درس هفدهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
فروردین ۱۴, ۱۳۸۳درس نوزدهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
فروردین ۱۴, ۱۳۸۳
درس هجدهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: صراط مستقیم
موضوع فرعی ۲: عبادات – وسواس - احکام طهارت و نجاست - اقسام مشکلات در صراط مستقیم
تاریخ:
۱۱ صفر ۱۴۲۵ هجری قمری
۱۴ فروردین ۱۳۸۳ هجری شمسی
2004/04/02 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- اهمیت مطالعه برداشتهای قرآن
۲- اگر میخواهید رستگار بشوید اهمیت بدهید به قرائت قرآن
۳- تذکری راجع به جلسات
۴- ارسال مبلّغ به شهرها
۵- انواع مشکلات صراط مستقیم و انحراف از آن در زمان ما
۶- نفسانیتها مهمترین عامل انحراف از صراط مستقیم
۷- خطر هوای نفس
۸- آیات الهی اخلاق شما را درست می کند
۹- ریاضت شرعی شما «صراط مستقیم» است
۱۰- عبادت زیاد، لازم نیست
۱۱- عبادت باید مثل غذا و مستحبات، مثل دوا باشد
۱۲- صراط مستقیم از شمشیر تیزتر و از مو باریکتر است
۱۳- وسواس یعنی گفتار شیطان
۱۴- حالا تو از پیغمبر هم مقدستر شدهای
۱۵- وسواس انسان را به سوءظن مبتلا می کند
۱۶- راه مبارزهی با وسواس
۱۷- روایت امیرالمؤمنین و قصاب
۱۸- به احتمالات اهمیت ندهید
۱۹- فرمانتان را به دست دشمن ندهید
۲۰- بیشتر خونها پاک است
۲۱- نجاست بول و غائط اعتباری است
۲۲- افراط و تفریط نداشته باشید
۲۳- مصیبت حضرت زید
۲۴- هفت صفر تولد امام کاظم علیه السلام است
۲۵- مصیبت اربعین
گزارش کوتاه این درس:
در این مجلس استاد گرامی راجع به اهمیت قرآن مطالبی را بیان و سپس در خصوص برنامه جلسات نکاتی را تذکر و در ادامه در موضوع مشکلاتی که در مسیر صراط مستقیم وجود دارد به بحث پرداختند و راهکارهای لازم را به دوستان و مخاطبین گوشزد فرمودند.
استاد در ادامه در همین رابطه به مساله عبادتها و مستحبات و اینکه چه مقدار لازم است انسان به آنها بپردازد پرداخته و سپس به مساله مهم وسواس اشاره و پیرامون آن و راه مبارزه با آن سخن ایراد نمودند.
استاد در پایان با برشمردن مناسبتهای ماه صفر با روضه اربعین به مجلس پایان دادند.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیمَا عَلَی بَقِیةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیکمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکمْ عَلَى الْعَالَمِینَ»(بقره/۴۷)
چند جمله مربوط به برنامهها؛ اول اینکه به خاطر تنظیم کار، کسانی که کارت ندارند تقاضای گرفتن جزوه را هم نداشته باشند که تعداد جزوات برای تهیه مشخص شود. آنهایی که کارت دارند حتماً باید جزوه بگیرند؛ مگر زن و شوهری باشند که یکی از آنها یا هر دوی آنها مستمند و فقیر و حتّی بیغذا باشند! اینجا اشکال ندارد که یک جزوه برای دو نفر باشد.
۱- اهمیّت مطالعه برداشتهای قرآن
و همانطوری که قبلاً هم گفتها م و در مقدمهی همهی جزوات نوشته شده، این جزوات تنها برای تجارت و استفادهی شخصی نیست، این برداشتهایی که شده، روی آن بسیار مطالعه شده و با تفاسیر یا حالا آنچه که در ذهنمان بوده و یا مراجعه شده و نوشته شدهاست.
اهمیّت گوش دادن به این برداشتها از تمام سخنرانیهای من و امثال من؛ اهمیّت آن بیشتر است و انشاءالله خوب دقّت کنید. انشاءالله در دراز مدّت؛ شما همهی شما به حقایق اسلام و دین و اخلاق؛ با همین مختصر گوش دادن آیات؛ -اگر چه ممکن است خداینکرده، خداینکرده، خسته شوید ولی- اهمیّت بدهید.
۲- اگر میخواهید رستگار بشوید؛ اهمیّت بدهید به قرائت قرآن
من ساعت را دقیقاً نگاه کردم؛ سی آیه، با آنکه آیات اوّل قرآن غالباً بلندتر است، بیست دقیقه بیشتر طول نکشید و خدا را شکر میکنیم که خدا بیست دقیقه با ما حرف زد. من یادم میآید یکی از علما و اولیاءخدا دعای کمیل میخواند؛ قبل از اینکه برسد به این آیهی شریفه در دعای کمیل: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِنا کمَنْ کانَ فَاسِقا لا یَسْتَوُونَ» (سجده/۱۸) ،(کافی:۲/۳۱) ،(مصباحکفعمی/۵۵۹)، قبل از آن خدا را شکر کرد که ما با خواندن این مقدار از دعا کلامالهی را داریم میشنویم، اهمیّت بدهید! اگر میخواهید رستگار بشوید اهمیّت بدهید! بیست دقیقه انسان دو زانو، با ادب بنشیند و کلامالهی را گوش بدهد و فکر نکنید برداشتهایی که گفته شده اینها خارج از آیات قرآن است و انشاءالله در دل شما هم نباید خطور کند که: طول کشید!؛ اگر خطور کرد خودتان را اصلاح کنید و از خودتان نزد خدا شکایت کنید و شیطان که «یعِدُکمْ الْفَقْرَ»(بقره/۲۶۸)، وعدهی فقر و ناتوانی و خستگی به شما میدهد؛ از او تبرّی کنید..
۳- تذکری راجع به جلسات
مطلب دوّم، بنا بود جناب آقای بختیاری بگویند ولی من اشارهای میکنم به خاطر یک مطلبی که شاید به ایشان نگفتهام و نگویند، از هفتهی آینده یعنی این دوشنبهای که میآید نه، دوشنبهی بعد؛ این جلسه عصرهای دوشنبه یک ساعت و نیم به اذان مغرب شروع میشود و نماز مغرب و عشاء را اینجا میخوانید و تشریف میبرید، تمام دوستانی که اینجا میآیند لازم نیست کارت داشته باشند. ولی طبعاً یک جلسات خصوصی و کلاسی تشکیل میشود که آن جلسات حتماً کارت میخواهد. در اینجا همه تشریف بیاورند شاید این جلسهای که من صحبت میکنم یا دوستانم اگر من موفق نشدم، صحبت میکنند؛ جلسهی درسِ کاملی باشد که هم یقظهای ایجاد کند و هم انشاءالله مطالبی دربارهی همین آیات، سخن گفته شود.
۴- ارسال مبلغ به شهرها
و ضمناً ما در هفتهی گذشته از کارهایمان این بود که عدّهای از دوستان اهل علمخود و از کسانی که این راه را پیمودهاند جمع کردیم و از آنها سؤال کردیم میتوانید به شهرهای دور و مکانهایی که از راههای معمولی، رفتن آن مشکل است، بروید برای کمک دوستان، در عین اینکه من خیلی از شما متشکرم، خوشحالم و از همهی شما ممنونم در عین حال، ما تا اینجا با مسامحه عبور کردهایم، مخصوصاً نسبت به عدّهی زیادی، یعنی بعضی سؤالات را خوب جواب نداده بودند ما قبول کردیم، بعضیها ننوشته بودند ما قبول کردیم، بعضیها بد نوشته بودند باز هم قبول کردیم به امید اینکه اینها قابل اصلاح هستند و بعد از آن امتحان استقامت؛ به اینها کارت دادیم و انشاءالله امیدوار هستیم که بتوانیم در این جلسه و در جلسات خصوصی که در شهرهای مختلف تشکیل میشود -که اگر از ده نفر بیشتر بودند برای ایشان مبلّغ میفرستیم- افرادی را میفرستیم که آنها بتوانند مشکلات خود را از اینها سؤال کنند و شما که در تهران هستید بحمداللّه دوست عزیزمان جناب آقای مسعودی، جناب آقای کاشانی، -دوستانی که واقعاً اگر خدایتعالی به من لطف کند من را خدمتگزار اینها قرار بدهد، از ذاتمقدس پروردگار تشکر میکنم- و انشاءالله شهرهای مختلف دیگر هم برایشان بخصوص با درخواست خودشان مبلّغ میفرستیم و انشاءالله مطالب باید جا بیفتد تا اگر حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه ظاهر شدند، یک عدّه تزکیهنفس شده، آماده، صبور، با استقامت، در صراطمستقیم تحویل داده شوید. این دو مطلبی بود که عرض کردم.
۵- انواع مشکلات صراط مستقیم و انحراف از آن در زمان ما
امّا مسألهی صراطمستقیم: صراطمستقیم در زمان ما دچار یک بریدگیهای بعضی از آن خطرناک و بعضی از آنها ملامتانگیز و بعضیهای آن مورد زحمت واقع شده.
خطرناک ظاهری آن را ائمهاطهار علیهمالصلوةوالسلام -که خدا انشاءالله سایهی مقدس آخرین ایشان را بر سر ما مستدام بداردـ این چالههای خطرناک را علاج کردهاند؛ یعنی یک کنار گذری برای آن درست کردهاند که با آهستگی از آن طرف میشود عبور کرد و اسم آن را «تقیه» گذاشتهاند، تقیه از مسائلی است که عاقلانهترین کارهایی است که یک انسان میکند، هر کس بگوید: «من تقیه نمیکنم، تقیه کار درستی نیست»! دلیل بر بیعقلی او، از همین جملهی او استفاده میشود.
مسألهی بعدی یک چالههایی است که احتیاج به کنار گذر ندارد! بلکه احتیاج به استقامت دارد: اگر یک ماشینی باشد که به اندازهی پنج سانت اگر در گودالی افتاد، کف آن گیر کرد یا شکست، میگویید: این ماشین به درد نمیخورد؟! آن را درست میکنید، فنرهای آن را، استقامت آن را.. که استقامت را بحمداللّه بیان کردم و آنهایی که تازه وارد هستند به وسیلهی نوار گوش میدهند.
ماشینی دارید که میخواهید در سیر و سلوک به سوی پروردگار با آن حرکت کنید، استقامت شما کامل، این چالههای مختصری که مثل سیزده بدر و چهاردهِ نمیدانم چه و عید نوروز و شب چهارشنبه سوری و مجالس عروسی منحرف و امثال اینها را شما با آهستگی «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا»(مزمل/۱۰)، که خدا در قرآن به پیغمبرش فرموده، با آرامی، با نیکی، با سلامت و شرحصدر عبور میکنید و از صراطمستقیم خودتان خارج نمیشوید.
۶- نفسانیتها مهمترین عامل انحراف از صراطمستقیم
آنچه مهم است که خیلی اهمیّت دارد، چالههایی است که نفس خودمان برای راه خودمان به وجود آورده، این بسیار اهمیّت دارد، نفسانیتها، دلخواهیها، آنچه را که شیطان میخواهد، آن انحرافهایی که از صراطمستقیم انسان بوسیله اعمال خودش بوجود میآورد!
بچهی خردسال را پشت فرمان نشاندهای؛ عیناً اینطور است که هیچ درک ندارد که کجا میرود و به کجا برخورد میکند و چه خطری او را تهدید میکند! فقط فرمان را گرفته؛ آن هم نه فرمان بلکه یک دایرهای را احساس میکند در دست او است و خوشش هم میآید به هر طرف بچرخاند و گاهی پا روی گاز میگذارد و گاهی کلاج میگیرد و گاهی ترمز سخت میگیرد!
۷- خطر هوای نفس
آنچه که شما را امروز بیشتر از هر چیز، هر چیز؛ تهدید میکند، این بچگیها است. نگویید: من بزرگ هستم. نه! اگر هوای نفس بر شما حکومت کرد از بچّه بچهتر هستید، چون بچّه عقل او، فکر او به جایی نمیرسد ولی تو فکرت به جایی هم میرسد! ما یک وقتی با یک نفر مسافرت رفته بودیم من میدیدم این کارهایی میکند که به حوادث نزدیک میشود! گفتم: چرا این کار را میکنی؟ میگفت: من از حادثه خوشم میآید! بعضیها اینطور هستند.
حادثه خطرناک است! آقا چرا این کار را میکنی؟ دلم میخواهد! این مسأله خیلی در راه خطرناک است، هیچ گاه آدم دیوانه را پشت فرمان ننشانید! اگر خودش نشست شما سوارِ ماشین او نشوید! افرادی که بیباک هستند، از خطر نمیترسند با آنها مسافرت نکنید، افراد ضعیفی که هنوز امتحان رانندگی ندادهاند، با رانندگی آنها به مسافرت نروید، چرا؟ به خاطر اینکه اینها شما را به خطر میاندازند، خودشان را هم به خطر میاندازند، در همین روز سیزده؛ که دیروز گذشت، خب بعضی بودند برای دلخوشی بچّههای خود ماشین را دادند به بچّه یا خودشان که ماشین را به آن بچه دادند، بچهتر از آن بچه هستند برای اینکه فرزندشان خوشحال بشودـ تصادفهایی انجام شد، به بعضی میگویم: آقا چرا تو مثلاً محاسن خود را کوتاه کردهای؟ میگوید: زن من گفته، بچهام گفته: تو مگر پیر شدهای!
صراطمستقیم خیلی خطرناک است؛ در عین اینکه اتوبان بسیار پهنی است! صراطمستقیم انسان را بسیار ممکن است پرت کند با اینکه تمام علائم راهنمایی و رانندگی را برای او نصب کردهاند!
۸- آیات الهی اخلاق شما را درست می کند
شما همین آیاتی که امروز خوانده شد؛ ببینید این آیات از سورهی بقره هست، آیات هفته گذشته هم بیشتر آن از سورهی بقره بود، آیات هفتهی آیندهی شما هم از سورهی بقره است، در این سوره ببینید خدا چقدر فقط علائم راهنمایی را برای شما در ارتباط با تزکیهنفس بیان کردهاست! ما آیات اعتقادی را برای بعد گذاشتهایم، آیات احکام را برای مرحلهی سوّم گذاشتهایم، اینهایی که خوانده میشود همهی آنها مربوط به آیاتی است که اخلاق شما را درست کند، نفس شما را تزکیه کند، راهنمای شما به سوی خدا باشد، ماشینِ وجود شما انحراف پیدا نکند! روح شما دارای انحراف نباشد، همه برای همین است. خطراتی از این قبیل، یک نفر پهلوی شما نشستهاست، شوخیتان گرفته فرمان را میپیچانید طرف راست، طرف چپ، دفعهی اوّل شاید فقط طرف را ترساندهاید یا خندهای نهایت کردهاید امّا دفعهی سوّم و چهارم یا در پرتگاه میافتید یا به ماشین بغلی می زنید! این مثال اینطوری است، به ماشین بغلی زدن: همین اصطکاکهایی است که شما با مردم پیدا میکنید!
تو راه خودت را برو، هر کس هم در راه با تو باشد، با تو حرکت کند، طبق علائم و راهنماییهای انبیاء حرکت کند، درگیری ندارد! به قول آن بزرگ فرمود: اگر یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر در یک جا جمع بشوند با هم کوچکترین اختلافی ندارند، اختلاف مربوط به چه هست؟ مربوط به این است که تو ویراژ رفتهای! اختلاف و دعوا به علت چه هست؟ برای این است که میخواسته سمت راست حرکت کنی! سمت چپ حرکت کردهای. اختلاف و اشکال در کجا است؟ در این است که به وظیفهات عمل نکردهای! حتّی سرعت باید محدود باشد، حتّی باید کمسرعتی هم محدود باشد، یک نفر به من میگفت: در خارج علامت کم سرعتی محدود -دیگر از اینجا به بعد شما نباید کمتر از هفتاد کیلومتر در ساعت حرکت کنید- زیادتر است تا اینکه سرعت ممنوع! این؛ تابلوی آن بیشتر است، یک حدّ متوسط..
۹- ریاضت شرعی شما «صراطمستقیم» است
یک چند روز آمده، نماز شب میخواند! نماز صبح میخواند! نافله میخواند! قرآن میخواند! یکی از دوستانِ ما که من دیگر با او ارتباط کمتری دارم دستور داده بود که صبح زیارت عاشورا! عصر زیارت عاشورا و با صد لعن و صد سلام و کارهای بسیار سنگین! من به او اعتراض کردم که چرا اینطور میکنی؟! مردم را بیزار از دین میکنی؟! گفت که مگر نه این است که باید ریاضت شرعی کشید؟ ریاضت شرعی شما «صراطمستقیم» است! سرعت زیاد کنترلش مشکل است! اکثر افراد مقدّسی که شب و روز کار میکنند و دعا میخوانند و عبادت را فقط فکر کردهاند نماز خواندن است و تنها هزار رکعت نماز امیرالمؤمنین -که حالا چه معنایی دارد- آن را به رخ میکشند و از اولیاءخدا یا از متصوفه خودشان را معرفی میکنند و مردم را از دین خارج میکنند! شما واجبات خود را انجام بده، محرمات را ترک کن، به مقداری که مرحلهات ایجاب میکند مستحبات را هم انجام بده، کافی است، بعضیها از من میپرسند: ما نماز شب بخوانیم یا نه؟ میگویم: در مرحلهات هست؟! ما قرآن بخوانیم یا نه؟! در دستورات مرحلهات هست؟!
۱۰- عبادت زیاد، لازم نیست
همین دو سه روز قبل من به دوستان گفتم -به همان دوستانی که اکثراً مراجعه به اینها از نظر من درست است- که سخت نگیرید، هر چه کمالات انسان بیشتر میشود عبادت اصطلاحی او میتواند کمتر باشد، بعضیها هستند که اینطوری هستند، فقط وقت نماز متوجه خدا هستند؛ اینها باید نماز بخوانند! اما یک کسی، به قول باباطاهر که میگوید: خوشا آنان که دائم در نمازند! بعضیها هستند دائم در نماز هستند، وجودشان میگوید: سبحانالله. وجود ایشان میگوید: اللّهاکبر. تمام فکر ایشان خدا است و نعمتهای خدا. تمام حرکات ایشان در صراطمستقیم است. اینها همان واجب خود را بخوانند؛ هم خدایتعالی بیشتر از این از آنها نخواسته هم ائمهاطهار. اگر بنا بود که طبق مراتب و مراحل روحی انسان؛ عبادتهای اصطلاحی انجام بشود میخواست ائمهاطهار در شبانهروز اگر بیست و چهار ساعت وقت دارند، با معجزات خود بیست و چهار ساعت را مثلاً بیست و چهار هزار ساعتش کنند و همهی آن عبادت کنند؛ باز هم کم است! مربوط به مراتب و مراحل نیست؛
۱۱- عبادت باید مثل غذا و مستحبات، مثل دوا باشد
عبادت باید برای انسان مثل غذا باشد، این مستحبات، مثل دوا برای انسان باشد. هر کس بگوید که این مستحبات، مثل دوا نیست برخلاف آیات و روایات حرف زدهاست. حتی اسماء پروردگار دوا است! «یا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکرُهُ شِفَاءٌ»، شما اسم پروردگار را به زبان جاری میکنید، دارو دارید میخورید! وقتی که یاد خدا در قلب شما سیطره پیدا کرد و تمام دل شما را یاد خدا گرفت، دل شما شفا پیدا میکند «وَ ذِکرُهُ شِفَاءٌ، طَاعَتُهُ غِنًى». اگر میخواهی ثروتمند واقعی باشی بندگی خدا را بکن؛ اینها کلمات علیبنابیطالب است. از دعاهایی که مسلّم در مسلّم است؛ علی علیهالصلوةوالسلام بیان فرموده همین «دعای کمیل» است، «ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاءُ»(بحار:۸۷/۶۱)،(مصباحکفعمی/۵۵۹)،(مفاتیح/۴۸)، ما زوری نداریم، ما فشاری نداریم!
نه افراط داشته باشید نه تفریط. اینها کلّی مطلب است وگرنه انگشت خواهم گذاشت روی مسائل افراط و تفریطهایی که همین الان ما داریم و انشاءالله رفع خواهد شد و باید رفع بشود. نه افراط؛ نه تفریط.
۱۲- صراط مسقیم از شمشیر تیز تر و از مو باریکتر است
شما در اتوبان دارید با سرعت میروید؛ به طرف راست بپیچانید، پرت میشوید، به طرف چپ هم بپیچانید پرت میشوید. حتی گاهی یک میلیمتر به طوری که بغل دستی نفهمد، فرمان را طرف راست بپیچانید و این را برنگردانید، همینطور نگه دارید سر یک کیلومتری میافتید در درّه! نیست اینطور؟! از مو باریکتر، یعنی همین! مو را رفیق شما میبیند ولی این پیچاندن شما را نمیبیند! صراط اینطور است! و از شمشیر تیزتر! شمشیر را اگر به شما بزنند یک تکه از پا یا دست شما خونی میشود؛ یک برش بیشتر ندارد؛ امّا اگر از آن ارتفاعی که ائمهاطهار میدانند چه ارتفاعی است، در کجا شما دارید حرکت میکنید؟ از آن ارتفاع بیفتید پایین، چه میشود؟! «أُوْلَئِک أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»(بقره/۳۹)، یک چاقو نیست به پای شما خورده باشد، یک شمشیر تیز نیست که به حتی گردنتان زده باشد و سرتان قطع بشود. این تمام میشود؛ امّا از همین الان که شما در انحراف هستید؛ امام اگر میتوانست -یعنی ما میفهمیدیم- که تیزتر از شمشیر را معرفی بکند؛ آن را میفرمود! ما آمد و کافر شدیم! -همین آیات امروز بود- لذا به دوستان گفتم از همین آیات تجاوز نکنید. بگذارید همینها را خوب دوستان بفهمند، درک کنند، یک دوره که تمام شد خوشحال هستید، آنها هم خوشحال هستند. شما وظیفهی خود را انجام دادهاید، آنها هم وظیفهشان را انجام دادهاند.
اگر افتادید در درهی بدبختی و شقاوت، دردنیای خود بیچاره هستید. شماها نمیدانید و نباید هم بدانید و خدا کند هم ندانید که اینهایی که از راه راست منحرف هستند، چه بدبختیهایی در مادیاتِ دنیای خود حتی میکشند و چه گرفتاریهایی دارند. دیروز ما از دفتر میرفتیم منزل؛ در راه میدیدم، این بیچارهها دیوانه شدهاند، خانهی تمیز خود را گذاشتهاند؛ آمده بودند پهلوی پهنهای کنار منزل ما؛ آنجا فرش انداخته بودند نهار میخوردند! عجب! این چرا؟ چرا شما اینجور نیستید؟ که انشاءالله نباشید، برای اینکه سبزه است! خوب! سبزه، بسیار خوب، بعدش؟! خدا گفته!؟ دین گفته!؟ غیرت شما به شما اجازه میدهد! نه خدا داریم، نه دین داریم، نه غیرت؛ اسم آن چه میشود؟! «أُوْلَئِک کالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(اعراف/۱۷۹)، بلکه از انعام هم گمراهترند، چون حیوانات وقتیکه میبینند اینجا پِهن ریخته است اقلاً آنجا علفهای آنجا را نمیخورند، چه بگوید آدم؟ افراط و تفریط داریم، این افراط و تفریط باید درست بشود. باید کوشش کنید که به هیچ وجه نه طرف راست بپیچید نه طرف چپ!
۱۳- وسواس یعنی گفتار شیطان
یک عده هم باز آن قدر وسواسی هستند که لولهکشی آب آمده در حوض، دست آنها هم پاک است! سه دفعه میکنند در این حوضِ با لولهکشی، چرا این کار را میکنی؟! وسواس دارم ! -خودش هم میگوید- وسواس داری یا الهام داری؟ تو باید الهام داشته باشی، تو انسان هستی! از روز اول که خدایتعالی تو را خلق کرد با تو حرف زد، به تو الهام کرد، «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا»(شمس/۸)، حالا به وسواس رسیدی!؟ من دیدم در مستراح یک کسی دارد حرف میزند! در مستراح که هست؟ وقتی آمد بیرون گفتم: با که صحبت میکردی؟ گفت: با شیطان، هر چه میگویم: بس است میگوید: باز هم بشوی! صدای او میآمد ها! من لذا مکرّر هم گفتهام. دوستان هم اکثراً خبر دارند، به آدم وسواسی ولو سر سوزنی وسواسی باشد، برنامه نمیدهم! معنا ندارد! وسواس یعنی گفتار شیطان..
۱۴- حالا تو از پیغمبر هم مقدستر شدهای
پیغمبراکرم در مکه؛ حالا شما بنشینید همین الانش هم میتوانید حساب کنید، خدا دربارهی رسولش کاری کرده که همیشه در تمام زمانها میشود حساب آن را کرد، شهر مکه چه طور جایی بود؟ یک شهری است، یک چاه آبی دارد همین چاه زمزمی که الان هست منتها حالا آن را عمیق کردهاند، روی آن کار کردهاند. ولی همان یک چاه است دیگر هم قابل چاه زدن در هیچ جای مکه نبوده چون همهی آن سنگلاخ است، یک چاه بود، آن زمان با سطل آب چاه را میکشیدند، سگ هم داشتند، مشرکین بدتر از این حیوان! آنجا اصلاً مال آنها بود، پیغمبراکرم هم آنجا ده سال زندگی کرد، یک دفعه نگفت که من با نجاست و طهارت چه کار کنم؟ شما بروید روایات را نگاه کنید، یک دفعه نگفت و اگر ما را بگذارند یک همچنین جایی نمیتوانیم زندگی کنیم، آخر از چاه با سطل انسان آب بکشد و نه خودش، بچه هست، حیوانات هستند، کفار و مشرکین هستند و خدایتعالی هم میگوید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَسٌ»(توبه/۲۸)، همهی مشرکین نجس هستند، خوب چه کار میکرد؟! حالا تو از پیغمبر هم مقدستر شدهای؟ !
آب لولهکشی در اختیار تو است، آب میآید هر جا که آب بریزد پاک است، پاککننده است! حتی اگر روی عین نجاست، شما با فشار آب ریختی، آن برگشت از نجاست به بدنت ریخت، این که به بدنت ریخته پاک است! این افراط و تفریطها یعنی چه؟ یک آقایی ما خانهی او رفته بودیم گفت: شما دست به در و دیوار؛ دست تَر نزنید! عرق هم داشته باشد نزنید! چرا؟! ما نقاشی داشتیم؛ این مراعات نجاست و طهارت را نمیکرده، اینجا را نقّاشی کرده، حالا بیا درستش کن! خودش هم دست نمیزد! زن و بچهاش هم دست نمیزدند. یک رفیقی یک وقتی داشتیم ما را مثل این بچهها، هم حجره، طلبه بودیم. میگفت: اگر میخواهی با تو ناهار بخورم باید دستهایت را بروی سر حوض آب بکشی! بعد اینطوری؛ جایی هم دستت را نزنی، بیایی در اتاق بروی سر سفره تا من با تو غذا بخورم! خدا شما را مبتلا نکند، وقتیکه شیطان پالان را گذاشت روی دوش انسان و انسان مبتلای به وسواس شد دیگر تو را رها نمیکند، از آنهایی است که پیاده نمیشود، وقتیکه سوار شد شما با او هر کار بکنید پیاده نمیشود، اوّل نجاست و طهارت، بعد در نماز. من در مسجد صاحبالزمان مشهد نماز میخواندم، یک نفر میآمد؛ به اصطلاح میآمد پشت سر ما نماز میخواند که حمد و سوره را نخواند! نه برای ثواب جماعت! در تکبیرةالاحرام آنقدر معطل میشد که من میرفتم رکوع او هنوز تکبیرةالاحرام خود را نگفته بود! یک روز در راهپیمایی میگفت: اللّه اکبر! گفتم: این اللّه اکبر را آنجا بگو! گفت: آنجا نمیآید! راست میگوید. نخندید! گاهی میشود در دهان انسان را شیطان میگیرد!
۱۵- وسواس انسان را به سوءظن مبتلا می کند
نگذارید به وسواس مبتلا بشوید! بعد در نماز؛ بعد دربارهی زن و فرزند خود وسواس دارد، مواظب باشید سوءظن «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»(حجرات/۱۲)، زن او از دَرب خانه رفته بیرون، میرود پشت سر او ببیند کجا میرود؟! زن پاک عفیفه، بعضیها که آنقدر بیغیرت هستند که هر جا میخواهد برود برود امّا در جلسات دینی مخصوصاً جلسات تزکیهنفس نرود، آنها که هیچ! امّا نه! شماها یک وقتی ممکن است؛ همین شیطان میآید اتفاقاً میبینی زن تو یک جایی رفت که بیشتر سوءظن تو را تشدید کرد، هی تشدید میکند، تشدید میکند، به وسواس میافتی کمکم بیچاره را متهمش میکنی. در آیات قرآن کسانی که زنهایشان را، زنهای پاک خود را با سوءظن متهم میکنند، آیهی قرآن است اینها «لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»، عذاب دردناکی! کمکم به بچهات سوءظن پیدا میکنی! این سوءظنها همهاش وسواس است، کمکم به دین خود، آن آخری آن را شیطان میخواهد! از کجا معلوم!؟ همین دیروز یک کسی میگفت به من که نستجیرباللّه شوهر او گفته بود یا زن او گفته بود، چون نقل کردند؛ گفته بود امامحسنمجتبی برای اینکه پولدار بشود، راحت باشد با معاویه صلح کرد! به اینجا میرسد! «ثُمَّ کانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ»(روم/۱۰)، معنای تکذیب به آیات خدا همین است.
۱۶- راه مبارزهی با وسواس
راه مبارزهی با وسواس چه هست؟ -چون امروز میخواستم دربارهی همین وسواس صحبت کنم- راه مبارزه با وسواس این است که یکقدری مثل همه باشید. خودت را بردار بگذار در مکه به جای پیغمبر! نمیگویم به جای اصحاب پیغمبر! شاید آنها بیبندوبار بودند؛ به جای خود پیغمبر و آنجا ده سال زندگی کن! نه اینکه بروی آنجا، همانجا؛ فکر کن من آنجا هستم، اینطوری باید باشد. اگر دیدی یک جایی احتمالاً نجس است، نرو بشوی. آقا! حالا شستن که کاری ندارد! کاری ندارد، ولی پدر تو را در میآورد! این را بدان.
۱۷- روایت امیرالمؤمنین و قصّاب
یک روایت من یک وقتی دیدم بعد متأسفانه پیدایش نکردم ولی از نظر حکم شرعی همین است که یک وقتی علیبنابیطالب علیهالصلوةوالسلام؛ در زمان حکومت ایشان یک شخصی آمد خدمت حضرت، گفت: آقا من وارد خانه شدم، یک سگ از خانه بیرون آمد، درب خانه باز بود، سگ رفته بود داخل، بیرون آمد؛ این لب و لوچه سگ ماستی بود، رفتم و ظرف ماست را نگاه کردم دیدم بله! روی آن به هم خورده؛ چه کار کنم؟
ببینید اینکه میگوید: چه کار کنم؟! یک احتمال میدهد که ماست از جای دیگر بهم خورده؛ این لب سگ هم از جای دیگر ماستی شده! وگرنه نمیآید بگوید چه کار کنم، مسألهای ندارد، حضرت فرمود: اسراف نکن، ماستها را بخور. انشاءالله -به قول ما- انشاءالله پاک است! این باورش نشد! ماستها را رفت ریخت دور؛ ظرف را هم آب کشید! قصّاب بود. یک روز گوسفند کشته بود، خوب طبعاً خون جهندگی دارد، به بدن او ریخت، دست او خونی بود، چاقوی خونی در دست او بود، ادرارش گرفت. رفت یک خرابهای پهلوی منزل او بود. رفت آنجا دستشویی کند، دید آنجا یک نفر را تازه کشتهاند، الان دارد خون از حلق او بیرون میآید، یادش رفت که دستشویی دارد دوید بیرون، او را گرفتند، بردند پیش علیبنابیطالب علیهالسلام، خوب همهی شواهد میگوید: این کشته مربوط به این آقا است با این چاقوی به دست! هیچ! حضرت به او فرمود: قضیه ماست درست است یا نه؟ گفت: بله آقا قربانت بشوم. بله، درست است. حضرت فرمود: این او را نکشته آزادش کنید، جریان اینطوری است.
۱۸- به احتمالات اهمیّت ندهید
ما دیدهایم و در شما -بخصوص- نباید باشد که هر چه را که نود و نه احتمال میدهید نجس شده، یک احتمال میدهید که پاک است، بگویید پاک است و استفاده از آن بکنید، حالا ولو اسراف نباشد چرا؟ به جهت اینکه، مرضِ وسواس در شما پیدا نشود. ببینید اگر یک سوزنی به پای شما زدند خون آمد با این سوزن هی این را؛ سوراخ آن را گشاد کردید، گشاد کردید کمکم زخم میشود، کمکم میبینی همین مرکز میکروب شد، سوزن اصلاً نزن، اگر هم زدی، زود یک چسبی چیزی بچسبان که دیگر اضافه نشود، تا میتوانید کاری بکنید که وسواس دور و بر شما نیاید، «إِنَّ عِبَادِی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ»(حجر/۴۲)، تو بر بندگان من ای شیطان نمیتوانی تسلط پیدا کنی، تو وسواس داری آن وقت میگویی من اهل تزکیهنفس هستم و مراحل خود را هم گذراندهام؛ حالا وسواس دارم؟! وسواس در تمامِ چیزها میآید، یک کسی یک وقتی رفته بود پیش طبیب، گفته بود:
آقا من سرطان دارم معالجه کن.
گفته بود: جاییات درد میکند؟
گفته بود: نه!
-غدهای داری؟
-نه!
-لاغر شدهای؟
-نه!
-پس از کجا میگویی؟
میگوید: فکر میکنم من [سرطان دارم]! تازه آنهایی هم که باصطلاح طبیب هستند و حاذق هستند و همه چیز دارند؛ بعد از آزمایش، باصطلاح نمونهبرداری میکنند -بعد از آزمایش- شاید آن هم درست بگویند، شاید دروغ بگویند، آدم در مرض به وسواس میافتد، این هم نباید باشد.سالم هستید. هر وقت مرض شما بر سلامتی شما غلبه پیدا کرد، آن وقت نوبت معالجه است. خدا حفظ کند این آقایانی که در رادیو و تلویزیون هی علائم امراض مختلف را میگویند، آدم وقتی مینشیند گوش میدهدها! میبیند همهی این علائم را که میگوید در من هست ولی من این مرض را ندارم، خوب همهی علائم، علائم است. دهان تو خشک شد، مثلاً فلان مرض را داری! خوب آب بخور دهان تو تَر بشود! اینهایی که من میگویم اساسی است، کارهای اساسی است! شیطان این فرمان شما را گرفته؛ به طرف درّه میکشاند، اینطوری است!
۱۹- فرمان خود را به دست دشمن ندهید
این فرمان خود را به دست دشمن ندهید! «إِنَّه عَدُّوٌ لِّی و عدوّ لکم»، خدا میگوید که این دشمن من و دشمن شما است. تو میخواهی بیایی به طرف من؟! آمده کنار تو نشسته بلکه روی دوش تو نشسته و فرمان را هم از دست تو گرفته و مستقیم دارد تو را در جهنم میبرد. خودت میدانی، حتی در مرض، در عبادت، در نجاست و طهارت، با وسواس مبارزه بکنید. همین قدر یک کارشناسی باصطلاح تشخیص داد که تو وسواس داری؛ باید مبارزه بکنی. یک نفر آمد پیش من وسواس داشت -شاید در یکی از کتابهایم فکر میکنم نوشته باشم- گفتم: از چه وسواس داری؟ گفت: از نجاست و طهارت، گفتم: یک دست لباس نجس باید دائماً بپوشی، اصلاً نجس برای او یعنی جهنّم، چون خود این تلقین مسألهای است، نجس چیزی نیست اصلاً، نجس اعتباری است که خدایتعالی اعتباراً گفته یک چیزی نجس است از آن دوری کنید، اعتباراً گفته که یک چیزی پاک است به طرف آن بروید.
۲۰- بیشتر خونها پاک است
این خونی که الان در بدن شما هست؛ این خونی که الان هست، این خونش الان نجس نیست؛ اگر بیرون آمد نجس است، آن هم نه از راه دهان و امثال اینها، شما در دهانتان دندان خود را کشیدهاید، نجس شده، دهان شما باصطلاح خونی شده یک جوری که به لب شما نخورد -با احتیاط میگویم وگرنه مسأله شاید غیر از اینها باشد، احتیاط چون انشاءالله در صراطمستقیم باید عمل به احتیاط بکنید- همینطور آب دهان خود را انداختید بیرون، از حلق شما اخلاط آمد انداختید بیرون دیدید خونی است، دهان شما پاک است، هیچکس نگفته نجس است! با احتیاط میگویم پاک است. یک سوزن در دست خود فرو کردید، بیرون آوردید، خونی نبود؛ سوزن، حتماً به خون برخورد کرده و خون هم بیرون نیامد -مثلاً حالا نهایت آن- این سوزن پاک است و امثال اینها، حالا نظرات مراجع تقلید خود را ببینید چه هست و آنها را عمل کنید. ولی آنچه که با استدلال قوی: شما یک گوسفند کشتید؛ آخر -یک نفر آمد- ابن ابییعفور است میآید خدمت امامصادق صلواتاللّهعلیه عرض میکند: آقا! اینقدر من مطیع شما هستم که این انار را اگر نصفش کنید؛ نصفش را بگویید: حلال، نصفش را بگویید: حرام؛ من هم همین را میگویم، حضرت گفت: بارکاللّه، گفتیم: ما هم همین طور هستیم، شما گوسفند میکشید در بدن گوسفند یک خونی هست، همهاش هم وارد قلبش میشود -میگوییم خونها بر دو قسم است که خون بر دو قسم نیست- وارد قلب میشود و بعد در تمام رگها جریان پیدا میکند، گوسفند را میکشید، آنچه که بیرون ریخته نجس آنچه که در داخل بدن است پاک. نیست اینجور؟ اگر اینطوری نباشد که جگر را باید آن قدر مالش داد که از بین برد آن را، همهاش خون است، ما هم همینطور هستیم، این از خون، بیشتر خونها پاک است. بیشتر خونها پاک است، خون حشرات مطلقا پاک است، حیواناتی که وقتی یک جایی از آنها را میبرید خون یک دفعه بیرون نمیزند -جهنده میگویند- یا سر آنها را میبرید با فشار خون بیرون نمیزند؛ نمیپرد؛ اینها خونشان پاک است، خونِ داخل در بدن، همین الان پاک است، حالا ببینید این خودش خیلی خون میشود فقط یک نوع خون نجس است و آن خون مربوط به حیوانی است -چه انسان باشد چه حیوانات دیگر- که وقتی شما یک چاقو به او میزنید؛ میبینید خون با فشار میآید بیرون، آنکه بیرون آمده نجس است. فقط همین. آن هم نه آنطور نجسی که بول و غائط و اینها نجس است. تا یک درهم آن در بدن باشد، میشود با آن نماز خواند، معلوم است نجاست آن باصطلاح ضعیفتر است. اگر خون مشکوکی بود نمیدانید این خون مال حیوان جهنده است یا غیرجهنده، بگو: پاک است، اینها را عمل کنید تا به وسواس مبتلا نشوید. امیدوارم انشاءالله خدایتعالی ما را از صراطمستقیم خارج نکند.
۲۱- نجاست بول و غائط اعتباری است
نجاست بول و غائط و اینها هم اعتباری است یعنی اگر شما علم به آن پیدا کردی که نجس است، نجس است؛ اگر علم پیدا نکردی، پاک است! یعنی با علم تو؛ بول، بول است فرقی نمیکند! شما یک شیشه شراب اینجا هست خیال میکنی آب است میخوری، مستت هم میکند، حتماً هم شراب است، امّا کار حرامی انجام ندادهای، اینها اعتباری است. اینها را خدایتعالی اعتبار کرده، یک واقعیتی نیست که در مقابل پروردگار قرار گرفته باشد!
خدا میگوید: پاک است،
تو بگو: نه نجس است! این بول است چطور میشود که نجس نباشد؟!
نه، خدایتعالی اینجا را گفته پاک است؛ اینجا را گفته نجس! خونهای داخل بدن حیوان، پاک. خونهایی که خارج میریزد نجس. خون حیوان مثل مار و امثال اینها که خون جهنده ندارند همان رنگ و همان گلبولهای سفید و قرمز همه را دارند امّا پاک هستند. خونی که در روز عاشورا از زیر هر سنگی که بلند میکردند، میدیدند خون دارد میآید. -حالا چه علامتی بود، بحثی دارد اینها بماند- این خون نجس است یا پاک؟ پاک ! که از بهترین خونها است، متبرّک است، خونی که از درختها میآید، یک درختی هست میگویند: در زرآباد روز عاشورا یک شاخهاش میشکند و خون میآید، فیلم هم گرفته بودند. من برگهای آن را دیدهام. خودم نرفتهام ببینم، اطراف قزوین این خون حالا اگر حتّی گلبول سفید و قرمز هم داشته باشد و خون واقعی هم باشد پاک است، دیگر حالا بعضیها که مورد اختلاف است من نمیگویم. خون تخممرغ چطور؟! اینها دیگر اختلافی است!
۲۲- افراط، تفریط نداشته باشید
کوشش بکنید انشاءالله خودتان را با این مسائل آشنا کنید، افراط، تفریط نداشته باشید وقتیکه دربارهی مثلاً خون یا بول، امثال اینها افراط و تفریط داشتید، آن وقت میبینید در دینتان هم افراط و تفریط پیدا میشود؛ نمیتوانیم آن را کنترل کنیم، خودتان نمیتوانید کنترل کنید! وقتیکه پشت فرمان ماشین نشستهاید، یکدفعه فرمان را عقب و جلویش کردید، بعد کنترل آن مشکل میشود؛ تا آن را کنترل کنید، باز آن را در جاده بیندازید، اگر سقوط نکرده باشید! میبینید به زحمت افتادید، مستقیم حرکت کنید، راه راست، صراطمستقیم، «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ»، چون اینهایی که انحراف پیدا میکنند چه طرف راست حرکت کنند؛ طرف راستیهای آنها باصطلاح ضالین هستند و طرف چپیهای آنها مغضوب هستند، «غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ»(حمد/۷).
۲۳- مصیبت حضرت زید
خوب ماه صفر است. در این ماه هم اتفاقات خوبی افتاده هم اتفاقات مصیبتباری افتاده، در روز اوّل این ماه زیدبنعلیبنالحسین را که حضرت رضا صلواتاللّهعلیه خیلی تعریف ایشان را کردهاند، حلیفالقرآن بود، بسیار بزرگوار بود، آنقدر عظمت داشت که بعضی ایشان را بر امامباقر ترجیح دادند، که زیدیه، چهار امامی هستند و حال اینکه خود حضرت زید اینطور نبود و هیچ وقت ادّعای امامت نکرد، روز اوّل این ماه صفر ، ایشان را شهید کردند، بدن ایشان را به دار آویختند، مدتها روی دار، بدن صحیح و سالم، بعد از طرف حکومت دستور دادند که دار را با بدن ایشان آتش بزنند و خاکسترش را بر باد بدهند، خیلی مصیبت بود برای شیعه.
۲۴- هفت صفر تولد امام کاظم علیه السلام است
در روز پنجم این ماه بنا به قولی تولد امامباقر و در روز هفتم این ماه که گذشت تولد حضرت موسیبنجعفر علیهالصلوةوالسلام بود. البته در روز هفتم صفر شهادت حضرت مجتبی را هم نوشتهاند ولی چون دو تا قول دارد شهادت حضرت مجتبی، در روز بیست و هشتم ماه صفر عزاداری میکنند و بیشتر هم به آن معتقدند ولی تولد حضرت موسیبنجعفر فقط یک قول هست و آن روز هفتم ماه صفر است. روز اربعین هم هست در این ماه. و شهادت حضرت رسولاکرم و علیبنموسیالرضا و اماممجتبی هم هست، میبینید یک ماهی هست که هم شادی در آن دارد هم حزن دارد. امیدواریم جزء آنهایی باشیم که: «یفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا»(بححار:۱۰-۴۴/۲۸۷)،(وسائلالشیعه:۱۴/۵۰۷)، در خوشحالیش ایشان خوشحال باشیم در حزن ایشان محزون باشیم.
۲۵- مصیبت اربعین
و از مسائلی که شاید حزن انسان را زیاد کند: این ایام ایامی است تا لااقل اربعین اهلبیت عصمت و طهارت را یک راهی بسیار طولانی از کربلا به کوفه و از کوفه به شام که طبعاً در راه شهرهای زیادی مثل حلب و شهرهای مختلف مثل حُمْصْ و اینهابوده، اینها را سیر دادند، خیلی مصیبت زیاد است، آدم فکر میکند من یک دفعه روی این جریانی که همهی شما خیلی به سادگی برخورد میکنید من نشستم فکر کردم نزدیک بود واقعاً قالب تهی کنم، که سر مقدس سیدالشهداء را چطور روی نیزه قرار دادهاند، یعنی چه؟ آخر شما تصوّر آن را اصلاً؛ من که نمیتوانم تصور بکنم که چه طور نیزه را؛ چه کردند؟ اصلاً، عجیب است. تا چه برسد به اینکه حدود چهل روز یا بیشتر بعضی میگویند: اربعین دوّم بوده که اهلبیت کربلا آمدند و برگشتند، یعنی سال بعد بوده، اینها یک مسائلی است یا بیاورند در مقابل یزید بگذارند. سر، آیه قرآن بخواند، یزیدبنمعاویه لعنةاللّهعلیه مست شراب باشد و انکار دین مقدّس اسلام و انکار رسالت را بکند. خدایا! به آبروی امامزمان دست ما را بگیر از این لغزشها، از این انحرافات، از این کفرها، از این ناسپاسیها ما را نجات مرحمت بفرما.
نسألک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یااللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه، خدایا! فرج امامزمان ما را برسان، ما را از بهترین یاران و اصحاب ایشان قرار بده، قلب مقدس ایشان را از ما راضی بفرما، ایمانِ ما را کامل بفرما، ما را در صراطمستقیم دین خود قرارمان بده، از هر انحرافی، وسواسی خدایا! ما را حفظ بفرما، پروردگارا! به آبروی امامعصر تو را قسم میدهیم گرفتاریهای مسلمین برطرف بفرما، امراض روحیمان برطرف بفرما، مریضهای بدنی اسلام، مرضشان را رفع بفرما، مریضهای منظور، الساعه! لباس عافیت بپوشان، امواتمان، شهدایمان غریق رحمت بفرما، عاقبتمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.