درس بیست و یکم از ۳۶ درس تزکیه نفس
اردیبهشت ۱۱, ۱۳۸۳درس بیست و سوم از ۳۶ درس تزکیه نفس
اردیبهشت ۱۱, ۱۳۸۳
درس بیست و دوم از ۳۶ درس تزکیه نفس
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: مرحله صراط مستقیم
موضوع فرعی ۲: معنای صراط و معانی نعمت و مغضوبین و ضالّین
تاریخ:
۱۰ ربیع الاول ۱۴۲۵ هجری قمری
۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ هجری شمسی
2004/04/30 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- حدیث ثقلین و معنای سنتی آن
۲- اهلبیت هم ثقل اکبرند هم ثقل اصغر
۳- معنای صراط مستقیم و انعمت علیهم
۴- معنای مغضوبین و ضالّین
۵- صراط مستقيم معنايش اين است كه صد درصد پشت سر اهلبيت عصمت و طهارت حركت كنيم
۶- مردم سالاری صحیح نمی باشد
۷- غیبت امام زمان علیه السلام از ما است
۸- معنای واقعی نعمت
۹- راه مغضوبین و ضالّین را نروید و توجه نداشته باشید
۱۰ وقتی کلامی را میشنوید بررسی کنید
گزارش کوتاه این درس:
استاد معظم در این مجلس در ادامه ی مباحث مرحله ی صراط مستقیم مطالبی را مطرح کرده و به ایراد سخن پرداختند.
ایشان ابتدا نکاتی راجع به حدیث ثقلین و معنای ثقل اکبر و اصغر بیان نموده و اهل بیت علیهم السلام را دارای ثقل اکبر و علوم قرآن معرفی فرمودند و در این زمینه به معارفی از اهل بیت استناد نمودند و سپس به بحث صراط مستقیم که همان اهل بیت و علوم قرآنند پرداختند. ایشان صراط مستقیم را پیروی صد در صد از اهل بیت دانستند و فرمودند: نباید به مغضوبین و ضالّین کوچک ترین توجهی بشود.
استاد در ادامه به توضیح «انعمت علیهم» و مفهوم صحیح نعمت و بیان نعمت اهل بیت مطالبی را ایراد وسپس مغضوبین و ضالّین را معرفی فرمودند.
استاد در پایان این مجلس، از فرزندشان که به سن تکلیف رسیده بودند خواستند مقاله خودش را به این مناسبت قرائت کرده و سپس با دعا مجلس را ختم نمودند.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیَّمَا عَلَی بَقِیَّةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّینِ.
«اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِالْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَاالضَّالِّینَ»(فاتحه/۷-۶
)
۱- حدیث ثقلین و معنای سنتی آن
موضوع بحث ما دربارهی صراط مستقیم، آن صراطی که به مردمی که خدا نعمت عنایت کرده و آنها را برتری دادهاست،بود. در مدت زمانی که پیغمبراکرم در این دنیا زندگی میکرد، بسیار و مکررّ این روایت را و این کلام را برای مردم گفتهاست -آنچنانکه شاید اکثر شما حفظ باشید- که فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ -الثِّقْلَیْنِ- کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»(بحار:۲۲۵/۲و۱۰۸/۲۳)، مضامین این روایت، مختلف است ولی همهی معانیآن و همهی مطالبآن به یک معنا منتهی میشود؛ در بعضی از روایات آمدهاند: -شاید هم حقیقت داشته باشد- که فرموده است: «کِتَابَ اللهِ وَ سُنَّتِی»(بحار:۲۲۵/۲)، که اگر منظور از سنّت، روایات پیغمبراکرم باشد، بهترین سند آن روایات و بهترین کسانیکه از نظر مورد وثوق بودن نقل کردهاند، اهل بیت عصمت و طهارت هستند. پیغمبراکرم که فرمود: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»، منظور بدنهای اهلبیت عصمت نبوده، طبعاً سخنان آنها بوده است، سخنان اهلبیت بوده است و اگر فرمودهاست: «وَ سُنَّتِی»، باز هم سخنان پیغمبر را اهلبیت نقل کردهاند و منظور کلمات آنها است، فرقی نمیکند؛ چه بگوییم: اگر در این مجلس مثلاً، یک شخصی را تعیین کنند بگویند فلانی برای منبر و سخن گفتن برای شما میآید یا بگویند کلمات ما را برای شما نقل میکنند، هر دو یکی است.
در این روایت کلمهی «ثَقَلَیْن» هم ذکر شده و «ثِقْلَیْن» هم گفته شدهاست و با تحقیقی که من همین امروز صبح کردم، بهتر ایناست که بگوییم: «ثِقْلَیْن» چون مفرد آن که ثِقلاکبر و ثِقلاصغر است، تثنیهی آن، ثِقلین میشود و ثَقلین هم گفتهاند. در معنا یک مقدار، ثَقلین و ثِقلین تفاوت دارد. ثَقَلین به معنای «زاد و توشه و حشمی» است که یک مسافر دارد و ثِقْل و ثِقْلین به معنای چیز سنگین و پُربها است. با این جمله که «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ»، من گذارنده هستم در میان شما: مسافر، کمتر زاد و توشهی مسافرت را باقی میگذارد؛ ولی اگر گفتیم ثِقْلین؛ یعنی «دو چیز سنگینِ پُر بها»؛ با معنایی که منظور پیغمبراکرم «و إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ»، با این معنا بهتر سازش دارد. به هرحال هم ثَقَلین گفتهاند -که اکثر کتابها و تفاسیر ثَقَلَین گفتهاند- و ثِقْلَین هم میتوان گفت و بالاخره یکی از این دو چیز سنگین، کتاب خدا است که در بعضی از روایات دارد که این کتاب خدا اکبر است، بزرگتر است. ثِقل اکبر کتاب خدا است.
۲- اهلبیت هم ثقل اکبر هستند هم ثقل اصغر
بعضی از افراد فکر میکنند که چطور میشود دوازده امام، اینها ثقل اصغر باشند و قرآنی که در منزل ما است که گاهی به آن نگاه میکنیم و از او چیزی نمیفهمیم! ثقلاکبر باشد؟ باید عرض کنم که ائمهی اطهار علیهم الصلوة و السلام، انوار مقدّسهشان همانطوری که در روایات متواتره دارد و در زیارت جامعه نقل شده است: انواری بودند، خدایتعالی آنها را در ابتدای خلق، همزمان و با وحدت عجیبی با نور پیغمبراکرم خلق فرمود تا وقتی که علم الهی به صورت معلومات بر قلب پیغمبراکرم و ائمهیاطهار نازل نشده بود، اینها ثقل اصغر بودند. البته زمانی نگذشت. شاید همزمان بودهاست ولی اگر زمانی، لحظهای آنها را جدای از قرآن بدانیم و [جدا] از آن علم پروردگار بدانیم همان لحظه را میگویم، اگر شما بلاتشبیه سرسفرهای نشسته باشید ظروف زیادی گذاشته باشند، امّا خالی! شما این سفره را با این ظرفها؛ غذا نمیدانید! چیز مهمّی نمیدانید! امّا اگر آمدند تمام این ظرفها را پُر از غذاهای انرژیزایِ پُرویتامینِ صحیح کردند و به شما دادند میگویید حالا سفره کاملشد. کدامیک مهمتر است؛ ظرف یا غذا؟ همه میگویید غذا مهمتر است. چون انسان ظرف را که خالی از غذا، نمیتواند از آن استفاده کند! اگر ما آن ظروفی که خدا در ابتدای خلق از ارواح خاندان عصمت خلق فرمود، یک قوّهی درّاکهی بسیار قوی که همهی علم پروردگار؛ آن مقداری که ممکن است در مخلوق پایین بیاید و نازل شود، اگر آن علم را در نظر بگیریم، آن ثقل اکبر است و قرآن و حقایق قرآن است و اگر این ظرفهایی که با همان عظمت که گفتم، بسیار پُرظرفیت؛ که علی علیه الصلوة و السلام فرمود: این دلها ظرف است، «فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا»(غررالحکم: ۶۷)، بهترینش آن ظرفی است که ظرفیّتآن بیشتر باشد، ظرفیّتها فرق میکند. یک ظرفیتی هست مثل ظرفیّت سلمان که اگر به او جسارت هم میکنند با کمال شرحصدر از آن عبور میکند؛ یک ظرف هم هست مثل ظرف ما که دو نفر گوشهی مجلس نشستهاند با خودشان آهسته صحبت میکنند؛ ما دلگیرمیشویم که شاید پشت سر ما حرف بزنند! «إنّمَا النَّجْوَی مِنْ الشَّیْطَانِ لیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا»(مجادله/ ۱۰). یک ظرفیّت هم هست که همهی علوم قرآن را، همهی علومی که خدا برای بشر آفریده یا نازل فرمودهاست، همهی آنها را میتواند در این ظرف جای دهد و بلکه ظرف هم هنوز خالی ماندهاست و باید پُر شود، ظروف ائمهی اطهار علیهم الصلوة و السلام اینطوری بودهاست. حالا اگر این ظرف را از این علوم جدا کنیم، این کوچک است! این ظرف کوچک و آن علم بزرگ، قرآن بزرگ است، ثقل اکبر است، اهلبیت ثقل اصغر هستند. ولی اگر این دوتا با هم شدند؛ در این ظرف پُرعظمت؛ تمام آنچه که بشر، بلکه عالَم تکوین؛ از علوم الهی؛ به آن احتیاج دارد در این ظرف ریخته شد، هم ظرف داریم هم قرآن، هم اهلبیت داریم هم قرآن و لذا علی بن ابیطالب که قرآن ناطق است هم قرآن است هم اهلبیت. امام عصر ارواحنافداه -که انشاءالله بیاید و آن ظرف بزرگ الهی را ببینیم- هم قرآن است؛ هم ثقل اکبر است و هم ثقل اصغر. بنابراین اگر گفتند: «اَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ آخَرَ»(بحرانی، غایةالمرام و حجةالخصام، ج ۲، ص ۳۲۰-۳۶۷)، یکی از این دو بزرگتر از دیگری است: در صورت جدا تصوّر کردن. امّا در صورت همگام و هماهنگ و با هم بودن اکبر که سهل است! خلیفةاللّه است، جانشین خدا است؛ نه در کرهی زمین! اولیای خدا خلیفةاللّههستند در کرهی زمین؛ مردمی که تزکیهی نفس کنند و از صراط مستقیم حرکت کنند ولیّ خدا هستند که «لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»(بحار:۱۵۹/۱۰) در کرهی زمین؛ درجاتِ بالایشان، آن اعلا درجهی آنها اوتاد هستند که اینها اوتاد ارض هستند، در کرهی زمین. امّا آن خلیفةاللّهی که جانشین خدا است در همهی عالَم؛ در هر کجای عالَم؛ این کهکشانها، این کراتی که از حساب ریاضی خارج است و بینهایت ریاضی است، این کرات، همهی آنها تحت فرمان امام علیه الصلوة و السلام است. خلیفهی خدا است امام بر تمام مردم و در میان عالَم و در میان تمام کهکشانها و تمام عالَم مُلک و ملکوت، بنابراین این خلیفةاللّه با این علم و دانش، البته اکبر و اصغر ندارد. یک وجود کبیرِ بزرگی است که هم اکبر است و هم اصغراست.
۳- معنای صراط مستقیم و انعمت علیهم
این مقدمه را چرا عرض کردم؟ -اگر چه یک مقدار شاید علمی بود و من با لسان ساده بیان کردم که همهی ما انشاءالله خوب بفهمیم- این مقدمه برای این بود که اگر کسی عقب سر این دو ثقل، عقب سر این یک ثقل اعظم اهلبیت عصمت و طهارت با داشتن علم قرآن، با نمایشی که از علوم الهی در ذات آنها خدا قرار داده، با آیت بودن آنها که «اَیُّ آیَةٍ أَعْظَمُ مِنِّی»(قصصالأنبیاء للجزائری: ۹۰)، آیةاللّه العظمی، با توجّه به اینها اگر کسی دنبال اینها حرکت کرد، اگر کسی دنبال اینها که خدا به ایشان نعمت داده، -نعمت را فکر نکنید پول و ثروت و مال دنیا است، اینها نعمتهایی است که خدایتعالی اصلاً برای بقاء بدن انسان عنایت کرده و حتّی به آن کرم کنار باغچهی شما هم این نعمت را داده، اینها نعمت هست ولی نه قابل توجه!- آن نعمتی که خدا به «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» راه کسانی که به آنها نعمت دادی: نعمت شناخت قرآن و حقایق قرآن است. اینی که میبینید ما شما را دائماً میکشانیم به طرف قرآن و ترجمهی قرآن و تفسیر قرآن و برداشت از قرآن برای اینکه این دعایتان که در هر نماز میخوانید، عملاً مستجاب بشود. «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»، خدایا ما را بر صراط مستقیم هدایت کن، صراط مستقیم چیست؟ این راه راست را کجا پیدایش کنیم؟ میفرماید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، صراط کسانی که به آنها نعمت قرآن دادی، نعمت معارفِ قرآن را عنایت کردی، ثقل اکبر را در ثقل اصغر قرار دادی، نعمتی که اسمش قرآن است به ایشان عنایت کردی، در روز قیامت آیهی شریفهی قرآن است که میفرماید: «لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنْ النَّعِیمِ»(تکاثر/۸)، روز قیامت از نعمتها سؤال میشود، از امام نقل شده که فرمود: منظور چه خوردی و چه آشامیدی نیست! هیچ وقت شده به یک مهمانی بروید میزبان به شما بگوید: من یک کیلو غذا دادم، مثلاً یک لیوان آب دادم اینها را به رویشما بیاورد؟! ابدا. نعمت: «نعمتِ ولایت» است، ما به شما امام زمان دادیم که در قلب ایشان تمام حقایق علوم الهی گنجانده شدهاست، ما به شما امیرالمؤمنین دادیم، ما به شما پیغمبر دادیم، «لَقدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْالْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ»(آلعمران/۱۶۴)، علم حکمت، علم تلاوت کتاب، علم قرآن را به شما دادهایم، اینها نعمت است. «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، ما راه کسان دیگر را نمیخواهیم. در زیارت جامعه میگوییم: «مَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ غَیْرِکُمْ»(تهذیب:۹۹/۶، بحار:۳۴۱/۹۷)، «مَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ»(فقیه:۶۱۳/۲، تهذیب: ۶۵/۶)، ما با شما باشیم نه با غیر شما؛ ما کلام شما را مدرک قرار بدهیم؛ نه کلام دیگران را. ما شما را بشناسیم نه دیگران را. در هر نماز هم میگویید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»، «لَا مَعَ غیْرِکُمْ».
۴- معنای مغضوبین و ضالّین
خدایتعالی به چه کسانی غضب میکند و غضب کردهاست؟ از گنهکار شروع میشود تا به یهود و نصاری میرسد. تا به نصاری و بلکه از آن هم عبور میکند، به مشرکین میرسد. به اینها غضب کردهاست. به اینها در آن وقتی که گوش به فرمان پیغمبر ندادند و پیغمبراکرم را اسوهی خود قرار ندادند، آنجا به آنها غضب کرد. آنها را جزء ضالین و گمراهان قرار دادهاست. خدایا! نه مغضوبین و نه ضالین، ما همیشه در وسط راه، پشت سر اهلبیت عصمت و طهارت حرکت کنیم. که در این روایت که اول عرایضم عرض کردم: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»، همین معنا را بیان کرده، میفرماید: «لَنْ یَفْتَرِقَا»، هر کِه بگوید: «حَسْبُنَا کِتَابَ اللهِ!»(بحار: ۴۷۳/۲۲ و ۴۷۴/۲۲) این عقب سر آن کسی رفته است که شما او را لعنت میکنید، «اللَّهُمَّ الْعنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ (علیهالسلام) وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعا»(بحار: ۲۹۲/۹۸و ۲۹۳/۹۸)، نکند ما جزء آنها باشیم، از این طرف مثل دیروزی، دیشبی، امروزی و انشاءالله روزهای آینده دشمنان فاطمهی زهرا را لعنت میکنیم، از آن طرف عقب سر آنها برویم!
از یک طرف با علی اظهار محبّت کنیم و در عمل با آن حضرت دشمنی نماییم!
۵- صراط مستقیم معنایش این است که صد درصد پشت سر اهلبیت عصمت و طهارت حرکت کنیم
باید تمام وجودمان، -من در یک نوشتهای که یادم نیست کجا نوشتهام، در آنجا گفتهام که نمیشود یک ماشینی سر و ته کند، به طرف یک راهی حرکت کند ولی صندلیهای آن به طرف دیگر بروند. موتور به این طرف حرکت میکند بدنه به آن طرف! نمیشود -تمام وجود انسان از مغز سر گرفته تا نوک پا، از لباس گرفته تا زندگی، از زن گرفته تا فرزند، همه یک واحد محسوب بشوند و همه به سوی خدا بروند. معنی توبهی واقعی این است، معنی صراط مستقیم این است. امّا اگر شما دیدید یک موتور ماشینی دارد یک راهی را میرود امّا صندلیهایآن این طرف ریخته، بدنه، آن طرف افتادهاست، چرخهایآن یک گوشه دارند برای خودشان دارد حرکت میکنند! اینهایی که میگویند: «برو قلبخود را درست کن؛ عمل مهم نیست!» معنایآن این است که موتور باید در این راه حرکت کند و بدنه و صندلیها و مسائل دیگر اهمیتی ندارد، نرفت...نرفت! نمیشود! محال است. گناه کردی، بدان قلبتو خراب است! معصیت کردی، برخلاف راه اهلبیت حرکت کردی؛ بدان تو تصادف لااقل کردهای. تو لااقل؛ شیطان تو را پرت کردهاست! حالا زورش نرسیده قلبت را پرت کند؛ که قلب آنها هم خراب است! همین کلام، علامت خرابی قلب است، حالا اگر قلب درست بود؛ زن بیحجاب میگوید:
-«برو قلب خود را درست کن»!
-تو اگر قلب میداشتی، قرآن را قبول میکردی! چند آیه در حجاب، حتّی حجاب کامل، حتّی زینت سر و صورت را تصریح کرده! تو آن را هم قبول میکردی!
صراط مستقیم معنایش این است که صد درصد پشت اهلبیت عصمت و طهارت حرکت کنیم.
حالا بگویند ما امروز به آنها کاری نداریم، ما امروز خودمان رای داریم،
۶- مردم سالاری صحیح نمی باشد
من گاهی از این جمله خیلی خوشم نمیآید که: «مردمسالاری»؛ یعنی چه؟! سالار اصلاً یعنی چه؟ یعنی سرپرست... خدا سالار ما است! ائمهیاطهار سالار ما هستند! «دینسالاری» درست است... دین باید بیاید حکومت کند...
این همه ضد و نقیض حرف زدن، صحیح نیست! از یک طرف میگوییم ولیّفقیه فرمانش فرمان خدا است و هر کس ولایت فقیه را قبول نکند مرگ بر او باد! از آن طرف میگوییم: مردم هر چه گفتند ما اطاعت میکنیم!
تازه تا یک حدّی هم مردم را که در جریان گذاشتند؛ همین آیات امروز بود: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»، باید پیغمبر، ائمهیاطهار اگر دستآنها باز میبود، ولیّ فقیه، در همهی کارها مردم را در جریان بگذارند! این معنای «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ».
خوب حالا هر کِه هر چه گفت، بگوییم چشم؟! نه! اینجا دیگر از اینجا؛ سالار بودن بعد از این مسأله، خود پیغمبر است: «فَإِذَا عَزَمْتَ»(آلعمران/ ۱۵۹)، -ببینید با لفظ مفرد میآید- تو عزم کن، تو تصمیم بگیر، تو فرمان بده، تو ولیّامر مسلمین هستی، تو پیغمبر هستی و امیرالمؤمنین امیر مؤمنان است. تا چه رسد به اینکه فساق و فجّار که آنها لیاقت ندارند که او امیر آنها باشد.
علی بن ابیطالب و ائمهیاطهار اینها پیشوایان مردم هستند، اولیالامر هستند، صاحب امر و فرمان هستند، شخص دیگری صاحب امر و فرمان نیست! اگر ما امروز میگوییم که باید ولی فقیه بر مردم حکومت کند، این به خاطر این است که امام زمان ما غایب است!
همیشه این را بدانید، علی بن ابیطالب علیه الصلوة و السلام در نهجالبلاغه مکرر فرمودهاست -که یک جملهی آن را که من حفظ هستم، این است که می فرماید- «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ»(نهجالبلاغه:۸۲)، همهی مردم امیر میخواهند، علّت آن هم این است که ما باید اجتماعی زندگی بکنیم و اجتماعی هستیم و هر اجتماعی حتّی حشرات و حیوانات اگر خواستند اجتماعی زندگی کنند، باید یک ملکه داشته باشند، باید یک امیر داشته باشند، باید یک فرمانده داشته باشند. چرا؟ به خاطر اینکه یک کار در بین آنها انجام بشود، اگر بنا بشود این ائمهی جمعه روزهای جمعه، هر کدام برای خودشان یک سیاستی داشته باشند و یک مطلبی را بگویند، یکی بگوید: با آمریکا صلح کنید! یکی بگوید: با آمریکا مخالف باشید؛ یک مملکتِ درهم ریختهی هرج و مرج میشود! امّا اگر همه یک چیز گفتند، همه یک کلام گفتند، همه تحت فرمان امام زمانخود بودند، اگر امام زمان آنها نیست؛ تحت فرمان مرجع تقلیدخود بودند، همه با هم وحدت دارند، آرامش دارند، امنیت دارند، زندگی دارند و میتوانند زندگی صحیحی انجام دهند. بنابراین ما امیر میخواهیم. حالا این امیر، ممکن است فاسق باشد؛ ما دیدهایم، شماها شاید اکثرتان جوان هستید و ندیده باشید ولی ما دیده ایم! شاید یک عدّهی زیادی؛ آنهایی که سی سال بیشتر داشته باشند آنها هم دیدهاند؛ یک مرد ریشتراشیدهی تارکالصلوةِ ظالمِ، هوای نفس سر تا پایاو را گرفته؛ آنچه دلاو میخواهد همان را انجام میدهد و تمام فرمانبردارها از او، باید با این هوای نفس و این بیدینی فرمان بردارند؛ این بهتر است که امیر ما باشد! یا یک مرجع تقلید فقیهی که نمازشب او ممکن است ترک نشود، نماز او ترک نشود، مقیّد باشد، عدالت را رعایت کند تا جایی که برای او ممکن است و بالاخره یک فرد فقیه جامعالشرایط -من به شخص کار ندارم، کلّی عرض میکنم- «مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً لِهَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ »(بحار: ۸۸/۲)، این شخص بر شما امیر باشد، کدام یکی؟
روز سقیفه همین اشتباه شد، گفتند: امیر ما باید مثل خود ما باشد! یک آخوندی اگر برخیزد، در مجلس رقّاصهها برود -همهی آنها رقّاص باشند- این هم باید رقاص باشد! وگرنه آنجا به او سخت میگذرد. اگر یک رقاصی بیاید در مجلس علماء این هم باید سنگین بنشیند، متین بنشیند، اقلاً قیافهی سنگینی داشته باشد. این مردم بعد از پیغمبراکرم، دیدند علی به درد آنها نمیخورد، میخواهند برقصند، بکوبند، خوش باشند، معصیتهای مختلف بکنند، مثل زمان جاهلیت که آیهی شریفه قرآن است که اگر شما مُردید، اگر ای پیغمبر! تو از دنیا رفتی یا کشته شدی، اینها همه برمیگردند به اعقابخود(آل عمران/۱۴۴)، اعقاب آنها همان مردم زمان جاهلیت بودند که هر معصیت بد و زشتی را میکردند که من نمیخواهم اسم ببرم.. و همینطوری شد؛ چه کسی به درد این کار میخورد!؟
آقایان حواسخود را جمع کنید! اگر فاسق هستید بروید یک امیر فاسقی برای خودتان انتخاب کنید تا به شما خوش بگذرد! البته تا حالا تجربه شده، هزار و چند صد سال است که تجربه شدهاست، بلکه بیشتر؛ که آن امیر فاسق هیچ وقت به شما فسّاق حتی رحم نمیکند!
اگر آدمهای خوبی هستید، انسانهستید، میخواهید راه صراط مستقیم را بروید، میخواهید با آنهایی که خدا به آنها نعمت داده بدوید، چه کار کنید؟ یک کسی که همگام با شما همین راه را بدود، او را انتخاب کنید. آن را به عنوان امیرخود و ولی امرخود انتخاب کنید، که بحمداللّه تا حدی -میدانید اخلاق من نیست که در این مسائل وارد بشوم- بعد از بیست و پنج سال تجربه کردیم؛ بهترین زندگیها را در ممالک اسلامی داریم و از نظر عفّت، شماها بعضیهای شما شاید به ممالک اسلامی میگویم نه غیر اسلامی، نرفته باشید تا ببینید چقدر تهاجم غرب بر آنها هجوم آورده و آنها را از صراط مستقیم خارج کردهاست. در صراط مستقیم الحمدلله، خدا به ما عنایت کرده و به آنهایی که نعمت داده آنها را رهبران ما قرار دادهاست.
همین روز نهم ربیع، سالهای گذشته سخنی از جانشینی حضرت بقیةاللّه در ایران یا نبود یا خیلی کم بود! ولی ما دیدیم به در و دیوار این مسأله را مطرح کرده اند، وگرنه آن موضوع قبلیآن، آن قدر ارزش ندارد که اصلاً انسان رویآن فکر کند! ما دلمان پُر از بغض و کینه از آنهایی است که درب خانهی فاطمهی زهرا را شکستند و سوزاندند و در به پهلوی آن حضرت زدند، آن ارزشی ندارد اصلاً انسان حرفآن را بزند! ولی این مسأله خیلی پراهمیت است. روزی است که -همانی که من مکرر برایشما گفتهام- روزی است که حضرت ولیعصر ارواحنافداه امامتشان شروع شدهاست.
۷- غیبت امام زمان علیه السلام از ماست
میگوییم پس کو؟! «غیبته منّا»! ما مثل یک شخصی هستیم که سرخود را زیر لحاف کرده ایم، میگوییم دنیا تاریک شده! پیغمبراکرم آن حضرت را به خورشید تشبیه کردهاست. خیلی تشبیه عالی است. اگر روی آسمان تهران را ابر بگیرد و خورشید دیده نشود، اگر گفتی: تمام عالَم را ابر گرفته، یا خورشید زیر حجاب رفتهاست، اشتباه کردهای. تو زیر ابر هستی! تو پشت حجاب هستی! -امام زمان ما در تمام امور این مردم شیعه،- ای خدا به آبروی ولیعصر مردم عراق را هم از خواب غفلت در این جهت بیدار کن، دشمنان آنها را ذلیل کن، آنهایی هم که شیعه هستند بدانند به کِه باید متوسل شوند و امام زمان را به فریاد آنها برسان آنچنان که از اوّل انقلاب به فریاد ما آن حضرت را رساندی و دست مقدس ایشان را روی سر ما قرار دادی.
۸- معنای واقعی نعمت
«صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»، خدایا ما را در راهی قرار بده، در راه کسانی که به آنها نعمت دادهای، چه نعمتی... نعمتی که علی بن موسی الرضا دارد، نعمتی که علی بن ابیطالب دارد، نعمتی که ائمهیاطهار داشتند... ما مردم دنیا پرستِ دنیادوستِ دنیاشناس میگوییم آنها چه نعمتی داشتند؟! امّا اگر یک ارتباطی انسان با خدا پیدا کند، به خدا قسم! یک انسی پیدا کند که انتهای این راهی که شما حرکت میکنید «انس با پروردگار» است، نتیجه تزکیهی نفس؛ انس با خدا است. نتیجهی مراحل کمالات، انس با خدا است. اگر با خدا انس بگیرید، «ما الّذى فقد من وجدک»(دعاى روز عرفه: بحارالانوار جلد ۹۵ صفحه ى ۲۲۶ روایت ۳)، ای خدا! کسی که تو را یافته چه ندارد؟ چه گم کردهاست؟ «ماذا وجد من فقدک »(دعاى روز عرفه: بحار ۲۲۶/۹۵)، کسی که تو را گم کردهاست، ندارد، چه دارد؟!
به خدا قسم؛ یا بقیةاللّه! شاهد هستی که این قسم را من روی واقعیّت میخورم: به خدا قسم! اگر با خدا ارتباط داشته باشی، خدا با تو حرف بزند و تو با خدا حرف بزنی، تو بفهمی و صدای خدا را در قلبخود بشنوی و امام زمانخود را در کنار خود ببینی، یک لذّتی میبری که اگر تمام دنیا را پر از لذت کنند و هیچ ناراحتی در دنیا برایتو قرار ندهند، آن را؛ یک لحظهی آن را بر تمام عمر دنیا نخواهی داد.
متأسفانه؛ باید راه بروید، کار بکنید؛ من هر چه مثلاً برای کسی که مکّه را ندیدهاست، بنشینم توصیفکنم، نمیتوانم حقیقت مکّه را به او بفهمانم! باید بروید ببینید، باید برسید، خودتان را به انس با پروردگار برسانید، از همین صراط مستقیم تجاوز نکنید؛
۹- راه مغضوبین و ضالّین را نروید و توجه نداشته باشید
«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»؛ ببین خدا به کِه غضب کردهاست، تو شکل او نشوی؛ ببین خدا به کِه غضب کردهاست، تو هماهنگ با او نشوی، از زندگیهای آنها خوشت نیاید! «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»، به آنهایی خدا غضب کرده که دنیا را به آنها داده و آخرت را از آنها گرفتهاست، «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»(بقره/۲۰۱)، هر دو را بخواهید. به آنهایی غضب کرده که میفرماید: خدا روز قیامت به اینها نگاه نمیکند، «وَ لَا یُزَکِّیهِمْ»(آلعمران/۷۷)، به آنها اجازهی تزکیهی نفس هم نمیدهد، «وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»، یک عذاب دردناکی هم برای اینها خواهد بود، همینکه خدا روز قیامت به انسان نگاه نکند و انسان را از این مرضهای روحی تزکیه نکند، همین کافی است! عذاب الیمی بدتر از این برای انسان نیست! «وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ».
«وَ لَا الضَّالِّینَ»، خدایا مغضوبین بد هستند، بدتر هستند، امّا ما ضالین هم نباشیم، راه خود را گم نکنیم، راه درست را برویم. یکی برای شما میآید راه درست را از قرآن، از روایات، نشان میدهد، عمل کنید، سستی نکنید، جدّی بگیرید.
بعضیها خیال میکنند ما این بیست و پنج چیزی که در تعهدنامهی شب عاشورا داشتهایم، اینها یک چیزهایی است به نفع خود ما؛ این اشتباه است! ما چه بکنیم؟! همهی شما بروید معصیتکار بشوید! نه بر خدا: خدایتعالی بر دامن کبریائش ننشیند گرد! ما هم اگر برای خدا کار بکنیم باز هم همینطور، هیچی! خدا، پیغمبرش را بس که سرعت داشت برای هدایت مردم و میخواست مردم را «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ»؛ سرعت داشت، یکمقداری او را ترمز میکرد میفرمود: «طَه مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»(طه/۲)، خودت را به مشقّت نیانداز! این همه مردم را نخواسته باش که همهی آنها در راه راست و تزکیهی نفس وارد بشوند! واقعاً اینطور است.
۱۰- وقتی کلامی را می شنوید بررسی کنید
گمراه نشوید! وقتی یک کلامی را میشنوید، یک کتابی را میخوانید، با کسی مینشینید، حرفی به شما میزند؛ اگر عاقل هستید، خدا علامت عقل را، داشتن مغز را، این قرار دادهاست که: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»(زمر/ ۱۸)، اینها صاحب لُبّ هستند، یعنی صاحب مغز هستند، شما نمیگویید فلانی مخ ندارد؟!
آنهایی که حرفی را میشنوند و زود قبول میکنند میگویند: فلانی همچنین گفتهاست! میشود فلانی بیخود بگوید؟!
هر کِه میخواهد باشد غیر از معصومین؛ که آن ما دستور داریم که آنها جهل ندارند آن بحث آخری است؛ هر کس غیر از معصومین اینطوری فکر بکند، این مغز ندارد، مخ ندارد، راحت! اسم خودت را اگر اینطوری بودی بگذار بیمخ!
اگر اینطوری نبودی، حرفها را بررسی کردی، رسیدگی کردی،
-این کلام مال چه کسی است؟
-مال فلان آقا،
-بسیار خوب؛ آن آقا خوب آدمی بوده، خیلی خوب، ولی این حرف را من نمیتوانم بپذیرم!
-اگر نمیتوانی بپذیری، نمیتوانی آنرا حل و فصل کنی، «فذره فی بقعة الامکان»(اشارات بوعلیسینا)، یک گوشهای بگذار حالا بعدها بزرگ میشوی انشاءالله میفهمی که یا خراب است یا درستاست و اگر میفهمی، آنرا که میفهمی عمل بکن؛ اعتقاد به آن پیدا کن تا دارای مخ باشی؛ تا دارای مغز باشی؛ تا صاحب لُب باشی.
من امروز خیلی حرف زدم، امیدوارم بر خود من و بر همهی دوستان مؤثّر باشد.
نمیدانم این آقا رضای ما آمادگی دارد که صحبت کند ایشان یا نه؟
ایشان امروز جشن تکلیفش است، و من دوست دارم که؛ چون پدر و مادر خوب ایشان را تربیت کرده اند؛ من دوست دارم در مقابل همهی شما آنچه را که برای من دیروز خواند، برای شما هم بخواند اگر رویش بشود و دفعهی اوّل هست که میخواهد بخواند، -حاضر هستی؟-
بفرمایید من هم همین جا مینشینم که بعد دعا کنم. انشاءالله اینها را آقایان گوش دهند. من فکر میکنم برای بزرگان هم مفید باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
هماکنون که خدایتعالی لیاقت آنرا به من داده که دستوراتش را عمل کنم، مرا اجازهی ملاقات عنایت فرموده، وبا من بوسیلهی قرآن، در نماز که هماکنون بر من واجب شدهاست؛ رسما سخن گفته و به من در عالم ارواح، بهوسیلهی ائمهی اطهار علیهمالسلام حقایق را تعلیم فرموده و در عالم میثاق از من عهد وپیمان به اعمال صالحه گرفته و مرا از صلب و رحم پدر و مادر سیّد و فرزند پیغمبر صلّی الله علیه و آله وسلّم به دنیا برای امتحان گرفتن، وارد فرموده و ۱۵سال به من استراحت داده، اگرچه به شکرانهی نعمتهایش و تربیت صحیح پدر و مادرم و تمرین عبادت، سالهاست که نمازم ترک نشده و موفق به یادگرفتن عقاید و احکام و شروع به تزکیهی نفس نمودهام و در امتحان عقاید مورد تأیید حضرت استاد واقع شده ام ولی از امروز که امتحانات و تعهداتم را باید شروع کنم، در مرحلهی اول از امامزمان علیهالسلام میخواهم که از خدا بخواهد امتحان مرا سخت نگیرد و به همین خاطر پدرم اجازه فرموده که به تحصیل علوم دینی بپردازم و انشاءالله از نوکران واقعی امامزمان علیهالسلام باشم و از خدا میخواهم از صراط مستقیم دین گمراه نشوم و استقامت کامل در راه رسیدن به کمالات پیدا کنم و از شما دوستان وسروران عزیز بخصوص حضرت استاد «دام ظلهالعالی» تقاضا میکنم مرا دعا کنید تا این بار سنگین در عین حال لذتبخش را بتوانم به منزل برسانم و در نزد پروردگارم روسفید گردم، هیچگاه زرق و برق زندگی مرا به خواب غفلت فرونبرد؛ توبهام آنچنان مقبول شود که به هیچوجه در طول زندگی گناه نکنم؛ استقامتمن آنچنان باشد که ملائکه از جانب پروردگار دائما مرا کمک کنند؛ کوچکترین انحرافی در صراط مستقیم دین و اعتقادات نداشته باشم و تمام محبتم متمرکز به خدایتعالی باشد و هرکه را دوست میدارم برای خدا باشد و نفس امارهی بالسوءخود را سرکوب کنم و نفس مطمئنه و راضیه و مرضیه داشته باشم و بندهی رسمی خدایتعالی باشم. اینها مراحلی است که از حضرت استاد شنیدهام و ان شاءالله با دعای شما و کمک ملائکه و ارادهی حضرت بقیةالله ارواحنافداه موفق به گذراندن این مراحل بشوم و از همهی شما از اینکه وقتشما را گرفتم معذرت میخواهم.
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
احسنت! احسنت! انشاءالله که دعا کنید خدایتعالی به ایشان کمک کند و توفیق پیدا بکند و انشاءالله همهی آقایان بچههای آنها به سن تکلیف که رسیدند، ما حاضر هستیم اینجا همینطور بنشینیم و گوش بدهیم، ببینیم چه هدفی از زندگیِ از این به بعد خود دارند، ایشان که خودش را معرفی کرد و امیدوار هستیم انشاءالله همه همینطوری باشند، من آنچه که ایشان گفت تأیید میکنم و انشاءالله از خدا میخواهیم که خدا تا آخر عمر او به او کمک کند. الحمدللّه دوستان ما، فرزندان آنها و خانوادههای آنها اکثراً این توفیقات را دارند و انشاءالله امیدواریم که همهی ما موفق باشیم.
دیگر ایّامی است که روضه خواندن آن همچنین! یک وقتی من در یک مجلسی بودم این ایّام بود یک کسی روضهی تندی خواند که من مجبور شدم گریه کنم، بعد، بعدازظهر خواب دیدم، خواب دیدم که گفتند همان اندازهای که روز عاشورا خندیدن بد است، امروز هم گریه کردن بد است. حالا ما هم دیگر نخنداندیمتان، حالا بخندید!
من زبانم نمیگیرد …. خیلی خوب! خنداندیمتان! بالاخره یک کاری کردیم!
خدایا دشمنان اهلبیت عصمت و طهارت را آن به آن عذاب آنها را زیادتر بفرما.
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه
خدایا! به آبروی آقایما، حجة ابن الحسن فرج آن حضرت را برسان.
همهی ما را از بهترین اصحاب و یاوران او قرار بده.
قلب مقدس او را از ما راضی بفرما.
خدایا! همهی ما را در صراط مستقیم دین قرار بده.
پروردگارا! به آبروی حجة ابن الحسن تو را قَسَم میدهیم، آن به آن بغض ما را نسبت به ظالمین اهلبیت عصمت و طهارت زیادتر بفرما.
خدایا! لعنتخود را به آنهایی که بر فاطمهی زهرا اذیّت کردند، آن به آن زیاد بفرما.
خدایا! همهی ما را از کسانی که به مقام انس با تو میرسند قرارمان بده.
پروردگارا! مرضهای روحیما را شفا عنایت بفرما.
مریضهای اسلام شفا مرحمت بفرما.
مریضهی منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان.
مریض منظور الساعه! لباس عافیت بپوشان.
خدایا! امواتما را غریق رحمت بفرما.
پروردگارا! به آبروی خاندان عصمت و طهارت تو را قسم میدهیم شهداءما، آنهایی که به ما حق دارند، از هر جهت حقی به ما دارند و از دنیا رفتهاند غریق رحمت بفرما.
آنهایی که در دار دنیا هستند و حقی به ما دارند، خدایا خودت اجر جزیل به همهی آنها مرحمت بفرما.
عاقبت امرما را ختم بهخیر بفرما.
و «عجل فی فرج مولانا صاحبالزمان»