درس بیست و سوم از ۳۶ درس تزکیه نفس
اردیبهشت ۲۵, ۱۳۸۳درس بیست و پنجم از ۳۶ درس تزکیه نفس
اردیبهشت ۲۵, ۱۳۸۳
درس بیست و چهارم از ۳۶ درس تزکیه نفس
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: مرحله صراط مستقیم
موضوع فرعی ۲: نظم در امور – شناخت احکام و عمل به آن – افکار در صراط مستقیم
تاریخ:
۲۴ ربیع الاول ۱۴۲۵ هجری قمری
۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۳ هجری شمسی
2004/05/14 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- نظم در كارها
۲- احكام را بايد بلد باشيم
۳- ما به مساله آخرت ایمان نداریم
۴- مرگ لباس عوض کردن است
۵- بياييم و معتقد بشويم هميشه هستيم
۶- به امام زمان علیه السلام اعتقاد داریم ولی ایمان نداریم
۷- صراط مستقیم ایمان به حقایق است
۸- آیه و من یطع الله و رسوله
۹- دفترچه حساب سال داشته باشید
۱۰- امتیاز کسانیکه اطاعت خدا و رسول را کنند
۱۱- بايد انسان فكرش هم در صراط مستقيم باشد
۱۲- معنای خوش بودن
۱۳- مفهوم روضه
گزارش کوتاه این درس:
استاد معظم در این مراسم در ادامه ی مباحث گذشته مسایل باقی مانده در موضوع صراط مستقیم را مطرح و به ایراد سخن پرداختند اولین مساله که استاد اشاره فرمودند مساله نظم در زندگی و اهمیت آن در سیر الی الله بود استاد سپس مساله ی فراگیری احکام را عنوان و قبل از آن مقداری در باب عقاید و باور به آنها مطالبی بیان فرمودند: که ما به خیلی مسایل و حقایق اعتقاد داریم اما ایمان و باور نداریم و مصادقی را در این باب برشمردند.
استاد در ادامه مطالبی در توضیح آیه شریفه ی و من یطع الله ... بیان کرده و سپس به ادامه ی بیان مسایل مربوط به صراط مستقیم از قبیل داشتن حساب سال و در صراط مستقیم بودن افکار پرداختند و راجع به افکار انحرافی و مصادیق آن مفصلا مطالبی تذکر دادند و در پایان با بیان مفهوم خوشی در جشن ها و روضه در عزاداری ها مطالب را پایان دادند.
متن کامل درس بیست و چهارم
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ للهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیمَا عَلَی بَقِیةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الآنِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
«اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ» (فاتحه/۶-۷)
۱- نظم در كارها
موضوع بحثِ ما در هفتههای گذشته، در مهمترین مسألهی مراحل تزكیهی نفس بود كه آن صراط مستقیم است. فروع و مسائلی در اطراف این مطلب توضیح داده شد و مسائلی هم باقی مانده است، كه یكی از آنها نظمِ در كارها است.
علی بن ابیطالب علیهالسلام فرمود:«عَلَیكُمْ بِنَظْمِ اُمُورِكُمْ»(نهج البلاغه/۴۲۱-۴۷) بر شما باد كه امورتان را به طور كلی نظمی بدهید. امور اعم از مسائل دنیایی یا اخروی است.
بعضی از افراد هستند هر چه پیش آید خوش آید، این شعار آنها است و اگر از آنها سؤال شود كه مثلاً امروز كه از خانه بیرون آمدهای چه كاری انجام میدهی؟ شاید نتوانند كارهایشان را بیان كنند،
طبعاً این افراد هم خسته میشوند؛ هم كارها ممكن است بدون موفقیت انجام بشود و هم آنكه خودشان سرگردان و با مردمی كه زندگی میكنند، آنها هم برای او ارزشی قائل نیستند.
و كسی كه به سوی خدا حركت میكند نباید این گونه باشد، همهی كارهای شما باید منظم باشد، سر ساعت انجام شود
و در عین حال باید كوشش كنید كه مبادا عادت به چیزی در این بین بكنید و مسائل مهمتر -یك وقتی كه پیش آمد- از بین برود.
انسان وقتی از خانه خارج میشود، یا صبح كه از خواب برمیخیزد، یك برنامهای برای خودش تنظیم كند؛ اول نماز شب، بعد نماز صبح بعد تعقیبات تا اول آفتاب بیدار بودن و ورزش كردن و كارهایی از این قبیل، بعد ساعت فلان صبحانه خوردن و بعد هم رفتن سر كار یا درس یا سایر چیزها تا فلان ساعت. و بعد از ظهر هم همینطور یك برنامهی خاصی داشته باشد، هم دوستانش از وضعش مطلع باشند و هم خودش بداند چه كاره است. اگر غیر از این بود از نظر اسلام از صراط مستقیم خارج است.
۲- احكام را باید بلد باشیم
مسأله بعدی كه باید تذكر داده شود در این ارتباط، مسألهی احكام است. احكام را باید بلد باشیم یعنی یك مسلمانی كه معتقد شد كه خدایی هست و معتقد شد كه خدا با او كار دارد و اعتقاد به عالَم آخرت پیدا كرد؛
۳- ما به مساله آخرت ایمان نداریم
یعنی یك مطلبی كه هیچ وقت باورمان شاید نیاید و همه زباناً و شاید اعتقاداً قبول داریم، این است كه ما از وقتی خلق شدهایم، دیگر هستیم تا ابد. یك روز نمیآید كه ما نابود بشویم! این را همهی ما از نظر قرآن و روایات معتقد هستیم، ولی ایمان نداریم! یعنی اینی كه میگویم ایمان نداریم: من تا به حال برخورد نكردهام به كسی كه ایمان به این مطلب داشته باشد!
در چند هفتهی قبل گفتم كه اگر الان به شما از جانب پروردگار یا از ناحیهی امام عصر ارواحنافداه، خبر برسد كه بدون تردید شما هزار سال در دنیا عمر میكنید، یك آرامش خاصی پیدا میكنید، یك حالت فوقالعاده، بهاصطلاح آرامی كه خیلی از كارها را با همان آرامی انجام میدهید. حالا اگر خدا در قرآن در آیات مختلف و پیغمبراكرم صلیاللهعلیهوآله در كلمات مختلف و ائمهی اطهار در صدها حدیث و روایت به شما این مطلب را گفتهاند و بلكه تمام انبیاء گذشته، این مطلب را معتقد بوده و به اصحابشان فرمودهاند، چرا ما معتقد نیستیم؟! آخرین منزل هستی؛ آن قبر خراب شدهی یک فردی كه از دنیا رفته و چند سال هم گذشته، میگویید نه، بازش كنید! استخوانهای او هم شاید پوسیده باشد؛«مَنْ یحْی الْعِظَامَ وَ هِی رَمِیمٌ»(يس/۷۸)! چهکسی این خاكستر، این استخوان خُرد را زنده میكند؟! جواب آن هم این است كه معلوم نیست چه خبر باشد! این از نظر اعتقاد عملی ما، از نظر فكر ما است! والاّ من كه اینجا نشستهام، شما كه آنجا نشستهاید، آن بچهای كه همین الان متولد میشود و آن پیرمرد و یا پیرزنی كه الان در حال احتضار است همهی ماها همیشه هستیم..
یك لباس عوض میكنیم! اگر شما چند روز یك دفعه رفتید حمام، لباس خود را عوض كردید؛ میگویند: آخرین منزل هستی این حمام است كه لباسهایتان را اینجا كندهاید؟! خوب اگر لباس كندید لباس تازهای پوشیدید، لباس نویی پوشیدهاید.
۴- مرگ لباس عوض کردن است
خدا رحمت كند، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در روز رحلتشان من در قم، در تشییع جنازهشان بودم. تا ساعت ۵ بعد ازظهر تشییع جنازهی ایشان طول كشید، بعد آن آقایی كه ایشان را دفن كرد و در قبر گذاشت- كه از علمای بزرگ بود و به رحمت خدا رفت- با من رفیق بود و با او به مسافرت هند هم رفته بودیم، ایشان به من گفت: من وقتی كه بدن آقا را گذاشتم در قبر، دیدم آقا دارد حرف میزند! با خودم فكر كردم شاید صدا از بیرون در داخل قبر میپیچد، سرم را آوردم بیرون دیدم نه آن صدا را نمیشنوم، باز دو مرتبه وارد شدم دیدم دارد حرف میزند!.. لباس ایشان را عوض كردند، این بدنِ فرسودهی پیرشدهی: دندانها عاریه؛ سمعك به گوش؛ بدن اگر چند دفعه به بیمارستان رفته باشد جراحی شده باشد، تكه پاره؛ این را از او گرفتهاند، یك دست لباس نوِ عالی به او پوشاندهاند! من بعد از ظهر همان روز در منزل كه رفتم -چون تا ساعت پنج مشغول تشییع بودیم، جمعیت عجیب بود- خسته بودم، یك مقدار خوابیدم، دیدم ایشان در ایوان طلای حضرت معصومه علیهاالسلام ایستادهاست؛ تا آن موقعی كه ایشان زنده بود كمرش خم بود، عصا دستش بود، چون نود و چند سال عمر شریفشان بود، دیدم راست ایستاده فرمود: عجب راحت شدم! لباس تازهای پوشیده، بسیار خرسند!
۵- بیاییم و معتقد بشویم همیشه هستیم
اینجا است كه من عرض میكنم بیاییم و معتقد بشویم همیشه هستیم؛ نمیمیریم.. مرگ مال كسانی است كه اهل تزكیهی نفس نیستند! « وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا »، ببینید: هرگز، فكر نكنید -چون آنی كه مرگش از همه روشنتر است در مقابل چشم انسان، كشته است، خیلی از افراد سكته میكنند میمیرند در سردخانه زنده میشوند امّا اینی كه سر او بریده شده، جگرش بیرون افتاده، بدنش پاره پاره شده، دیگر این قابل برای اینكه دوباره زنده بشود نیست، اما- هرگز گمان نكن،« وَ لَا تَحْسَبَنَّ » با نون تأكید ثقیله! هرگز هرگز گمان نكن! كه چه؟! اینهایی كه كشته میشوند در راه خدا، كه معنای آن شهید است؛ منتها چون ما از شهید سوء استفاده كردهایم و میكنیم! خدا آن حقیقت آن را فرموده، «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ »، اینها نمردهاند! تو میگویی آقا! مرده! ، میگوییم: نه نمرده، بالای سر یك شهید رفتید، جنازهاش را گذاشتهاند شما اگر گفتید: مرده، این؛ برخلاف قرآن صحبت كردهاید، از صراط مستقیم خارج هستید؛! نمرده؛ مگر شهید نباشد، هرگز گمان نكن «أَمْوَاتًا»، اینها نیستند، اموات نیستند، خوب پس چه هستند؟ «بَلْ أَحْیاءٌ»! خدا میگوید: اینها زندهاند، اینها زندهاند، خوب آدم زنده چطوری زندهاست؟«عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»(آل عمران/۱۶۹) رفته، شهید شده، ما دربارهی شهید صحبت میكنیم چون بقیهی ایشان هم همین طور هستند، شهید شده، مثلاً ساعت ده صبح روح از بدن او بیرون آمده، ظهر نهار را با علیبنابیطالب علیهالسلام میخورد، «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». یكی از علما را ترور كردند، كشتند، این میگوید: پردهای دم در بود این را گرفتم كه به زمین نخورم، دیدم یكی پشت سر من دستهای من را گرفته، نگاه كردم دیدم علیبنابیطالب علیهالسلام است، فرمود: پرده را رها كن! من تو را نگه داشتهام!...
اینها را بیاییم باور كنیم! باور نكنیم نمیتوانیم موفق بشویم! باور كنید، لباستان را عوض میكنید، یك بچهی كوچك هستیم، شاید بچهی سه ساله و چهار ساله اینطوری باشد، مادر میبیند كه لباسهای او كثیف شده، خودش بوی گند میدهد، میآید پیراهن او را در بیاورد گریه میكند، شلوار او را در بیاورد، گریه میكند، او را ببرد حمام، گریه میكند، داد میزند: چرا من را میبری؟ یك عده افرادِ نادان هم كه از حقیقت اطلاع ندارند، نمیدانند این مادر مهربان چه میكند، این بچه چرا بیجهت گریه میكند، آنها هم مینشینند دور این گریه كردن! یك عزاداری، كه چه؟! میخواهند لباس او را عوض كنند، او را ببرند حمام، او را بفرستند در كاخ مثلاً دارای فلان باغی كه «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»(بقره/۲۵) اگر اینها را باور نكنیم، باور! ما باور داریم! مگر میشود؟! الان هر یک از شما بگویید: درست نیست علاوه بر آنكه كافر هستید، نجس هستید، باید فوراً گردن شما را بزنند، اموال شما را هم باید به ورثه بدهند، هیچی دیگر نیست. پس شما چه میگویید؟ من میگویم ایمان داشته باشید، آدم خیلی از چیزها را اعتقاد دارد ولی ایمان ندارد!
۶- به امام زمان علیه السلام اعتقاد داریم ولی ایمان نداریم
در عرفات بودیم، همه نشستهاند دعا میخوانند، به امام زمان ارواحنافداه سلام میكنند، من یك دفعه یك چیزی در فكرم رسید، آخر در این بیابان محدود كه اول و آخرش دیده میشود، امام زمان ارواحنافداه باشد و من اینجا راحت نشسته باشم؟! اینها چرا راحت نشستهاند؟ یك شخص آمریكایی آمده بود در مشهد در كانون بحث و انتقاد ما؛ این مسلمان شد، ما رسیدیم اعتقادات را كه میگفتیم به نام مقدس حضرت ولیعصر ارواحنافداه رسیدیم و توضیح دادیم، گفت: یك همچنین شخصی هست؟ گفتم: بله، گفت: كو؟ گفتم در همین كره زمین هستند دیگر! پس شماها چرا اینجا نشستهاید؟ پس چرا بیكار هستید، چرا نمیروید بگردید دنبال ایشان؛ ایشان را پیدا كنید؟ خود او شب تا صبح، -یك دهی بود به نام سیدآباد ما آنجا مدرسه علمیه درست كرده بودیم، او را با خودمان برده بودیم آن شب،- دیدم ناآرام است، تا صبح گریه میكرد، كه من چطور خدمت امام زمان ارواحنافداه برسم،
۷- صراط مستقیم ایمان به حقایق است
خب صراط مستقیم چه هست؟ این ایمان است، ایمان باید داشته باشیم، ایمان به آخرت، لذا «منْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ»(بقره/۶۲) بقیهاش درست میشود، یكی خدا، یكی آخرت: مبدأ و معاد.
با خودتان كار كنید. به خودتان تلقین كنید، شبها میخوابید هنوز خوابتان نمیبرد، در فكر بعضی از چیزها و چك و سفته و این حرفها نباشید، با خودتان فكر كنید كه من همیشه هستم، الان جناب عزرائیل بیاید عین آن مادر مهربان است، تشریف بیاورد، این پیراهن بوناك من را كه تا عرق میكنم بوی بد میدهم، این را عوض كند؛ این صورت چرك و چروك من را از من بگیرد، این لباس مال -از خودم میگویم- شصت هفتاد سال قبل و شماها اكثرتان سنتان كمتر است، این لباس بیست ساله، این لباسی كه سی سال در تنت است این را عوض كند و شما را ببرد در جایی كه ائمهی اطهار نشستهاند، اینها را فكر بكنید تا جا بیفتد، فكر نكرده جا نمیافتد، فكر كنید...
خوب شهداء را ببینید: «عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ»؛ شیرفهمتر از این دیگر نمیشود كرد! «لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا»، اینها مرده نیستند، «بَلْ أَحْیاءٌ» خوب؛ مرده نیستند! تمام شد؟ قبول كردیم؟ نه،«بَلْ أَحْیاءٌ»، خوب اینها چطور زنده هستند؟ «عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ، فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، آنقدر هم خوشحال، سرحال كه خدا از فضلش به آنها عنایت كرده، فلانی را میگویی، شهید شد، اِ! بله. خیلی پسر خوبی بود! خوب پسر خوبی بود كه شهید شد كه خدا برد او را پیش خودش، والاّ پسرهای بد چرا شهید نمیشوند، این از شهداء.
۸- آیه «ومن یطع الله و رسوله»
آیهای كه همین امروز تلاوت شد، من توجه نداشتم كه این آیه امروز تلاوت شد، «وَ مَنْ یطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»، شما حالا اطاعت را شروع كردید، -چرا این جا من برداشتم این بود كه شروع كردید، نگفتم تزكیهی نفس كردید، به كمال رسیدید، به جهت اینكه آنهایی كه به كمال رسیدهاند، آنها جزء صدیقین و صالحین هستند، كه تو با آنها رفیق میشوی خودت نیستی و آنها با تو رفق و مدارا میكنند، یعنی این نواقص تو را ندیده میگیرند،«وَ مَنْ یطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» از اول مرحلهی یقظه ما مینویسیم و هر كس از دوستانی كه مرحله میدهند بنویسند، ترك گناه و انجام واجبات، این كار واضح است، ترك گناه و انجام واجبات باید انجام داد، میشود «یُطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»؛ حالا با ناراحتی «یُطِعْ اللَّهَ وَ رسُولَهُ» یا با خوشی یا با استقبال، یا با محبت هر چه میخواهد باشد! تا این مرحلهاش هر چه میخواهد باشد، شما یك زن بسیار زیبایی از دور دارد میآید بد حجاب یا بیحجاب، چشمت افتاد؛ با فشار چشمت را انداختی پایین، مطیع خدا شدی، مطیع خدا شدی، برایت ارزش ندارد كه برای ابد، برای ابد ها! ابد كه میگویند یعنی با خدا هستید همیشه، خدا همیشه هست دیگر، نمیشود بگوییم تا خدا خدایی میكند، نه! تا ندارد، تو هم هستی، چشم خود را بینداز پایین، نگو من از صراط مستقیم؛ حالا یك قدری نگاهش كنیم؛ بعد استغفار میكنیم.
اول ظهر شد نشستهای با رفیقت صحبت میكنی به خدا قسم رفیقهای شماها بدشان نمیآید؛ این شیطان را از خودتان دور كنید، تا گفتند: «حی علی الصلوة» بلند شو. آقا داریم حالا صحبت میكنیم! ببخشید خدا... -همین طور، بگویید اگر میخواهید رفیق ما باشید بگویید- بگویید: خدا میگوید بشتاب برای نماز، من دیگر ببخشید بعد صحبت میكنم، برو بابا! تو دیگر كه هستی؟ همین! همین كه میبینی هستیم! چه اشكال دارد؟ چه اشكال دارد ما اینی كه هستیم و نشان میدهیم باشیم، لباس كار داری، فوراً بِكن، پاك است با همان، در مغازه هستی، در مغازه. «حی علی الصلوة»، چقدر خوب است این طوری بشوید، بیاییم واقعاً این طوری بشویم، میارزد ها! یك روزی میشود پشیمان میشویم، میگویند: تو آنجا یادت هست دیر نماز را بستی، دیر به طرف نماز رفتی، حالا هم یك خرده یك قدری آنجا گوشهی محشر صبر كن نوبت تو میشود! یك لحظات سختی میگذرد حتی برای بهشتیها. كه میگویند: خدایا! ما را از محشر نجات بده «وَ لَوْ اِلَی النَّارِ»(تفسير عياشی/۲-۳۱۰) ما را بفرست در جهنم تكلیفمان روشن بشود! اطاعت خدا و پیغمبر.
شروع كرده دو روز است آقا یقظه گرفته و جداً مشغول شده، من اكثر دوستان را اینطوری میشناسم، تا دیروز نمازش را اول وقت نمیخواند از امروز میخواند، تا دیروز معصیت میكرد، حالا دیگر نمیكند، تا دیروز احكام خود را خوب عمل نمیكرد حالا مطیع خدا و رسول است.
۹- دفترچه حساب سال داشته باشید
یك دفتری همهی شما باید داشته باشید، یك دفتری بروید پیدا بكنید دفتر مستقل برای سال خمسیتان. این حكم را به شما بگویم، چون متأسفانه بعضیها مراحلی را هم از مراحل تزكیهی نفس گذراندهاند، هنوز میگویند ما حساب سال نداریم و یا اگر هم داریم نمیدانیم چه شده؟ الان دارم به شما عرض میكنم، یك دفتر مختص این، ممكن است یك وقتی هم از شما بخواهم، "بسم الله الرحمن الرحیم" خودتان مینویسید، حمد و ثنای الهی را پشت آن مینویسید، نمیخواهید آقای نعمتی با اینكه خیلی كار دارند برای شما مینویسند، یا آقای معلم برای مشهدیها- اینجا تشریف دارند- یا سایر دوستان حالا یكی یكی بخواهم اسم ببرم، اصل موضوع، الحمدلله نعمت ما فراوان، مینویسید روز تولد شما، آن روز اول تكلیف شما هم هست و همان روز را باید سال قرار بدهید، اگر قاطی شده و نمیدانید كی متولد شدهاید- آخر قدیمها شناسنامه نبود نمیدانستند ولی حالا دیگر الحمدلله ساعت آن را هم تعیین میكنند- آن ساعت و روز، روز سالتان باشد و هر سال آن روز، شما حساب سال خود را میكنید اگر دارایی شما- البته دیگر مسائل مختلف آن را انشاءالله در رسالهها میخوانید- اگر آنچه كه خمس به آن تعلق میگیرد مساوی بود با بدهی شما، خمس ندهید. كمتر بود باز هم ندهید، بیشتر بود همان بیشتریاش را خمس بدهید. تمام شد. نكند یك نفر در شما پیدا بشود -هر جوانی كه سن پانزده سال او تمام شده در پسرها و دخترها هم هر كدامی كه نُه سالشان تمام شده من از آنها میطلبم، یكجوری هم میطلبم كه نتوانند یك ساعت قبل آن، این كار را بكند! این كار را حتماً انجام بدهید. دفتر؛ -بابام دفتر دارد من هم از همان.. نه!- هر كسی تكلیف خودش. یك دفتر مستقل، زن و شوهر دو تا دفتر؛ پسرها دفترهای مختلف؛ دخترها هم دفترهای مختلف. من الان از شما نمیپرسم چون خیلیها را میدانم اینطوری نیستند ولی از همین فردا دیگر باید انشاءالله اینها را داشته باشید. یك دفتر كوچك خریدن از بازار كه خرجی ندارد! پول نداشتید دفتر بخرید بیایید من پول آن را به شما میدهم؛ واقعاً میدهم! این قدر این جریان جدی است. اطاعت خدا است، هر كس هم بگوید: خمس را آخوندها درست كردند كافر است؛ چرا؟ به جهت اینكه آیه شریفه است: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ مَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ»، هر چیزی از چیزی به دستتان آمد، هر فایدهای كه از چیزی به دستتان آمد، «فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ» -كلمه خمس آمده در قرآن- «وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیتَامَى وَ الْمَسَاكِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ كُنتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ»(انفال/۴۱) اگر ایمان به خدا دارید، اگر ایمان به خدا هم ندارید كه خداحافظ! چه كار دارید كه در این مجلس حاضر بشوید؟! میگویم هر كس این حرف را هم بزند كه منكر آیهی شریفهی قرآن بشود و شیعه هم باشد كافر است. خیلی حواستان جمع باشد.
۱۰- امتیاز کسانیکه اطاعت خدا و رسول را کنند
اگر كسی اطاعت خدا و پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را كرد، چون آنچه كه به درد ما الان میخورد همینها است، «فَأُوْلَئِكَ» اینها، اینهایی كه تازه شروع كردند، شما امروز دفتر خمس درست كردید، نمازتان را اول وقت خواندید، دروغ دیگر نمیگوید، غیبت دیگر نمیكنید، مال مردم را زود به خودشان رد میكنی، كسی را اذیت نمیكنی، كسی را آزار نمیدهی، دیگر اسم تو یك آدم حسابی را گذاشتهاند؛ مطیع خدا و مطیع پیغمبر خدا و مطیع ائمه علیهمالسلام، این الان مُرد. تصادف كرد مُرد: - خدا رحمت كند فرزند عزیزمان جناب آقای بختیاری، جوان، همین جلسات را هم میآمد، تصادف كرد، با موتور تصادف كرد، من نمیخواهم داغ ایشان را دو مرتبه تازه كنم، ولی ایشان یك روزی وقتی جریان را به من گفتند، دیدم ایشان من را دارند دلداری میدهند، خدا چه میسازد. تصادف كرد، جوان بود، خب یك لحظه شاید بیشتر طول نكشید، من نمیدانستم كه ایشان فوت كرده، یك لباس بسیار فاخری پوشاندن او را، بردند او را به عالَم بالا. چرا نبرند؟ بله. «وَ مَنْ یطِعْ اللَّهَ وَ رَسُولَه فَأُوْلَئِكَ» اینها، ببینید میارزد بكنید، نمیارزد نكنید من نمیخواهم انجام بدهید. «فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ» به اینها خودشان هنوز خدا نعمت نداده ولی به آنها نعمت داده، «مِنْ النَّبِیینَ»، پیغمبران، شما با پیغمبران خواهید بود از همین الان ها! «أُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ» اول میگوید: خدا نعمت به آنها داده، «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» راه كسانی كه به آنها نعمت دادی.
ببینید صراط مستقیم این است، تو نبودی، تا حالا هم نبودی، دو روز است تازه یقظهای و تصمیم داری جدی باشی، اینی كه من میگویم: آقایان! جدی باشید، همهاش برای همین است، «مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنْ النَّبِیینَ» اول پیغمبران، یكصد و بیست و چهار هزار پیغمبر میبینی بین اینها واقع شدی همه سلام آقا، سلام علیكم، احوالپرسی، خوش آمدید، از همه بالاتر، «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»(يس/۵۸) خدا هم سلام فرستاده، همهی انبیاء، حضرت ابراهیم، اِ! حضرت ابراهیم ایشانند؟ حضرت عیسی، حضرت موسی، از همه مهمتر كه همهی انبیاء تعظیم میكنند رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله، به به! چه رفیقهای خوبی، «الصِّدِّیقِینَ» آنهایی كه از اول عمر تا آخر عمر با صداقت تمام مراحل تزكیهی نفس را گذراندهاند و به كمالات هم خودشان را رساندهاند، اِ! شماها هم اینجا هستید؟ بله «وَ الشُّهَدَاءِ»، شهداء را آورده این وسط، همان شهدایی كه «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ». «وَ الصَّالِحِینَ»، كسانی كه كارهای خوب انجام دادند، چه کار کردند؟ مساجد ساختند، مدارس ساختند، مردم را تربیت كردند، مردم را به خدا دعوت كردند، غیر از انبیاء، انبیاء خوب برنامهشان همین بود، این صالحین شامل ائمه اطهار علیهمالسلام هم میشود، این صدیقین شامل ائمه اطهار علیهمالسلام هم میشود، «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(توبه/۱۱۹)
اینها خوب رفیقهایی هستند، یا این رفیقهای دنیای شما؟ كه میگوید: بیا برویم حالا نماز دیر نمیشود! كدام یكی؟! خودتان بگویید، این اختیار با شما، این صراط مستقیم، این هم صراط كج، این هم صراط راست!
پس انشاءالله كوشش كنید دقیقاً هر چه را كه نمیدانید بدانید، در مرحلهی اول، رسالهی مرجع تقلیدتان را یا بردارید، یا اگر عمل به احتیاط میكنید یك چیزی نوشته شده، آنهایی كه در مرحله صراط مستقیم میرسند و رسیدهاند آن را بگیرند و عمل به احتیاط بكنند، دوستان زحمت كشیدهاند، جمع آوری كردهاند، و كارهایتان را بدانید، بدانید آقا احكام شما چه هست؟
من فلان فرمول فیزیكی را بلدم، فلان فرمول ریاضی را بلدم، چه بلدم، بارك الله! خوب است بلد باشی، ولی آنی كه آن زندگی ابدی میخواهد، شما مُردید و بعد رفتید آسمان چهارم، آنجا اگر هواپیما ساز هم باشید، هواپیمای تو بدرد آنجا نمیخورد، تو را به كرهی زمین نمیآورد، با سفینهی فضانورد چطور، باز هم نه! تا ماه حالا به زور رفتند، دیگر هم نرفتند! آن بدرد تو نمیخورد،
چه بدرد تو میخورد؟ «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیلًا مِنْ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَكْنَا حَوْلَهُ»(اسراء/۱) آن خدایی كه پاك است، آن بدرد تو میخورد، فكر نكنید خدا حضرت رسول اكرم صلیاللهوعلیهوآله را به معراج برد و تمام آسمانها را به او نشان داد؛ میخواست مثلاً به پیغمبر یك چیزی را كه نمیداند نشان بدهد، نه تنها این نبود. میخواست به ما بفهماند كه «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ» ای معشر جن و الانس! «إِنْ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ»(رحمن/۳۳) با سلطه، با روح بزرگ، با روح پاك میتوانید به طرف آسمانها بروید، «إِلَّا بِسُلْطَانٍ»، دقت كردید؟ شما میتوانید بروید، كجا؟ آسمانها، من كه از این پله میآیم بالا نفسم میگیرد چطور میتوانم بروم به آسمان؟ خوب برای اینكه سُلطه نداری، " إِلَّا بِسُلْطَانٍ "، پیغمبراكرم صلیاللهعلیهوآله را هم در بُراق گذاشتند كه بُراق از برق است- حالا براق معنوی بود، مادی بود، نمیدانم- بیاییم واقعاً درست بشویم، خیلی انسان دلش میخواهد كه به اینجا برسد.
در آسمان چهارم شما فكر نكنید آنجا محبوس میشوید، آنجا هم یك كرهای است مثل این كره! نه؛ همه جا میتوانید بروید، رفت و آمد میكنند، به تمامِ آنچه كه خدا خلق كرده میتوانید شما مسافرت كنید، اینطوری است. اگر انشاءالله جزء مربیهای دیگران باشید، روح شما، روح معین باشد و بتوانید تربیت كنید كه اصلاً دائماً باید رفت و آمد بكنید، كرهی زمین كه یك كرهی كوچكی است، به جاهای دیگر میروید.
«وَ عَلَی الْأَعْرَافِ رِجَالٌ»- آیه قرآن در سورهی اعراف- اعراف همین ارتفاع آسمان چهارم است، یك مردانی هستند كه اینها نگاه میكنند در قیامت، در كره زمین، میبینند رفیق ایشان كه با آنها رفیق بوده گرفتاری دارد، فوراً میپرند میآیند گرفتاری او را رفع میكنند، او را بر میدارند میبرند، «یعْرِفُونَ كُلاً بِسِیمَاهُمْ»(اعراف/۴۷) همه را میشناسند، نمیتوانم زیاد در این موضوع صحبت كنم، یعنی برنامه به هم میخورد.
اگر در صراط مستقیم باشیم و راه را طی كنیم، هر كس هم بیشتر راه را طی كند خوشحالتر باشد، نگویید خوب ما كه روز دوم یقظه برایمان بس است، با آنها هستیم، میگوییم نه، اگر در دنیا زنده ماندی باید كار كنی، ده روز رها كنی...
من بعضیها را میبینم میگویم چند وقت است در این مرحله توبه هستی؟
-میگوید: دو سال است!
-دو سال! ما حداكثرش را گفتیم چهل روز، تو دو سال در مرحله توبهای؟
-بله! استادمان چنین گفته!.. یک شخصی چنان گفته! منتظریم بیایند...
-یك كسی به من میگفت: مننتظر بودیم آقای فلان بیاید اصفهان! بله..
-آقا جان! یك قدری به فكر باشید، پشت كار را بگیرید، تو اگر مشغول كار بودی، سوار ماشین شدی محبوبت مثلاً مشهد است و شما سوار ماشین شدی، با سرعت هم داری میروی، ماشین تو اگر خراب شد، پرت شد، او فوراً خودش را به شما میرساند، نه اینكه شما ماشین خود را پرت كنی یا ول كنی یا در پاركینگ آن را پارك كنی، بعد بگویی او بیاید! او نمیآید، خدا متكبر است؛ این را بدانید، كبریائیت پروردگار ایجاب نمیكند كه دنبال تو بیشتر از این بدود، بیشتر از این با تو حرف بزند، بیشتر از این تو را داخل آدمها بداند، مگر از اولیای خدا باشی، خدا چه كار كند؟ برایت قصه گفته، مَثل زده، یكصد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاده، دوازده معصوم را برای شما فرستاده. معصوم آخری؛ كه میبیند شماها حالا شاید یك قدری بزرگتر بشوید، عقلتان به جا بیاید او را بپذیرید، گفته حالا شما این كنار باشید در بیابانها باشید، غایب باشید تا بعد ببینیم چه میشود، چه كار كند خدا؟ خدا بیاید ما را بر دارد همین طوری ما را در بهشت بگذارد، تا معلوم نشود كدام یكی از ما شرّ هستیم، كدام یكی از ما خیر هستیم، كدام یكی از مان بد هستیم، كدام یكی از ما خوب هستیم. نه خدا این كار را نمیكند!
احكام خود را بلد باشید، دستورات دین خود را بدانید، " اعتقادات " عجیب است ما یك دوره اعتقادات گفتیم الان هم نوارهای آن هست، هنوز هم میتوانند باز گوش بدهند، یك عده هنوز حالا در آن اول قبول نشدند؛ بعد اعتقادات را حالا مینویسند، میبینیم یك چیزهای دیگری مینویسند!
این تخته سیاه را دیدهاید، به بچه میگویند برو تخته سیاه را پاك كن یك مطلب دیگری امروز میخواهیم بنویسیم. این میرود نصف آن را پاك میكند، نصف آن هست، بعد شما اگر چیزی در آن نوشتی این گوشهی آن فحش نوشته، این گوشهی آن چه نوشته، این گوشهی آن چه نوشته، یك چیزی در آمده، این آقایان در امتحانات عقاید یك همچنین چیزی! یك كلمه از متصوفه نقل كرده، یك كلمه از ما و یك كلمه از بهائیها! یك چیزی! كه من تعجب میكنم. بابا! این نوار را بردار گوش بده بعد بنویس! ما كه بالای سر تو نایستادهایم كه تو تقلب نكنی، عجیب است! نظم در امور، شناخت احكام، عمل نمودن به احكام، اینها مطالبی بود كه امروز میخواست عرض كنم.
و انشاءالله مراحل بعد را از هفتههای آینده عرض میكنم، به شرط آنكه امتحان صراط مستقیمتان را خوب بدهید. شاید ورقهایی -حالا این هفتهی آینده باشد، هفتهی بعد باشد- در موضوع صراط مستقیم برای شما میدهیم درست كنند، چاپ كنند، بدهند به شما، و امتحان صراط مستقیمتان را خوب دادید، امتحانِ راهنمایی و رانندگی، یك افسر هم یك چند وقتی مینشانیم پهلوی شما، میبینیم داخل شهری شما چطور است؟ داخل جادهایتان چطور است... داخل جادهایتان را باید بلد باشید، داخل شهری زیاد حالا مسألهای نیست! شما انشاءالله كسی را زیر نمیگیرید، اگر مطیع خدا و رسولش باشید، از ورود ممنوع وارد نمیشوید، دست چپ، دست راست اینها را رعایت میكنید، علائم را رعایت میكنید، یك قدری دست فرمان شما هم باید خوب بشود كه اگر روی صد و ده كیلومتر در اتوبان خواستید بروید یك وقتی سُر نخورید، این هم باید خوب باشد، افسرهایی ما پهلویتان گذشتهایم، حالا نمیخواهم بگویم چه كسانی و چطور، كه اینها شما را آزمایش میكنند،
اول خدا گذاشته، روی شانه میخواهی حساب بكن، كنار خود میخواهی حساب بكن، " مَا یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ " یك ذره تو خودت متوجه نیستی كه این دستت را پیچاندی! این فرمان را پیچاندی! ولی او میفهمد، «مَا یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»(ق/۱۸) «إِذْ یتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنْ الْیمِینِ وَعَنْ الشِّمَالِ قَعِیدٌ»(ق/۱۷) یكی از اولیاء خدا -خدا رحمتش كند- در نماز شب سورهی ق را میخواند، وقتی به اینجا میرسید آن چنان گریه میكرد، خدا دو عدد موكل بر ما گذاشته، خودش هم دارد نگاه میكند، چهارده معصوم علیهمالسلام هم دارند نگاه میكنند، این حداقل آن است، اینها مسلم است. ما در عین حال اینقدر خلاف میكنیم! خدای تعالی هم خلافها را فقط به ملك میگوید: بنویس، این بعد به حسابش میرسیم.
انشاءالله در صراط مستقیم كوشش بكنید همان طوری كه عرض كردم همه، آنهایی كه هنوز در مراحل پایین هستند آنها این را تمرین كنند، آنهایی كه در مراحل بالا هستند تكمیل كنند، و همه باید انشاءالله مرحله صراط مستقیم را امتحان بدهند، همین طور، مثل استقامت خود به خودتان نمره میدهید، آنهایی كه حالا مرحله ایشان پایینتر است امتحان هم نمیخواهیم تا بعد ببینیم. ان شاء الله
۱۱- باید انسان فكرش هم در صراط مستقیم باشد
یك جمله هم دربارهی باز صراط مستقیم كم گفتم. ببینید -صراط مستقیم- انسان باید فكرش هم در صراط مستقیم باشد، فكرش، اعتقاداتش، اعمالش، ما اكثراً فكرمان در صراط مستقیم نیست، چطور؟
غیبت كردن بدتر است یا زنا؟ چه كسی است كه جواب من را بدهد؟ همهشما میتوانید جواب بدهید، غیبت،غیبت، غیبت! اگر زنا كردی بیشتر ناراحت میشوی یا اگر غیبت كردی؟ زنا، زنا، زنا! با یك فردی كه دائماً زنا میكند بدتر برخورد میكنی یا با كسی كه دائماً غیبت میكند؟ كدام یكیشان؟ ببینید اینها جوابهایش خیلی واضح است، هر وقت آن طور شدید كه با غیبت همان بدتری كه میگوید:«أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»(وسائلالشيعه/۱۲-۲۸۰) همان طور، هم در فكر خود، هم در عمل خود، هم در برخورد خود، پیدا شد، در صراط مستقیم هستی، والاّ نیستی.
دیگر، هر چه را خدا حرام كرده، حرام میدانی، هر چه خدا حلال كرده، حلال بدان؛ بعضی چیزها را نمیتوانم اسم ببرم، والاّ همه همین را مدرك قرار میدهند و گاهی اشتباه میكنند، مخصوصاً چیزهایی كه زنها روی آن حساس هستند، زمان ما این طوری شده، شما همهتان؛ هم زنها؛ الان فهمیدند من چه میگویم! هم مردها! من هم نگفتم، هر كه هم از قول من نقل بكند من راضی از او نیستم، ولی فهمیدند، كدام یكیمان در صراط مستقیم هستیم؟! چرا یك چندتایی من در مشهد بودم یك وقتی دیدم، آخر یعنی چه؟ چه میخواهیم بگوییم؟
اگر یك پسری خواست خودش را از گناه نگه بدارد، به تو پدر گفت كه مرا باید داماد كنی، تو گفتی كه تو هنوز دانشگاهت، یا فلان كارت، یا پول نداری، یا چه نداری بعد باید صبر بكنی و این به حرام افتاد، گناه آن به گردن توست، به گردن تو پدر است، اِ! آخر از كجا میخواهد این زن خود را نان بدهد؟ به تو چه! اِ! یعنی چه به من چه؟! برای اینكه خدا فرموده! «إِنْ یكُونُوا فُقَرَاءَ یغْنِهِمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»(نور/ ۳۲) خدا دروغ میگوید؟ اگر من كه پولدارم آمدم به شما گفتم: آقا! پسرت را داماد كن اگر مشكلی داشت من حل میكنم، چقدر راحت میشوی. یا تو خدا را قبول نداری، یا تو خدا را غنی نمیدانی، یا قرآن را دروغ میدانی، كدام یكی؟
به توی مادر اگر گفتند: دختر تو دم بخت است، عروس كن و حتی خواستگار هم برای او آمده، تو میگویی این آقا چكاره است؟ به تو چه چكاره است؟ مؤمنِ است؛ مسلمان است، خوب است دیگر. آقا این الان میخواهد زنش را كجا ببرد؟ به تو چه! من به همین صراحت میگویم به تو چه! چرا؟ به خاطر اینكه معتقد به قرآن هستم، تو هم بگو به تو چه، ببین خدا درست میكند یا نمیكند، این حرفها حالا بازار ندارد ولی من میگویم چون خدا گفته. آقا دختر من را بر میدارد خانهی اجاره نشینی... خدا اگر راضی شد اجاره نشین باشد، تو هم راضی باش! اگر خدا راضی نشد تو هم راضی نباش! یك خرده خدا را آزمایش كن! تا دخترت خودش نرود در دانشگاه برای خودش شوهر پیدا نكند، تو راضی نمیشوی، دختر من الحمدللّه تحصیل كرده است، یك شوهر هم در دانشگاه پیدا كرده خیلی پسر خوبی است، اول میگوید -به خود من زیاد گفتهاند- خیلی پسر خوبی است، متدین، چه، فلان، بیاورید ببینم او را، میبینم ریش خود را كه از ته تراشیدهاست! آقا نماز میخوانی؟ بله گاهی نماز میخوانم، خیلی خب! این هم گاهی نماز میخواند و پس چه میخواهید دیگر! این شسته و رفته! قشنگ خوب! میدهند دختر را، سر چند روز، خدا میداند مكرر برخورد كردم به طلاق كشیده، این همه طلاق زیاد شده برای چه هست؟ برای رعایت نكردن همین مسائل است. مهر، اگر گفتید مهر را زیاد كنیم، مَهر هر چه میخواهد باشد، حتی در قرآن هست كه اگر یك پوست گاوی را -این برای شما مدرك نشود- یك پوست گاوی را پر از طلا كردید و مهر زن كردید اشكالی ندارد، حتی نمیتوانید آن را كم هم كنید! اما به شرطی كه داماد داشته باشد، من گفتم: تو این هزار و پانصد سكه را داری بدهی؟ گفت: من تا آخر عمرم همین كاری را هم كه دارم میكنم در بیاورم و فقط همین جا جمع بكنم نمیتوانم بدهم، گفتم: پس تو چطور زیر بار یك چنین تعهدی میروی؟ حالا فرض كنید در ذمهات، چهارده سكه، من همان آدم را وادار كردم چهارده سكه، گفت: چهارده سكه را هم ندارم. گفتم: آن را از من قرض بگیر، دادی دادی، ندادی من صرفنظر میكنم، این آسان است، به تو قرض میدهم كار تو راه بیفتد- حالا البته به كس دیگری قرض نمیدهم؛ آنجا خواستم مسأله را حلش كنم- خیلی راحت. آقا قوم و خویشها را چه كار كنیم با سر و تن برهنه میآیند در این مجلس! دعوتشان نكن، عروسی است! فقط یك عده مؤمنین را شما دعوت كن، یك غذایی به آنها بده، همین. این كه عروسی نشد، خوب نشود، تو كه از اولش هم راضی نبودی خوب نشود، پسر به یك نوایی برسد، دختر به یك نوایی برسد، به خدا قسم خیلی كج میرویم، من نمیخواهم كجرویهایمان را در مسائل مختلف كه بر خلاف قرآن عمل میكنیم من بگویم چون شامل همهمان میشود، پس این مسأله را هم رعایت كنید؛ هر چه خدا گفته به همان شدت باید بپذیرید و هر چه را خدا سهل كرده سهل بدانید، بعضی جاها افراطی میشویم، بعضی جاها تفریطی میشویم.«إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ أَنْ یؤْخَذَ بِرُخَصِهِ كَمَا یحِبُّ أَنْ یؤْخَذَ بِعَزَائِمِهِ»(وسائلالشيعه/۱-۱۰۷) خدا همانطوری كه دوست دارد كه آنچه را كه گفته حتماً بكن، این طوری بكن، این طور باش،«الْغِیبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»، تو هم همین طور بدانی، و هر چه را مرخصت كرده، گفته نه راحت باش، تو هم راحت باش، غذا خوب بخور، خانهی خوب داشته باش، زندگی خوب داشته باش، تجارت خوب داشته باش، اما از حلال، خیلی هم آسان، امیدواریم خدایتعالی همهی ما را در صراط مستقیم قرار بدهد.
ایام میلاد مسعود حضرت رسولاكرم صلیاللهعلیهوآله و اساساً ربیع الاول را " ربیع المولود " اسمگذاری كردهاند؛ یعنی ماه تولد حضرت رسولاكرم صلیاللهعلیهوآله و بهترین الگو است برای كسانی كه در صراط مستقیم حركت میكنند، وجود مقدس رسولاكرم صلیاللهعلیهوآله، ماه شادی است، ماه خوشی است، یعنی همیشه خدا دوست دارد بندگانش خوش باشند، همیشه خرم باشند، «أَلا ان اولیاء الله لاخَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»(آلعمران/۱۷۰) اول خوشی، خوش باشید،
۱۲- معنای خوش بودن
وقتی میگویند خوش باشید نمیگویند بروید در پارك برقصید، خوشی غیر از اینها است. وصل به خدا كه بشوی -خدا میداند- در یك لذتی از زندگی، ولو در بدترین وضع مالی و جانی باشی هستی، خوش باشید، این چند روز دنیا حالا «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ» (نهجالبلاغه/۳۴۸) ولی از لحظهی مردن اولیاء خدا «وَ لَا هُمْ یحْزَنُونَ» بعداً محزون هم نمیشوند، محزون نمیشوند، خدا نمیگذارد محزون بشوند، مكرر هم در قرآن این كلمه گفته شده، «وَ لَا هُمْ یحْزَنُونَ» قیامت گریه ندارد، عالَم برزخ گریه ندارد، برای مؤمنین، برای اولیاء خدا دیگر معلوم است، بهشت گریه ندارد.
این دنیا است كه گاهی انسان مجبور میشود گریه كند، گاهی آن چنان مصائب آن هم برای اولیای خدا شدید است كه انسان نمیتواند گریه نكند.
۱۳- مفهوم روضه
ما دیروز با بعضی از دوستان اهل علم و غیر اهل علم صحبت بود كه روضه یعنی چه؟ روضه خوب بیایید خانهی ما روضه! روضه به معنای گریه، یعنی بیایید بنشینیم گریه كنیم، معنای آن این است دیگر، یك آقایی میرود بالای منبر یك مطالبی را از روز عاشورا میخواند و آنقدر هم میخواند تا گریه بكنید، اگر هم گریه نكنید شب باشد چراغها را خاموش میكنند، سنگ میزنند تا خودتان آخ و اوختان بلند بشود! میگویند یك كسی همچنین طرحی ریخته بود! ولی روضه به معنای گریه نیست؛ روضه یعنی باغ؛ «رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّةِ»(كافي/۳-۲۴۲) روضه به معنای بهشت، اینجا گریه میكنید، پس چرا گریه میكنی؟ آن كسی كه اسمگذاری كرده خوب اسمگذاری كرده، یك جایی كه انسان خوشحال شود، سرحال شود، به حال میآید، شما در باغ بروید به حال میآیی، خوشحال میشوید، شعف پیدا میكنید، گوشه و كنار یك مصائبی گفته میشود همان گریه گاهی میشود سبب فرح و خوشحالی شما در یك وقتی میشود كه دارد در روز قیامت اگر یك قطرهی اشكی كه برای خدا برای امام حسین علیهالسلام ریخته باشید، میآورند میگذارند در كفیه ترازو، با تمام اعمال شما سنگینی میكند، چقدر آدم خوشحال میشود؟.. همیشه باید خوش بود، خرم بود، سرحال بود و زندگی خوبی داشت، خدا از همهی شما این را خواسته، كوتاهی نكنید و انشاءالله همهی شما در صراط مستقیم باشید.
نسئلك اللهم و ندعوك باعظم اسمائك و باسمك الاعظم الاعظم الاعظم الحجة بن الحسن یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه، یا اللّه یا رحمن یا رحیم، یا غیاث المستغثین
عجل لولیك الفرج.
عجل لمولانا الفرج.
خدایا! همهی ما را در صراط مستقیم دستمان را به دامن امام زمانمان برسان.
خدایا! همهی ما را در صراط مستقیم به لقای خودت موفق بفرما.
خدایا! ایمان ما را كامل بفرما.
خدایا! ایمان ما را به عالَم آخرت به مبدأ و معاد به آبروی امام زمانمان كامل بفرما.
پروردگارا! دنیا و آخرتمان را اصلاح بفرما.
ما را با اولیاءت محشور بفرما.
خدایا! مریضهای اسلام، مریض منظور، مریضه منظوره الساعه! لباس عافیت بپوشان.
امواتمان، ذویالحقوقمان خدایا به آبروی امام زمانمان غریق رحمت بفرما.
اساتیدمان آنهایی كه به گردن ما حق دارند خدایا! اگر از دار دنیا رفتهاند غریق رحمتشان بفرما.
اگر در دنیا زندهاند زیر سایه امام زمان حفظشان بفرما.
خدایا! به آبروی ولیعصر همهی ما را از بندگان و مطیعان خودت قرارمان بده.
عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما.
و عجل فی فرج مولانا.