه و جناب دکتر و جناب مهندسی که باد به غبغبه بیاندازد هست، حضرت امامحسین با همهی عظمتش که وجهاللّه است، عیناللّه است، یداللّه است، خیال میکنی آمده بالای سرت نشسته، علیبنابیطالب خیال میکنی در قبر آمده، بالای سرت نشسته، همه هستند، اقوامی که از دنیا رفتند هستند، میریزند دور شما، شما خدا نکند، ها؟ دور کسی که از دنیا رفته، نه خدا بکند، من الان یکدفعه در ذهنم آمد که چرا گفتم خدا نکند؟ همهی هدفمان آقایان، خدای من شاهد است واللّه الان قسم میخورم جز این نیت چیز دیگری برای آمدن اینجا و صحبت کردن و اینها ندارم که شما برسید به آنجا، برسید به آنجایی که وقتیکه وارد آسمان چهارم شدید و خودتان نفهمیدید چه شد، بعدها میپرسید اینجا کجا است؟ اقوام همه میریزند، اولیاءخدا همه میریزند، روبوسی میکنند، سلام میگویند، دست میدهند، با کمالِ محبّت در آغوش میگیرند، خوب از کجا میآیی؟ از این دنیا، بله دنیا بودم من، رفقا چطورند؟ کی چطور است؟ چون یک جمعی از اولیاءخدا آن قدر در آسمان چهارم و بهشتِ آسمانِ چهارم به آنها خوش میگذرد که به فکر دنیا دیگر نمیافتند، به فکر دنیا نمیافتند، فلانی چی بود؟ چطوری بود؟ خوب بود، سرحال، فلان دوستمان چطور بود؟ اینها در روایت است ها، من نه مکاشفهای داشتم، نه مشاهدهای، نه، هیچی، نه علم غیب بلد بودم، اینها در روایت است، هر چه من میگویم این آقای مسعودی شاهد است که در روایات دارد، چون ایشان فوراً میرود روایاتش را پیدا میکند، همه میگویند با هم صحبت میکنند، شما را در وسط میگیرند، خوب آقای فلان چطور بود؟ خوب بود، الحمدللّه،
۶.۷- انتقال بعضی افراد به آسمان چهارم مدتها بعد از فوت انجام میگیرد
فلانی؟ فلانی دو سال است مرده است، اِ، مرده است؟ بله، پس معلوم است اهل تزکیهینفس نبوده، از اولیاءخدا نبوده، اینجا نیاوردند او را، شما میگویید: آسمان چهارم مگر یک قلّک است که همه همدیگر را میبینند؟ آن قلّک نیست، بزرگ است، شاید صدها برابر بزرگتر از دنیای ما است و کرهی زمین ما است، امّا اینها روحشان قوی است، در یک لحظه میتوانند تمام آسمان چهارم را دور بزنند، روح شما قوی است، این روحی که الان در این بدن قرار گرفته مثل کبوتری است که در قفسش کرده باشند، روح قوی است. فلانی نیامده اینجا، یا اهل عذاب بوده، یا اهل تزکیهینفس نبوده، غصّه میخورند برایش، حتّی دارد که مینشیند دعا میکنند، خدایا فلانی را نجات بده، و زیادی از آنهایی که در حالتِ بیهوشی هستند به وسیلهی دیگران نجات پیدا میکنند و میروند در آسمان چهارم، با اولیاءخدا هستند، حالا یا دعای آنها مستجاب میشود، یا فرزندان صالحی که گذاشتند در کرهی زمین اینها کار میکنند و یا باقیاتالصالحاتی دارند، که آنها خودش خود به خود ثوابهایشان را خدایتعالی به حساب آنها میریزد و آنها را نجات میدهد خیلی اینطوری هستند، اینها دعا میکنند،
۶.۸- همنشینی با اهل بیت علیهم السلام در آسمان چهارم
یکدفعه میبینند نورهایی از آن دور دارد به طرف اینها میآید، آن آقا کی هست؟ میپرسید شما، آن آقا کی هست؟ این امامهادی است، آن آقای آن طرف، پشت سر ایشان است کی هست؟ این امامعسکری است، این آقای با این عظمت که دارد میآید و همه در مقابلش تعظیم میکنند امیرالمؤمنین علیبنابیطالب است، میشود ما پیغمبراکرم را ببینیم؟ بله، خانهات پهلوی خانهی پیغمبر است، پیغمبراکرم با کمال تواضع تشریف میآورند، «وَاخْفِضْ جَناحَک لِمَنِ اتَّبَعَک مِنَ المُؤْمِنِینَ»(شعراء/۲۱۵)، این در دنیا تنها نیست، خفضجناح کن، تواضع کن برای مؤمنین، در مقابل مؤمنین، آنهایی که از تو تبعیت کردهاند، آقایان دو روز دنیا، صدسال در این دنیا، آدم تبعیت از پیغمبر بکند و محبوب خدا بشود و به اینجا برسد ارزش ندارد؟!
۶.۹- بهشت برزخی رابط بین بهشت خُلد و دنیا است
در بهشتِ آسمانِ چهارم که بهشتِ برزخی به آن میگوییم خیلی امتیاز با دنیای ما دارد، خیلی امتیاز، یک رابطی است بین بهشت خُلد و دنیا، یعنی نه آن صددرصدی که در بهشت خُلد هست اینجا هست نه این هیچی که در دنیا هست آنجا هست، آخر ما هیچی، باید بگوییم.
۶.۱۰- اقامت در بهشت برزخی شاید میلیاردها سال طول بکشد
از زمان ما تا وقتی که «إِذا الشَّمْسُ کوِّرَتْ* وَإِذا النُّجُومُ انْکدَرَتْ»(تکویر/۱-۲) و وقتیکه آبهای دریاها خشک بشود و تا وقتی که کوهها تفتیده بشود و خُرد بشود و داخل گودالهای دریاها بریزد ببینید چقدر ممکن است هم از نظر علمی میشود حدسش زد هم از نظر عادی، شاید میلیونها، میلیاردها سال طول بکشد، شما در این میلیاردها سال داخل آن بهشتید، نه مثل بهشت خُلد آن اطمینان را دارید که همیشه اینجا باشید، بالاخره آخرش باید بیایید روی کرهی زمین و بروید به بهشت خُلد، و نه مثل دنیا است که هر لحظه انتظار مرگ انسان بکشد، ما هیچ خبر نداریم، فردا آقا کی میتواند بگوید ما فردا حتماً هستیم، ولی در بهشت برزخ تا قیامت هستید،
۶.۱۱- بهشت برزخی آب و هوای بسیار لطیف و عالی دارد
آنجا هوای کثیف وجود ندارد، هیچ، هوا لطیف، نه ییلاق میخواهد انسان، نه قشلاق، نه عرق میریزد نه سرما میخورد، هوا بسیار خوب، شما الان شاید نتوانید تصوّرش را بکنید که با کدام یکی از این هواهای دنیا تطبیق میکند، نه، نمیتوانید تصوّر کنید، ولی در کمال لطافت، من در یک محلّی یک وقتی با یکی از دوستان بودم، گفتم: ببین آدم احساس نمیکند اینجا هوای خوبی داشت که هوا آدم را سرما بدهد یا عرق بکند انسان، حالا این در مقابل آن باز هم صفر است، هوا بسیار خوب، آب، چون این دو چیز خیلی مهم است در زندگی بشر، آب بسیار عالی، یعنی چشمههایی هست که این آبها از آن چشمهها فوران دارد، کوچکترین املاحی در اینها نیست، بدهند آزمایش املاح مضر اصلاً وجود ندارد توی آن و هر چه هست مفید است، این آب و هوا،
۶.۱۲- درختان بهشت برزخی
درختهایی که، «أُکلُها دائِمٌ»(رعد/۳۵)، یعنی شما پای یک درختی میروید، اینها قصّه من برایتان نمیگویم، به خدا قسم حاضر نیستم حتّی بهعنوان مَثل یک قصّهای برایتان بگویم، اینها آیات قرآن است، اگر معتقد نباشید کافرید!، «أُکلُها دائِمٌ»، زیر درخت انسان میرود، میبیند این درخت هم گلابی دارد، هم سیب دارد، زمستان و تابستان که نیست، دائماً میوه دارد، میوههای رسیده، درختهایش این طورند.
۶.۱۳- در بهشت برزخی ملائکه خدمتگزاری میکنند
دربارهی حورالعین و غِلمان که نمونههایی در، نمونههایی از بهشت خُلد است من مناسب نمیدانم چیزی عرض کنم الان، چون میترسم، یکی کسی من با او دربارهی بهشتِ برزخ صحبت کرده بودم، زنش برای من میگفت: این شب تا صبح نشسته بود میگفت: خدایا! من را ببر، شما چی گفتید؟ اگر چه آن یقین را ما نداریم، شاید غفلت، بعضی از روایات دارد؛ که غفلت هم گاهی برای انسان در این دنیا نعمت است، شاید غفلت نگذارد ما آنجور فکر بکنیم، ولی اینطور است، حورالعین، غلمان، خدمتگزاران شما هستند از ملائکه،
۶.۱۴- در بهشت برزخی اثری از بدیها نیست و آنچه وجود دارد خوبی میباشد
هر چه که شما فکر کنید در دنیا اذیتتان میکند در آنجا نیست، غصّه اینکه آن رئیس بانک حالا چک من را میفرستد در خانه، دیگر نیست، اگر پول لازم باشد هر چه بخواهی اراده کنی داری، غصّهی اینکه فلان کس چشمش را دیروز دوخته بود به باغ ما و یک عکس هم گرفت، حتماً میرود برایم توطئه میکند این هم دیگر نیست، غصّه اینکه فلان اداری یا فلان فرض کنید مسئول مقام بالا، اموالش تحت کنترل است، یک قِران اگر اضافه بشود حالا یک قِران تعبیر مبالغهای من است، اگر یک مختصر اضافه بشود آقا تو این را از کجا آوردی؟ اینها نیست؛ در آنجا چشم خیانتکار وجود ندارد، مرض اصلاً وجود ندارد، آدم بداند مثلاً صدسال زنده است، حالا و هیچ وقت هم مریض نمیشود و همیشه هم خوش است، چقدر خوشید، آنجا انسان به هیچوجه مریض نمیشود، به هیچوجه نمیمیرد، به هیچوجه مشکلی از ناحیهی دیگران پیدا نمیکند، همه انبیاء هستند، همه شهداء هستند، همه صدیقینند، همه صالحینند، تو هم از آنها هستی، هیچ وقت دیدید یک پیغمبر دیگر با یک پیغمبری دعوایش بشود که آقا چرا جمعیت پای صحبتهای تو بیشتر هستند از جمعیت پای صحبتهای من، شده؟ حضرت نوح پیغمبر اولوالعزم بود، خیلی که نوشتند هفتاد نفر، آن هم نهصدوپنجاه سال کار کرد، ولی حضرت یونس را بعد از آن جریان که شنیدید، بعد از آن جریانِ ماهی خدا به صدها هزار، آخر آن وقتها صدهزار خیلی بوده، ایشان را برگرداند که پای منبرش بنشینند حرفهایش را گوش بدهند، هیچ هم حضرت یونس بگوید من اینجوری هستم، که خیلی حرفهای من گوش کردند، حضرت نوح هم بگوید: ای فلان فلان شده تو از کجا آمدی مگر بهتر از من صحبت میکنی؟ علمت بهتر از من است، دانشت بهتر از من است، فلانی که درس نخوانده چرا حرفهایش را گوش میدهند؛ این حرفها ندارد، آنجا نیست، حضرت نوح هستند، پیغمبراکرم،
۶.۱۵- امام زمان ارواحنا فداه به آسمان چهارم سر میزنند
امامزمانتان هم سر میزنند، درست است ساکن کرهی زمین هستند ولی آنجا سر میزنند، یک پایشان این جا است، یک پایشان آنجا، با هم ارتباط دارند، آقا میبینی آمدند، از توی دنیا آمدند،
۶.۱۶- علت ماندن امام زمان ارواحنا فداه در دنیا «اصلاح» است و الا ایشان زندانی دنیا نیستند
زندانی نیست حضرت ولیعصر توی این دنیا که حق نداشته باشد از اینجا خارج بشود، تعبیراتی گاهی من خوشم نمیآید بعضی میکنند «زندانی غریب ما»، نه آزاد، ولی به خاطر اینکه ما را یک روزی اصلاح کند، یک لحظهاش هم برایش به یک عنوان زندان است، اینها همه هستند، در دنیای برتری جویی،
۶.۱۷- دنیای محل برتریجویی است
دنیا اصلاً برتریجویی است، محل برتریجویی است، پدر میگوید: چرا تو پسر احترامات من را حفظ نکردی؟ خوب اگر از قول خدا و پیغمبر بگوید اشکالی ندارد، پسر میگوید: آقا ما دیگر حالا زمانی هست که حالا پدر و پسر هر دو باید به هم متقابلاً احترام کنند. بلکه پدر بیشتر باید مواظب فرزند باشد.
۶.۱۸- رعایت احترامات بین فرزندان و والدین
و حال اینکه خدایتعالی در قرآن بچّهها را هول داده به طرف احترام پدرها، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَلا تَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً کرِیما»(اسراء/۲۳)، و به هیچ وجه به پدر چون پدر خودش احترام میکند بچّهاش را، دوستش دارد، به پدر فشار نیاورده که بچّهات را احترام کن، مواظب بچّهات باش، همیشه قاعده یک شخص عاقل، خدای حکیم این است که اگر مردم به طرف یک چیزی سرازیر شدند خودشان دارند میروند اینها را دیگر هَولشان نمیدهد، به طرف مادیات، به طرف دنیا، به طرف اختراعات، به طرف اکتشافات، خدا و دین و ائمّه هُولشان ندادهاند، بلکه جلویشان را هم گرفتند، مثل ماشینی که توی سرازیری است یکهُو اگر گاز بدهید سقوط میکند، باید ترمزش کرد، امّا در مسائل معنوی خیلی روی افرادِ بشر فشار آوردند، به فرزندان خیلی فشار آورند که پدر و مادر را احترام کنند، ولی به پدر و مادر چیزی نگفتند به خاطر اینکه خودش مواظب بچّهها هست، زیادی هم مواظب بچّه است.
۶.۱۹- در آسمان چهارم ابدا برتریجویی وجود ندارد
آنجا در آسمان چهارم، پیغمبر توی این دنیای برتریجویی وقتی که دور هم نشسته بودند، یکی هم پیغمبر بود یک شخص تازهوارد که میآمد متوجّه نمیشد که پیغمبر کدام یکی از اینها هست. حالا یک خصوصیتی داشته باشد، یک وضعِ خاصّی داشته باشد، نبود، در آسمان چهارم که همه پیغمبرند، همه از اولیاءخدا هستند، همه پاکند، همه تزکیهینفس کردند، آنجا که اصلاً شما را به این آسانیها ممکن است پیغمبر را نشناسید، همه دور هم هستند، همه با هم، همه مأنوس با هم، آقا یا رسولاللّه! میشود میخواهیم بیاییم منزل شما، بفرمایید، یا علیبنابیطالب ما نهار میخواهیم بیاییم آنجا، بفرمایید، ما از درخت شما میخواهیم، ما یک چند تا از درختهای شما، البّته بهتر نیست، همه یکی هستند، حالا میخواهیم تبرّکاً از اینجا، بفرمایید، هیچ مانعی، هیچ چیزی نیست، من زیاد اینها را توضیح نمیدهم به خاطر اینکه در این کتاب عالم عجیب ارواح چاپ اخیرش تمام فرقهایی که بین دنیا و آسمان چهارم و بهشتِ آسمان چهارم هست آنجا نوشتم، اخیراً هم این را پخش کردیم، هر کدامتان فرصت کردید، یا در کتابخانه، یا در کتابخانهی دوستتان، یا خودتان انشاءاللّه مطالعه کنید.
۷- دنیا، بد یا خوب به سرعت میگذرد
خوب، امروز وقتمان را یک قدری گرفتیم انشاءاللّه دوشنبه آینده، اگر کسی ضمناً اعتراضی دارد که من نمیفهمم بگوید، دوشنبه آینده نه، چون ما تازه صحبت کردیم با شما، دوشنبه بعد انشاءاللّه در همین جا فعلاً و بعد هم چون اینجا یک تعمیراتی دارد باید جایمان هم مثل هر سال جای تابستانیمان قرار بدهیم اگر صاحبش راضی باشد، چون با ایشان من صحبت نکردم و انشاءاللّه آنجا باشد، حالا هفتهی بعد انشاءاللّه همینجا، هنوز آنجا سرد است، امیدواریم انشاءاللّه که خدایتعالی به همهی ما توفیق بدهد، من اگر که قبول کنید و باور کنید وقتیکه این مسائل مربوط به عالَم برزخ را برایتان گفتم. دیگر دغدغهی مریض شدن و مُردن و ناراحتیهای دنیا را ندارید، هر چه هم طول بکشد زود میگذرد، زود تمام میشود، چهکار میخواهیم بکنیم صدسال، الان، به یک نفر گفت که فلانی مُرده، گفتند: خدا رحمتش کند، خیلی تسلیت گفت، گفتند نودسال عمرش بود، یعنی بیشتر از این هم حق نداشت بماند، حالا نه نودسال، نه، صدسال، انشاءاللّه تکتک شما صدوبیستسال عمر میکنید، بخیل که نیستیم، خدا هم که خودش میداند چهکار بکند، بنابراین انشاءاللّه بعد از صدوبیست سال زبانم لال، نمیدانم چه، چه، چه، اگر رفتید یک جای خوبی انشاءاللّه بروید، یک جایی بروید که
ای که گفتی فَمَنْ یمُتْ یرَنِی --------------------- جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من مُردمی -------------------- تا بدیدمی رویت
یک شخصی مریضِ سختی بود خیلی قبل، سختی بود، خیلی سخت، این شب و روز هم گریه میکرد، چون یقینی بود میمیرد، رفتم یک مقداری حدود یک ساعت از همین صحبتها برایش کردم، آنقدر خوشش آمد، آنقدر خوشحال شد و خانوادهاش میگفت: تا موقعِ مرگش میخندید، و میگفت من دارم میروم، چرا اینجوری نباشیم؟
۷.۱- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
حضرت ابیعبداللّهالحسین در میان گودی قتلگاه، رضاً برضائک، خوشحالم، خوشنودم به خوشنودی تو، تسلیماً لامرک، لا معبود سواک، یا غیاثالمستغثین، زینب کبری آمد در میان گودی قتلگاه، بدنِ مبارک حضرت سیدالشهداء را روی دست بلند کرد، گفت: خدایا! این قربانی را از آلمحمّد قبول بفرما. «اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبَاعَبْدِاللّهِ وَ عَلَی الْاَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِک، عَلَیک مِنِّی سَلامُ اللّهِ اَبَدًا مِا بِقِیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَتِکمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ وَ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَ عَلَی اَوْلادِ الْحُسَینِ وَ عَلَی اَصْحَابِ الْحُسَینِ».
۸- دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک و باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه، یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا رحمن و یا رحیم، یا غیاث المستغثین، عجّل لِولیک الفرج، عجّل لاِمامنا الفرج
خدایا! فرج مولای ما، آقای ما، امامزمان ما را برسان، خدایا! جمعه است روزِ مهمانی حضرت بقیةاللّه هست خدایا! به ما لطف آن حضرت، عدل و داد آن حضرت را برای ما مقدّر بفرما، دشمنان امامزمان را خدایا! منکوب بفرما، دوستان امامزمان را عزیز بفرما، پروردگارا! صفاتِرذیله را از ما دور بفرما، امراض روحی را از ما دور بفرما،
مریضهای اسلام شفا مرحمت بفرما، مریض معلوم الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، شهداءمان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما، اساتیدی که از دنیا رفتند و به ما حقّ دارند خدایا! آنها را هم غریق رحمت بفرما، کسانی که به ما حقّی دارند خدایا! خودت جزای آنها را عنایت بفرما، عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.