درس هجدهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
فروردین ۲۴, ۱۳۸۳درس بیستم از ۳۶ درس تزکیه نفس
فروردین ۲۴, ۱۳۸۳
درس نوزدهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
موضوع اصلی: تزکیه نفس - معرفت
موضوع فرعی ۱: تذکرات اخلاقی - امکان تشرف
تاریخ:
۲۱ صفر ۱۴۲۵ هجری قمری
۲۴ فروردین ۱۳۸۳ هجری شمسی
2004/04/12 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- در جلسات به یکدیگر کمک کنید و با هم صفا داشته باشید
۲- مقام اولیاء الهی
۳- آن اعتقادی كه بايد به قيامت داشته باشيم نداريم
۴- اهمیّت کسانی که توبه و تزکیه نفس کرده اند
۵- خدا به انسان از هر كسي مهربانتر است
۶- المؤمن مرآت المؤمن
۷- بايد هر كدامتان يك نويسندهی معروف بشويد
۸- اهتمام به جلسات
۹- اهتمام به نماز اول وقت
۱۰- لقاء پروردگار، ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه است
۱۱- امام زمان علیه السلام را می شود دید
۱۲- تو مگر امام زمان نداری؟!
۱۳- ذكر مصيبت امام حسين عليه السلام از زبان جابر بن عبدالله انصاری
۱۴- دعای ختم مجلس (تغییر در نحوه قرائت قرآن در جلسه)
گزارش کوتاه این درس:
استاد معظم در آن محفل ابتدا تذکراتی در خصوص اهتمام دوستان به قرآن، جلسات و ارزش آنها تذکراتی را مطرح و سپس به بحث پیرامون امکان تشرف به محضر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه پرداختند و با روضه اربعین حضرت سید الشهداء علیه السلام به بحث خاتمه دادند.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ»(حمد/ ۶-۷)
۱- در جلسات به یکدیگر کمک کنید وبا هم صفا داشته باشید
دو سه مطلب قبل از سخن باید به عرضدوستان عزیزم برسانم. در عین آنکه امروز، روز دوشنبه است طبعاً ترافیکِ تهران و شغل و گرفتاریهای مختلف، مانع آمدن دوستان به جلسه است ولی همه آمدهاند و اینگونه احساس میکنم که کمتر از روزهای جمعه دوستان تشریف نیاوردهاند. اگرچه معلوم بود که بعضی دیرتر رسیدند و به تلاوت قرآن -و آیاتی که اگر این آیات را با این برداشت بهدست بعضی از دانشمندان بدهند هر برداشتی را روزها و ساعتها میتوانند در اطراف آن صحبت کنند، بهاین- ممکن است نرسیده باشند و بهعلاوه خانمها چون بعضی از راههای دورِ تهران تشریف میآورند و مراجعت آنها بهمنزل بهطول میانجامد، بهخصوص بعضیها تنها هستند و با شوهرهایخود یا پدرهایخود نمیآیند؛ این هفته فکرمن اینگونه شد که بازهم این جلسات -ولو من بهزحمت زیادتری میافتم- همان روزهای جمعه باشد. روز جمعه، هم تهران برای رفت و آمد، خلوت است و هم بههرحال در روز هرکس بههرجا بخواهد برسد میرسد. این هفته آزمایشی بود و شما بحمدالله؛ همهی شما؛ در امتحانات خود دارید خوب پیشرفت میکنید و انشاءالله از هفتهی آینده؛ این جمعهای که میآید و این جمعهای که میآید انشاءالله جلسه برقرار خواهد بود و انشاءالله همان جمعهها قبل از ظهر ساعت یازده دوستان جمع میشوند. و این جلسه بخصوص؛ این جلسه بخصوص احتیاج به داشتن کارت ندارد. دوستان صمیمی باید بیایند، اهل تزکیهینفس باید بیایند، من خودم هم دربارهی مراحل سیر و سلوک و تهذیبنفس و تزکیهینفس صحبت خواهم کرد و انشاءالله جلسات خصوصی که دوستان ما تعیین میکنند که باید کارت همراه شما باشد، چون ظاهراً به همهی دوستان کارت رسیدهاست؛ آنهایی که امتحانات آنها خوب بودهاست و آنهایی که این سه مسأله را امضاء کردهاند: یکی بیست و پنج مادهی شب عاشورا و یکی هم امتحانِ عقاید و دیگری هم نمرهدادن به خودتان در آن ورقهی سؤالات؛ آنهایی که اینها را خوب امتحان دادهاند. من از دوستانم، دوستانِ خوبم، دوستانی که میتوانند دیگران را انشاءالله کمک بکنند -اسم آنها را استاد نمیگذارم؛ نه خودم استاد هستم؛ نه آنها استاد هستند؛ اینها کمک شما هستند، یاران شما هستند- ما در وقتی که در مدرسه طلبه بودیم یک هممباحثه پیدا میکردیم. من کوشش میکردم هم مباحثه از من بهتر مطّلع باشد تا آنچه را که من بلد نیستم او بهمن یاد بدهد، حتّی یادم هست یک وقتی یک استادی داشتیم، استاد حوزه بود، با من مباحثه گذاشته بود. و میگفت: تو چه میخواهی؟ استادتو من هستم، هممباحثهی تو من هستم و دوستتو من هستم! و راست هم میگفت؛ خدا انشاءالله هر کجا هست زیر سایهی حجّةبنالحسن او را حفظ کند، خیلی به من کمک کرد. این دوستان هممباحثهی شما هستند.
ما باید، همهی ما؛ آیینهی یکدیگر باشیم، آیینهی زنگار گرفتهی بد نما و بدنشاندهنده نباشیم! من از خدای تعالی برای شماها خواستهام که احدی از شما نسبت به دیگری کوچکترین کینهای، کوچکترین انتقادی، کوچکترین بیمهریی نداشته باشید و انشاءالله این تقاضای من را خدایتعالی مستجاب کند و شماها هم کمک کنید.
«وَ لَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا»(حشر/ ۱۰)، اینها همه مؤمن هستند و غلّ و کینه اگر کسی در دلخود نسبتبهدیگری داشته باشد، بداند که مریض است و زود خودش را معالجه کند. همهی ما یکی هستیم، همه دوست هستیم.
در یکی از این شهرها متأسفانه چند نفر استاد پیدا شده بودند!
آنیکی میگفت: من شاگرد فلانی هستم! دیگری میگفت: من شاگرد فلانی هستم!
من همهی آنها را حذف کردم و آن شخصی که نگفتهبود که من استاد هستم، او را نگهداشتم؛ حالا هم انشاءالله هیچکدام شما بر دیگران اظهار فضیلتی نکنید، فضیلتها در دست خدا است.
۲- مقام اولیای الهی
بعضی از افراد هستند ممکن است از نظر ظاهر،ِ نه ظاهرِ بدنی این منظورم نیست ولی خب از نظر عادی میگوییم: یک آدم معمولی است ولی در حقیقت یکی از اولیاءخدا است!
از اولیائی است که خدایتعالی روی او حساب میکند؛ اگر دنیا از این اولیاءخدا خارج باشد و اینها نباشند؛ «لَسَاخَتِ الْاَرْضُ بِأَهْلِهَا»؛ نگویید این «لَسَاخَتِ الْاَرْضُ بِأَهْلِهَا»(البیان فی عقائد اهل الایمان:۲۳۶) مربوط به حضرت بقیةالله است، این کلمه را بعضی اینطوری تفسیر میکنند و منحصر میکنند؛ خدایتعالی در دنیا همهجا حجّت برای خودش قرارداده و گاهی یک نفر حجّت بر دیگری است و اگر حجّت قرار نداده باشد، مردم گمراه میشوند و دنیا اهلخود را فرو میبرد؛ فرو بردن یعنی همین وضعی که امروز مردم دنیا پیدا کردهاند! یعنی همه بهطرف مادیات رفتهاند!
۳- آن اعتقادی که باید به قیامت داشته باشیم نداریم
من با یکی از دوستانِ خیلی مرحلهی بالا؛ همین هفته، دو روز قبل بود، میگفتم که: ما هیچوقت نمیتوانیم معتقد به قیامت باشیم؛
-اِ ! بعد از همه این حرفها معتقد به قیامت نیستیم؟!
-شرحی دارد میترسم از مطلبی که میخواهم عرض کنم دور بشوم؛ ولی بدانید از شخص من که اینجا نشستهام تا شما؛ همهی شما! آن اعتقادی که باید بهقیامت داشتهباشیم نداریم، چرا؟!
اگر الان کسی بهشما بگوید که قطعاً ـامام زمان تشریف بیاورد بگویدـ شما صد سال قطعاً در دنیا زنده هستید! حال و هوای شما عوض میشود، این طور نیست؟ خدا گفتهاست همیشه در عالَم و عوالم هستید. تا مریض میشویم میگوییم: ما نَمیریم! تا یک مشکلی پیش میآید به فکر جانخود هستیم! این جان چه ارزشی دارد؟! یک لباس است؛ یک لباسِ کثیف! آنرا کثیف هم کردهایم! گاهی پاره پورهاش هم کردهایم! این لباس را در بیاور یک لباس بهتری بپوش! من، یکی از دوستانمان و یکی از اقوام و یکی از تقریباً خیلی نزدیک، فوت کرده بود؛ ضمناً از یاد شما نرود بعد از جلسه برای دو نفر از دوستان فاتحهای بخوانید؛ من میترسم فراموش کنم؛ که فراموش نمیکنم؛ یکی؛ یک جوانی بود سید اولاد پیغمبر مرحوم آقای سیدرضا رهنما -که خانمها، خانم رهنما را همه میشناسند؛ از اساتید حالا اگر نگوییم؛ از یاران آنها است- ایشان فوت کرد در یکی دو روز قبل و یکی هم پدرِ دوستِ عزیزمان و بهتر از جانم، جناب آقای پوستچی در مشهد؛ پدر ایشان فوتکردهاست، یادتان باشد فاتحهای برای ایشان و بخوانید اگر ممکن است؛ باز هم یکوقتی از یاد ما برود، همین الان -یک لحظه چون بعضیها برای عزا سکوت میکنند، ما سکوت را در اینطور جاها صحیح نمیدانیم- یک حمد و سه قل هو الله بخوانید.
دربارهی ایشان من میگفتم، میگفتم: اگر یک جوانی این طور باشد که روز قبل در بیمارستان در فشار درد سرطان و دیشب که از دنیا رفتهاست در حجله، در قصر بسیار خوب و لباسِ بسیار زیبا اگر او را قراربدهند، شما گریه میکنید!؟
همین اعتقاد را باید داشته باشید؛
۴- اهمیت کسانیکه توبه و تزکیهی نفس کرده اند
لطف الهی را، من دربارهی کسانی که توبه را گذراندهاند، فقط؛ آن قدر میدانم که اگر مُرد، بهترین لحظاتاو شروع شدهاست؛ نه یک روز! نه یک سال! نه ده هزار سال٫ نه میلیونمیلیونسال! بلکه الیالابد. الیالابد!
اگر در مجلس ما کسی است که این را باور ندارد! دست تَر به او نزنید! کافراست؛ نجس است، باید اموالاو را به ورثهی او داد و حاکمشرع هم باید فوراً او را بکُشد چون دو مسأله در اسلام خیلی اهمیّت دارد: «مبدأ و معاد»، اگر هم قبول دارید؛ چرا اینطوری هستید!؟
«لَا إِلَی هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَی هَؤُلَاءِ»(نساء/ ۱۴۴)، بنابراین انشاءالله شماها را -من اکثرشما را، نمیتوانم همهی شما را بگویم، چون نسبت به روحیّات شما، آن قدر جاهل هستم، آنقدر نادان هستم؛ که نمیتوانم جدّی بگویم- ولی آن مقداری که شما را میشناسم، انشاءالله همهی شما اهل بهشت؛ نه بهشت خُلد! بهشت خُلد که شیعیان علی بن ابیطالب همه بالاخره خواهند رفت؛ بهشت برزخی؛ که متأسفانه من نشد خوب توضیح بدهم و جناب آقای رفیعی توضیح دادند؛ بهشت برزخی: که آن بهشت جای چهکسی هست؟ الان میتوانید بفهمید جای چهکسی هست؟ «وَ مَنْ یُطِع اللَّهَ وَ رَسُولَه»: کسی که خدا و پیغمبر را اطاعت کند؛ آقا! گفته: نماز بخوان، خواندیم! فرموده است که مثلاً روزه بگیر گرفتیم! دروغ نگفتیم! غیبت نکردیم، معصیت نکردیم، خلاصه، اطاعت کردیم.
شما چه کار میکنید؟ کدام یکی از شما هست که خدا را به مطاع و خودش را به مطیع نشناسند؟! «فَأُوْلَئِکَ» این دستهای که اطاعت خدا و پیغمبر را میکنند؛ «مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»؛ حالا اگر شد جزء همانها چه بهتر؛ اگر نشد؛ «مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»، با کسانی است که خدا به آنها نعمت دادهاست.
خودش توضیح میدهد که من به چهکسانی نعمت دادهام: «مِنْ النَّبِیِّینَ»(نساء/۷۰)، اوّل پیغمبران، پیغمبران چهنعمتی داشتند؟ از لحظهای که پیغمبر شدند، در بهشت بودند تا ابد! شما نگویید: چطور در بهشت بودند و حال آنکه آنطور آنها را اذیّت کردند؟ آن طور کشتند؟
من یک مطلبی را دراحوالات مرحوم حاجملّاقاجان دیدم، یک کسالتی؛ دردی داشت، میگفت: دوستی اگر دوستخود را در بغل بگیرد یک مقدار او را فشار بدهد؛ اینشخص از این فشار، یکمقدار احساس درد داشتهباشد؛ آیا بدش میآید؟ به خدا قسم؛ اگر شما از اولیاءخدا شدید، نعمت شما از همین دنیا شروع میشود؛ یعنی در کمال فقر خوش هستید، در کمال مرض و درد خوشحال هستید. در کمال گرفتاری سرحال هستید!
۵- خدا به انسان از هر کسی مهربانتر است
«أَ لَیسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»(زمر/ ۳۶)، آیا خدا کافی نیست برای بندهاش؟! «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ»(بقره/ ۱۷۳)، بهبه ! اینها قرآن است؛ «حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ کَانَ مُذْ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی»، چه برای شما کافی است؟ آن که همیشه برای شما کافی بودهاست. شما در شکم مادر مریض شدید؟! آنجا چون تمام کار شما دست خدا بود، نارسائیهایی هم که از جانب پدر و مادر خیلی به ندرت اتفاق میافتد، پدرِ پدر انسان را در میآورند! بله؛ روز قیامت همهی اجر و ثوابی که پدر داشته میدهند به فرزند! آنجا مهم است. وقتی هم متولد میشوی، بهتو شیر میدهد، وقتیهم که بزرگ میشوی بهتو کمک میکند، وقتی هم که در دنیا هستید همهجا بهشما رسیدگی کردهاست.
شما همین امشب، بنشینید؛ -کاری ندارد!- ببینید نعمتهایی که خدا به شما دادهاست، بیشتر است با مقایسهی با دیگران؛ یا آنچه که بهشما ندادهاست؟!
«حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی »، خب! همانکه همیشه بهما حقوق میدهد، آن ادارهای که همیشه سر برج بهاصطلاح حقوقما را در حسابما میریزد، باز هم میریزد. او که مثل این حقوقبدههای زمان ما نیست که حالا یکوقتی مثلاً فرض کنید با یکی بد شدند! رئیس بد شد! بعد بیجهت این را بیرونش کند و امثال اینها. نه! خدا است. خدا است؛ تو را خلق کرده، تا بهحال به تو رسیدگی کردهاست، از حالا هم به تو میرسد.
من یک وقتی؛ یک کسی خیلی بد بود، واقعاً بد بود، من گناهاناو را نمیخواهم بگویم، من در حرم دیدم جنازهی این را دارند طواف میدهند؛ گفتم که: لطفی به ایشان بکنید؛ -حالا چطوری من این معنا را فهمیدم بماند- اینطوری فهمیدم که: ما به او مهربانتر از تو هستیم. خدا مهربان است! ارحم الراحمین است! تو که هستی!؟ تو چه کاره هستی که این قدر میخواهی نسبت به او، مهربانتر از خدا باشی؟ «حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی، اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُو، َ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ»(بحار: ۴۷/ ۱۶۲ و ۸۳/ ۱۸۶)، بر او توکل میکنم. اینطوری باشید.
خب؛ مطلب اول؛ پس انشاءالله همان روز جمعه روز متعلق به امام زمان علیه الصلوة و السلام بود.
مطلب دوم هم؛ همین بود که برای این دو عزیز فاتحهای خوانده بشود.
۶- المؤمن مرآت المؤمن
مطلب سوّمی که میخواستم عرض کنم این است که انشاءالله آندوستانی که کارت گرفتهاند؛ ما برای زحمات کسانی که کارت گرفتهاند -بعضیها واقعاً با محبّت کار کردند- ارزش قائل هستیم. بههرصورت آنهایی که بعداً خواهند آمد و انشاءالله امتحان میدهند و همین سلسله مراتب را میگذرانند، آنها هم خوب؛ جای خود، در هر شهری که هستند. تهران ما آنها را به همین دوستان اینجا میسپاریم و جلسهی خصوصی؛ جلسهی مباحثه، آقا تو چهات هست؟
وقتی آدم دکتر میرود اگر بگوید: پایمن درد میکند، برای درد پایاو یک دارویی میدهد. اگر بگوید: دلمن درد میکند؛ برایدرد دلاو دارو میدهد، اگر بگوید سرمن درد میکند، برای سردرد او، دارو میدهد. من نمیگویم بهگناه اعتراف بکنید؛ من نمیگویم بدیهای خودتان را خیلی اظهار کنید! ولی این را عرض میکنم: اگر میخواهید خوب معالجه بشوید، بنشینید با هم صحبت کنید! «مؤمن آیینهی مؤمن است»، این جملهای است که پیغمبراکرم فرمودهاند، ائمهیاطهار بیان کردهاند، مسأله از نظر عقلی صد درصد درست و بهترین تشبیه است که فرمودهاند.
ببینید، دوتا آیینه را جلوی هم بگذارید، آن آیینه اینرا نشان میدهد، این آیینه آنرا نشان میدهد؛ اگر یکی از این دو تا آیینه یک مقداری زنگار بیشتری داشته باشد -من نمیدانم این کلمهی زنگار مشهدی نباشد یک وقت شما نفهمید!- یعنی رویآن یک خطوطی، یک چیزی داشته باشد که این، صورت انسان را خوب نشان ندهد؛ حقیقت را خوب نشان ندهد! بعضی شیشهها هست که اینها موج دارد؛ آیینه هم که؛ اتفاقمیافتد؛ میبینی گاهی انسان را قدبلند نشان میدهد، گاهی انسان را قدکوتاهتر از آنکه هست نشان میدهد، گاهی دهان آدم را کج نشان میدهد. آیینه باشید، آیینهی صاف برای یکدیگر باشید و این را بدانید یکی از این دو آینهای که جلوی هم قرار گرفتهاند ممکن است یکی ناصاف باشد! آنکه صاف است؛ ناصاف را صافش کند، همین! تشبیه است، چند جهت دارد این تشبیه: «کلام الملوک ملوک الکلام»(بحارالأنوار: ۱۰۶/ ۱۴۳)، کلام آن صاحب اختیاران، کلام آن پیشوایان عزیز، کلام چهاردهمعصوم علیهملسلام بهترین کلام است. اولاً آینه را وقتی شما جلوی صورتخود بگیرید، فقط جلوی روی شما بدیهای شما را میگوید، اینطورش بکنید [یعنی اگر بچرخانید و روبهروی شما نباشد] دیگر نشان نمیدهد! هر کسی که پُشتسر دیگری حرف میزند، این آینه نیست! این نه جمال پیغمبر را در خودش منعکس کرده! نه آینهی درستی است، یکچیز دیگری میشود. ولی وقتی جلوی رویخود میگیرید، میگوید که: آقا! اینجای صورت تو یکمقداری سیاه است! شما فوری دست را حرکت میدهید، آنرا پاکمیکنید؛ جلوی رویتو میگوید! این یک وجه شباهت است!
من گاهی -واقعا عجیب است!- از دیگران میشنوم که میگویند: فلانی در فلانجای کتابخود یک اشتباهی دارد؛ مرتب مردم میگویند! من یککمی تحقیق میکنم؛ میبینم، یک آقایی از رفقای ما است! هر روز ما را میبیند! به من نگفتهاست؛ رفته به مردم گفتهاست، خوب بابا! به من بگو که من این اشتباه را از کتابم رفع کنم! این راه و روش کجی که میگویید من میروم این را از بین ببرم! داد زدم! فریاد زدم؛ تلفن کردم!
-نه آقا!همچنین اشتباهی؟!..
-خوب اینطور!؟ بین مردم معروف کردهای؟!
بنابراین؛ این طوری نباشید! «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ»(بحار: ۷۴/ ۲۷۱ و ۷۴/ ۴۱۴).
وجه دیگری برای این تشبیه ایناستکه هر دو؛ هر دو آینههستند. یعنی اینشخص اشکالاتِ او را میگوید، او هم اشکالات اینشخص را میگوید. ما گفتیم: اشخاصی که کارت دارند؛ حتّی دوستان برای خود من هم کارت نوشتند و دادند؛ منتها امتحان سختی از ما نگرفتند و گفتند ما همان نوارهای شما را درمیان پروندهی شما میگذاریم؛ گفتیم متشکریم! خوب، من هم میخواهم بین شما باشم. مؤمن، مرآة مؤمن است. همهی شما، اگر یک اشکالی میبینید، سرور عزیز ما جناب آقای رفیعی؛ با همهی علاقهای که من به ایشان دارم یا جناب آقای نعمتی یا دوستانی که در شهرهای مختلف هستند که امروز، جناب آقای سبزی -من تعبیر حجةالاسلام و آیةالله و اینها نمیکنم بهخاطر اینکه فکر نشود که من میخواهم از دوستان تجلیل کنم-
۷- باید هر کدام از شما در مسائل یک نویسندهی معروف بشوید
«مجلّهی صاحبالزمان» را به من نشان دادند، دیدم یک قدمی به طرف ظهور انشاءالله برداشته شدهاست و در تولد حضرت موسی بن جعفر، یک بخشی از اخبار روز ظهور را خواندند، من با اینکه قبلاً خوانده بودم و اشک ریختهبودم آن روز هم باز خیلی اشک ریختم و بسیار مجلّهی خوبی است، «مجلهی خورشید مکّه»؛ این مجّله، کتابهایی که دوستانما نوشتهاند.
دوستان! کوشش کنید پیشرفتهای روحیشما زیاد بشود. باید هر کدام از شما در مسائل دینی، یک نویسندهی معروف بشوید.
آخر من بخواهم بگویم چقدر زحمت میکشم، گاهی برای همین برداشتهایی که دارم؛ که این کلیدی است برای مطالب علمی مختلف؛ که میتوانید کتاب بنویسید و همهی شما الحمدلله دارید موفق میشوید.
۸- اهتمام به جلسات
یک جلسات خصوصی تشکیل بدهید، که انشاءالله دوستانی بودند که من آنها را جمعکردم و یک عدّه هم نبودند، برای آنها هم پیغام دادم که به مراحلِ شماها، به کمالات روحی شما، برسند و آنهایی که بههرصورت، درعینحال آنقدر بیحال هستند، آن قدر بیاهمیّت هستند، آنقدر من اصرار کردم جدّی باشید! جدّی نبودهاند که امتحان ندادهاند؛ سیزده را بهدر کردهاند بعد حالا تازه عکس آوردهاند که آقا ما هم هستیم! دوران تعطیلات را گذراندهاند حالا آمدهاند که ما هم هستیم! -من مخصوصاً در دوران ایّام فروردین این برنامه را گذاشتم ببینیم چه کسی اهمیّت میدهد؟!- آنها را یکقدری معذرت میخواهیم، در آن جلسات که کارت ندارند شرکت نکنند!؛ یا اخلاق رذیلهای، من گاهی از بعضیها دیدهام، که کارت آنها هم صادر شدهاست؛ من به آنها گفتم فعلاً ندهید تا ببینیم این اخلاق رذیله را بالاخره از خودشان دور میکنند یا نه؟ -کوشش کردم که این اخلاق را نداشته باشند ولی متأسفانه عادت کردهاند، نمیدانم! فکر آنها این است!- کارت آنها را صادر نکردهایم.
حالا به هرحال، آنهایی که کارت دارند که یقین دارم اکثر شما امروز که نمیدانستید بیکارت راهمیدهند، همهی شما لابد کارت داشتید ولی این را عرض میکنم که این جلسه بیایید، همه بیایید و مسألهای ندارد و اهمیّتی هم که من به این جلسه میدهم برای هیچ جلسهی دیگری نمیدهم امّا آن جلسات خصوصی که برای پیشرفت روحی شما، کار میکنند آنرا باید جدّیتر بگیرید؛ اهمیّت بیشتری بدهید؛ دربارهی همین آیات هفتگی، چون یقیناً هر نقصی شما داشته باشید در همین آیات هر هفته هست و نقایص شما برطرف میشود و لذا میبینید من میگویم «سالک الیالله»، این کلمه سالک الیالله شامل مؤمنین میشود؛ شامل متقین میشود؛ شامل افرادی که دارای یقظه هستند میشود؛ شامل توابین میشود؛ شامل آنهایی که اهل استقامت هستند میشود چون اینها همه دارند میروند به سوی خدا و انشاءالله با همینها موفق خواهید بود و خانمها هم همینطور -ما خیلی نمیتوانیم دوستانِ مرد را بگوییم؛ مگر جاهایی که آنجا فردی نباشد که کم هست؛ یک همچنین جایی و اگر هم اینطوری باشد یک نفر را از قم اعزام خواهیم کرد- در هفته یک جلسه تشکیل بدهند با اختیارِ آن کسی که جلسه را میخواهد تشکیل بدهد -که ما تعیین کردیم- و با وضعِ مردم آن شهر، هفتهای یک دفعه یک جلسه تشکیل بدهند و به آنها رسیدگیکنند، نه این طور کلّی صحبت کنند! اوّل یک چند جمله بهعنوان مقدمه خودشان صحبت بکنند و بعد هم انشاءالله آقایان سؤالاتخود را بپرسند، مسائلخود را مطرح کنند، اگر آن شخص فرصت خصوصی داشت، با او خصوصی تماس بگیرند و یک قدری هم ما را دیگر کمتر در فشار بگذارند، من از همهی دوستان شرمنده هستم؛ بهخاطر اینکه شاید اکثر اوقات تلفن من بسته باشد و اکثراً جواب خوبی ندهم. این زیاد مربوط به اخلاق بدِ من نیست! مربوط به وضعِ روحی و مزاجی من است و انشاءالله دوستان با این دوستانی که تعیین میشوند، ارتباط داشته باشند و خودشان را به کمال برسانند. دستهدسته، گروهگروه انشاءالله شما را جمعکنیم و بهمحضر حضرت بقیةالله ارواحنافداه، شما را معرفی کنیم.
۹- اهتمام به نماز اول وقت
دربارهی صراطمستقیم که نمیدانم برای صحبت فرصتی هست یا نه؟
حدود ده دقیقه به نظرم فرصت باشد، بهخاطر اینکه این جلسه در مشهد هم الان تشکیل شدهاست و مشهد زودتر اذان میگویند، -اینرا به شما عرضکنم من خودم مقیّدهستم، شما هم مقیّد باشید که وقتی اذان گفته میشود، البتّه مؤمن درستوحسابی آن کسی است که قبل از اذان، برود در مسجد بنشیند؛ چند لحظهای منتظر نماز باشد، امّا حالا اگر کاری دارد تا «حیّ علی الصلوة» بیشتر دیگر معطل نکند. «حیّ علی الصلوة»
-بسرعت از جایخود برخیز،
-درکنار دوستم نشستهام!..
من همین امروز اتفاقاً یک دوستی که خیلی هم او را دوست دارم؛ از خارج آمده بود درکنار او نشسته بودیم داشتیم صحبت میکردیم دیدم «حی علی الصلوة» گفتهشد، گفتم: آقا! معذرت میخواهم، من برای نماز بروم.
در قم در دفتر اکثراً چون قبل از ظهرها آنجا هستم؛ بهمحض اینکه اذان میگویند؛ خب آنها هم میدانند دیگر، دوستان ما یک آدابمعاشرتی دارند که شاید دیگران نداشته باشند؛
-«حی علی الصلوة»
-چه کسی دارد میگوید؟!
ظاهراً اذان از جانب خدا است، این که در بعضی از جاها یا فیلم حتّی دیدید که مسلمانها اختراع کردند مسلمانها خودشان اختراع نکردند، از پیغمبراکرم سؤال کردند؛ پیغمبراکرم اذان را با همین ترتیبی که شیعه میگوید بیان فرمودهاست. «حی علی الصلوة»؛ حیّ به معنای بشتاب، شما را به خدا، اگر زنشما به شما بگوید: «بدو، بیا با تو کار دارم»، میگویید: حالا صبر کن؟! خانمها اگر شوهر شما بگوید: «بیا! الان بیا! نه یک دفعه، نه دو دفعه، بلکه شش دفعه! از همان جا طلاقنامهی طرفین صادر میشود! خب من به تو دارم میگویم بیا! باور کنید! «وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»(انعام/ ۹۱)، حقّ قدرِ خدا را شماها نمیدانید، خدا است!- لذا گفتیم ما نیمساعت زودتر جلسهی خود را تمام کنیم تا آنها هم به نماز برسند. شاید تبریزیها هم یکقدری وقتِ زیادتری داشته باشند؛ نمیشود؛ما وسط هستیم؛ فرصت کم است من زیاد نمیتوانم صحبت کنم؛ یک چند دقیقهای بیشتر شاید به اذان مغرب مشهد باقینماندهباشد و همین امروز هم هست.
این هفته هم باز مثل چند هفتهی قبل دربارهی صراط مستقیم میخواهم وارد بشوم، یک مطلبی میخواستم امروز بگویم که فکر میکنم نتوانم آنرا جمع و جور کنم و انشاءالله قولمیدهم روز جمعه، همین جمعهی آینده، اگر یک وقتی من نبودم صدایمن انشاءالله پخش میشود.
و انشاءالله امیدوارهستیم که دوستان با کمال جدیّت، راهِخدا را بپیمایند و به لقاء پروردگار برسند و خدا را از خودشان راضی کنند. «لقاءالله، لقاءالله». در نماز شب خود بگویید: خدایا لقاء خودت را، لقاء خودت را، ملاقات با تو را،
۱۰- لقاء پروردگار، ملاقات با امام زمان ارواحنا فداه است
-اگر یک وقتی می گویید که خدا را چطوری میشود ملاقات کرد؛ که فکر نمیکنم دربینشما بعد از بیان آن عقایدی که برایشما گفتم، کسی باشد که نداند خدا را چطوری میشود، ملاقات کرد! خدا یک «مَثَل اعلایی» برای خودش در دنیا تعیینکردهاست و آن، «امام زمان» است؛ عضو علی البدل؛ خدا را نمیتوانید ملاقات کنید ،امام زمان را ملاقات کنید! این هم هست، میگویید: آن هم نمیشود دیگر! آن مربوطِ به -ببخشید ها! مربوط به- کوتاهی ما است، خواستم بگویم: «بیعرضگی»! دیدم بد است! «کوتاهی ما»! یک نفر در مشهد، آمده بود پیش من مسلمان شده بود؛ ظاهراً آمریکایی بود، وقتی همهی مسائل اعتقادی را برایاو گفتم؛ یک جمله گفتم: که اعتقاد داریم به «حضرت ولیعصر». شرح مفصلی برایاو دادم، در کنار مسجد صاحبالزمان، آنجایی که من یک مدّتی نماز میخواندم -و وقتم را میگذراندم به نماز خواندن و امام جماعت شدن و از این حرفهایی که خیلی اهل آن نیستم و لیاقت آنرا هم ندارم- آن بالا ما نشسته بودیم، وقتی خوب توضیح دادم، -چون یک طوری هم برای او بیان کردم، مثل اینکه برایاو مجسم میشد!- گفت: امام زمان در این کرهی زمین هست و شما اینجا نشستهاید؟! چرا نمیروید دنبالاو!؟
که مثل آبی که جوش بیاید! هر کارهای که جوش بیاید، بخواهد از سر بریزد، باید یک آب سردی در آن ریخت تا یک قدری آرام بگیرد، من مجبور شدم یک قدری آب سرد بریزم، بگویم که بله میسر نیست! ممکن نیست؛ آقا خیلی بزرگ است؛ معرفت خیلی کاملی میخواهد! یک قدری او را آرام کردم...
ولی او آن شب تا صبح گریه میکرد. خدا روی کرهی زمین نماینده گذاشتهاست!
۱۱- امام زمان علیه السلام را می شود دید
یک عدّه اصلاً میگویند: نمیشود او را دید! پس همهی این علماء و بزرگان که دیدند و خدمت ایشان رسیدهاند و -نمیدانم- روزها خدمتایشان بودهاند، همه دروغ؟! -و جنابعالی با این- آخر حساب میکند میبیند میگوید: من با این سنّ و با این علم و با این دانش و با این که همهی مردم میآیند دست مرا میبوسند و خدمتگزار من هستند آقا پس چرا نیامده من را ببیند؟! -پس نیست! پس نمیشود! یک عدّه اینطوریهستند!
یک عدّه هم هستند که میگویند: آدم میشود حضرت را ببیند ولی نمیشناسد! اینرا هم من نمیفهمم!
بعضی وقتها حضرت خودشان، خودشان را معرّفی میکردند؛ علاّمهیحلّی در کتابخود نوشتهاست. همه جا هم این مسأله هست! علامهیحلّی هم یک شخص کوچکی نیست که یک حرفی را همینطور مبالغه بگوید!
میگوید: دیدم یک عرب، پیاده دارد میآید من هم سوار اسب بودم؛ خب! میآید.. صحبت پیشآمد، در راه همسفر هستیم، این قدر هم توجّه نداشتم که حتّی نگفتم: بیا سوار شو من پیاده بشوم! -حالا البته مرحوم علامهحلی هم شاید آن موقع پیرمردی بودهاست، کسی بودهاست که در سن نه سالگی مجتهد بودهاست- می گوید: دیدم این آقا دارد میآید. صحبتهای علمی، مرتب، صحبتما بالا گرفت -آخر وقتی که انسان صحبت علمی میکند میبیند طرف، یک جواب خیلی عالمانهای داد؛ خب؛ یک سؤال بالاتری؛ بالاتری، بالاتری نهخیر؛ خیلی! این- رسیدیم به یک جایی که اختلاف داشتیم؛ -ایشان اختلاف داشتند با آن آقا- این آقا فرمودند که این مطلب را تو ندیدهای، -آنوقتها کتابهای سابق همه خطی بود، خودشان مینوشتند؛ کتاب چاپی همه یکنواخت نبود- فرمودند: تو حق داری؛ این مطلبی که تو میگویی و من خلاف آن را میگویم؛ ولی در کتاب خودت، در حاشیهی آن نوشتهای از یاد تو رفتهاست، چون در حاشیه بوده از یاد تو رفتهاست! میگوید: در ذهنم آمد که این آقا چه کسی هست که از کتابِ خطی در خانهی ما؛ آنهم از حاشیهی آن! دارد خبر میدهد؟ در ذهن من آمد، بپرسم که آیا در زمان غیبت کبری میشود خدمت امام زمان رسید؟ در همین بین یک شلاقی، چوبی، در دستمن بود، افتاد ایشان خم شد، به من داد؛ گفت چطور نمیشود خدمتایشان رسید و حالآنکه الان دارد -مثلاً- شلاقتو را به دستتو میدهد؟ بهاینصورت خودشان را معرّفی کردند! مگر مردم عقلخود را از دست دادهاند؟! که من دیدم شب چهارشنبه صدها هزار نفر؛ شب نیمهی شعبان در این سرمای زمستان، میلیونها نفر آنجا میروند و متوسل میشوند، در این بیابانها نشسته بودند و اشک میریختند. بیهوده سخن به این درازی میشود؟ خوب من عرضه ندارم! من ارزش ندارم! نهتنها در اینجا؛ مسجد سهلهاش همین طور؛ حضرت در همهی خانههای دوستانخود تشریف میبرد، مهمان آنها میشود، دیدن میکند؛ تو درست بشو ایشان میآید دیدنت، آن قدر آقا است، آن قدر بزرگوار است...
۱۲- ؟!تو مگر امام زمان نداری
یک آقا سید باقری بود -حالا که این حرف زده شد- از علماء بود، در مشهد زندگی میکرد -آن وقتها مرض سل یک مرض بسیار خطرناکی بود- مسلول شده بود، اطباء او را جواب کرده بودند، میگوید رفتم خدمت مرحوم آیتالله آقا میرزا مهدی اصفهانی -خدا او را رحمت کند من در سن خردسالی ایشان را دیدهبودم، بسیار علاقهمند به اهلبیت بودند و مکتب اهلبیت عصمت و طهارت را در مقابل آنهایی که از مقابل مکتب اهلبیت عصمت و طهارت یکقدری دور هستند، ترویج کرد. از علمای بسیار بزرگ بود- آقا سید باقر میگوید: من رفتم گفتم: آقا! اطباء اینطوری گفتهاند، این طور است وضع من، این طوری هستم، ایشان فرمودند: تو پیش طبیب رفتهای و مریض هم شدهای؟! تو مگر امام زمان نداری؟! تو سیّد هستی! تو فرزند آنها هستی!
میگوید: حرفهایی زد که من از جا بلند شدم مثل این که دارم میروم درب خانهی امام زمان -من منزل آن مرحوم را یادم است، منزل مرحوم آقای آمیرزا اصفهانی را نزدیک حرم بود- گفت: همینطور آمدم وارد صحن شدم، دیدم صحن خلوت است، جمعی وسط صحن دارند حرکت میکنند، به من الهام شد آن شخص جلویی، امام زمان است، میگوید تا این فکر به نظرم رسید گفتم: «یاصاحبالزمان»، آقا برگشتند یک نگاهی به من کردند. حال ضعف به من دست داد، خوردم به زمین. آنها هم رفتند امّا از آن به بعد، سالها در مشهد از علمای بزرگ بود؛ زندگی کرد؛ یک لحظه حتّی از آن کسالت دیگر خبری نبود؛
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند
۱۳- ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام از زبان جابر بن عبدالله انصاری
دیروز اربعین ابیعبداللهالحسین بود. یا اباعبدالله! جابربنعبدالله انصاری و عطیه آمدند کنار قبر حضرت سیّدالشهداء؛ صدا زد: «اَ حَبِیبٌ»؛ آیا میشود دوست «لَا یُجِیبُ حَبِیبَهُ»(بحار:۶۵/۱۳۰)، حبیبش را جواب ندهد، من سلام کردم گفتم: «السلام علیک یا اباعبدالله»، بعد خودش گفت: چطور میتواند جواب بدهد -البته این جملات را حالا یا اهل منبر درست کردهاند؛ یا چطور است؛ یا معرفت حالا در آن حد نبودهاست؛ چون جابر بن عبدالله انصاری به وسیلهی امام سجاد و امام باقر مراحل کمالاتخود را بیشتر پیمود؛ گفت که چطور جواب تو را بدهد؟! -شاید هم میخواسته خودش یک حالت بکائی پیدا کند- و حال اینکه بین سر و بدناو جدایی افتادهاست. السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته.
۱۴- دعای ختم مجلس (تغییر در نحوه قرائت قرآن در جلسه)
نسئلک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحبالزمان یا الله، یا الله، یا الله، یا الله، یا الله، یا الله، یا الله، یا الله، یا الله؛ خدایا به آبروی امام زمان، فرج آن حضرت را برسان. همهی ما را از بهترین یاران و اصحاباو قرار بده. قلب مقدساو را از ما راضی و خشنود بفرما. خدایا! گرفتاریهای شیعه را برطرف بفرما. پروردگارا این جمع را به مقصد اصلیخود که خلیفةاللّٰهی و لقاء خدا باشد؛ برسان. پروردگارا همهی ما را از بهترین یاران و اصحاب و از اولیاء خودت قرار بده. امواتما را غریق رحمت بفرما. این دو عزیزی که از دار دنیا رفتهاند و ذکر آنها شد خدایا الساعه غریق رحمت بفرما. مراجع تقلید، امام راحل، اساتید خدایا! به آبروی ولیعصر غریق رحمت بفرما. مرضهای روحیما را شفا عنایت بفرما. مریضهای منظور، مریض منظور، مریضه منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان. اموات ما را غریق رحمت بفرما. ضمناً آقایان این جزوات از امروز که به شما دادند برای این است که جناب آقای رضازاده برداشت را بخوانند و شما گوش کنید؛ باز بیشتر متوجه بشوید، شاید بعضیها حوصلهی خواندن نداشته باشند! حوصلهی گوش دادن را داشته باشند. بالاخره هم آیات قرآن را از این جهت آقایان، روزهای دوشنبه یا اگر هم جمعه جلسه هست، پخش میشود. روز جمعه بعد از جلسه، همیشه هفتهی قبل پخش میشد و بعد روز آخر خوانده میشد حالا انشاءالله از این به بعد همین هفتهای که پخش میشود، همین هفته خوانده بشود و هفتههای آینده هم همینطور. یک فاتحه دیگری هم برای همین آقایان انشاءالله بخوانید.