درس هشتم از ۳۶ درس تزکیه نفس
بهمن ۳, ۱۳۸۲درس دهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
بهمن ۳, ۱۳۸۲
درس نهم از ۳۶ درس تزکیه نفس:
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: ارکان استقامت - صبر
موضوع فرعی ۲: اقسام صبر
تاریخ:
۳۰ ذی القعدة الحرام ۱۴۲۴ هجری قمری
۰۳ بهمن ۱۳۸۲ هجری شمسی
2004/01/23 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- معنای صبر و اقسام صبر
۲- صبر بر طاعت
۳- صبر در مقابل معصيت
۴- صبر در مقابل مصيبت
۵- مردم از نظر استقامت به سه گروه تقسیم می شوند
۶- استقامت سلمان فارسی
۷- مصیبت وارد بر ائمه علیهم السلام در واقع مصیبت ما است
۸- صبر در مقابل بلا
۹- جراح و نجات دهنده بشر از بیهوشی امام زمان ارواحنافداه است
۱۰- نزول رحمت خاص الهی بر صابرین بعد از امتحانات الهی
گزارش کوتاه این درس:
در این جلسه پیرامون مرحله اسقامت، حضرت استاد درباره اولین رکن از ارکان چهارگانه استقامت یعنی صبر صحبت کردند. ابتدا در معنای صبر فرمودند: صبر به معنای تحمل مشکلات در راه رسیدن به هدف است و سپس به طور کامل اقسام صبر یعنی صبر بر طاعت و صبر در مقابل معصیت و صبر در مقابل مصیبت را توضیح دادند و فرمودند: مردم در ارتباط با استقامت به سه گروه تقسیم میشوند و آن سه گروه را بیان کردند و با توجه به آیات قرآن خصوصیات صابرین و نزول رحمت خاصه الهی بر آنها را بعد از امتحانات الهی توضیح داده و در پایان فرمودند: باید آن جراح واقعی (امام زمان ارواحنا فداه) بیاید و بشریت را از غده های سرطانی و بیهوشی نجات دهد.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الحمدلله والصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله آلاللّه لاسیما علی بقیةاللّه روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنة الدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.
۱- معنای صبر و اقسام صبر
روز شهادت امام جواد علیه آلاف التحیة و الثناء را به پیشگاه مقدّس حضرت بقیةاللّه تسلیت عرض میكنیم و از خدا میخواهیم كه اجر شما دوستان آن حضرت را در این مصیبت زیاد بفرماید. مطلبی كه در هفتهی گذشته مورد بحث واقع شد بحثِ استقامت و ثبات و پابرجایی در مسائل مختلف، بالاخص مسألهی سیر الی اللّه و رفتن به سوی خدا و لقاء پروردگار بود. یكی از اركانِ استقامت همانطوری كه اكثرتان مطلّع هستید، صبر است. در آیات قرآن، كلمهی صبر و صابر و صابرین مكرّر تكرار شده است. اوّل معنی صبر را باید عرض كنم، چون از واژههایی است كه بعضی از افراد معنایش را تحریف كردهاند و آن معنای تحریف شده، در میان ما شایع شده است. معنی صبر، تحمّل و بردباری در مقابل مشكلاتی كه یك راهی یا یك كاری دارد و انسان باید تحمّل كند تا به آن حقیقت برسد میباشد. صبر به معنای خانهنشینی، رهبانیت و دست از كار كشیدن نیست، دقیقاً معنای مخالف این معناست كه در بین مردم معروف است.
۲- صبر بر طاعت
انسان باید برای رسیدن به مقصد، تحمّل داشته باشد، بردبار باشد، مشكلاتش را بپذیرد. لذا امام صادق علیه الصلوة و السلام در آن روایت، صبر را بر سه بخش تقسیم فرمودهاند؛ صبر در مقابل طاعت. طبعاً برای انسان تنبلِ بیكار، افرادِ سست و بیتوجّه به حقایق، عبادت كردن و بندگی نمودن و عمل كردن طبق دستور، مشكل و تحمّل مشقّات لازم است. یكی از آنها مثلاً روزه است. در تفاسیر دارد كه «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخَاشِعِینَ»(بقره/۴۵)، گفتهاند كه منظور از صبر، روزه است كه در این آیه آمده است. روزهای بلندِ گرمِ تابستان، روزه گرفتن در هواهای گرم طبعاً مشقّت دارد. از شخص روزهدار اگر با آن تشنگی بپرسید چرا روزه گرفتهاید؟ میتواند به شما جواب بدهد كه من صبر میكنم، یعنی تحمّل این مشقّت را میكنم تا به ثواب پروردگارم برسم. نمازخواندن با آن حال خضوع و خشوع، نه این صلاة و نمازی كه اكثر ما میخوانیم، باید انسان تحمّل كند، برخلاف نفس و شیطان عمل كند تا بتواند نمازی با خضوع و خشوع بخواند. لذا خدایتعالی در همین آیه میفرماید: إِنَّهَا لَكَبِیرَةٌ، این نماز برای كسانی كه یك مقدار اهل نماز نیستند، خشوع و خضوع ندارند، كبیره است، سخت است، باید صبر كنند، تحمّل مشقّت كنند، ولی برای خاشعین، آنهایی كه اهل خشوع هستند، درك دارند، صابرند و میفهمند چه میكنند، نماز برایشان كبیره نیست، بزرگ نیست، اهمیتی كه ندارد، زحمتی كه ندارد بماند، بلكه انتظار نماز برایشان بسیار زیباست كه غالباً میبینید آنها قبل از اذان در میان مصلّای خود نشستهاند و منتظر ملاقات با پروردگارند. با روحیهی ما مردم كه نماز را با خضوع و خشوع نمیخوانیم و توجّهی به نماز و روزه نداریم، میبینیم كه به دخترها كه زودتر تكلیف میشوند میگوییم كه چرا خدایتعالی اینگونه با اینها عمل كرده و چهار سال الی پنج سال زودتر از پسرها مكلّف شدهاند؟ امّا خاضعین و خاشعین و صابرین ، آنهایی كه میفهمند نماز چیست، آنها میگویند خوش به حال زنها كه زودتر از مردها برای ملاقات با پروردگار، برای آن كه تكلیف به آنها داده شده، آنها را به حساب آوردهاند و انسان قبولشان كردهاند، خوشا به حال اینها، مردها چرا باید دیرتر به ملاقات پروردگار موفق بشوند؟ بنابراین صبر در عبادت، طبق فرمان عمل كردن، گوش به فرمان دادن، این صبر از صبرهایی است كه خدای تعالی در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا یوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسَابٍ»(زمر/۱۰)، اینهایی كه اهل خشوعند، اهل خضوعند، صابرند، تحمّل میكنند و برای رسیدنِ به لقاء پروردگار همهی مشكلات را قبول میكنند ، اینها صابرند.
۳- صبردر مقابل معصیت
و یك بخشِ از صبر، در مقابل گناه است. امام صادق علیه الصلوة و السلام فرمود: بخشِ دوّم صبر كه باید صابرین این بخش را هم بدانند، در مقابل معصیت است. درست است معصیت نكردن آسانتر از معصیت كردن است، حرفی در این نیست ، ولی گاهگاهی معصیت ، آن چنان هجوم به طرف انسان میآورد كه ترك آن فوقالعاده سخت است. گاهی همه نشستهاند و مشغولِ لهوند، مشغول كارهای گناهند، شما از این میان برخیزید و این مجلسی كه به صورت ظاهر و با القاء شیطان كه «زَیّنَ لَهُمْ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ»(انفال/۴۸)، شیطان اعمالشان را زینت داده، این مجلس پُرنشاط، این مجلس لهو و لعب، این مجلسی كه مشغولند به مخالفت با پروردگار و دقیقاً طبق دستور نَفس و شیطان عمل میكنند، از میان این مجلس بلندشدن و یا نهی از منكر كردن، شاید برای بعضی، بالاخص آنهایی كه در راهند مشكل باشد. شكایات زیادی از دوستان داریم كه از وقتی كه ما واردِ این مراحل شدهایم و ترك گناه را متعهد شدهایم، با اقوام و خویشاوندان، حتی متأسفانه پدر و مادر یا متأسفانه فرزندان، با اینها درگیریم، اینها به ما میگویند تو دیگر زیادهروی میكنی، افراط میكنی. به شخص من تازگی كسی تلفن میكرد یك تقاضایی داشت، گفتم این فرزند تو میگوید وقتی من به آن محل میروم به گناه اجباری میافتم، خدا كه هیچ، حاكم بر همه است، امّا اگر پیغمبر، ائمه اطهار، همه جمع بشوند نستجیرباللّه بخواهند یك گناه را حلال كنند محال است، معنی عصمتشان همین است، چطور تو از من تقاضا میكنی كه فرزندت را به جایی كه خودش میگوید من در آنجا گناه میكنم، بگویم میتوانی بروی؟ این مطلب را مكرّر از من میپرسند، دخترمان با صورتِ پوشیده یا با حجاب اسلامی حركت میكند لذا تابحال خواستگار برایش نیامده و شما اجازه بدهید یك مقداری خودش را بازتر بگذارد، جوانها او را ببینند ، به او محبّت پیدا كنند، عشقی بورزند، یك چنین تقاضایی! من جواب چه بدهم؟ باید بگویم برو پشت ویترین بگذارش تا مشتری برایش پیدا بشود، ای خاك بر سر بعضی از ما مسلمانها كه این قدر بیغیرت شدهایم، دهها و شاید صدها اگر مبالغه نگفته باشم دخترهایی بودند كه قبل از انقلاب، این دسته از دخترها بیشتر بودند كه پوشیه داشتهاند و در مقابل آنهایی كه صورتشان باز بوده، زودتر ازدواج كردهاند و مرد همیشه دوست دارد كه همسرش نه مردی را دیده باشد، همانچه را كه فاطمهی زهرا فرمود، نه مردی را دیده باشد، نه مردی او را دیده باشد، اینها مشكل است. تركِ حرام برای افرادی كه اعتقاداتشان صحیح نیست، برای آنهایی كه با خدا ارتباط ندارند بسیار مشكل است، آنهایی هم كه در راهند با افراد اینچنینی برخورد میكنند برای آنها هم طبعاً مشكل است لذا صبر باید كرد، تحمّل این مشقّت را اگر میخواهید در راه خدا قدم بردارید باید بكنید تا موفّق بشوید، والاّ نمیشوید، قدم اوّل را نمیتوانید بردارید، به هیچ وجه نمیتوانید كوچكترین حركتی بكنید و حال اینكه اعتقادت این است كه مثلاً مجلس شُربخمر است، من كه نمیخورم، بقیه میخورند به من چه؟ نشستن تو در آن مجلس حرام است، مجلس، مجلسِ معصیت است و امثال اینها زیاد داریم كه در مقابل گناه، شیطان و نفس امّاره هجوم میآورند، گناه، خودش با یك تجلیاتی هجوم میآورد و انسان را شائق بر گناه میكند. من شخصاً معتقدم كه ترك گناه آسانتر از انجام گناه است، مشكلاتش هم كمتر است، شما دروغ نگویید، بهتر و آسانتر از این است كه دروغ بگویید، «النجاة فی الصدق»(بحار الأنوار،ج۷۰، ص۱۴،باب۱۲۲)، غیبت نكنید، غیبتنكردن آسانتر از غیبت كردن است، با آن مشكلاتی كه ممكن است بعد بهوجود بیاید و همین طور همهی كارها، حتی زِنا و چیزهایی كه یك لذّت آنی دارد، بعد هجومِ وجدانِ انسان، آن نفس لوّامهی انسان، اگر انسان ایمان داشته باشد آنچنان انسان را در فشار قرار میدهد كه با خودش فكر میكند ای كاش مُرده بودم و یك چنین كاری را نكرده بودم. شما یكیك از گناهان را بیاورید بررسی كنید، ترك آن آسانتر از انجامش است، امّا هجوم نفس امّاره و شیطان، هجوم مردم شیطانسیرت، هجومِ اقوام شیطانسیرت، هجومِ پدر و مادر بدسیرت، هجوم فرزندانی كه باصطلاح روز، متجدّد شده اند و اهل گناه و معصیت، اینهاست كه انسان فكر میكند حالا مشكل است برای من ترك این گناه، نه، ترك گناه مشكل نیست، در عین حال اگر صابر باشید، در هر وضعی كه باشید میتوانید گناه را به خاطر اینكه خدا خواسته ترک کنید و جزء صابرین هستید، «إِنَّمَا یوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسَابٍ»، اجر بیحساب به شما میدهند، مزدِ بیحسابی به شما میدهند، خدایتعالی صلوات بر شما میفرستد اگر صابر باشید، یك چنین فكری اگر در آن مجلس گناه بكنید میبینید مثل فنر از جا میپرید، فوراً از مجلس بیرون میروید، یك نهی از منكر عملی كردید، یك نهی از منكر قولی هم بكنید، این چه مجلسی است حاجآقای مثلاً متدینِ نمازخوان بهوجود آوردهای؟ دو تا كار، یكی صبر در مقابلِ گناه و یكی هم امر به معروف و نهی از منكر، هم عملاً و هم قولاً ، نمیارزد؟ باید این طور باشید و هستید بحمداللّه، اكثرتان را كه میشناسم مشكلاتتان همینهاست و هستید بحمداللّه،
۴- صبر در مقابل مصیبت
بخشِ سوّم، صبر در مقابل مصیبت است. دنیا دار مصیبت است. خودت سالم باشی میبینی زنت مریض است، خودت سالم باشی میبینی فرزندت مریض است، خودت مریض باشی و درد بكشی مشكل است. از این مصیبتها بگذریم، به طور كلّی مؤمنین بعضیهایشان اعضای بعضی دیگرند كه از اینجا حرف سعدی را میگویم كه:
چو عضوی بدرد آورد روزگار --------------- دگر عضوها را نیاید قرار
چون بنیآدم اعضای یكدیگر نیستند، بعضی از بنیآدم مثل سلولهای بدن یك انسان ممكن است سرطانی باشند كه باید بُبرند و دور بیاندازند ، شمر و یزید از بنیآدمند امّا اگر اینها نبودند بهتر بود، ظالمین و ستمگران اگر نباشند بهتر است. انسان دردی ندارد، امّا این غدّهی سرطانی كه در بدنِ انسان بهوجود آمده درد آورده، تمام وجودِ انسان را به درد آورده، امالفضل اگر نبود و یا افرادی كه او را تأیید كردند نبودند امروز عالم شیعه و عالَم اسلام به مصیبت نمینشست. یك عدّه هستند اینطور غدد بدخیمِ بدی هستند كه باید فوراً جرّاحی شوند، از هر كجای بدن هستند خارج شوند ولو در مغز انسان باشند. بعضی از غدّهها در مغز انسان بهوجود میآید، رفته جایی نشسته كه همهی افكار انسان آنجاست، رفته در رأس مملكت نشسته، رفته در رأس حكومت بر دنیا مثل بوش و امثال اینها نشستهاند، اینها غدّههایی هستند كه در مغز قرار گرفتهاند، گاهی همه را بیهوش میكنند. خوب مغز است دیگر، تمام مردم بیهوش میشوند كه شدهاند. دنیا این را نمیپذیرد! این حرف شد؟! خاك بر سر آن مبلّغی كه بگوید دنیا نمیپذیرد! ما باید مطابق دنیا حركت كنیم! اسلام را دنیا نمیپذیرد! پیغمبر این حرف را زد؟! پیغمبراكرم وقتی از غار حرا پایین آمد، از كوه پایین آمد، نگویید علی و حضرت خدیجه اولین کسانی بودند که آنجا ایمان آوردند، علی بن ابیطالب كه قبل از خلقت به او ایمان داشت، حضرت خدیجه هم اوّل ایمان آورد بعد پیغمبر، پیغمبر شد، تاریخ را نگاه كنید، بقیه همه دشمن بودند، نمیپذیرفتند، نپذیرفتن آنها مهمتر بود یا نپذیرفتن امروز ما؟ من در راه میآمدم میدیدم در مدینه، مركز وهابیت، دعای ندبهِ شیعیان از آنجا پخش میشود و رادیو ایران میگیرد، چطور نمیپذیرند؟ نخواستیم بپذیرند، سرتا سر دعای ندبه هر چه هست خلاف عقیده وهابیت است، چطور نمیپذیرند؟ نكردید،
۵- مردم از نظر استقامت به سه گروه تقسیم می شوند
شما مسلمان واقعی باشید، با استقامت و با صبر، به خدا قسم یك نفر شما جمعی را تغییر میدهد. چون مردم بر سه قسماند، یك قسم مردمی هستند ضعیف، اهل استقامت نیستند، میروند اروپا، اروپایی میشوند، میروند در مجلس گناه، گناهكار میشوند، میروند در مسجد، نمازخوان میشوند. این نه آن نمازش، نه آن گناهش، هیچ چیزش، اصلاً وجودش ارزشی ندارد. حضرت امیر خوب مثال زده، قربان دو لبِ مباركش، «همج رعاع، اتباع کل ناعق، یمیلون مع کل ریح»(نهج البلاغه، قصار ۱۴۷) باد هر طرف میآید میروند، خودتان را آزمایش كنید، اگر خداینكرده اینطوری بودید بدانید یك پول ارزش ندارید، نه در دنیا نه در آخرت. در آخرت زیر دست و پا پایمال میشوید، بعد هم شما را به جهنّم میبرند، بعد در دنیا هم بدردی نمیخوری، نه استادی شدید، نه شاگردی شدید، نه انسانی شدید، شیطان هم شما را قبول ندارد، این را بدانید شیطان افرادی را اولیای خودش قرار میدهد كه پابرجا پشت سرش حركت كنند، شیطان هم قبولتان ندارد، هیچ، تو كه هستی ؟ بهتر همین است بگویی هیچ، نه "هیچ" که روی تواضع گفته شود، بهتر این است كه بگویی ارزش یك پول را ندارم. تو رفتی در اروپا برگشتی، اكثراً اینطورند، اینقدر از آنجا تعریف میكنند، چون چشم آنها را گرفته بدیها را اصلاً نمیبینند، خوبیها را یك چیزهایی که مثلا آنجا جادّه اینطور است، راهنمایی و رانندگی اینطوری، ای بابا، اینها چه ارزشی دارد در مقابل آن بیدینی و بیحیایی كه آنها دارند؟ اینها چه هست؟ اینجا هم ده تا جریمه مشكلتر از آن بگذارند همه در راهنمایی و رانندگی درست میشوند، تمام میشود، این سربازهایی كه در پادگانها هستند غالباً در غیر موقع جنگ بیكارند، اینها را بریزید در خیابانها، یك راننده كوچكترین تخطّی كرد جلویش را بگیرند، جریمهاش كنند درست میشود. امّا آنی كه درست نمیشود فكر انسان است، آنجا رفته فكرش خراب شده، در مجلس گناه رفته فكرش خراب شده، استقامت ندارد، همج رعاع ، در یك بیان دیگر علی بن ابیطالب میفرماید كه كف روی آب، شما شاید ندیده باشید بعضی جاها اینطوری است، جوی آب آمده، كف كرده در یك جا، یك مانعی جلویش ایستاده، آدم خیال میكند - یك مقدار گرد و خاك رویش نشسته - زمین محكم است، پایش را میگذارد فرو میرود. غثاء، اینطوری هستند.
خوب دسته دیگری هم داریم؟ یك دسته هستند یك مقداری استقامت دارند، میروند در مجلس گناه، میروند مثلاً به ممالك انحرافی، اینطور جاها میروند، خب، نه آنها این را تحت تأثیر قرار میدهند، نه اینها میتوانند آنها را تحت تأثیر قرار بدهند، اینها متوسطاند، خوب نیستند. امّا رجالی بودند كه در هر كجا قرار گرفتند آنجا را تغییر دادند، ما نمونههایش را در زمانِ خودمان و در تاریخ زیاد داریم، من نمیخواهم اسم ببرم. بهخاطر اینكه در استقامت، هم پشتِ سر شیطان افراد با استقامتی داشتیم، هم پشت سر رحمان افراد با استقامتی داشتیم. استقامتش خوب است. اگر یك بچّهای لجباز بود، هر چه میگوییم این كار را نكن باز هم میكند، شما نگویید این لجبازیش بد است، این استقامتش خوب است، كارش بد است، اگر یك بچّهای هر روز صبح بلند شد رفت یك نان سنگك گرم برایتان گرفت، در هوای سرد و گرم، هر روز نان تازه به شما داد، میگویی تو چه آدم لجبازی هستی؟ نمیگویی، استقامت دارد. لجبازی وقتی بد است، استقامت وقتی بد است كه بزرگتر به او بگوید نكن و بكند، خدا بگوید نكن و بكند، این بد است، والاّ استقامتش كه خوب است. استقامت خوب است، اگر پشت سر شیطان حركت كرد بدتر و اگر پشت سر رحمان حركت كرد بهتر. استقامت داشته باشید. یك نفر واردِ یك ده شده، تمام مردم را تغییر داده، ما الان داریم ها! یكی از همین اهل تزكیهنفس، خیلی هم كامل نیست، رفته در یك دهی، همهی اهل ده را اهل تزكیهی نفس كرده، یك وقت شمردم یک زن، هشتاد نفر از خانوادهاش را اهل تزكیهی نفس كرده، خوب، اینها ببینید چه ارزشی دارد، تحت تأثیر كه واقع نشدند بماند، مثل پیغمبراكرم كه تحت تأثیر بُتپرستها واقع نشد،
۶- استقامت سلمان فارسی
مثل سلمان كه از فارس حركت میكند و دنبال حقیقت میدود، دستش به دامن پیغمبراكرم میرسد و آنجا بهترین است، یعنی بعد از معصومین علیهم الصلوة و السلام، درجهی دهم ایمان است. این هم یك نفر است، ببینید هیچ تكان نخورده، از فارس در آن وقت تا مدینه اساتید مختلفی دیده، كشیشها، پاپها، امثال اینها را مشاهده كرده، بعد رسیده به محضر پیغمبراكرم، كاملاً تسلیم شده، ایمانش به درجهی دهم رسیده، دارای كراماتی شده، آن چنان كه ابیذر با این عظمت اگر ایمانِ او را میفهمید شاید به تزلزل میافتاد، ظرفیت ابیذر به حدّ ظرفیت سلمان نبود، یعنی هر چه كه سلمان داشت میخواست بریزد در ظرف ابیذر، جا نداشت، یك چنین چیزی می شود. فارسی هم هست، بوسیله فارسی گفتن بعضیها سرزنشش میكردند، میخواستند تحقیرش كنند، چیزهای عجیبی، در مقابل مصائبی تحمّل كرده، من نمیخواهم بعضی از مسائلش را بگویم چون مساله میرود روی سلمان، امّا دارای کرامات است. همه تكان خوردند، در تمام روایات حتّی «ارتد الناس بعد النبی الاّ ثلاثة نفر »(شيخ مفيد، اختصاص، بيروت، دارالمفيد، ۱۴۱۴ق، ص۱۰)، یك جا یك روایت دارد «الاّ واحدة»، همه تكان خوردند، سلمان ایستاده، میبیند كه میآیند حضرت زهرا را كتك میزنند، همانطوری كه علی بن ابیطالب صبر كرده، ابیذر و سلمان هم صبر كردند، ببینید اینها مصائب دنیاست،
۷- مصیبت وارد بر ائمه علیهم السلام در واقع مصیبت ما است
شما فكر نكنید مصیبت این است كه بدنِ حضرت جوادالائمه علیه الصلوة و السلام سه شبانهروز روی پشتبام افتاده بود، این مصیبت هست امّا یك مصیبت بالاتر از این هم هست، شاید ده شبانهروز بعضی از این شهدایی كه در جبهههای جنگ بودند در بیابان افتادند و كسی به آنها نرسید، مصیبت میدانید چیست؟ این است كه خدا، نمایندهی مخصوصِ خودش را فرستاده بین این مردم، اوّلاً بیست و پنج سال بیشتر نباید عمر كند و حال اینكه اگر هر یك ائمه علیهم الصلوة و السلام نمیكُشتند آنها را، مثل امام زمان تا ابد زندگی میكردند. بیست و پنج سال بیشتر عمر نكند و بعد هم آنطور مسمومش كنند، آن طور عطشانش كنند، آن طور اذیتش كنند و مردم هم ككشان نگزد! هیچطور نشده! بعضیهایشان را آمدند مردم تشییعجنازهای كردند ، بعضیهایشان هم اصلاً تشییعجنازه نكردند. مصیبت این است، مصیبت ماست نه مصیبت آنها، مصیبت مالِ ماست، ما باید بنشینیم مصیبت خودمان را بخوانیم و گریه كنیم.
۸- صبر در مقابل بلا
صبر در مقابل بلا، «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ»، ببینید این آیه مخصوص صبر در مقابلِ بلاست، «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنْ الْخَوْفِ»، یك خوفی ایجاد میشود. هر كِه ریش دارد او را میگیرند، به عنوان این كه تو مقدّسی، هر كِه عمّامه داشت در زمان آن ملعون میگرفتند، تو چرا عمّامه داری؟ هر كِه میگفت من شیعه هستم... شما فكر نكنید اینجا راحت نشستید، در دنیا این طور است، شیعه باید كشته بشود، می گویند اینها متحرّكند، اینها اهل استقامتند، شیعیان، مثلِ علی بن ابیطالب عمل میكنند باید اینها را از بین برد! الان فكر آن غدّههایی كه در مغز قرار گرفتهاند این است و بحمداللّه همه جا هستیم و خواهیم بود و همهشان را انشاءالله از بین میبریم و خودمان خواهیم بود،
۹- جراح و نجات دهنده بشر از بیهوشی امام زمان ارواحنافداه است
امروز روز آخر ماه ذیقعده است و روز جمعه است و روز شهادت حضرت جواد است، دعا كنید آن جرّاح واقعی بیاید، او دیگر نمیگوید كه من غدّهی سرطان را نمیتوانم معالجه كنم. آن جرّاح واقعی بیاید، مغز دنیا را بشكافد، این غدّهها را از مغز بشر و بشریت بیرون بكشد و بعد ببینید بشریت چه كار میكند! چه انسانیتی دارد! یك بشریتی كه در اثر درد و بلا و خوف، هزار گناه میكند، این بشریت، بشریت نیست، بیهوش است، همهمان بیهوشیم، فكر نكنید حالا دو سه نفر یك تكانی میخورند! همه بیهوشیم. انشاءالله بیاید، روز جمعه است، خدا میداند كه بالاترین و مشكلترین چیزها الان متوجّه ماست و ما هیچ نمی فهمیم، اصلاً درد ما را بیهوش كرده. این جرّاحِ انسانیت بیاید، این مغز بشریت را بشكافد، این غدّههای سرطانی را بیرون بیاورد، بعد با یك دست كشیدن، با یك آب دهانی كه در دهانِ آن بزرگوار شفابخش همه چیز است، یك آب دهان میمالد، این جرّاحیش تمام میشود، میبینیم كه بهبه، که بودیم، چه شدیم! خیلی به ندرت از اولیاء خدا اینطوری فكر نكنند، والاّ به خدا قسم همهمان، همهمان در فشاریم، فشار را نمیفهمیم. چهار سال علی بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام با سه جنگِ مفصّل، با قاسطین و مارقین و ناكثین جنگ كرد، سه چهار سال هم بیشتر حكومت نكرد، ببینید چقدر سخنان دُرربار او بشریت را تكان داده، اگر بیست و پنج سال هم بر آن اضافه میشد چه میشد! سكوت نمیكرد. اگر كتابِ علی بن ابیطالب در بینِ مردم بود، که شرحی من یك وقتی داده بودم و جناب آقای نعمتی در این مجلهای که همین دیروز ظاهراً پخش شده نوشته اند، اگر این كتاب علی بین مردم بود، حتّی ارش خدش را نوشته، احكام اینطوری دقیق، ارش خدش میدانید یعنی چه؟ یعنی دستتان را یك نفری میآید یك سوزن میكشد یك خطّی میافتد، این دیه دارد، باید او دیه بدهد، این را هم نوشته، كه در هیچ جای دیگر نیست، این را امام میفرماید. بیاید، این كتاب را بیاورد، آن كتابِ ناطق، خودش باشد، تمامِ غدّههای سرطانی را از داخل مغز بشریت بكشد، ببینید كه چه انسانی خواهید بود! چه لذّتی خواهید برد!
۱۰- نزول رحمت خاص الهی بر صابرین بعد از امتحانات الهی
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ، گرسنگی! نگویید ما كه گرسنه نیستیم، ولی میدانید دنیا چه گرسنگی دارد میكشد؟ مردم دنیا چه میكشند؟ نمیخواهم دربارهی این موضوع صحبت كنم، اینها را دیگر خودتان میدانید، روزنامهها، مجلات، اخبار به شما می گوید، شما تنها كه نیستید. شما به خاطر ولایت علی بن ابیطالب یك مقدار راحتید، «وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ»، نقص در اموال، شماها باید همهتان از همهی امكاناتی كه الان در دنیا خدا خلق كرده و یا بوسیلهی بشر ایجاد شده داشته باشید، یكی خانه ندارد، یكی ماشین ندارد، یكی تلفن ندارد، یكی نمیدانم زن ندارد، گرفتاری آن قدر زیاد است كه آقا چرا تو تلفن مثلاً موبایل نداری؟ چرا ماشین نداری؟ پول ندارم! «وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ»، افرادتان كشته میشوند دسته دسته، الان در عراق واقعاً مردم بیچاره شدند، عراقی كه یك وقتی كه من آن اوایلی كه مشرّف شده بودم و آنجا مشغول تحصیل بودیم، بیست دلار، یك دینار عراقی بود، وضعشان خیلی بهتر از اكثر این شیخنشینهای خلیج بود، حالا ببینید چه خبر است، «وَنَقْصٍ مِنْ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ»، عرض كردم هر یك از اینها بحثِ مفصلی دارد، نمونههای مفصلّی هست، در این جا خدا میگوید «وَ بَشِّرْ الصَّابِرِینَ»، اینهایی كه این بادهای مخالف حركتشان نمیدهد، تكانشان نمیدهد، این كه من این قدر اصرار دارم آقا استقامت داشته باشید برای همین است، «بَشِّرْ الصَّابِرِینَ»، آنها كه هستند؟ نمیگوید «بَشِّرْ الصَّابِرِینَ» آنكه در خانه نشسته، یك انبار پول هم دارد و چند تا نوكر و كلفت هم در حضورش هستند و روی تخت دراز كشیده، دارد صبر میكند؟ باید به او خسته نباشید بگوییم، «وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ»، ممكن است ماها نفهمیده باشیم صابرین كه هستند، خدا میگوید: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ»، اولاً در معرض مصیبتاند، حالا اینجا باز خودش بحث است، اینها فكر نكنید كه همینطور ما عبوری که ردّ میشویم مطلب كم است، نه، همین جا اینقدر صحبت است كه چند ساعت باید من صحبت كنم، «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»، (بقره/۱۵۶) ، بهبه، ببینید كجا را هدف گرفته، صابرین به كجا میرسند. ما مال خدا هستیم، تو مال خدایی؟ بله! این دستت را كه حركت میدهی خدا گفت حركت بده یا خودت؟ خیلی مهم است، اگر بگویی خودم، نفسم، شیطان! تو حقّ نداری در مالِ دیگری تصرّف كنی! شما حقّ دارید یك فرشی از اینجا بردارید ببرید بگویید خانهی ما فرش ندارد؟ در مال مردم نمیتوانی تصرّف كنی، آنوقت در مال خدا میتوانی تصرّف كنی؟ همین قدر گفتی من مال خدا هستم تمام شد. چشمت، زبانت، گوشات، قلبت، تمام اعضاء و جوارحت مال خدا هست، من مال خدا هستم، چه چیزم مال خداست؟ و در مال خدا حقّ تصرف ندارید. من یك وقتی خودم زیر نظر استاد، ایشان گفته بود زیاد بگو «لاحول و لاقوة الاّ باللّه العلی العظیم»، من این را میگفتم، یك وقت دیدم دچار یك حالتِ تشنّجی شدم، میخواهم دستم را تكان بدهم، میگویم خدا راضی است من دستم را تكان بدهم؟ مال خداست، لاحول، این حول و قوّه مال خداست، چه كار كنم؟ كه وقتی به ایشان گفتم ایشان گفت كه دیگر نگو، مثل این دكترهایی كه یك قرصی میدهند به یك كسی كه بخورد، این ظرفیت ندارد، نمیتواند تحمّل كند، میگویند دیگر نخور، دیگر نگو، گفتیم چشم، اینجاست كه ما میگوییم استاد لازم است! والاّ "لاحول و لاقوة الاّ باللّه" گفتن كه مشكلی ندارد، صدتا بگو، هفتادتا بگو، حسابشده بگو، «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»، حالا بالاتر، ما كه مال خدا هستیم بماند، خب مال خدا هستیم، از حالا از خدا جدا میشویم؟ نه، بكُشی خودت را، هر كاری میخواهی بكن تو به او خواهی رسید، نمیتوانی از او فرار كنی. حضرت امیر صلوات اللّه علیه در همین دعای كمیل میفرماید «ولایمكن الفرار من حكومتک»، خدایا اصلاً ممكن نیست. كجا میخواهی بروی؟ بمیری تازه اوّلش هست ، قیامت باشد اوّلش هست، خوب كجا میخواهی بروی؟ مریض بشوی اوّلش هست، زندگی بخواهی بكنی اوّلش هست، همهاش با خداست، «إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»، حالا كه ما به سوی خدا بالاخره جبراً حركت میكنیم، كرهاً حركت میكنیم، طوعاً حركت كنیم، با میل خودمان حركت كنیم، خوب نتیجه میدانید چه هست؟ «أُوْلَئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»، بهبه، از اینجا شروع میشود، تو همین را بگو «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»، نه اینكه لقلقهی لسان باشد، تا یک نفر مُرده «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»، مسیحیها دستشان را به علامت صلیب حرکت میدهند، شما هم میگویید: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»، آن مُردن نه در قلب آن مسیحی تأثیر میكند نه در زبان شما كه این را گفتید . واقعاً بگویید «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ، أُوْلَئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ»، خدا بر چند دسته صلوات فرستاده، پیغمبر، آل پیغمبر، تویی كه صابر بودی. شما میتوانید یك چنین آدمی پیدا بكنید روزی صد مرتبه برایش صلوات بفرستید، میشود. «أُوْلَئِكَ عَلَیهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئِكَ هُمْ الْمُهْتَدُونَ»، خب، من امروز خیلی صحبت كردم، ببخشید وقتتان را گرفتم، ولی جدّاً از شما میخواهم به اینها عمل كنید، یك نفر از شما نباید تحت تأثیر جامعه، تحت تأثیر محیط، تحت تأثیر مملكت، تحت تأثیر هر فردِ بدی یا هر مملكت بدی یا هر جمعیت بدی واقع بشوید، اگر میخواهید جزء صابرین باشید. امیدوارم روز وفات امام جواد، خدای تعالی به خاطر امام جواد، این عطیه را به ما كرده باشد كه ما را جزء صابرین قرار بدهد و دائماً بر ما صلوات و رحمتش را نازل كند و همیشه كسی كه مشمول صلوات خدا شد بدانید که اهل بهشت است، حرفی در آن نیست. امام جواد علیه الصلوة و السلام خیلی حقّ به گردن من ضعیف دارد، خدا انشاءالله كه ما را از ولایتِ ایشان، از محبّتی كه به ایشان به خاطر دنیایمان که به ما مرحمت فرموده دورمان نكند. جواد است، هر چه بگویی میدهد، این تربیتی بود كه خدا او را ساخته و ربّ سایرین است. اگر میخواهید ارتباطتان با امام جواد زیاد بشود اهل جود و سخاوت باشید. غلامان وقتی كه حضرت رضا در خراسان بودند، حضرت جواد را از دَرِ پشتی میبردند كه اطراف ایشان را زیاد نگیرند چون ایشان هر كس از او سؤالی میكرد فوراً پولی میداد، عنایتی به او میكرد. خب، بعضی افراد هستند که خسیساند. میگویند خسیس كسی است كه چیزی به كسی ندهد، خسیستر از او كسی است كه ببیند كسی به كسی چیزی میدهد این ناراحت بشود، اینطوری بودند، حضرت نوشتند برای امام جواد كه از در بزرگ بیرون برو، هر كس هر چه از تو خواست به او بده، این خیلی جالب است، این معنای جواد است، امام جواد است، من نمیخواهم زیاد دربارهی آن حضرت صحبت كنم، همهتان ارادتِ خاصّی به امام جواد دارید. امیدواریم وضع عراق روبراه بشود، امنیت به عراق برگردد، ظالمین دستشان از عراق كوتاه بشود، برویم كاظمین كنار قبر موسی ابن جعفر عرض كنیم: السلام علیك یا جوادالائمة، السلام علیك و رحمة اللّه و بركاته.
نسئلك اللّهم و ندعوك باعظم اسمائك و بمولانا صاحب الزمان یااللّه، یااللّه و یااللّه و یااللّه و یااللّه و یااللّه، یا رحمن و یا رحیم، یا غیاث المستغیثین، یا ربّاه، یا سیداه، عجّل لولیك الفرج، عجّل لمولانا العظیم الفرج، خدایا روز جمعه است، روز وفات امام جواد است، آخر ماه ذیقعده است، خدایا به آبروی امام جواد فرج امام زمان ما را برسان، همهی ما را از بهترین یاران و اصحابش قرار بده، استقامتِ كامل در دینمان به ما مرحمت بفرما، پروردگارا مریضهای اسلام، مریضِ منظور الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، شهدایمان با شهدای كربلا محشور بفرما، عاقبتمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.