درس بیست و چهارم از ۳۶ درس تزکیه نفس
خرداد ۱, ۱۳۸۳درس بیست و ششم از ۳۶ درس تزکیه نفس
خرداد ۱, ۱۳۸۳
درس بیست و پنجم از ۳۶ درس تزکیه نفس
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: مرحله صراط مستقیم
تاریخ:
۰۱ ربیع الثانی ۱۴۲۵ هجری قمری
۰۱ خرداد ۱۳۸۳ هجری شمسی
2004/05/21 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- عمل به صراط مستقیم در زمان ما سختر از زمان غیبت کبری است
۲- در این زمان باید مراقب مدعیان دروغین راه حق باشید
۳- میزان کتاب خدا و روایات است
۴- اجتهاد در اعتقادات، اخلاقیات و احکام لازم است
۵- باید در مسائل به اجتهاد عمل کرد
۶- انحراف خانم های شاغل از صراط مستقیم
۷- اول اجتهاد سپس تقلید
۸- در دوران ما انحرافات بیشتر شده
۹- چگونه متمسک به قرآن و عترت بشویم
۱۰- حد پایین و بالای معرفت امام علیه السلام
۱۱- اجتهاد در احکام و تزکیه نفس
۱۲- عقايد از همه مهمتر است،
۱۳- ظلم وهابیت به قبور اهلبیت
گزارش کوتاه این درس:
استاد معظم در این مجلس پیرامون مساله صراط مستقیم به ایراد سخن پرداختند.
ایشان ابتدا با بیان اینکه زمانه ما به دلیل ارتقائ سواد و فراوانی انحرافات و زیادی مدعیان دروغین راه حق بسیار خطرناک تر از زمان های قبل می باشد، سالکین الی الله را به مراقبت بیشتر و تمسک به قرآن و عترت به عنوان میزان در تشخیص حق از باطل سفارش فرمودند. استاد سپس چگونگی تمسک به قرآن و عترت را بیان و به مساله مهم اجتهاد در این رابطه اشاره و فرمودند که حتما باید یک سالک الی الله در مرحله اول مجتهد و در صورت عذر، از مجتهد مسلم تقلید نماید تا در این زمان پر انحراف از انحرافات در امان بماند.
استاد در پایان با اشاره به مظلومیت اهلبیت و ظلم وهابیت به قبور اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام و مصیبت حضرت زهرا سلام الله علیها مجلس را پایان دادند.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُللهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ عَلَی آلِهِ آل الله لَاسِیمَا عَلَی بَقِیةِاللهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
«اَعُوذُبِاللهِمِنَالشَّیطَانِالرَّجِیمِ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ *صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»(حمد/۷-۶)
موضوعِ بحثِ ما دربارهی مهمترین مراحل سیر و سلوک که در قرآنمجید گاهی به عنوان «صراط» و گاهی به عنوان «سبیل»(انعام/۱۵۳، عنکبوت/۶۹)، و گاهی به عنوان «طریق»(احقاف/۳۰، جن/۱۶) ذکر شده، مطالبی عرض شد. عمدهی مطالب را عرض کردم؛ مهمترین موضوعی که باید انسان به او توجه داشته باشد. مسأله «تمرین و عمل کردن به صراطمستقیم» است.
۱- عمل به صراطمستقیم در زمان ما سختر از زمان غیبت کبری است
صراطمستقیم امروزِ ما که در زمان غیبت و یا ظهور صغری زندگی میکنیم. که به نظر من ظهور صغری سختتر از غیبت کبری است، و زندگی در آن؛ بخصوص از نظر صراطمستقیم؛ سختتر برای سالکالیاللّه از زمانِ غیبت کبری است. چون در این زمان، ادعاهای زیادی که اکثر آن از صراطمستقیم خارج است، با فهم و درکی که رشد کرده و وقتی انسان از راه راست منحرف شد، هر چه سریعتر حرکت کند، بیشتر از حقیقت و از صراط دور میشود و بیشتر به راههای انحرافی کشیده میشود. بشریت در این قرن اخیر بهخصوص از نظر علمی و فکری، رشد زیادی کرده از جهتی آمادهتر برای قبولی عدل و داد شده است. ولی به خاطر آنکه در گذشتهها وقتی یک نفر ادعایی میکرد -حالا چه به عنوان ادعای مهدویت یا قطب یا مرشد یا عالِمی که تزکیهی نفس نکرده و ریاستطلب است- زیاد موجی ایجاد نمیکرد، نهایتاً یک کتاب مینوشت و یک عده مرید اطراف او جمع میشدند -و بسیار انگشت شمار- تا وقتیکه این جریان و این انحراف میخواست اوج پیدا کند -اگر به موانعی برخورد نمیکرد- سالها طول میکشید، امّا امروز به خاطر همان رشد روحی و همان پیدایش علم و دانش و به خاطر اینکه همه باسواد شدهاند و به خاطر اینکه مردم یعنی طبع انسان اینطور است که اگر با مخالفِ دانشمند روبرو شد؛ طبعاً فکرش باید با او تطبیق کند، همانطوری که سابقاً که میخواست انسان مسافرت بکند با حیوانات و یا پیاده حرکت میکرد، ماهها طول میکشید تا به یک مقصد دوری برسد؛ ولی امروز با یک ساعت پرواز به وسیله هواپیما به مقصد میرسد؛ همانطور افراد انحرافی، کسانی که منحرف بودند در آن زمان به طول میانجامید تا به مقصد شومشان برسند، ولی امروز با سرعت به مقصد شومشان میرسند.
۲- در این زمان باید مراقب مدعیان دروغین راه حق باشید
بنابراین یک سالکالیاللّه امروز باید بیشتر از همیشه حواسش جمع باشد. چه بسا افرادی که در بین مردم با یک ظاهرالصلاحی عجیبی زندگی میکنند اینها با یک رموز خاصی، با شیطنت عجیبی، با استدلالاتی که طرف میپسندد و اسم عقل را هم که عوض کردهاند به فکر، عقل گفتهاند، آنچنان افراد را در این زمان فریب میدهند که خیلی مشکل است انسان، به طرف، حقایق را بیان کند. لذا یکی از مشکلاتِ این راه همین است که اگر وارد راه راست میخواهید بشوید؛ سابق مثلاً در ترمینالی که ماشینها، هواپیماها یا مثلاً قطار حرکت میکرد یک دفتر بیشتر یا دو دفتر بیشتر انحرافی نبود، حواس جمع کردن خیلی آسان بود، امّا الان شاید صدها دفتر برای انحراف دادن شما از جادّهی مستقیم دین وجود داشته باشد، شما وارد این ترمینال میشوید، حرف که را قبول کنید؟ او میگوید: من تو را به حقیقت میرسانم، این میگوید: من تو را به حقیقت میرسانم، همه این ادعا را دارند، اینجا است که مشکلاتی بوجود میآید که یکی از مشکلات مهمی که -با تجربهی شاید دهها سال- من داشتم به این نتیجه رسیدم که خیلی مشکل است انسان بتواند خودش را کاملاً بسازد و آنچه که حق است به آن برسد. ولی در عین حال، پروردگار متعال یک لطفی به بندگان خوبش دارد، دستشان را میگیرد. اگر اخلاص داشته باشیم، شیطان را از ما دور میکند. راهنماییهای صحیحی برای ما بوسیلهی اولیائش دارد.
۳- میزان کتاب خدا و روایات است
همه ممکن است مدعی این باشند که ما ولیّ خدا هستیم، ما راهنما هستیم، ما تو را به حقیقت میرسانیم، اما آیا میزانی برای این مسأله هست یا خیر؟ میزانی که هم عقل و هم دین و هم اسلام و هم قرآن برای ما بیان کرده یک جمله است، نهایت باید حواس را جمع کرد، آن یک جمله این است: «إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثِّقْلَینِ کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی »(مستدرکالوسائل: ۷/۲۵۴، مستدرکالوسائل: ۱۱/۳۷۲، بحار: ۲/۲۲۵، بحار: ۲۳/۱۰۸)، «کتاب خدا و روایات»، از این دو موضوع خارج نشوید، اگر یک نفر به شما گفت: فلان کار خوب نیست بگویید: از کجا میگویی؟ قرآن و روایات. قرآن و روایات میآیند یک شبههای در اینباره به شما میگویند که در بین طلبهها و حوزه هم معروف است و آن اینکه؛ قرآن ظَنیالدِلاله است و روایات ظَنیالسَند؛ پس ما قطعاً نمیتوانیم به روایات و آیات عمل کنیم.
۴- اجتهاد در اعتقادات ،اخلاقیات و احکام لازم است
در جواب گفته میشود؛ اینجا است که باید مجتهد شد، باید کوشش کرد، باید یک مسلمانِ سالکالیاللّه -لااقل- تمام همّتش را در این قرار بدهد که در احکام خود، در تزکیهنفس خود، در اعتقادات خود مجتهد باشد. محصلین علوم مختلف، اگر این سه علم را ترک کنند و به علوم دیگر وقتشان را صرف کنند؛ مسلّم فعل حرام کرده و منحرف شدهاند، اول واجب و بعد مستحب.
۵- باید در مسایل به اجتهاد عمل کرد
شما آقایان محترم، با شما من میتوانم این حرف را بزنم، شما خانمهای محترمه که قدم در راه تزکیهنفس به صورت ظاهر گذاشتهاید بدانید روز قیامتی هست، خدا شما را مؤاخذه میکند که اگر فرزندان خود را به مدرسه بفرستید و علوم مختلف را یاد بگیرند ولی اعتقادات خود، احکام خود را، تزکیهنفس خود را بلد نباشند، خدایتعالی روز قیامت شما را مؤاخذه میکند، این را بدانید که آنی هم که خدا میخواهد «اجتهاد» در این مسائل است، باید مجتهد بود، باید انسان خودش از قرآن و روایات این مطالب را بدست بیاورد، خدای من شاهد است که من به خاطر همین، این ترجمهی قرآن، برداشت از قرآن، و انشاءالله نوبت بعد بیشتر از این اگر خدا توفیق بدهد انشاءالله با شما کار باید بکنیم. ولی متأسفانه من میبینم خانمی با داشتن چند فرزند کارمند دولت است با این همه جوانهای مرد بیکاری که خدا برایشان کار را قرار داده، فرزندانشان را در خانه ریخته و تربیت نکرده و برای مختصر درآمدی وارد ادارات میشوند.
۶- انحراف خانمهای شاغل از صراطمستقیم
آن مردشان هم که از اول به همین امید این زن را گرفته که نصفی از مخارج خانه را او بدهد و نصفی هم این بدهد، نیمی از مردانگی به عهده زن باشد و این آقای نیممرد هم در زندگی، کاخ بهاصطلاح زندگی را اداره کند! خدا میداند شما تبسم میکنید، من میسوزم از باطن! چرا باید ما مردم مسلمان این طور باشیم؟ از من مهلت میگیرند که:
-دو سال دیگر از خدمت ما در فلان اداره باقی مانده، بازنشست میشویم!
-شوهر تو بیپول است؟!
-نه!
-بچههای تو چهکاره هستند؟
-آنها منحرف هستند! نتوانستیم آنها را تربیت کنیم! این دو سال را شما به ما اجازه بدهید، این سه سال را اجازه بدهید، ما به همان اشتباهات خود عمل کنیم! تا اینکه بازنشست که شدیم صددرصد در اختیار شما هستیم!
-میگوییم حالا شما بروید بازنشست که شدید بیایید! عجیب است! اگر ما، کارهایی بود که مردها نتوانستند، تعدادشان ایجاب نمیکرد که کارها انجام بشود و کارها روی زمین مانده بود! میگفتیم واجب است ای خانم که تو بروی برای اینکه این کار را انجام بدهی! من اگر پزشک داندنپزشک عالی نباشم زنها را کی به آنها برسد؟! ما دوستی داریم در یکی از شهرها -چون ممکن است بشناسید- زن و شوهر هر دوی ایشان دندانپزشک هستند، این زن به من میگوید: مردها میآیند پیش من، زنها میروند پیش مَرد من! بعد هم؛ اگر یک کار ضروری پیدا بشود، یک کار مشکلی پیدا بشود حتی در زایمان زنها، اگر مشکل شد باز مرد باید بیاید کار را انجام بدهد و ضرورت اگر ایجاب کرد اشکالی ندارد که مرد کار زن را بکند.. از خوابغفلت برخیزید! زمانهای سابق اینطور نبود. آقایان! خدا به خاطر اینکه امتیازاتی به زنها عنایت کرده، -فکر نکنید زن پست است، ذلیل است، در خانه باید بنشیند، این حرف غلطی است که پیغمبراکرم قبول ندارد- من حساب کردم میخواهم یک کتاب شاید اگر موفق شدم بنویسم: دوازده امتیاز خدا به زنها داده که به مردها آن دوازده تا را ندادهاست، منتها همهی امتیازات را آنها کنار گذاشتهاند، حمالی و کارهای سنگینی که بدن مرد ایجاب میکند که آن کارها را انجام بدهد، میخواهند انجام بدهند که هیچ کدام ایشان هم موفق نمیشوند.
۷- اول اجتهاد سپس تقلید
«قُوا أَنفُسَکمْ وَ أَهْلِیکمْ نَارًا»(تحریم/۶)، هم خودتان، هم فرزندان خود را از این آتشی که در زمان ظهور صغری و یا در زمان غیبت کبری بوجود آمده نجات بدهید، تا در صراطمستقیم باشید. زنِ مسلمانی که میخواهد تزکیهی نفس کند باید مجتهد در احکام باشد؛ باید مجتهد باشد! اول مجتهد؛ اگر یک وقت نشد، استعداد او اجازه نداد، فهم و درک او اجازه نداد، شوهرداری و فرزندداری او اجازه نداد، تقلید کند.
متأسفانه تقلید هم نمیکنند! یک مکلف یک دوره رساله را باید حفظ باشد و مکلف زن در نُه سالگیاست، شما چند تا بچه سراغ دارید؛ دختر بچه؛ که یک دوره کتاب احکام و مسائل دینیاش را بلد باشد؟ باید در اعتقادات بدون استثناء که جایگزین هم ندارد باید مجتهد باشند. زنهای عالمهی دانشمندی ما -از نظر علوم ظاهری- در جمع خود داریم که اینها حتی معنی بداء را نمیدانند! معنی علمغیب برای خدا را نمیدانند! در این امتحانات ایشان هست! ولی اسامی هنرپیشهها را کاملاً حفظ هستند، فیلمها را کاملاً دیدهاند و برداشتهایی هم از آن دارند، اسامی ورزشکارهای مرد که خوب طبعاً با آن قیافهی لخت وقتیکه در تلویزیون ظاهر میشوند و کشتی میگیرند که بر هر زنی نگاه کردن به آنها حرام است -چون قطعاً به شهوت میافتند- اینها را خوب میشناسند! آقای کی! اما حضرت موسیبنجعفر علیهما السلام امام چندم است؟ نمیدانند. اگر این را بداند، مادر ایشان که بوده؟ فرزند چقدر داشته، اینها هم اسم است دیگر، اینها اسامی ایشان این فرزندان پیغمبر؛ اسامیشان از یک هنرپیشه بیارزشتر است که تو نمیدانی؟! چه کنیم!
۸- در دوران ما انحرافات بیشتر شده
من به همین جهت عرض میکنم؛ مشکلتر شده، زمانِ ما بسیار مشکل است! خودت نخواسته باشی بچهات در تحصیلات علوم جدید قبل از تحصیلات و علوم اسلامی کار بکند؛ اقوامت نمیگذارند! خویشاوندان تو نمیگذارند! من من مردهای متدینی را میشناسم که بعضی چیزهای حرام را نمیدانند که حرام است، بعضی چیزهای حلال را نمیدانند که حلال است! بنابراین در زمان ما راههای انحرافی زیاد شدهاست، کوشش کنید به همین روایتی که پیغمبراکرم در دوران عمر خود فرمود و سفارشاتی که در نزدیک فوت خود و وفات خود فرمود عمل کنید: «إِنِّی تَارِکٌ»، من در میان شما دو چیز بزرگ میگذارم، دو چیز سنگین میگذارم، یکی کتاب خدا است و دیگری عترت من است.
۹- چگونه متمسک به قرآن و عترت بشویم
پیغمبر چطوری در بین ما گذاشته؟ خودش یک مسألهای است! میگذارم یعنی چه؟ یعنی قرآن را چاپ میکنند، میبرند میگذارند روی طاقچهی دیوار و گاهی هم آن را میبوسند! گاهی هم مادر بزرگ چون دیگر امیدی به زندگی ندارد عینک خود را میزند و یک چند آیهای از آن میخواند؟! اما عترت چطور؟! خوب ما که کربلا رفتیم و نجف هم رفتیم و زیارت حضرت علیبنموسیالرضا هم که میرویم و … اگر همین باشد پیغمبراکرم بیخود خودش را این همه زحمت داد که «مَا اُوذِی نَبِی مِثْلُ مَا اُوذِیتُ»(بحار: ۳۹/۵۵، المناقب: ۳/۲۴۷، کشفالغمه: ۲/۵۳۷)، آنقدر من اذیت شدم که هیچ پیغمبری اذیت نشد! اگر همین باشد!.. نه، ما صبح به صبح هم یک زیارت جامعه میخوانیم! این هم نیست.. قرآن هم صبح به صبح خودمان میخوانیم! این هم نیست.. باز این کم است.. پس چکار کنیم؟! روایات را از زبان ائمه باید یاد بگیرید؛ قرآن را از زبان ائمه باید حقایق آن را بفهمید؛ من؛ خدا میداند؛ نمیدانم چهطوری بگویم اگر این کارها را نکنید در صراطمستقیم نمیتوانید واقع بشوید! نمیتوانید! ما خیلی از مقدسین را داریم که اینها قرآن زیاد میخوانند! یکی از فرزندان ائمه علیهمالسلام که بسیار خوب هم هست، «حلیف القرآن»(بحار: ۴۶/۱۸۶-۲۰۹)، اسمش بود! یعنی دائماً قرآن میخواند امامباقر به او فرمود: این کار را نکن! گفت: نمیتوانم!
۱۰- حد پایین و بالای معرفت امام علیه السلام
اوّل قدمی که در راه معرفت امام و نگهداشتن ثقلی از دو ثقل: این است که انسان مطیع امر امام باشد، از حضرت صادق ظاهراً هست: سؤال میکنند که معرفت امام یعنی چه؟ فرمود: این مقدار شما او را بشناسید که او واجب الاطاعه است، هر چه میگوید باید او را اطاعت کنید؛ امامٌ مفترض الطاعه؛ همین اندازه اقلّ آن؛ این درجهی پایین معرفت امام است، درجات بالای آن که باید معتقد به عصمت ائمهی اطهار از جهل و از همهی بدیها و همهی رجسها باشیم! خوب این معرفت را کدام یکی از ما داریم؟! تا جایی که با نفسمان، با خواستمان، با خواستههایمان، کلام امام موافقت کند قبول میکنیم؛ والاّ قبول نمیکنیم. خدایتعالی هم همینطور، قرآن هم همینطور.
۱۱- اجتهاد در احکام و تزکیه نفس
مجتهد باید باشید در احکام در مرحلهی اوّل، چون احکام دایرهاش خیلی وسیع است و ممکن است از بقیهی کارها بمانند؛ فرمود: «مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ»، فقیه بودنش حرفی نیست، باید فقیه باشد؛ امّا صائن نفس باشد، حافظ دین باشد، مخالف هوای نفس خود باشد، بندهی رسمی خدا باشد، «فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوهُ»(وسائلالشیعه: ۲۷/۱۳۱، بحار: ۲/۸۸، احتجاج: ۲/۴۵۸، تفسیرامامالعسکری/۲۹۹)، عوام از او تقلید کنند.
مسألهی تزکیهنفس؛ تزکیهنفس همهی مردم باید بدانند خودشان را چطور باید پاک کنند. از قرآن استفاده میشود؛ کار مهمی نیست، یعنی کار مهمی هست! ولی اگر انسان بداند چه کار میکند و چه فایدهای دارد برایش نباید مهم باشد.. شما: اگر به شما بگویند این زمین مثلاً بتونی را یک متر اگر بکنی به گنجی میرسی که تا زنده هستی خرج میکنی این پول برای تو بس است، شما میآیید میکنید، بابا! تو اهل کلنگ زدن نیستی! اگر بگویم یک کارگر بیاید بکند؛ او میفهمد، خود من نصف شب، وقت و بیوقت این یک متر زمین را به هر جوری باشد میکنم! درست است یا نه؟ اگر زیر این گنج نباشد، یا معتقد نباشم که گنج هست! یک وجب آن را هم نمیتوانم بکنم، نمیکنم! ما ببینیم نسبت به آخرتمان چطوری هستیم؟! بهشت، آن بهشتی که خدا وعده کرده، «وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»(آلعمران/۱۳۳)، آماده شده برای اهل تقوی، به اندازهی آن گنج ارزش ندارد؟ کار گاهی به حساب درآمدش انسان میبیند زحمت ندارد، گاهی هم به حساب درآمدش حساب میکند میبیند کوچک است ولی زحمت دارد، درآمدی ندارد. ما ایمانمان به خدا خیلی کم است، دهها مورد در قرآن خدایتعالی به ما فرموده: همیشه خواهید ماند، همیشه خواهید بود، یا در جهنم همیشه خواهید بود یا در بهشت، ما اگر باورمان بیاید خوب برنامههایمان را تنظیم میکنیم، در احکام مجتهد میشویم، چرا تقلید کنیم که از اشتباه یک آقایی ما هم به اشتباه بیفتیم، حالا اینجا مشکل است؛ بسیار خوب؛ خدایتعالی مهربان است، رحمان است، رحیم است، مشکل نمیگیرد؛ از یک مرجع تقلیدی اینچنینی تقلید کنید، یا عمل به احتیاط کنید.
خوب در تزکیهی نفس چطور؟! یعنی تو باورت میآید با این حسادت خود، با این کبر خود، با این ضعفی که داری، با اینکه بیست دقیقه میخواهی پای قرآن و کلام خدا بنشینی؛ دو زانو خسته میشوی! با این حال، که من گفتم: این آیات را بیست آیهاش کنند، آن را کم کنند، سی آیه را الان به بیست آیه تبدیل کردهایم؛ شاید بعضیها متوجه شده باشند؛ یک مقدار کمتر باشد چون دوستان متأسفانه ضعیف هستند، این پا آن پا میکنند، پایشان درد میآید! با این ضعفها میخواهی تو در بهشت بروی؟! آقا به ما گفتهاند: بهشت جای تنبلها است دیگر! دو تا دسته به بهشت میروند یکی اینکه ابلهها به بهشت میروند، یکی دیگر هم تنبلها، بالای آن هم لابد مینویسند دارالمجانین! «اَکثَرُ اَهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلَهَاءُ»، این روایت درست نیست، اگر باشد برخلاف قرآن است! «فاضربوه علی الجدار»، اکثر اهل جنت ابلهها هستند ولی اکثر اهلجهنم سلاطین هستند و قدرتمندان و شخصیتها و اینها هستند! اگر آقای بوش را بخواهی پیدایش بکنی باید بروی در جهنم! اینها درست نیست! آن زرنگی که از راه انحرافی رفته میرود به جهنم.. آن تنبلی که نه طرف جهنم رفته، نه طرف بهشت، خدا روز قیامت در همان قیامت آنقدر او را در فشار میگذارد، آنقدر بر او فشار میآورد که میگوید: خدایا! من را از اینجا نجات بده «وَ لَوْ اِلَی النَّارِ»(تفسیرعیاشی: ۲/۳۱۰، تفسیرقمی: ۲/۲۱۶)، ولو من را بفرستی به جهنم، از اینجا نجات پیدا کنم..
در بهشت خودت به خودت اجازه میدهی که هیچ یک از صفاترذیله را از خودت از بین نبرده باشی و وارد بهشت بشوی؟ اینجا که باز هم برای تو جهنم است، فکر نکنید جهنم تنها آنجایی است که آتشی و شعلهای باشد، جهنم آنجایی است که صفاترذیلهای در وجود انسان باشد که از باطن آتش میزند بالا و انسان را میسوزاند.
تزکیهی نفس را باید تحقیق کنید، مجتهد باشید، حتی اگر مختصر اشکالی دارید، مختصر اشکالی دارید، مثل حضرت موسی. حضرت موسی پیغمبر بود، اولوالعزم بود، دارای آن همه مقام بود. حالا اینکه روایتی دارد یک خردهای به خودش گفت: کسی بالاتر از من نیست! در حدیث هست: خدا فرمود برو آنجا یک شخصی هست؛ «آتَینَاهُ … مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» از ناحیهی ما دارای علمی هست او را ببین، آمد؛ «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا» یکی از بندگان ما را پیدا کرد. «هَلْ أَتَّبِعُک عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِی مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا»(کهف/۶۵-۶۶)؟ آیا میشود که من تبعیت از تو بکنم؟ که تبعیت با تقلید یک مقدار کمی فرق میکند؛ هم میفهمم و هم تو راهنمای من باش؛ فرمود: که تو چون در حد من نیستی -این را من میگویم- نمیتوانی با من صبر کنی، در راه راست یک راننده با یک ماشین میگوید: من هم با شما میآیم، میگوییم: نه آقا تو نمیتوانی، من روی صدوچهل میروم بدون اینکه کوچکترین فکرم منحرف بشود، همهی علائم و همه چیز را هم رعایت میکنم. اما تو تازه نشستهای پشت فرمان، راننده هستی، اگر بخواهی اینجور تند بیایی میافتی در دره، اگر بخواهی مثلاً فرض کنید که آهسته بروی ما را از راه میاندازی، تو نمیتوانی، گفت: حالا خواهش میکنم ما را ببر، خوب بیا برویم، بفرمایید، رفتند در کشتی نشستند، با اینکه قرار بود حرف نزند، قرار بود صبر بکند! دیگر جریان آن را میدانید، یک روز... -ضمناً یکی از آقایان است نمیدانم، خانمها است؛ چون متأسفانه بعضی از دوستانمان در دفترهای خود اسامیشان را نمینویسند ما دچار مشکل میشویم، این سورهی کهف را برداشته توضیح داده، دربارهی استقامت، خیلی هم خوب است، کتاب بسیار خوبی است، هر چه این طرف آن طرف آن را نگاه کردیم ببینیم این مال چه کسی هست نویسندهاش؛ پیدا نکردیم! شما میشناسید؟ بله خودش را به من معرفی کند چون تذکراتی باید به او داده بشود، خیلی عالی هم نوشته- استقامت خودش خیلی اهمّیت دارد، میروی در بهشت، خیال میکنی پیغمبر آن بالا نشسته مثل خورشید دارد همه جا نور میدهد و هیچ برنامهای هم ندارد، در زمانی که پیغمبراکرم تشریف آورده بودند در این کرهی خاکی ما، در آن بیست و سه سال مردم میگفتند: «مَالهذَا الرَّسُولِ یأْکلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ»(فرقان/۷)، این چطور پیغمبری است که غذا میخورد؟ در بازار راه میرود! آخر پیغمبر که نباید این کارها را بکند، بله، آنجا هم دچار مشکل میشوی، معرفت چون نداری، حقیقت را نمیبینی، با صفاترذیله نمیشود، روایات هم زیاد داریم، نمیشود وارد شد، تزکیهی نفس هم که نکردهای در دنیا، نه از روی اجتهادا و نه بوسیلهی تبعیّت، آنقدر در برزخ، در قیامت، شما را نگه میدارند که تا خودت را درست کنی،
۱۲- عقاید از همه مهمتر است،
مسألهی عقاید؛ یک کلمه ممکن است اشتباه بکنی راه تو عوض بشود، عقاید از همه مهمتر است، آقایان این عقاید را مرتب تکرار کنید، مدام مرور کنید، شاید باور نکنید من اکثر وقتها؛ وقتیکه یک قدری کار من کم میشود، مینشینم عقاید خود را تکرار میکنم: خدایا؛ خدا را هم شاهد میگیرم؛ خدایا! من عقیدهام دربارهی تو این است، این است، دربارهی پیغمبر تو این است، دربارهی ائمه این است، دربارهی قیامت، دربارهی بهشت، جهنم این است... درست است یا نه؟ بعد مینشینم حساب میکنم میبینم که جوری دیگری من نمیفهمم، خدایا! اگر اشتباه کردم تو اشتباه من را رفع کن اگر هم اشتباه نکردهام که خب انشاءالله موفق هستیم. اینطوری باشید، نمیگویم مثل من باشید؛ من هم کوتاهی میکنم، جدّی باشید، این مسألهی عقاید مهم است. هر کسی یک عقیدهای برای خودش دارد، یک صوفی دربارهی راه به سوی خدا گفته: «الطُرق الی اللّه بِعدد رؤس الخَلائق»، این حرف بسیار نادرست است، مگر یک توجیهی داشته باشد، یک توجیهی بکنیم! هر کسی یک راهی برای خدا دارد، آن دزد هم راهی به سوی خدا دارد، آن -خدمت شما- مجتهد هم راهی به سوی خدا دارد، بعضی از، ببخشید بعضی از دانشمندان هم متأسفانه در کتابهای خود مینویسند منتها، حالا میخواهند یکطوری راه را درست کنند! منتها آن راهش دورتر است؛ این راهش نزدیکتر است! غلط است! یک راه بیشتر به سوی خدا نیست و آن راه اهلبیت عصمت و طهارت است، با هزارها دلیل قطعی عقلی. شما نگویید: همینجور ادعا میکنی! نه حاضریم: هزارها، دو هزار، دو هزار دلیل بر امامت ائمهی اطهار -خدا رحمت کند مرحوم علامه حلی در یک کتاب بنام «الفین (۲۰۰۰)» نقل کرده، دو هزارتا- یک مسألهی واضحی است، اهلبیت عصمت، کلمات ایشان، افکار ایشان، اعمال ایشان صراطمستقیم است.
انشاءالله امیدوار هستیم که همهی ما در صراطمستقیم دین قرار بگیریم؛ بخصوص فرزندان خود را مواظب باشیم. وقتیکه بیست سال از سن یک جوان گذشته، حالا مادرش آمده میگوید: این بچّهی من منحرف شده، چکارش کنم؟! تو بیست سال او را منحرف کردهای، من در ظرف یک صحبت میتوانم او را درست کنم؟! و بالأخص دخترها را! اصلاً بلد نیستند خانهداری کنند، شوهرداری کنند! این همه طلاق زیاد شده؛ همهاش به خاطر همین است که اینها وقتی وارد خانه میشوند نمیدانند چه کار کنند! تحصیلات خود را باید ادامه بدهند! شوهر هم که خوب بالأخره میخواهد زندگی داشته باشد، هیچی!
انشاءالله این مطالب را -چون من دیگر میخواهم مسأله صراطمستقیم را تمامش کنم، و- کوشش بکنید انشاءالله که هر کدام شما، یک کوچکترین انحرافی از این قبیل دارید، آن را درست کنید تا اینکه ورقهای امتحانی صراطمستقیم به شما داده بشود و فکر خود را، وجدان خود را، انشاءالله آنچنان قوی کنید که به خودتان، حقیقت را نمره بدهید و انشاءالله از هفتههای آینده اگر خدا به من توفیق عنایت کند دربارهی «تقوی و محبت» صحبت خواهیم کرد.
دوستانی که از مرحلهی صراطمستقیم به بالا هستند اینها در همان ورقهای که این هفته انشاءالله جمعه آینده به آنها داده میشود بنویسند که ما بالاتر از مرحلهی صراطمستقیم هستیم و ما امتحانات ایشان را نگاه میکنیم اگر انشاءالله درست بود به آنها کمکهای بیشتری خواهد شد، آنهایی هم که پایینتر هستند انشاءالله خودشان را برسانند؛ میخواهیم یک قافلهی هماهنگی انشاءالله درست کنیم و همهمان با هم به سوی خدا برویم و راههای انحرافی را دور کنیم. شماها؛ این را به شما اجازه میدهم، اجازه هیچی، اصلاً از شما میخواهم که اگر یک مطلبی من گفته باشم که شما ندانید آیا اهلبیت عصمت این حرف را گفتهاند یا نگفتهاند؛ به من بگویید. تا من از روایات یا از آیات قرآن آن مطلب را؛ تأییدش را؛ به شما بگویم و اگر یک وقت ممکن است بَشر هستم یک وقت اشتباه کرده باشم در آیات و روایات نباشد یا خلاف آن باشد؛ در حضور شما استغفار میکنم و مطلب را عوضش میکنم. انشاءالله امیدوار هستیم این کار را بکنید؛ البته هر ایرادی که هر شخصی به ذهنش میآید مورد قبول ما نیست؛ چون ما در زمانی که قرار گرفتهایم ایرادهای زیادی در روزنامهها، در مجلات، در حتی تلویزیون و رادیو و اینها ممکن است باشد؛ ولی ما انشاءالله امیدوار هستیم که جوابگو باشیم.
حدود سی و پنج سال در مشهد دوستان قدیمی من، من را میشناسند، مینشستیم آنجا؛ دو ساعت؛ هر کس هر سؤالی دارد بیاید بپرسد و بحمداللّه چون در زیر سایهی اهلبیت عصمت حرکت میکردیم با کمک آنها جوابگو بودیم.
-روز اول ماه ربیعالثانی است ظاهراً، بله؟ امروز اول ماه است؟- روز اول ماه ربیعالثانی است و در این ماه مسأله زیاد مهمی از نظر تاریخی جز تولد امامعسکری واقع نشده، ولی در این ماه ظاهراً در سال ۱۳۱۴ ظاهراً اینطوری بیادم هست که قبور ائمهاطهار علیهمالصلوةوالسلام را در بقیع خراب کردند.
۱۳- ظلم وهابیت به قبور اهلبیت
یک وقت هست یک منحرف یک کار مستحبی را میخواهد انجام بدهد؛ خوب؛ میشود؛ ما با علماء وهابی صحبت کردیم که چرا شما قبرها را، این گنبدها و اینها را، خراب کردید؟ گفتند مستحب است که قبر زیر آسمان باشد! حالا از کجا میگویند؛ ظاهراً مدرکی هم نداشتند! فرض میکنیم زیر آسمان باشد! گفتیم حالا -در سال ۱۳۴۶ با یکی از مراجع تقلید که من هم خدمت ایشان بودم، این مسأله مطرح شد، گفتیم حالا- ما این را قبول میکنیم؛ دیگر نمیشود چرا باید دور آن اینهمه آشغال ریخته باشد؟! چرا خاک باشد؟! چرا از همهی قبوری که در یک قبرستان بقیع هست اینها فرسودهتر و بیتوجهی بیشتری بشود؟ چرا؟! خوب ما از پول خودمان، از شما هم پول نمیخواهیم! خرج میکنیم تمامِ این قبرستان را از سنگ مرمر میسازیم، اینکه شما یک سنگ سه گوش بیقوارهای بالای سر حضرت مجتبی فرو کردید به عنوان اینکه این قبر اماممجتبی است؛ ما یک سنگ بزرگ مرمری میگذاریم روی قبر و یک حریمی هم برای آن قائل میشویم که شما به زحمت نیفتید اینقدر مردم را از نزدیک شدن به قبر دور کنید و نمیگذاریم هم کمترین غباری روی این قبرها بنشیند، الان شما مشکلتان این است که اینها میآیند خاک بر میدارند دورشان میکنید، خاک هم نیست که بردارند! اینها را طرح دادیم، نقشه دادیم، -من البته آن موقع ارزشی، الانش هم ارزشی ندارم که این طرحها را بدهم- و مسائلی بود که مطرح شد، بروید ببینید چه کردند؟ قبر عثمانبنمظعون که خیال میکنند قبر عثمانبنعفان است در همان قبرستان است، بروید ببینید چقدر مرتب، منظم، راهی برای آن درست کردهاند آن آخر قبرستان، قبور سایرین هم هست، کوچکترین ارتباطی با اهلبیت عصمت و طهارت یک قبری داشته باشد خراب است، مثلاً؛ قبر چه عرض کنم؟ ابراهیم پسر پیغمبراکرم که شیعه هم او را قبول دارد -هر کدام را شیعه قبول ندارد اینها بهم ریختندش- شیعه هم قبولش دارد، چون شیعه قبولش دارد قبر ایشان خراب است، عایشهای که معاویه او را انداخت در چاه و اصلاً معلوم نشد چی شد آنجا قبر او هست؛ خیلی محترمانه!
این ظلمها را حالا آوردهاند به عراق. با کمک... «لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاءَ»(مائده/۵۱)، یهود و نصارا را ولیّ خودتان قرار ندهید مسلمانان دنیا! یهود و نصارا ولیّ شما نمیتوانند باشند، شما بگردید جز ایران علیه آمریکا کسی دیگری حرف میزند؟ !
من در این مسائل زیاد دوست ندارم وارد بشوم؛ قبر حضرت سیدالشهداء را همین وهابیها خراب کردند و صندوق قبر مطهر را در صحن سوزاندند و آب گرم کردند چایی درست کردند خوردند. حضرت سیدالشهداء علیهالصلوةوالسلام چقدر باید مظلوم باشد؟ آنهایی که در زمان صدام کربلا رفتند دیدهاند که تمام این حرم مطهر جای گلولهها هست که دو هزار نفر را در حرم در زمان صدام کشتند و آنجا صدایش را در نیاورند، حالا هم که بینالحرمین؛ همین دیروز کشتهاند و ما مسلمانها هم راحت نشستهایم، نهایتش یک تظاهراتی بکنیم، آن هم شیعه، آن هم در ایران، اینها ائمهی شیعه هستند تنها؟! علیبنابیطالب امام مسلمین است یا امام شیعهی تنها است؟! آن وقتیکه سامرا را آنطور عمل کردند میگفتند: اینها مال شیعه است، اما علیبنابیطالب مگر خلیفهی چهارم شما مردم مسلمان دنیا نیست؟!
حسینبنعلی علیهماالسلام نور چشم پیغمبر صلیاللهعلیهوآله است، پس این مسلمانان چرا نشستهاید؟!
حضرت ابیعبداللهالحسین مگر نور چشم پیغمبر نیست؟ مگر یکی از سیدا شباب اهلالجنه نیست؟ مگر این، یکی از آن دو نفری که پیغمبر دست آنها را گرفت آورد در میان مردم فرمود: اینها دو فرزندان من هستند، «اِمَامَانِ قَامَا اَوْ قَعَدَا»(بحار: ۲۱/۲۷۹)، مگر اینها، آنها نیستند؟ یک میلیارد و خوردهای تقریباً مردم مسلمان هستند راحت زندگی میکنند! تمامِ وهابیها شاید تمامشان به -چه عرض کنم- پنجاه هزار نفر نمیرسند! باید قبور ائمه بقیع آن طور باشد! قبور خاندان عصمت و طهارت اینطور باشد! اهانت به قبر اهانت به خود آن شخص است و هر کس اهانت به قبور ائمه بکند کافر است و مرتد است و نجس است... فاطمهیزهرا چه کرده، چه کرده بود؟! که این ایام شاید در بستر کسالت افتاده، پهلویش شکسته، محسن ایشان سقط شده، جز این بود که دختر پیغمبر بود و تنها دختری که از پیغمبر یا باقی مانده و یا اصلاً پیغمبر جز یک دختر بیشتر نداشت -که به نظر من همین هم صحیح است-، حضرت زهرا سلاماللهعلیها بود، ببینید انحراف از صراطمستقیم انسان را به کجا میکشاند؟...
یک مردی آمد به نام محمدبنعبدالوهاب، گفت که
-فقط خدا را بپرستید! فقط!
-کی گفته که فقط خدا را نپرستید؟! «کلِمَةُ حَقٍّ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ»(مستدرکالوسائل: ۱۱/۶۵، بحار: ۳۲/۵۳۲، خصائصالائمه/۱۱۳)؟! پس بیایید قبرها را خراب کنید! پیغمبراکرم را بگذارید کنار.
کنار قبر پیغمبر ایستاد میگفت: پیغمبر مُرد، از بین رفت..
خدایا! به آبروی خاندان عصمت و طهارت همهی ما را در صراطمستقیم دین قرار بده، ما را از همهی انحرافات نجات بده.
نسألک اللهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحبالزمان یا اللّه و یا اللّه و اللّه و یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا غیاثالمستغیثین، یا الهالعالمین، یا ربّاه، یا سیداه، عجل لولیک الفرج، عجل لمولانا الفرج، خدایا دیگر دنیا بر ما تنگ شده، فرج مولای ما، امامزمان ما را برسان، خدایا امید بعضی از افراد ضعیف دارد قطع میشود خدایا امید ما را تبدیل به رجاء کامل بفرما، پروردگارا حجةبنالحسن را به ما برسان،
خدایا ما را به نعمت لقاء ائمهاطهار موفق بفرما، خدایا امامزمان ما را از ما راضی بفرما، دین و دنیا و آخرتمان در پناه مولایمان حفظ بفرما، پروردگارا به آبروی خاندان عصمت و طهارت قسمت میدهیم همهی ما را به حقیقت، به لقاء خودت، در صراطمستقیم برسان، پروردگارا مرضهای روحیمان شفا مرحمت بفرما، مریضهای اسلام، مریضهای بدنی اسلام را، شفا مرحمت بفرما، مریضهای منظور، مریض منظور، مریضه منظوره، مریضه منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان، امواتمان غریق رحمت بفرما، خدایا شهداءمان، امام راحلمان غریق رحمت بفرما، پروردگارا به آبروی ولیعصر قسمت میدهیم حوائج این جمع فوق رغبتشان برآور، عاقبت امرمان ختم بخیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.