درس دوم از ۳۶ درس تزکیه نفس
آذر ۷, ۱۳۸۲درس چهارم از ۳۶ درس تزکیه نفس
آذر ۷, ۱۳۸۲
درس سوم از ۳۶ درس تزکیه نفس:
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: استاد - محاسبه و مراقبه - تزکیه نفس به کمک وجدان بیدار
تاریخ:
۰۳ شوّال ۱۴۲۴ هجری قمری
۰۷ آذر ۱۳۸۲ هجری شمسی
2003/11/28 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- فهمیدن اعتقادات و قرآن کریم
۲- توجه به نکات حساس تزکیه نفس
۳- محاسبه و مراقبهی لحظه ای سالک الی الله
۴- با محاسبه و مراقبه خوتان و روحیاتتان را بسنجید
۵- تزکیه نفس مشکل ترین کار است و نیاز به استاد دارد
۶- روزی تضمین شده است ولی تزکیه نفس با تلاش خود انسان
است
۷- راهِ پیدا کردن استاد تزکیه نفس و یقین به او
۸- تزکیه مال و تزکیه نفس بر همه واجب است
۹- تزکیه نفس به کمک وجدان فعال و بیدار
۱۰- استفاده از حجت ظاهری و باطنی
۱۱- اول اعتقادات صحیح و دوم تزکیه نفس
۱۲- با اعتقادات صحیح و تزکیه نفس زینت اهل بیت علیهم السلام
باشید
گزارش کوتاه این درس:
در این جلسه حضرت استاد در جمع سالکین الی الله، پیرامون مراحل تزکیه نفس فرمودند: یک سالک الی الله بعد از بیداری و توبه و حرکت به سوی خدا باید دائماً خدا را ناظر بر کارهایش بداند و بفهمد که زیر نظر هست و هر لحظه محاسبه و مراقبه داشته باشد و اعمال و صفات خودش را باید نظارت کند. زیرا تزکیه نفس و مسائل آن بسیار حساس میباشد و فردی که دارای وجدان فعال و بیدار میباشد دقیقاً اعمال خود را بررسی کرده و از طریق اعمال به صفات بدی که در وجود خودش هست پی برده و آنها را درست میکند و همچنین متذکر شدند که چون مشکل ترین کارها در دنیا تزکیه نفس میباشد. حتماً استاد لازم است و راه پیدا کردن آن و یقین به استاد این است که انسان متوسل به یکی از معصومین (علیهم السلام) بشود و خلاصه در اثر توسل یقین به استاد کند و بعد تحت فرمان او قرار بگیرد و همچنین خدای تعالی حجت ظاهری و باطنی که ائمه اطهار (علیهم السلام) و عقل میباشد را در اختیار ما قرار داده است و در پایان دوباره به نقش اعتقادات صحیح و تزکیه نفس در نجات انسان در روز قیامت اشاره نموده و با توسل و توجه به امام زمان (ارواحنا فداه) و حضرت زهراء (سلام الله علیها) مجلس خاتمه پیدا کرد.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ للَّهِ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَی آلِهِ آل اللَّهِ لَاسِیمَا عَلَی بَقِیةِاللَّهِ رُوحِی وَ اَرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لِتُرَابِ مَقْدَمِهِ الْفَدَاءُ وَ اللَّعْنَةُ الدَّائِمَةُ عَلَی اَعْدَائِهِمْ اَجْمَعِینَ مِنَ الْآنِ اِلَی قِیامِ یوْمِ الدِّینِ.
۱- فهمیدن اعتقادات و قرآن کریم
در سالی که گذشت یعنی از اوّل شوال سال گذشته تا امسال دوستان و عزیزان تقریباً دارند قرآن را تمام میکنند و یک دوره اعتقادات گفته شد و لذا یک امتحانِ بسیار سطحی باید انشاءاللّه به خصوص در مسألهی اعتقادات انجام شود. لذا ورقههایی انشاءاللّه هفتهی آینده در اینجا یا تهران یا سایر شهرها توزیع میشود و سؤالاتی در ارتباط با عقاید پرسیده میشود، تا ببینیم انشاءاللّه دوستانی که در جلسات حاضر میشوند تا چه حد به این مسائل اعتقادی، اهمیت دادهاند. مسألهی بعدی: جلسهای؛ که این هم بعد از این جریان در خصوص قرآن مجید باید تشکیل شود؛ طبعاً کسی که سی آیه را در هر روز خوانده و ترجمهی آن را مطالعه کرده که جزء تعهدات برنامهی ما بودهاست، خواهی نخواهی هم قرآن را بیغلط میخواند و هم ترجمه را تا حدّی میداند. البتّه در جلسات این مسأله هم سؤال میشود تا ببینیم افراد جدی چه افرادی بودهاند و افراد مسامحهکار چه افرادی هستند و وقت ما را بیجهت ضایع نکنند؛ چون دنیا داری است که بسیار فرصت کم است و اگر انشاءاللّه زمانِ ما منتهی به دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه بشود که لازمتر است که ما، هم قرآن را بدانیم و هم اعتقادات ما صحیح باشد؛ که هر چه این دو چیز را؛ بیشتر به آن توجّه کرده باشیم، طبعاً نزدیکتر به امام عصر ارواحنافداه هستیم و هر چه کمتر توجه نموده باشیم طبعاً دورتر از آن حضرت و بخصوص اگر عمل تزکیهی نفس را هم؛ با مسامحه روبرو شده باشیم.
۲- توجه به نکات حساس تزکیهی نفس
دربارهی تزکیهی نفس: یک دوره به عنوان درس، این هم شاید مدتی طول بکشد؛ اگرچه مطالبی در خصوص تزکیهی نفس، زیاد شنیدهاید ولی یک نکاتی هست که باید به آن توجّه بشود.
نکاتِ بسیار حسّاس؛ -و شاید توجّهنکردن به این نکات؛ گاهی انسان هر چه زحمت میکشد به جایی نمیرسد- یکی از آن نکات که در ابتداء شروع به تزکیهی نفس لازم است که اطلاع داشته باشیم، این است که باید بعد از توبه -که در شبهای ماه رمضان بحثِ توبه را توضیح دادم تا شب نوزدهم، بعد از توبه- حالا که شما به طرف خدا برگشتهاید و قدم به سوی خدا بر میدارید؛ باید با استقامت باشید.
۳- محاسبه و مراقبهی لحظه ای سالک الی اللَّه
توبه به معنای این است که ما خدای تعالی را برای این که مربّی ما باشد؛ پذیرفتهایم؛ که به راه خدا آمدهایم.
از همهی راههای زشت و انحرافی به سوی خدا برگشتهایم و «رَبُّنَا اللَّهُ»(فصلت/۳۰) از این لحظه به بعد یعنی بعد از توبه؛ عرض میکنیم: «رَبُّنَا اللَّهُ» مربّی ما خداست.
یک سالک الی اللَّه؛ همانطوری که شما؛ همهی شما در مدرسه بودهاید و میدانستهاید که در مدرسه وقتی وارد شدید درسشما باید روی حساب باشد، تفریح و بازیشما؛ روی حساب باشد، صندلی و میزی که روی آن نشسته و پشت آن نشستهاید، باید روی حساب باشد و بالاخره احساس میکنید یک ناظم، یک مربّی، یک معلم در رأس کار شماست و بر شما نظارت دارد؛ یک چنین حالتی دارید اگر از مدرسه خارج شدید ممکن است هر کار بینظمی را انجام بدهید؛ امّا در داخل مدرسه میدانید که یک نفر آنجا هست: انضباط شما را نمره میدهد؛ حرکات شما را مینویسد، درسهای شما را به شما نمره میدهد.
در کسی که به سوی خدا حرکت میکند؛ کسی که توبه کرده است و رو به خدا گذاشتهاست؛ این شخص هم باید یک چنین حالتی داشته باشد؛ حالت مدرسه را لااقل؛ که این که میگویم لااقل: به خاطر این است که ممکن است پشت میز؛ شما با دست خود و پای خود یا در قلب خود کاری بکنید که معلّم متوجّه نشود! امّا در مقابل پروردگار شما ارادههایی که میکنید، حتّی آیندهی شما در سرنوشت شما مؤثر است. اینکه میگویم لااقل به اندازهی مدرسه، باید تا این حدّ؛ لااقل هوای خدا را داشته باشید که «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ»( فجر/۱۴) این کسی را که گفتهاید: «رَبُّنَا اللَّهُ»، ربّ من خداست؛ بدانید که بر کمینگاه شما نشسته، دقیقاً از قلبتان شروع کردهاست و تمام اعمال شما را تحت کنترل دارد و در مقابلِ هر عملی یک نمره میدهد و آن نمره، سرنوشت شما را تعیین میکند؛ این را باید بدانید، یک چنین حالتی داشته باشید.
اگر این حالت را در زندگی ندارید، هر کاری را که میکنید میگویید دلم میخواهد و هر عملی را که انجام میدهید، خدا را در نظر نگرفتهاید و خدا را بر مرصاد نمیدانید؛ بدانید که ماه رمضان بر شما گذشته و توبهی شما قبول نشدهاست؛ این علامتِ قبولی توبه است.
توبهی انسان وقتی قبول است که در حقیقت به سوی خدا برگشته باشد یعنی وارد مدرسه شده باشد، با صاحب مدرسه آشنایی داشته باشد، خدایی که از رگ گردن بر ما نزدیکتر است، خدایی که لَبِالمِرصاد است، خدایی که ربوبّیت او حتّی در سلولهای ما دارد انجام میشود، یک چنین خدایی را باید ما بعد از توبه در نظر بگیریم.
هر کسی را دیدید این چنین حالتی ندارد، هر کسی را دیدید خدا را منظور نمیکند و یا اگر خود شما احساس کردید، که خدا را منظور نکردهاید! -من نمیخواهم بگویم؛ غفلت نداشته باشید! مسألهی توجه وغفلت یک بحثِ دیگریاست که در بعدها انجام میشود؛ نه- در اعمال، در کردار مثل یک رانندهای که گاهی پشت فرمان نشستهاست؛ با اینکه غافل است؛ دارد با رفیق خود صحبت میکند؛ امّا تمام علائم راهنمایی و رانندگی را حساب میکند و انجام میدهد، شما هم باید لااقل این اندازه هوای خدا را داشته باشید.
لااقل اگر گناهی پیش آمد؛ ترمز کنید. اگر پیچ تندی پیش آمد؛ با محاسبه و مراقبه از آن عبور کنید.
محاسبه و مراقبه از لوازم زندگی یک سالک الی اللَّه است.
گاهی یک نفر، در یک پارکینگ ماشین خود را پارک کردهاست، این در شبانه روز: امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود که: «لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یحَاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یوْمٍ مَرَّةً»(کافی/ج۲-۴۵۳)؛ از ما نیست کسی که در شبانه روز یک مرتبه سری به نفس خود نزند؛ اگر بد کرده، خراب شدهاست، آن را درست کند و اگر درست است که چه بهتر، فردا بیشتر به او برسد!
امّا سالک الی اللَّه؛ کسی که میخواهد برود: این ماشین را از پارکینگ در آورده، یک جادّهای را انتخاب کرده، دارد به سوی مقصدی میرود، این؛ یک لحظه اگر؛ یک لحظه اگر محاسبه و مراقبه را از دست بدهد، ممکن است سقوط کند!
شما حواستان پرت است و محاسبه و مراقبه ندارید؛ رسیدید سر یک پیچ تندی؛ با همان صد کیلومتر سرعت دارید میروید! این پیچ را محاسبه هم نکردهاید؛ مراقبت هم نکردهاید! در اینجا قطعاً سقوط میکنید و حرفی در آن نیست.
شخص سالک الی اللَّه: شما؛ سالک را فکر کنید، یعنی چه؟ سائر را؛ فکر کنید یعنی چه:
کسی که سلوک میکند؛ دارد حرکت میکند؛ کسی که سیر میکند؛ دارد میرود. این شخص حتّی نمیتواند یک لحظه -یک لحظه شاید مبالغه باشد ولی نمیتواند- غفلت داشته باشد، باید دائماً در سیرش، در سلوکش محاسبه و مراقبه را داشته باشد. بنابراین اگر کسی در بین شما پیدا شد، که حتّی هر چه به او میگویی خدا! حواس او نیست! هر چه به او میگویید که از خدا بترس! نمیترسد. حتّی آن کسی که سالک هم نیست؛ خدا در قرآن دربارهی او میفرماید: «إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»(انفال/۲) وقتی که خدا یاد میشود دل آنها میترسد؛ اگر دیدید یک کسی؛ دل او نترسید؛ اصلاً باید از جزء معتقدین اورا کنار گذاشت. غضب غلبه کرده عصبانی شده؛ به او میگویید که از خدا بترس! بیعدالتی نکن! میبینید به کار خود ادامه میدهد؛ این شخص اصلاً شاید اعتقاد نداشته باشد! علاوه بر آنکه سالک الی اللَّه نیست.
سالک الی اللَّه باید دائماً مراقبه و محاسبه داشته باشد، خود او برای نفس خودش مراقبت کند، برای کارهای خود مراقبت کند، محاسبه داشته باشد و همیشه به یاد خدا باشد.
۴- با محاسبه و مراقبه؛ خودتان و روحیات خود را بسنجید
این مطلب را عرض کردم بهخاطراینکه یک امتحانی اول خود شما، خودتان را بکنید، «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»، قبل از اینکه حساب شما را بکنند، شما را امتحان بکنند، خود شما خودتان را امتحان کنید، «وَزِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا»(وسائلالشیعه/۱۶-۹۹،بحار/۶۷-۷۳) قبل از اینکه شما را وزن کنند، شما را بسنجند، چند، مثلاً چقدر کار کردهاید، چقدر پیشرفت کردهاید، خود شما خودتان را وزن کنید و بسنجید.
گاهی بعضی از دوستان میآیند پیش ما میگویند آقا حال ما چطوری است؟! میگویم تو باید بگویی حالتو چطوری است، ما که نباید بگوییم حال شما چطوری است، شما خودت میدانی که چه کاره هستی! شما خودت بهتر میدانی طبق آیهی شریفهی قرآن که: انسان بر نفس خود او بیناست، میداند چهکار میکند! ولو اینکه گاهی شیطان اینقدر او را فریب میدهد که کار بد خود را خوب تصوّر میکند؛ «وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا»(کهف/۱۰۴)؛ اینها اخسرین هستند، یعنی مردمانی هستند که خسارت بیشتری بردهاند؛ خاسرین آنهایی هستند که اقلاً به حساب خودشان میرسند و وجدان انسانی ایشان هنوز زنده است! وجدان ایشان به آنها میگوید این کار را؛ بد کردهای، این دروغ را بیخود گفتی، آن سخن را بیجا گفتی، خود او به خودش میگوید؛ که همان نفس لوامه است.
امّا بعضیها نفس لوّامهی خود را از دست دادهاند، «یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا»، خیال میکنند کار خوبی کردهاند این ظلم را کردهاند؛ اگر این ظلم را من نمیکردم او پُر رو میشد.
مثلاً فلان مشکل را بوجود میآورد. این اشتباه است و انسان باید؛ خود او به حساب خود او برسد؛ یک راننده باید خود او، رانندگی بلد باشد. وگرنه یک کلاج و ترمز این طرف هم میگذارند؛ بعضی جاها دیدهام یک فرمانی هم آن طرف میگذارند؛ یک نفر هم آن طرف نشستهاست و او را کنترل میکند، این معنای استاد است.
۵- تزکیهی نفس مشکلترین کار است و نیاز به استاد دارد
استاد در اوایل کار میتواند با شما کار بکند. ولی وقتی که گوش به حرف نکردید؛ وقتی خودت را درون یک چالهای انداختی؛ اینجا باید استاد شما را ترک بکند و این را هم بدانید مشکلترین کارها در روی کرهی زمین از هواپیما سازی و از رفتن به فضا و تمام اینها، هم مشکلتر و هم پُر فایدهتر تزکیهی نفس است.
اگر به شما گفتند ما استاد نمیخواهیم؛ امام زمان علیهالسلام استاد ماست! اگر به شما گفتند خدا مربّی ماست!..
راه رسیدن به امام زمان ارواحنافداه و خدا را باید استاد تعیین کند..
آنها که مقصد هستند، آنها که مقصود هستند.
اگر این طور بود که همهی مردم؛ -خوب؛ خدا به کسی که ظلم نمیکند! یک عدّه مردم هستند که اینها به اصطلاح در بینِ شاید اکثریت مردم را همین عدّه را تشکیل میدهند که- از اوّلی که متولّد شدند، نه خدا را میشناسند؛ نه امام را میشناسند؛ نه پیغمبری را میشناسند؛ حالا چه مسیحی باشند، چه مسلمان، یک چیزی از پدر و مادر خود یاد گرفتهاند و بعد هم از دنیا میروند، نمیدانند چرا به دنیا آمدند و چرا ماندند و چرا رفتند! یک عدّه اینطوری هستند.
چرا خدا اینها را قلباً راهنمایی نمیکند، چرا مستقیماً وحی بر اینها نازل نمیکند، چرا اینها را هدایت نمیکند و اکثریت قریب به اتّفاق مردم یا جهنّمی هستند یا بالأخره مبتلا و از اولیاء خدا نیستند. چرا؟ چطور شد تو یک نفر را امام زمان تربیت میکند؟!
۶- روزی تضمین شده است ولی تزکیهی نفس با تلاش خود انسان است
اتفاقاً یک چیزهایی را خدای تعالی هم در قرآن و هم در روایات وعده کردهاست که مجّانی به شما بدهد؛ آنها را؛ دنبال طلب آنها هستید.
خدا فرموده است که ما روزی همهی جاندارها را میدهیم. شما اگر بشینید حساب کنید جاندارهای غیر از بشر در روی کرهی زمین؛ بیشتر از شاید یک میلیون نوع از حشرات و خزندهها و چهارپایان و پرندهها باشند؛ همهی اینها را روزی میدهد؛ «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»(هود/۶) تو که اشرف مخلوقات هستی؛ به تو روزی نمیدهد؟! تقدیر روزی تو را نکردهاست؟ «نَحْنُ قَسَمْنَا بَینَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ»(زخرف/۳۲) حتّی تقسیم هم کرده، حتی کم و زیادش هم میکند، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»(طه/۱۲۴) کسی که از یاد خدا اعراض بکند، روزی او تنگ میشود، همانی که قرار بوده به او بدهند، آن را کم میکنند، «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ»(طلاق/۲-۳) کسی که تقوا داشته باشد، روزی او را «مِنْ حَیثُ لَایحْتَسِبُ» میرسانند. این را که خدا تقسیم کردهاست، دنبال آن هست؛ ولی هیچ کجای قرآن نگفتهاست که ما شما را بدون زحمت تزکیهی نفس میکنیم! همین سورهی شمس میگوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»(شمس/۹) فاعل زکّاها کی هست؟ همان خود شما هستید.
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»(اعلى/۱۴) رستگار کسی است که تزکیهی مال خود را بکند،
۷- راه پیدا کردن استاد تزکیهی نفس و یقین به او
نکتهای که میخواستم امروز به آن اشاره کنم و مربوط به مقدمات برنامهی استقامت است، دو نکته است: یکی داشتن استاد؛ استاد لازم است. حالا استاد کِی هست؟
من هم ادّعا میکنم؛ او هم ادّعا میکند؛ خیلی از دراویش هم ادّعا میکنند؛ هر عالمی هم شاید ادّعا بکند! و مشکل مهمِّ این مسأله؛ پیداکردن یک استاد است که ما در اوایل به دوستانی که به من مراجعه میکردند میگفتیم بروید آنقدر متوّسل بشوید تا دل شما روشن بشود که استاد شما کیست!؟ این یک چیزی بود که اکثر آنهایی که سابقهی بیشتری دارند؛ -حالا که قاطی شدهایم، سابقهی بیشتری دارند- میدانند. مشهد که بودم: حتماً باید بروید حرم حضرت رضا علیهالسلام، شیطان را هم از خودتان دور کنید، چون شیطان اینجا خیلی فعال است، از خودتان دور کنید. با رفتن داخل حرم و سپردن خودتان به حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام یا به حضرت معصومه علیهاالسلام شیطان جرأت نمیکند در مقابل این بزرگان بیاید.
بعد ببینید به شما چه میگویند.
خواب هم حجّت نیست.
چه در قلبشما، یقینی میشود، که اگر این شد خُب اشکالی ندارد.
حتّی من به بعضیها میگفتم، بزرگترین افتخار برای من این است که من را حضرت رضا علیهالسلام به عنوان استادی برای یک آدم -خدمت شما عرض شود- خیلی پستی قرار بدهند؛ چه افتخاری از این بالاتر، امّا این کار را تو باید بکنی.
این یک مطلب، استاد لازم است، چون مشکلترین کارها است.
باور کنید من با اینکه از سنّ شانزده سالگی مشغول برنامه بودم و نوشتههای من هم هست و عقاید خود را هم گفتهام و یکی کسی آمده بود از من سؤال میکرد که -فلان- بعضی از اسرار است که شما به ما نگفتهاید، گفتم نه من اگر چیزی بلد بودم مینوشتم: کتاب زیاد چاپ کرده باشیم، خدمتتان عرض شود مصرف شده باشد؛ حقّ تألیف به ما بدهند؛ پولی به ما برسد.. خُب این کار را میکنیم.
جیب و بغل کسی را باید بگردید که گوشهای نشسته و حرف نمیزند! آن را باید اسرار را از او پرسید، بعضی وقتها ممکن است، بعضی افراد بودند که ما در گذشته برخورد کردیم، کمال سکوت، کمال کم حرفی؛ حتی چیزی ننوشته بودند؛ میرفتیم از وجود ایشان استفاده میکردیم؛ یعنی جیببغل ایشان را میگشتیم، ببینیم توی جیببغل اینها جواهراتی هست که از ما مخفی کردهاند یا نه!
۸- تزکیهی مال و تزکیهی نفس بر همه واجب است
بنابراین این را بدانید به خدای لاشریک له قسم؛ مرجع تقلید گاهی باید بیاید دو زانو در مقابل استادی بنشیند.
من نمیخواهم به مراجع تقلید که الان هستند، من الان با آنها معاشرتی ندارم، ولی در گذشته دیده بودم: مرجع تقلید بود؛ پیرمرد؛ همه چیز او درست و من خودم مرید او بودم ولی یک مسائلی را از او احساس میکردم که مربوط به تزکیهی نفس بود. وقتی که از ایشان سؤال میکردم -خدا ایشان را رحمت کند، از ایشان سؤال میکردم که- آقا شما مگر این روایت را عمل نکردهاید که «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً لِهَوَاهُ»(وسائلالشیعه/۲۷-۱۳۱) این جمله مخصوصاً: «مطیعاً لامر مولاه»؟
میفرمودند که فقط عدالت منظور است! یعنی واجبات خود را انجام بده محرّمات را ترک کن!
البته همان جا من احساس میکردم که بعضی مسائل را رعایت نمیشود! من بچّه بودم آن موقع.
باید این کار را بکنند. به یکی از مراجع من یک وقتی گفتم آقا شما چرا سیگار کشیدید؟ فرمودند که من تفنّنی میکشم، من خیلی بیشتر ناراحت شدم، چون گاهی میشود انسان عادت کردهاست. یکی از مراجع بزرگ؛ من به ایشان گفتم چرا شما سیگار میکشید؟ فرمودند: من اگر سیگار نکشم، حافظهام را از دست میدهم، حتّی نمازم را نمیتوانم بخوانم، یعنی حمد و سورهی من از یاد من میرود؛ خوب شاید این ضرورت دارد، اما یک کسی که تفنّنی سیگار میکشد، این معلوم است: این هوای نفس است، خدا گفته!؟ دین گفته است!؟
باید تزکیهی نفس کرد و چون معمولاً ما مردم زود باور نمیکنیم، اینقدر دروغ شنیدهایم که همهی حرفها را دروغ میدانیم، یک نفر میگفت من اینقدر دروغ شنیدهام، که حرف راست راست را هم نمیتوانم باور کنم.ث! حالا شرح آن بماند!
حضرت آدم علیهالسلام اگر چند تا دروغ قبل از برخورد با شیطان شنیده بود، اینجور زود باور نمیکرد! اینطوری است!
ولی خدا چون ما را میشناسد؛ روز قیامت باید دهن دروغگو را ببنند؛ «الْیوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ»(يس/۶۵) چون به دروغ عادت کردهاست، خود او دروغ میگوید و هر شخصی هم هر چه بگوید، میگوید دروغ میگوید. میگوید فلانی نشستهاست روی منبر؛ یک درآمدی حتماً دارد! هر چه میگوییم آقا ما خودمان هم خرج میکنیم! میگویند نه نمیشود، یک درآمدی از این تشکیلات و مثلاً بعضی از مسائلی که ما داشتهایم، که بعد دیدند که ما همه را با درآمد آن؛ تقدیم ایشان کردهایم! یک چیزی داریم، باور او نمیآید یک شخصی برود تشکیلاتی را بسازد، بشیند، انجا حرف بزند، نفس بزند، خودش را از بین ببرد و پولی هم نگیرد! باور نمیکند! ما چون باورمان نمیآید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»(شمس/۹) رستگاری منحصراً، منحصراً با کلمهی قد چون باورمان نمیآید خدا یازده مرتبه قسم میخورد، خدای مظلوم، خدایی که با این بندگان نادان خود چقدر بزرگواری کرده؛ چقدر رحمت خود را نازل کردهاست: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»، تمام رستگاری در تزکیهی نفس است، البته قبل از آن باید تزکیهی مال بشود، یعنی اگر کسی تزکیهی مال نکند، تزکیهی نفس هم نمیتواند بکند!
لذا در سورهی همین نماز عید چون نماز عید خیلی مسأله دارد، مخصوصاً عید فطر که شاید نیمی از مردم ایران نماز عیدفطر را خواندند، میبینید، دیدید، اینجا در رکعت اوّل میگوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»، این تزّکی همهی مفسرین هم نوشتهاند که منظور تزکیهی مال است، مالخود را تزکیه کن. این لباسی که پوشیدهای از کجا آوردهای، این خانهای که داری از کجا آوردهای؟ لااقل خمس و زکاتی اگر به تو تعلق گرفته دادهای یا ندادهای؟ این کار را باید بکنی و در مرحلهی دوّم میگوید، در رکعت دوّم، میگوید سورهی شمس را بخوان که یازده مرتبه قسم دارد «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا»، خوب دیگر کجا؟ سه جا فقط در قرآن کلمهی «قد افلح» هست؛ جای سوّم آن «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(مؤمنون/۱) که تفسیر همان «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» و «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى» هست؛ همین سه جاست.
۹- تزکیهی نفس به کمک وجدان فعال و بیدار
پس انشاءاللّه کوشش کنیم تا جایی که برایما ممکن است؛ تا جایی که برای ما میسر است، کوشش کنیم که خودمان را تزکیه کنیم.
خوب میگویید که ما چطور خودمان را تزکیه کنیم؟ یک مشت از صفات رذیله را وجدان تو، هر کِه وجدان ندارد و نفس لوّامه ندارد، دیگر ولمعطل است؛ حیوانی است؛ برود میان حیوانات؛ با حیوانات زندگی کند و دورُوبَر افرادی که یک چیزی میفهمند نگردد؛ امّا اگر وِجدان داری، اوّل خود تو بنشین، با خود تو صحبت کن، با خود تو حرف بزن!
من؛ یکی از بزرگان، من را نمیدید که در آن طرف نشستهام، با خودش حرف میزد! همینطور بلند هم صحبت میکرد، تو فلان کار را کردی به چه دلیل کردی؟ چرا کردی؟ روی چه صفتی از صفات رذیله؟ آن را پیدا کن. حتّی بعضیها بعد از هر نماز این کار را میکردهاند. من فکر میکنم هر لحظه باید انسان این کار را بکند، خودتان را تنبیه کنید، خودتان را بسازید، اوّل وجدان خود، چون اگر وجدان انسان فعّال نباشد، انسان در غفلت محض است. آدم خواب، آدم مرده را کاری نمیشود کرد، حتّی خدا به پیغمبراکرم صلیاللهوعلیهوآله میفرماید که: «إِنَّکَ»، تو ای پیغمبر «لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى»(روم/۵۲) به مردهها نمیتوانی چیزی بشنوانی، هیچ وقت شده شما به یک مردهای بگویید آقا تو چرا مُردهای؟ چرا ناله نمیکنی این قدر زخم در بدن تو هست؟
یک کسی تصادف کرده بود؛ دو نفر تصادف کرده بودند، یکی مرده بود، یکی هم، کمر او شکسته بود، آن شخص که کمر او شکسته بود میگفت، ناله میکرد، یکی رسید گفت او که مرده هیچی نمیگوید! تو که کمر تو فقط شکسته ناله میکنی؟ مُرده، مرده است، هیچ حساب نمیکند اینجا کجاست افتادهاست، شاید روح او حساب بکند، ولی این بدن الآن او، آن بدنی که ما میبینیم هیچ حسابی ندارد! «لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى»، خدای تعالی در قرآن این عدّه از افراد را به انحاء مختلف که ما گاهی شرم میکنیم که آنچه که خدا گفته به این مردم بگوییم: «حُمُرٌ»(مدثر/۵۰) اینها خَر هستند، کلمه خیلی تند است، اینها سگ هستند، اینها نه حیوانات معمولی چون این دو عدد حیوان که خدا در قرآن اسم آنها را برده، آن یکی اول خیلی نفهم است، یکیِ دوّم هم خیلی نجس است، اینها را به این تشبیه کردهاست، «أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(اعراف/۱۷۹) اینها مثل حیوانات هستند، یکوقت خدای نکرده شما خود را میان این دسته از مردم نیندازید، یکوقت خداینکرده شما اینطوری نباشید که مشمول این آیات بشوید! حتّی مشمول اینکه اینها حیوان هستند هم نشوید، حالا حیوان نجس نه، حیوان بیشعور نه. حیوانی که خواب است؛ آن هم نباشید، بیدار بشوید، بیداری در چه است؟ در همین حرکت وجدان انسان است، یعنی انسان وجدان داشته باشد آن روزی که ظلم کردی، دو عدد گناه کردی شب؛ به خواب فرو نروی! تا توبه کنی؛ تا این را جبران نکردهای به خواب نروی، همین! یک وقت نکند که: بهبه! عجب لذّتی امروز بردیم! فلانی خودش را خیلی بزرگ جلوی ما معرّفی میکرد؛ اورا کوبیدیم، او را از بین بردیم، این طور چیزها در زندگی شما نباشد. اگر میخواهید با خدا ارتباط داشته باشید، باید مَثل خدا باشید؛ خدای تعالی عفو دارد؛ گذشت دارد؛ خدای تعالی محبّت دارد، مهربانی دارد، غضب خود را مثلاً؛ حتّی کبریائیت خود را برای مؤمنین اِعمال نمیکند. در آن دعای افتتاح میگوییم که: «وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَةِ»(بحار/۹۴-۳۳۶) در موضعِ خود او، در جای خود او؛ نه هر کجا که دل تو خواست عصبانی بشوی، هر جا دل تو خواست مهربانی بکنی، انسان این طور نباید باشد. کوشش کنید که وجدان خود را بسازید، یکقدری گوش به حرف او بدهید تا او، رویش باز بشود، به شما حرف بزند، شما را ملامت کرد ناراحت نشوید، حتی اگر دوستان شما، شما را ملامت کردند خوشحال بشوید، این نفس لوّامه را باید انسان تا جایی که میتواند او را زنده نگه دارد، تا انسان را بسازد،
۱۰- استفاده از حجت ظاهری و باطنی
در مرحلهی دوّم، «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَینِ، حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً»(کافی/۱-۱۵) حضرت موسی بن جعفر فرمودند که برای انسان دو حجّت است، یکی باطن؛ عقل انسان، وجدان انسان، درک انسان، فهم انسان، علم انسان. یکی هم حجّت ظاهری که ائمّهی اطهار علیهمالسلام هستند.
در زمان غیبت چه کنیم؟
دیروز یک نفر آمده بود پیش من، میگفت که من چهار چلّه رفتهام مسجد جمکران و حاجت خود را هنوز نگرفتهام. -خوب این یک راه است، چهار چلّه، یعنی چهار سال تقریباً، یک خوردهای از چهار سال کمتر میشود- رفتم مسجد جمکران. گفتم کی به شما گفته بروی مسجد جمکران؟ آخر؛ همه میروند ما هم رفتیم؛ من نمیخواهم بگویم، رفتن به مسجد جمکران خودش از علائم ظهور است خیلی هم لازم است. امّا اگر یک شب انسان روی حساب برود همان شب مورد عنایات حضرت بقیةالله ارواحنافداه واقع میشود، من یک شب در مسجد سهله بودم، یک نفر همراه من بود از مشهد هم بود، همراه من نبود، یعنی آنجا با او؛ همراه او شدم. گفت شب چهارشنبهی چهلم من است که داخل مسجد سهله میآیم، یک سال آمدهام اینجا کربلا سکونت کردهام که شبهای چهارشنبه بیایم اینجا و امشب شب چهارشنبهی آخر است. یک حالِ عجیبی داشت، یک وضع خاصی داشت، اعصاب او خرد شده بود. یک کاری کرد من به او گفتم چرا این کار را کردی؟ گفت اعصاب ندارم، امشب اگر خبری نشود چه کنم! گفتم من از یک شب، -چون صبح بعد از نماز صبح بود- من یک شب اینجا ماندم اعصابم خرد شدهاست، تو حق داری. که جریان آن را در پرواز روح نوشتهام؛ با مرحوم حاج ملاآقاجان بودیم؛ آن سید مشهدی هم بود البته صبح آن هم تازه به برکت مرحوم حاج ملاآقاجان ایشان از آن افرادی بود که ظاهراً آقا را دید، خوب چهل شب چهارشنبه مسجد جمکران رفته یک دفعه دیگر هم رفته، یک دفعه دیگر هم رفتهاست -ولی یک حاجتِ خیلی؛ وقتی حاجتش را برای من گفت خیلی حاجتِ- عادی بود، حاجتی بود که همهی شما به آن رسیدهاید، مثلاً اکثرتان.
خُب پس استاد لازم است، استادی که از طرف امام زمان علیهالسلام، از طرف خدا و پیغمبر صلیاللهعلیهوآله، از طرف وجودِ مقدس حضرت علیبنموسیالرضا علیهماالسلام، که خدا حاج ملاآقاجان را رحمت کند، تا یک کسی به او مراجعه میکرد، میگفت برو مشهد.
حالا از زنجان تا مشهد، راهی به این دوری؛ باید بروی آنجا و از آقا بگیری.
پس این دو موضوع را فراموش نکنید و انشاءاللّه کوشش بکنید،
۱۱- اول اعتقادات صحیح و دوم تزکیه نفس
که سؤالاتی که هفتهی آینده در اعتقادات به شما داده میشود؛ نه تقلّب برای ما مطرح است؛ نه از روی هم نوشتن برای ما مطرح است، نه. هیچی. همه، خودشان میدانند چهکاره هستند! ما ورقه را میدهیم، هفتهی بعد هم از شما میگیریم. چند تا سؤال هم هست. هر کی هم برود از روی کسی دیگر بنویسد، انشاءاللّه خدا و امام زمان ارواحنافداه به ما الهام میکنند که این؛ اینکار را کردهاست، ما میخواهیم یاد داشته باشید. میخواهید هم یاد نگیرید، یاد نداشته باشید؛ خودتان میدانید.
نه اینجا مدرسه است، نه دانشگاه است، نه بعد آن کسی میخواهد به شما پایاننامه بدهد، نه کسی میخواهد به شما مدرک بدهد؛ هیچی! شما هستی و خدا و لذا کوشش کنید آنچه میدانید بنویسید؛ -نه آنچه که، خوب از این و از آن بپرسید، چون حالا وقت پرسیدن نیست- من نمیخواهم عرض کنم، منّتی داشته باشم، من یک سال؛ هنوز هم یک چند تا جلسهی آن ماندهاست که؛ یکی از رفقا میگفت آنها را کی خواهی گفت؟ من یک سال خودم را مجبور کردم، وادار کردم به هر طوری که ممکن است این مطالب را به شما برسانم، ایکاش با دیگران برخورد میکردید و میفهمیدید که چقدر این حرفها با حرفهایی که میزنند، فرق دارد. بهر حال این زحماتی که کشیده میشود، انشاءاللّه با توجّه به پروردگار جبران کنید و کوشش کنید اینها را یاد داشته باشید، چون اعتقادات زیربنای همه چیز است.
روز قیامت اوّل به اعتقادات شما، روز قیامت، شب اوّل قبر، اوّل به اعتقادات شما میپردازند، بعد از آن تزکیهی نفس است، من به همین ترتیبی که عرض میکنم، «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»(شورى/۷) آنهایی که اعتقادت آنها خراب است، راه آنها مشخص، بروند طرف جهنّم.
اینهایی که اعتقادات آنها صحیح است، این طرف بایستند تا ببینیم چه کار میشود کرد. اینها سه دستهاند، یک دسته تزکیهی نفس کردهاند. بروید، شما آزاد هستید، از خط سبز بروید برسید، آنهایی که تزکیهی نفس نکردهاند باز دو دستهاند. یک عدّه گناهکار هم هستند، اعتقادات آنها خوب است، گناهکار هستند، خیلی هم گناه کردهاند، یک عدّه هم هستند که تزکیهی نفس نکردهاند. گناهکار؛ باز کار او آسانتر است. چون اعتقادات او صحیح؛ باشد؛ آنجا بنشیند؛ تزکیهی نفس کند. گناهان دنیایی او را میبخشند، شفاعت میکنند، تزکیهی نفس هم باید انجام بشود، تا وارد بهشت بشوید، خدا شما را رها نمیکند، بعضیها را، خدا میگوید: «وَلَا یزَکِّیهِم»(آل عمران/۷۷) به آنها اجازهی تزکیهی نفس نمیدهد و حتّی نگاه نمیکند، باید در قیامت، وقت هم زیاد است، پنجاه هزار سال، تو توی آن وضع پُرفشار تحمل داشته باش پنجاه هزار سال بمان، مرگ دیگر خبری نیست، میدانید چه خصوصیتی دارد قیامت؟ که از آن همان سه چهار جلسهای است که میخواستم برایشما بگویم. خصوصیات قیامت میدانید چی هست؟ اوّلاً تاریک تاریک است، چون خورشیدی نیست، ثانیاً یک قطره آب پیدا نمیشود، ثالثاً انسان در فشار عجیبی هست، حالا اینجا یک همچنین جایی، حالا یکی از اینها توی دنیا باشد، حوصلهی هیچی را نداری! یعنی یکجایی باشد که هی عرق بریزید، عطششما هم برداشته نشود و آب هم پیدا نشود، بگویند بشین اینجا قرآن بخوان، میگویی برو بابا ما حالا حوصلهی این کارها، اصلا حال آن را ندارم، روزههای خود را بگیر، یکی از اینها، یک جای تاریک تاریک، به تو بگویند آقا اینجا فلان عمل را انجام بده، آقا حالا جا گیر آوردهای؟! و خدا بر سر آن که باید این کار را بکند، میزند. چرا در دنیا گفتیم به کارهای خود برسید، جدّی باشید، حواس شما پرت شد! دنبال آنچه که ما گفته بودیم لعب و لهو شما رفتید و آنچه گفته بودیم که: «وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»(نحل/۹۶) آنچه که باقی است در نزد خداست و به سوی خدا رفتن است آن را نرفتید!
۱۲- با اعتقادات صحیح و تزکیه نفس زینت اهل بیت علیهم السلام باشید
حالا انشاءاللّه در هفتههای آینده، دربارهی همین «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»(فصلت/۳۰) پروردگار ما خداست، شما را به خدا قسم بیایید یک جوری زندگی کنید، بتوانید، روی شما بشود که بگویید مربّی ما خداست! آقا خیلی اهمیت دارد، یک کسی از انسان میپرسد تو را کِی تربیت کردهاست به این خوبی؟ میگویی فلانی! او افتخار میکند، خوشحال میشود، شما اگر گفتید ما را خاندان عصمت و طهارت علیهمالسلام؛ تربیتمان کردهاند، آنها ربّ ما بودهاند؛ آنها میدانید چقدر خوشحال میشوند؟ «کُونُوا لَنَا زَیناً»، برای ما زینت باشید «وَ لَا تَکُونُوا عَلَینَا شَیناً» (وسائلالشیعه/۱۲-۸) بعضیها واقعاً مایهی سرافکندگی ائمّه هستند، مفضّل آمده داخل مسجد پیغمبر، ابنابیالعوجاء و جمعی از مادیین و خدانشناسها نشستند، دارند به پیغمبر میان مسجد پیغمبر جسارت میکنند، ایشان عصبانی شد، اوقات او تلخ شد، چرا این کار را میکنید؟ گفتند تو کِی هستی؟ گفت من مفضل شاگرد امام صادق هستم، اینها گفتند تو شاگرد امام صادق علیهالسلام نیستی، امام صادق علیهالسلام با ما برخورد کرده؛ ما از این بدترهای آن را گفتهایم، او با محبّت با ما حرف زدهاست. آمد جریان را به حضرت صادق علیهالسلام گفت، حضرت صادق علیهالسلام ننشاندند او را؛ اوّل راجع به شیطان و غضب بیجا و اینها صحبت کنند، اوّل اعتقادت را درست کردند. اگر انسان اعتقاداتش درست باشد، خدا را ناظر بر اعمال خودش بداند همان طوری که خدا رحمان است، رحیم است، الان رحمانیتش ابنابیالعوجاء را دارد زنده نگه میدارد، نفس میکشد سلامتی به او داده تو هم همین کار را بکن، همین کتاب توحید مفضل از آنجا بوجود آمده. پس اعتقاداتتان را در مرحلهی اوّل درست کنید بعد هم تزکیهی نفس، بعد هم خواهی نخواهی وقتی که تزکیهی نفس کردید به مقام والای اعتصام میرسید. امروز بالا نشسته بودم چند دقیقهای که رفقا جمع بشوند، من طبقه بالا بودم، کتاب الفین علاّمه حلّی را دیدم، خدا رحمت کند این بزرگان را، دو هزار دلیل آورده بر عصمت امام علیهالسلام که اینها هنوز یکیآن را هم نفهمیدهاند، فرق انسان و حیوان این است.
خوب روز جمعه است، متعلق به امام عصر ارواحنافداه است. انشاءاللّه امیدواریم با همین عرایض و عمل کردن به همین عرایض ما یک قدم به امام زمانمان نزدیک بشویم و با امام زمانمان ارتباط پیدا کنیم، چقدر خوب است که آب علم و دانش و آبِ ولایت را انسان از سرچشمهی ولایت بگیرد، خدا لعنت کند آنهایی که درِ خانهی علیبنابیطالب علیهالسلام را بستند، خدا لعنت کند آن کسانی که کوثر خدا را که: " إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکَوْثَرَ " (کوثر/۱) پهلویش را شکستند، خدا لعنت کند آنهایی را که نگذاشتند بیشتر از هیجده سال، یا نوزده سال، این کوثر خدایی، این کوثری که از جانب پروردگار آمده در دنیا زندگی کند و مردم از وجود ایشان استفاده کنند تا جایی که بگوید:
صُبَّت عَلَیَ مَصائِبُ لَو أَنها --------------------- صُبَّتْ عَلَى الْأَيَّامِ صِرْنَ لَيَالِيَا (بحار/۷۹-۱۰۶)
لاحول و لاقوة الاّ باللّه العلی العظیم.
همه با توجّه؛ روز جمعه است، یک ماه روزه گرفتید و عبادت کردید انشاءاللّه همهتان پاک، با وجدان به سوی خدا
نسئلک اللّهم و ندعوک باسمک الاعظم الاعظم الاعظم الحجةابنالحسن یا الله و یا الله و یا اللّه ویا اللّه و یااللّه و یااللّه ویااللّه و یااللّه و یا الرحمن یا الرحیم یا الرحم الراحمین،
عجل لولیک الفرج.
عجل لمولانا الفرج.
عجل لسیدنا العزیز الفرج.
خدایا! همهی ما را از بهترین اصحاب و یارانش قرار بده.
خدایا! دست این جمع را به دستِ امام زمان برسان.
خدایا! دامنش را از دست ما کوتاه نفرما.
خدایا! همیشه ذکر خودت، ذکر امام زمانمان در دلهای ما قرار بده.
آنی ما را از خودت و امام زمانمان غافل مفرما.
پروردگارا! توفیق بندگی به همهمان مرحمت بفرما.
توفیق سیر و سلوک به سوی خودت، به سوی امام زمان به ما مرحمت بفرما.
مریضهای اسلام شفا مرحمت بفرما.
امواتمان غریق رحمت بفرما.
عاقبتمان ختم بخیر بفرما.
و عجل فی الفرج مولانا.