درس هفتم از ۳۶ درس تزکیه نفس
دی ۲۶, ۱۳۸۲درس نهم از ۳۶ درس تزکیه نفس
دی ۲۶, ۱۳۸۲
درس هشتم از ۳۶ درس تزکیه نفس:
موضوع اصلی: تزکیه نفس
موضوع فرعی ۱: استقامت
موضوع فرعی ۲: آب حیات بخش کوثر - نزول ملائکه
تاریخ:
۲۳ ذی القعدة الحرام ۱۴۲۴ هجری قمری
۲۶ دی ۱۳۸۲ هجری شمسی
2004/01/16 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- استقامت در دین
۲- نوشیدن آب حیات بخش کوثر در اثر استقامت در صراط مستقیم
۳- خصوصیات آب حیات بخش کوثر و تفاوت آن با آب های آلوده
۴- امام زمان ارواحنا فداه فقط به اندازه تشنگی شما به شما از کوثر می دهد
۵- نداشتن خوف و حزن علامت اولیاء خدا و افرادی که استقامتشان کامل است
۶- کمک های ملائکه
۷- اعتماد و توکل به خدا
۸- در اثر استقامت و پاکی بهشت انسان از همین دنیا شروع می شود
۹- اعتقاد به ابدیت انسان
۱۰- کمک ملائکه در دنیا و آخرت به دوستان اهل بیت علیهم السلام
۱۱- جدی باشید و عمل کنید تا در قیامت پشیمان نشوید
۱۲- عهد با علي بن موسي الرضا علیه السلام برای ثابت قدم بودن درصراط مستقیم دین
گزارش کوتاه این درس:
در این جلسه که جلسه دوم پیرامون بحث استقامت بود ابتدا استاد عزیز استقامت در دین را مهمترین مسئله دانستند و سپس با توجه به آیه ۱۶ سوره مبارکه جن فرمودند: اگر شما در دینتان استقامت کنید و از صراط مستقیم منحرف نشوید؛ آب گوارا و حیات بخش کوثر را به دست مبارک امام زمان (ارواحنا فداه) خواهید نوشید که بعد از آن هیچگونه تشنگی و نیازی به کلامها و سخنان غیر معصومین احساس نخواهید کرد. و هر چه استقامت در دین انسان بیشتر شود و پاکی و ظرفیت او بیشتر شود؛ امام زمان (ارواحنا فداه) آب گوارای بیشتری از کوثر به او میدهد و سپس با توجه به آیات قرآن فرمودند: علامت کسی که استقامتش کامل است این است که خوف و حزنی ندارد و ملائکه در دنیا و آخرت بر او نازل میشوند و به او کمک میکنند و پیرامون کمک های ملائکه به شیعیان علی بن ابیطالب (علیه السلام) مطالبی را بیان کردند و در پایان به مناسبت ایام زیارتی حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) که این سخنرانی هم در مشهد مقدس بود از آن حضرت خواستند که همه را در صراط مستقیم دین پا برجا قرار دهد.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الحمدللّه و الصلوة و السلام علی رسول اللّه و علی آله آل اللّه و اللعنة الدّائمة علی اعدائهم اعداء الله من الان الی قیام یوم الدین.
اعوذباللّهمنالشیطانالرجیم، بسماللّهالرحمنالرحیم، وَأَلَّوْ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا، (جن/۱۶).
۱- استقامت در دین
موضوع بحث ما دربارهی استقامت و ثبات و پابرجایی در راه دین بود.
در هفتهی گذشته دربارهی اینکه در هر کاری انسان باید استقامت داشته باشد، مطالبی عرض شد و چون مسألهی دین از همهی مسائل مهمتر است که انسان؛ اگر اعتقاداتاو درست نباشد یا اگر تزکیهینفس نشده باشد یا اگر بهقدری اهلگناه و معصیت باشد که در دم مرگ به او گفته شود: مُت یهودیاً أو نصرانیاً یا آیهی قرآن بفرماید: ثُمَّ کانَ عَاقِبَة الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوءَى أَنْ کذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ(روم/۱۰)، هر یک از اینها اگر باشد؛ انسان وارد بهشت نمیشود و در دنیا هم توفیقاتی؛ آنچنانی که باید داشته باشد ندارد. چون مسأله تا این حد اهمیّت دارد، انسان باید به استقامت در دین بیشتر از هر چیزی اهمیّت بدهد.
۲- نوشیدن آب حیاتبخش کوثر در اثر استقامت در صراطمستقیم
چند آیه در قرآن هست که سخن آخر و کلام آخر را فرموده است. یکی همین آیهای بود که تلاوت کردم: اگر استقامت بکنند بر راهی که برای آنها تعیین شدهاست، یعنی همان صراطمستقیمی که انشاءالله بعداً توضیح داده میشود، لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا؛ ما از آن آب گوارا به آنها میدهیم. آب گوارایی که حیاتبخش است. مسلّماً در این آیهی شریفه، حتی از ظاهر آن هم؛ استفاده میشود که آب گوارا؛ منظور آبهای معمولی و مُلکی نیست. آب پاکیزهای که به انسان حیات میبخشد. آن آبی که روح انسان را سیراب میکند. آن آب کوثری که خیر کثیر است و انسان به مجرّد آنکه آشامید؛ همهی خوبیها نصیباو میشود.
آب ولایت، آب توحید، آبی که پاککنندهی تمام صفاترذیله است، آبی که انسان وقتی آشامید، چه در دنیا باشد و چه در آخرت بعد از آن تشنه نمیشود؛ تشنهی به هیچ آبی؛ در همین دعایندبه امروز خواندید: بکأسه و بیده ریاً رویاً هنیئاً سائغاً لاظمأ بعده.
یک آبی از دست امامزمانخود میآشامید که به تمام معنا گواراست: انسان راحت آب را میآشامد؛ انسان آن آب را با زحمت بدست نمیآورد بلکه خدایتعالی از روزی که بشر را خلق کردهاست، حضرت آدم را که خلق فرمود، وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا(بقره/۳۱)، همهی علوم را به حضرت آدم، همهی نشانهها را به حضرت آدم، همهی حقایق را به حضرت آدم تعلیم داد.
۳- خصوصیات آب حیات بخش کوثر و تفاوت آن با آبهای آلوده
آن آب را با کثرت بسیار بیشتر که از کوثر فاطمهیزهرا سرچشمه گرفتهاست، بوسیلهی امامزمانخود انشاءالله خواهید نوشید؛ بکأسه و بِیده، هم رَی است و هم رَوی است و هم سائغ است و هم اینکه بعد از آن دیگر تشنه نمیشوید؛ لاظمأ بعده؛ این لاظمأ بعده که در اینجا هست همان مطلبی است که خدا در قرآن در این آیهای که تلاوت کردم فرمودهاست، لاظمأ بعده یعنی لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا، یک آب گوارایی به او داده میشود که هیچوقت انسان حتی به فکر اینکه دشمنان دین یا فلاسفهی بزرگ یا عرفای بزرگ چه گفتهاند نمیافتد.
هیچوقت شده شما یک آب تصفیه شدهی بسیار پاکی را داشته باشید و بیاشامید، به فکر آبهای آلودهی در جویی که پر از فاضلاب است بیفتید!؟
ابداً! هیچوقت نمیگویید من بروم از آن آب هم بخورم و از آن آب هم بیاشامم! هیچگاه به آن فکر هم نمیفتید.
آبهایی که از غیر دست امامزمانشما و ائمّهی قبلی و رسولاکرم و ذاتمقدس پروردگار رسیده است، این آب آنقدر پرارزش است، آنقدر غَدق است، آنقدر گواراست، که انسان به فکر آن مطالب نمیفتد.
شما اگر دیدید دانشمندی ولو هر مقدار دانشاو به اصطلاح امروز ما بالا باشد؛ از قول خارجیها، بیگانگان، آنهایی که با اسلام و قرآن ارتباط ندارند -سخن گفتن و بسیار هم به صورت ظاهر سخن خوبی باشد و شما هم تشنهی سخنان خوب باشید مثل آن را در قرآنکریم خدایتعالی فرموده: یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً(نور/۳۹)، در بیابان کویر نگاه میکنید، میبینید سر یک کیلومتری یک موجی از آب هست حتی سایهی کوهها روی آن آب افتاده و کاملاً شما هم که تشنه لب هستید به طرف آن میروید. شما گمان میکنید آب است ولی وقتی میرسید میبینید حرارت زمین بر این زمین صاف خورده و یک شکل آبی درست کردهاست و شما را بیشتر سرگردان میکند. من نمیخواهم مطلب را کاملاً باز کنم آنقدر به این مطلب اهمیّت بدهید که این مثل با آنچه که در قرآن خدا فرموده، صددرصد تطبیق میکند- اگر به شما از زبان غیر از ائمه و غیر از قرآن سخنی گفتند و شما گمان کردید که آب گوارایی هست؛ اشتباه کردهاید. هر چه بیشتر به طرف آن بروید گرفتاری شما بیشتر، تشنگی شما بیشتر میشود و در نتیجه مرگ پشت سر آن خواهد آمد.
۴- امامزمان ارواحنا فداه فقط به اندازهی تشنگی شما، به شما از کوثر می دهد
آنچه که همهی مسلمانها باید معتقد باشند این است که انسان باید آبی را که با دست امامزماناو به او میرسد بیاشامد، که لاظمأ بعده، تشنگی دیگر ندارد. همین ماء غَدقی که در این آیه خدایتعالی فرموده: وَأَلَّوْ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ، شما یک مقدار در راهخود استقامت کنید.
به خدا قسم گرفتارترین مردم آن کسی است که مؤمن واقعی نباشد، مسلمان واقعی نباشد، استقامت در دینخود نداشته باشد. از این آب گوارا هیچگاه استفاده نمیکند.
آب گوارایی است که انشاءالله همهیما خواهیم نوشید، همهیما از دست امامزمانخود بکأسه و بیده، بوسیلهی آن ظرفی که امامزمان تهیه کردهاست، امامعصر ارواحنافداه اول کاری که میکند این است که ببیند شما چقدر تشنه هستید: اگر یک عده تشنه لب در بیابانی باشند؛ یکی چند روز آب نخورده؛ یکی کمی تشنه است، به ظرفیت او نگاه میکنند؛ ببینند چقدر تشنگی دارد؟ آن کسیکه کمی تشنه است با یک لیوان یا نصف لیوان آب او را سیراب میکنند. امّا یک نفری که چند روز است آب نخورده بدناو خشکیده نزدیک به هلاکت است ظرفیت او برای پذیرش آب بیشتر است. به او آب بیشتری میدهند تا از تشنگی نجات پیدا کند. این مثل را عرض کردم؛ برای اینکه هر چه شما خودتان را سیرابتر نشان بدهید؛ از کلام دیگران خودتان را سیراب کرده باشید؛ از فاضلابهایی که در میان کوچه عبور کردهاند از آنها بیشتر سیراب کرده باشید علاوه بر آنکه به شما چیزی از این آب نمیدهند؛ حالا اگر بخواهند مزهی آن را بچشید، یک نصف استکان ممکن است از آن آب به شما بدهند که این فایدهای هم ندارد؛ امّا اگر گفتید یا بقیةاللّه! یا صاحبالزمان! من فقط آن آبی که خدا در قرآن تعیین کرده که مِنْ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی(انبیاء/۳۰)، آن آب حیاتی که خدا همه چیز را بوسیلهی آن آب حیات، حیات دادهاست. آن آبی که از دست شما برسد، آن آبی که از کأس شما داده شود، آن آبی که بعد از آن تشنگی نداشته باشم؛ من تا آن آب را نخورم هیچ آبی نخواهم خورد.
اگر خواهی آری به کف دامن او -------------------------- برو دامن از هر چه جز اوست برچین
-خدا رحمت کند- اُستاد ما این شعر را زیاد میخواند که:
نیست در لوح دلم جز الف قامت یار ----------------------- چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
۵- نداشتن خوف و حزن علامت اولیاء خدا و افرادی که استقامت ایشان کامل است
در دین استقامت پیدا کنید، اگر در دین استقامت پیدا کردید؛ از این آب زلال نوشیدید؛ از این آب غَدَق آشامیدید؛ میدانید چه میشود؟
خدایتعالی میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ (فصلت/۳۰)، یک عدّه هستند در میان مردم -در دو آیه این جمله هست- که میگویند: پروردگار ما خداست، توبه کردهاند، راههای کج را برگشتهاند، به هیچوجه به طرف راههای انحرافی نرفتهاند. استقامت بر طریقه کردهاند و خودشان را به سوی خدا برگرداندهاند؛ که اکثر شما بحمداللّه مرحلهی توبه را گذراندهاید و اساتیدشما یا بالاخره معلمین، آنهایی که از شما تجربهیایشان بیشتر بودهاست؛ به شما اول شرطی که کردهاند گفتهاند گناه نکن، واجباتخود را صحیح انجام بده، این مطلب را گفتهاند. إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ، میگویند پروردگار ما خداست. از امروز که توبه کردم من، مربیمن پروردگار است؛ انسان بیشتر تحت تأثیر مربّیخود قرار میگیرد.
اگر استادی داشتید اخلاق او بد بود، -من مکرّر دیدهام- شاگرد هم بداخلاق میشود. اگر استادی داشتید گناهکار بود، شاگرد هم گناهکار میشود.
امّا اگر یک استادی داشتید که، خدا، اسم او بود، ربّ شما، مربّی شما خداست! خدایی که یک سر سوزن نقص در ذاتمقدّس او وجود ندارد و این تربیت را به پیغمبراکرم سپردهاست. او هم در حدّ خودش یک سرسوزن خلاف ندارد، او هم به علیابنابیطالب و ائمهیاطهار سپردهاست تا امروز، شما را به دست امامزمانشما سپردهاند که یک سر سوزن نقص در وجود مقدّس ایشان نیست، اگر ربّ شما خدا و اینها باشند که در آیات قرآن هست) وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا(انسان/۲۱)؛ شراب طهور یعنی آشامیدنی پاککننده یا پاک که بیشتر نظر من این است که پاککننده است. همان آب پاک و گوارایی است که خدا در این آیهی شریفه میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ.
بیاییم امروز که روز زیارتی مخصوص علیبنموسیالرضاست؛ ماه ذیقعده است، جمعه است متعلق به حضرت؛ -جدّاً اسم حضرت را که میخواهم برای شما دوستان حضرت ببرم یک حالی پیدا میکنم- آن آقایی که الان احاطهیعلمی بر همهی ما دارد؛ اگر میخواهید تحت تربیت او قرار بگیرید؛ در یک چنین روزی؛ تصمیم بگیرید که بگویید ربّنااللّه؛ در دعایکمیل همین دیشب خواندید؛ نُه مرتبه میگویید یا ربّ، یا ربّ، یا ربّ، یعنی ای پروردگار من! ای پرورش دهندهی من! ای مربّی من! ای کسیکه من را تربیت کردهای به این اخلاق خوب. خوشا به حالشما! بعد از این امتحانات عقائد، عقائد خوبی پیدا کردهاید و از آیات قرآن و روایات؛ از آن آب گوارایی که دین مقدّس اسلام به شما دادهاست؛ آن هم از دست ائمهاطهار و خدایتعالی که همان مطلبی است که إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ، ولی استقامت کنید؛ نگویید من سیر شدهام دیگر نمیخورم. نگویید دیگر کار ندارم! نگویید که دیگر با خدا آشنایی ندارم، یک نفری آمد خیلی هم مُصرّ بود و خیلی هم اصرار کرده بود که:
-من مدّتی در مراحل کمالات بودم، در مراحل تزکیهنفس بودم؛ چیزی نفهمیدم.
-گفتم: الحمدللّه! لِیمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنْ الطَّیبِ (انفال/۳۷)، اگر چیزی میفهمیدی من تعجّب میکردم تو با این قیافهی گنهکار خود، با این اعمال زشتخود میخواستی چیزی بفهمی؟! امّا شماها بحمداللّه به من یکی که فهماندهاید که دارای استقامت هستید، إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، اینجا در یک آیه خلاصه میفرماید: که اینها اهل بهشت هستند. إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ (احقاف/۱۳)، شما هنوز؛ مرحلهی استقامتشما کامل نشده، درست است یک رنگی، یک نقشی از استقامت و مراحل به شما داده شده، امّا من مکرّر گفتهام که مثل یک نقّاشی است که با مداد نقش میکشد، آب و رنگ هنوز ندارد.
اگر -همین مرحلهی استقامت را خدا علامت آن را در دو آیه فرموده، لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ، هیچ نترسید- تمام کرهی زمین بلا بشود به سر شما بخواهد فرود بیاید، نترسید! چطور میشود آخر آن؟ آخر آن چه میشود؟ از این دنیا منتقل میشوید به بهشتی که شاید میلیاردها سال... مرگ در آن نیست! اشکالی ندارد. لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ، من در این وَلَا هُمْ یحْزَنُونَآن یک مدتی مانده بودم فکر میکردم چطور میشود انسان در این دنیا محزون نشود. این همه ناراحتیها را میبیند، این همه بلاها را میبیند، یک مطلبی را گفته بودم که بعضی اشتباه برداشت کرده بودند و الان هم دراین مجلس عمومی نمیگویم محزون هم نمیشود! أَلَا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(یونس/۶۲)، شاید حدود ده جای قرآن برای اولیاء خدا؛ نفی حزن میکند، حزن ندارند!
هر وقت این علامت در شما پیدا شد یعنی نه ترسی و نه حزنی در شما بود، بدانید از اولیاء خدا هستید و یا لااقل استقامت شما تمام شدهاست، مرحله استقامت را گذراندهاید.
۶- کمک های ملائکه
در آیهی دیگر میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِکةُ (فصلت/۳۰)، توضیح بیشتر، همین آیه را توضیح بیشتر داده. ملائکه بر او نازل میشوند من در هفتهی گذشته دربارهی این آیه حرف زدم. نمیخواهم تکرار بکنم که چطور ملائکه نازل میشوند؟ از موقع مُردن به بعد که آنقدر روایات داریم که حساب ندارد.
سلام از جانب خدا میآورند، پیغام میآورند، دور کسیکه در دین استقامت کردهاست، طواف میکنند. آنقدر به او اظهار محبّت میکنند که اصلاً فراموش میکند؛ اگر تمام دنیا دوستان او باشند، تمام دنیا از اقوام و زن و فرزند او باشند؛ همه را فراموش میکند و به طواف ملائکه، حُفّت علیهم الملائکه -ملائکه بر آنها، چون علیبنابیطالب فرمود که الملائکه لَخدّامنا، خوب! میگوییم آنها امام بودند ملائکه خدامشان هستند باید هم خدمت کنند، خدمت هم میکردند، حتّی جبرئیل از خدمتگزاران خاندان عصمت بود. امّا «و خدّام محبّینا»، این عجیب است. خدّام دوستان ما هستند! خدمتگزار بچّههای کوچکخود که تازه راهافتادهاند روایت دارد؛ که ملائکه مواظباو هستند؛ این بچّه به زمین نخورد، سر او نشکند، دست و پای او نشکند. لذا همهی شما همان سنّها بودهاید و بزرگ شدهاید، نه دستشما شکسته نه پایشما، اگر یکی دو تا هم در جمعیتی دست و پای او شکسته باشد، خوب به عمق جریان برویم میبینیم که پدر و مادر از دست ملائکه، او را گرفتهاند، گرفتهاند او را، نگذاشتهاند آنها خدمت خودشان را بکنند. در دنیا شما فکر کنید چقدر بلا هست؟ فکر نمیکنید چقدر بلا هست. همین الان هنوز من منبرم تمام نشده یک زلزله بشود همهی ما همین جا دفن میشویم. این یکی! انشاءالله به صورت بلا نخواهد بود -همین جا- نمیخواهم اسم بلاهایی که ممکن است بر همین ما نازل بشود و خدا و ملائکه دفع میکنند، مواظب شما هستند، این فضا پُر از میکروب هست، این میکروبها وارد بدن انسان میشوند ملائکه دفع میکنند، خدّام شما هستند، خدّام حتّی کفّارهستند، نه به عنوان خدمت، به عنوان اینکه خدایتعالی رحمن است و مهربانی خدا ایجاب میکند که نگذارد آنها هم مریض بشوند، آنها هم به بلا مبتلا بشوند، آنها هم اذیت بشوند، آنها هم گرسنه بمانند- ملائکه میآیند، إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِکةُ، بیاییم با ملائکه دعوا نکنیم، کار را از دست آنها نگیریم، توکل به خدا بکنیم.
۷- اعتماد و توکل به خدا
وَمَنْ یتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ (طلاق/۳)، کسیکه توکل به خدا بکند خدا او را کفایت میکند. أَلَیسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ(زمر/۳۶)، من هر وقت این آیه را میخوانم یک جریانی یادم میآید: یک رفیقی داشتیم خدا انشاءالله او را حفظ کند، زنده هم هست، پیرمردی شده، من گاهی با بعضیها که حرف میزدم و ایشان صلاح نمیدانست میگفت: فلانی من بد رفیقی هستم برای تو؟ پول دارم، پول بخواهی به تو میدهم، هم مباحثهی تو هستم، استادتو هستم، چه هستم، چه هستم… من دیدم راست می گوید! من چه کم دارم که به کس دیگری متوسّل شدهام؟ خدا چه کم دارد که شما به شیطان -خدای نکرده- متوجّه بشوید؟ خدایتعالی به شما چه کم داده تا اینکه به این و آن متوسّل بشوید و دلشما به این و آن بستگی پیدا کند. من یک جریانی باز خودم دارم که یک پول ضروری لازم داشتم با خودم فکر کردم پنج شش نفر از رفقای ما هستند اینها پول دارند. گفتم میروم از یکی از اینها قرض میکنم ولی فوراً متنبّه شدم. رفتم در حرم حضرت رضا صلواتاللّهعلیه، گفتم آقا! پول دیر رساندید من ششعدد خدا برای خودم درست کردم!.. خود حضرت رضا شاهد است آمدم در دارالسیاده بود یا آن پائین پا بود؛ یک نفر آمد به من گفت این مقدار من پول دارم -دقیقاً همان مقداری بود که من لازم داشتم- و این را میخواهم امانت دست شما بسپارم، هر وقت داشتی بده. ما مگر باورمان میآید؟!
-آقا مگر میشود؟! فردا صبح چک دارم؛
-تو اوّلاً غلط کردی که چک بیمحل کشیدی، -کوشش بکنید چک بیمحل نکشید! پول در بانک هر وقت داشتید؛ این قبضآن باشد که بروند بگیرند- و بعد هم توکل کن به خدا. اگر خدای نکرده بگویی که این آیه را من قبول ندارم؛ أَلَیسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ را قبول ندارم! همینجا زنتو در خانهی تو حرام، بدنتو نجس و اموالتو هم مال ورثهات هست و اگر حاکم شرع دارای نفوذ این مطلب برایاو ثابت بشود باید گردنتو را بزند! چرا حواسما نیست؟ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِکةُ، اینجا هم از قول ملائکه میگوید؛ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا
-همین؟!
-نه بیشتر وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ، آن بهشتی که به شما وعده داده شده به آن میرسید، کنْتمْ تُوعَدُونَ، همین جا میفرماید: نَحْنُ أَوْلِیاؤُکمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا(فصلت/۳۱)، این ملائکه میگویند ما مواظب شما بودیم، ما تولیت کار شما را به عهده گرفتیم در زندگی دنیا در آخرت هم با شما هستیم وفی الاخره.
۸- در اثر استقامت و پاکی بهشت انسان از همین دنیا شروع می شود
نَحْنُ أَوْلِیاؤُکمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسکمْ، در بهشت میدانید چه خبر است؟ من فکر میکنم -در آیات و روایات خیلی دقّت کردم- بهشت انسان گاهی از همین دنیا شروع میشود، تو زن و زندگیخود را در راه راست بینداز، تو همه چیزخود را در راه راست دین بینداز، ببین چه بهشتی داری، خدا میداند هر انحرافی، هر مطلبی که مایهی حزن تو میشود مربوط به این است که از راه بهشت منحرف شدهای، وگرنه همین جاست، دنیا، در همین دنیا بهشت انسان شروع میشود، وَلَکمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکمْ، هر چه که شما اشتها دارید؛ دیگر نفس تو، نفسامّارهیبالسّوء نیست.
اگر استقامت کنی، نفس تو نفسی نیست که تو اگر چیزی خواستی خدا نخواسته باشد. وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ (انسان/۳۰)، هر چه میخواهید خدا هم همان را میخواهد. هر چه خدا میخواهد شما هم همان را میخواهید.
هر چه را که بخواهید، -شما فکر نکیند خدا تحت فرمان مستجابالدعوههاست! آخر بعضیها اینطوری فکر میکنند:
-ما چه کار کنیم مستجابالدعوه بشویم؟ یعنی خدا را -نستیجر باللّه- به استخدام در آوریم. تا میگوییم خدا بدِه؛ هر چه باشد بگوید چشم!
-اینکه خدا نشد! فرق خدا با بندهی او این است که خدا هر چه میگوید بنده باید بگوید چشم، بنده هر چه میگوید خدا خواست، صلاح دانست میگوید چشم، چشم هم نمیگوید، انجام میدهد، و اگر نخواست انجام نمیدهد! تو هم نباید حرفی داشته باشی. مستجابالدعوه میدانید یعنی چه؟ یعنی خواست او با خواست خدا یکی است، شما فکر میکنی که رفتی پیش فلانی او دعا کرد، دعایاو مستجاب شد. نه! خدا میخواسته این کار را بکند منتها از طریق دعای این شخص این کار را کردهاست که تو به این شخص ارادت پیدا کنی وگرنه شیطان کردهاست،
-خوب! ارادت من چه فایده دارد؟
-حرف او را گوش بدهی، تو هم مثل او بشوی، تو هم ولیّ خدا بشوی، تو هم بروی به طرف خدا، برای این- وَلَکمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسکمْ، هر چه که اشتها دارید، هر چه که میخواهید خدا به شما میدهد، همانطوری که در بهشت خُلد و بهشت برزخی به شما همه چیز میدهد، وَلَکمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ، هر چه را هم که بخواهید، دعا کنید، دعا کنید خدا به شما میدهد.
خدایا ما در بهشت -حالا من در بهشت میگویم، بهشت از هر کجا میخواهد شروع بشود. در بهشت- میگویید:
-خدایا من میخواهم -مثلاً- نزدیکترین ولیّ تو باشم بعد از ائمهاطهار علیهمالصلوةوالسلام، باشد!
-چه از این بهتر؟! تو را برای همین خلق کردهایم. این سه آیه را دیدهاید؟ یکی؛ -من این را که نوشتهام؛ دو آیهاست: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، اول آن دارد؛ نخواستم که بعد آن را با هم قاطی کنم...- إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ، أُوْلَئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ، اینها؛ اینهایی که استقامت کردهاند، استقامت دارند، اصحاب بهشت هستند، خَالدِینَ فِیهَا، همیشه هم خواهند بود.
۹- اعتقاد به ابدیت انسان
یک چیزی را که باید از ذهنهای شما من در بياورم و متأسفانه هیچ موفقیت نداشتهام و چون خیلی خصّیصین، نزدیکان، آنهایی که سابقه دارند هنوز به این حد نرسیدهاند، بجز -یکی دو سه نفری حالا نمیدانم- نرسیدهاند این است که ما بدانيم -عمرما از مثلاً سال ۱۳۱۴ تا حالا نبودهاست! ما- از اول خلقتخود ده هزار سال تقریباً عمر کردهایم و همیشه هم خواهیم بود. این را نمیگویم قبول نداریم، نمیشود اگر قبول نداشته باشیم که تقریباً صد آیه از قرآن را قبول نداریم، قبول داریم و اعتقاد داریم ولی در این جهت فکر نداریم!
-اِ فلانی مُرد؟ خدا او را رحمت کند. دیگر او نیست!
-نه! هست. هست، او هست.
در زمان جنگ، یک جوانی پیش من آمد یک پایاو بریده شده بود؛ مثل اینکه ترکش خورده بود، قطع شده بود. به من گفت: من یک پا دارم، خوب! من میدیدم، خیال کردم که این میخواهد توضیح واضحات بدهد، گفت: نه! شما اشتباه کردید، راست هم میگفت، گفت این پایی که الان دارم، ندارم، آن پایی را که از دست دادم به خیال شما، آن را دارم، مَا عِنْدَکُمْ یَنفَدُ، هر چه نزد شماست از بین میرود وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ(نحل/۹۶)، آیهی قرآن است. هر چه که در نزد خداست باقی است. که من البتّه بعد برایاو صحبت کردم و توضیح دادم.
۱۰- کمک ملائکه در دنیا و آخرت به دوستان اهل بیت علیهم السلام
این آیهی اول میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ(احقاف/۱۳)، این فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ در آیه سورهی فصلّت نگاه کنید، إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِکةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا، این همان است، آنجا اسم ملائکه را نمیبرد؛ اینجا اسم میبرد. بوسیلهی ملائکه به شما میگویند:
-أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا، در آیهی سورهی احقاف که آیهی اول بود میگوید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ، أُوْلَئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ، خالدین فیها؛
-چرا؟
-جَزَاءً بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ، برای جزای آن کاری که عمل کردهاید. همینطوری نمیشود. خدایتعالی در قرآن میفرماید: مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ(انفطار/۶)، چه تو را مغرور کرده که خدا کریم است و تو بنشینی در خانه، هر گناهی را بکنی، هر معصیتی را بکنی، هر بینظمی و کار ناصحیحی را انجام بدهی؟! خدا کریم است! مَا غَرَّک بِرَبِّک الْکرِیمِ؟ بِمَا کانُوا یعْمَلُونَ. آیهی دوم: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِکةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا، که فرقاین با آن؛ این است که اینجا میگوید تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمْ الْمَلَائِکةُ، آنجا اسم ملائکه را نمیبرد.
چون کار خدا کار ملائکه است، کار ملائکه کار خداست. لَا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ(انبیاء/۲۷).
در آیهی قبلی میگوید أُوْلَئِک أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا، همیشه هستند، در آیهی بعدی میگوید: وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ، همان بهشتی را که به شما وعده دادهاند؛ همان را ما داریم به تو بشارت میدهیم. همان ملائکه میگویند بشارت میدهیم. نَحْنُ أَوْلِیاؤُکمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا، در دنیا چقدر ما شما را حفظ کردیم؟ نگه داشتیم!؟ دنیا؛ جایی بود که -عرض کردم چند هفتهی قبل که- به این زلزلهزدهها اینطوری تشبیه کردم، این زلزلهزدهها همه در جلسهی امتحان، دم دَر جلسه یک نفر معلّم، مدیر، ممتحن، هر چه که میخواهید اسمآن را بگذارید، آمد به همه گفت که آقایان! خانمها! بدون امتحان و بدون ادامهی امتحان، همه نمرهی شما بیستاست! بروید. باور کنید اینطوری است. روایات دارد، من روایتآن را قدیم دیده بودم، -خدا جناب آقای نعمتی را حفظ کند، ایشان روایتآن را هم پیدا کرد و همان مطالب را هم در مجلّهی خود گذاشتهاند- همه شهید، شهید یعنی تزکیه شده، پاک شده، بروید؛ نمره بیست! حالا شما بنشینید اینجا بگویید که اینها بعضیهای ایشان فاسق بودهاند، خوب! به تو چه ضرری دارد؟! به تو چه!؟ اینها بعضیهای آنها بد بودهاند، خدا خواسته همین بدها را هم؛ ایشان را ببخشد! به شما چه ارتباطی دارد؟ شما فضول هستید؟ گاهی ما گفتهایم که سیدها مثلاً یک مسائلی در قیامت دارند، آنچنان رگهای گردن بلند میشود که چرا سیدها میروند در بهشت! بهشت، خانهی … استغفراللّه! آدم چه بگوید به اینها؟! مال خداست. خدا همه را برای بهشت خلق کرده؛ به خود خدا قسم حتّی شمر و یزید را هم برای بهشت خلق کردهاست، اینها کج رفتهاند! اینها خودشان، خودشان را جهنمی کردهاند! استقامت در دینخود نداشتند.
وقتیکه آمدند خدمت پیغمبراکرم صلیاللّهعلیهوآله -همانهایی که دَر به پهلوی فاطمهیزهرا زدند، آمدند خدمت پیغمبراکرم- گفتند: لا اله الاّ اللّه و ادامه ندادند! به زبان گفتند؛ در قلب ایشان وارد نشد، استقامت نکردند.
آقایان در همهی کارهایخود استقامت داشته باشید. بعد میفرماید که: نَحْنُ أَوْلِیاؤُکمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَکمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکمْ وَلَکمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ، خدایا -وقتما تمام شد-
۱۱- جدی باشید و عمل کنید تا در قیامت پشیمان نشوید
انشاءالله شما را رها نمیکنم تا وقتیکه این استقامتشما را؛ حدّاقل؛ راه آب و رنگ آن را به شما یاد بدهم، اقلّآن دیگر. من بیشتر از این وظیفه ندارم! خدایتعالی حتّی به پیغمبراکرم میفرماید که: إِنَّمَا أَنْتَ مُنذر(رعد/۷)، لَسْتَ عَلَیهِمْ بِمُصَیطر(غاشیه/۲۲)، تو نمیخواهد دیگر خودت را [حرص و]جوش بدهی که چرا فلانی کج رفت!
من همین الان راجع به یکی از رفقا، یک کسی یک چیزی به من گفت، گفتم: به ما چه! ما تکلیفخود را به او گفتهایم، ما وظیفهی خود را انجام دادهایم، فشار هم روی خودم آوردهام، شما هم روی خودتان فشار آوردهاید، ولی آقایان از شما میخواهم یک مقداری جدّیتر باشید. روز قیامت خدای من شاهد است که همهیما میزنیم به سرخود -من بیشتر از شما، شما هم کمتر- من میزنم که چرا من بلد بودم به دیگران گفتم اینها اهل بهشت شدند؛ من خودم را دارند میبرند آن طرف و شماها هم میزنید که چرا ما سستی کردیم؟ استقامت داشته باشید؛ راه خدا را حرکت کنید، با خدا باشید، این موعظه از همهی مواعظ لازمتر و واجبتر است.
۱۲- عهد با علیبنموسیالرضا علیهالسلام برای ثابت قدم بودن درصراطمستقیم دین
علیبنموسیالرضا را در حالاتایشان بخوانید، امروز احتمالاً یا روز ورود حضرت رضا علیهالصلوةوالسلام به زمین خراسان است یا روز قبولی ولیعهد بودن است. چیزهای دیگری هم گفتهاند، هر چه باشد یک اختصاصی به حضرت رضا دارد، خدا به من هم توفیق داد که امروز در خدمت شما کنار قبر علیبنموسیالرضا علیهالصلوةوالسلام باشم. امروز هر که زیارت کرده؛ که همین امروز میگفتم: امامرضا را به داخل حرم؛ ایشان را محدود نکنید، بین جبلی طوس روضة من ریاض الجنّه، بین این دو تا کوهی که دو طرف مشهد واقع شده تا به طوس میرسد این باغی است از باغهای بهشت، همه جا حرم مطهر حضرت رضاست -با حضرت رضا همینجا- آقاجان ما، همهیما عهد میکنیم، نمیدانم بگویم عهد میکنیم؛ میترسم بعضی عهدشکن باشند و گرفتاریآنها بیشتر بشود ولی در عین حال خودت میدانی که ما دوست داریم همین حال و توجهی که این آقایان دارند دلیلآن است، شما داری میبینی، عهد میکنیم که از صراطمستقیم دین از آن راه و روشی که شما در کنار مأمون داشتید -ما که مأمونی در کنارمان نیست- از آن راه منحرف نشویم. علیبنموسیالرضا وارد خراسان شد، وارد شهر طوس شد، وارد شهر مرو شد، نمیدانم؛ خصوصیاتی نگفتهاند ولی دشمنان حسادت کردند، اذیت کردند و از آن طرف امامی نبوده است که مردم شهری این حد اظهار علاقه به او بکنند، خوشا به حالشما. آنهایی که اهل مشهد و خراسان هستند، همه جا اظهار محبّت کردند و مأمون از آن اظهار محبّت بیشتر ناراحت شد، آخر کسیکه این قدر محبوب است این یکدفعه فرمان بدهد، آخر بعضی از سیاستمدارها یک همچنین افکاری دارند، هر چه حضرت رضا میفرمود: که من از این کارها نمیکنم، من فرمان نمیخواهد بدهم، اراده بکنم درست میشود -اینها را البتّه حضرت نمیفرمود ولی واقعیت بود- او نمیفهمید؛ فقط روی افکار خودش بود: یک وقت فرمان بدهد این جمعیت خراسان و تمام جمعیت نیشابور و همه حمله بکنند خاندان بنیالعباس را از بین ببرند! پس بهتر همین است که مخفی ایشان را شهید کنند و شهید هم کردند. حضرت فرمود الان هم اشتباه میکنی، همیشه اشتباه میکنی، همیشه هم اشتباه کردی. خدایا به آبروی علیبنموسیالرضا زیارت ما را قبول بفرما، همهی ما را از بهترین اصحاب و یاران امامزمان قرار بده.
نسئلک اللّهم و ندعوک باعظم اسمائک و بمولانا صاحب الزمان یا اللّه و یا اللّه و یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه، خدایا امروز حساب میکردم ۲۶ سال است در همین محل، در همین مکان ما تقاضای فرج امامزمان را هر شب جمعه هر وقتیکه شده داشتهایم و داریم، خدایا به آبروی علیبنموسیالرضا فرج امامزمانما را برسان، خدایا این جمع و هر کس صدای من را الان میشنود، به آبروی امامزمان قَسمت میدهیم از یاران خوب امامزمان او را قرار بده، پروردگارا از آن آب حکمت، آب غَدَق، از آن آب کوثری که دست امامعصر ارواحنافداه است و در جام آن حضرت است همهی ما را سیراب بفرما، خدایا به آبروی خاندان عصمت و طهارت، تو را قَسم میدهیم هر چه بهتر ما را از امتحان دنیا سرافراز بیرون بیاور، خدایا امواتما -یکی از دوستان، پدرایشان همین چند روز قبل تصادف کرده در سیرجان، آقای گلبازخانی و پدر خانم آقای هنری، خدایا به آبروی حضرت ولیعصر آنها را غریق رحمت بفرما، خدایا یکی از دوستانمان جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای موسوی دهشهری که وقتی من لبنان بودم ایشان فوت کردند امروز چهلم ایشان است به آبروی ولیعصر ایشان را هم غریق رحمت بفرما، خدایا آنهایی که در این زلزلهی بم اقوامخود را از دست دادهاند اجر جزیل مرحمت بفرما، شهدایما با شهدای کربلا محشور بفرما، خدایا گرفتاریهای مسلمین برطرف بفرما، مرضهای روحیما را شفا عنایت بفرما، مریضهای بدنی اسلام شفا مرحمت بفرما، مریض منظور، مریضهی منظوره الساعه لباس عافیت بپوشان، اموات ما را غریق رحمت بفرما، عاقبتمارا ختم به خیر بفرما، و عجل فی فرج مولانا.