درس هشتم توضیح آیات
آبان ۵, ۱۴۰۰درس دهم توضیح آیات
آبان ۵, ۱۴۰۰
درس نهم توضیح آیات:
موضوعات اصلی: قرآن - توضیح آیات
موضوعات فرعی ۱: اهمیّت پرداختن به قرآن و برداشت از آن -
آیات ۴۱ و ۴۲ سوره نحل
موضوعات فرعی ۲: هجرت - تحمل و صبر - قضیه حضرت یونس و ذکر یونسیه
تاریخ:
۰۶ شوال ۱۴۲۵ هجری قمری
۲۹ آبان ۱۳۸۳ هجری شمسی
2004/11/19 میلادی
فهرست موضوعات:
۱- همه چيز ما قرآن است
۲- اهتمام به جزوات قرآنی
۳- کوشش کنید با تدبر قرآن بخوانید
۴- برای قیامتتان به قرآن اهمیت بدهید
۵- روي قرآن بايد كار كرد
۶- هجرت برای خدا و اثرات آن
۷- کاری که برای خدا نباشد خدا مزد نمی دهد
۸- اگر براي خدا هجرت كرديد، خدا در دنيا، فوراً لطف می کند
۹- جدّي نگرفتيم عالم آخرت را
۱۰- تحمل و صبر سبب لطف خدا می شود
۱۱- عفو الهی و نجات از غم
۱۲- ذکر یونسیه و راه نجات از غم
گزارش کوتاه این درس:
حضرت استاد در این مجلس پیرامون اهتمام به قرآن و تذکراتی به سالکین الی الله به ایراد سخن پرداختند.
ایشان ابتدا در خصوص اهمیت قرآن و تلاوت و تدبر در آن و آثار و برکات آن مباحثی را مطرح سپس در ذیل آیه شریفه مورد بحث راجع به مساله هجرت و آثار و برکات آن و مساله تحمل و صبر و برکات آن مطالبی را بیان و در پایان با اشاره به قضیه حضرت یونس و بیان آثار و برکات ذکر یونسیه مجلس را پایان دادند.
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الحمدللّه والصلوة و السلام علی رسولاللّه و علی آله آلاللّه لاسیما علی بقیةاللّه روحی و ارواحالعالمین لتراب مقدمه الفداء و اللعنةالدائمة علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیامیومالدین.
اعوذ بالله من الشیطانالرجیم، وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ، الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ (نحل/۴۱و۴۲).
۱- همه چیز ما قرآن است
تغییر این وضع منبر به خاطر این بود که ما چند جلسه روی منبر جزوه را که میگرفتیم میخواست آنرا روی دستمان نگه داریم و یا باصطلاح مچالهاش کنیم و توهین به قرآن میشد، خیلی کوشش کنید انشاءاللّه به قرآن توهین نشود، فرقی نمیکند قرآن کامل باشد یا یک آیه از قرآن باشد، همهاش کلام خداست و لذا من از دوستان تقاضا کردم که یک چنین برنامهای باشد که ما در مشهد هم ۳۵ سال تقریباً جلسهی کانون همینطور چیزی بود، البته مفصلّتر از این بود، این خیلی مختصر است، ولی آن بزرگتر، مفصلتر، و خب جمعیت هم آنجا بیشتر بود. به هرحال بعد از ماه مبارک رمضان، چه سال گذشته، چه سال قبلش، ما یک برنامههای جدیدی طرح میریختیم، امسال فکر میکردم که ما الان نمیدانیم این جزوات را دوستان اصلاً میخوانند یا نمیخوانند و اگر میخوانند آیا برداشتی از اینها - غیر از آنچه که ما مینویسیم- دارند یا ندارند؟ و اساساً تدبّر در قرآن میکنند یا نه؟ شما این را بدانید؛ همه چیز ما قرآن است، کارمان، زندگیمان، زندگی با اهلبیتمان، زندگی با مردم، انس با پروردگار، عالم آخرتمان، اگر مسلمان باشیم همه چیزمان زیر سایهی قرآن است.
۲- اهتمام به جزوات قرآنی
الان این جزوهی سیوچهارم است، من واقعاً هیچ اطلاعی ندارم که حتی دوستان نزدیکمان این را میخوانند یا نمیخوانند؟ بعضیها را هم دیدهام نمیخوانند و از اعمال بعضی استفاده میشود که متأسفانه اهمیت هم نمیدهند. مثلاً روز سهشنبه، چهارشنبه میآیند میخواهند جزوه را بگیرند! خب هر کاری که در روزهای گذشته از هفته کردی حالا هم بکن! این دو روز دیگرش هم بکن. امروز به من گفتند؛ هم از مشهد گفتند، هم از اصفهان گفتند، هم اینجا که بعضیها ماه رمضان نیامدند جزواتشان را بگیرند، ما چهکار کنیم؟ من هم گفتم به آنها ندهید، مگر کسی که واقعاً عذر موجّهی داشته باشد، چون گفتند که یک نفر مریض و در بیمارستان بوده، خب این تقریباً عذر موجّهی است، ولو همانجا هم یک نفر را میفرستادند جزوه را میگرفت در بیمارستان میخواند، برای شفای کسالتش بهتر بود، «وَ نُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» (اسراء/۸۲). به هرحال بعضیها عذر موجّه داشتند و ما هم واقعش این است که زحمت میکشیم و این برداشتها را تنها خودم انجام میدهم، اشتباه هم ممکن است خیلی زیاد داشته باشد. لذا از این هفته به بعد، این جزوات، آخر هفته خوانده میشود، یعنی الان که جزوهی این هفته را خواندند هفتهی دیگر هم همین خوانده میشود و به همین مناسبت، آخر هفته جزوه خوانده خواهد شد و دوستان مطالعه میکنند، برداشتهای دیگری غیر از آنچه که ما برداشت کردهایم اگر به نظرشان رسید برای دفتر مینویسند و میدهند، آنهایی که در تهران هستند که خیلی راحت میآورند اینجا میدهند، آنهایی که در تهران نیستند، باید به دفتر تهران برسانند، یکی دو سه روز زودتر برنامهشان را تنظیم میکنند به دفتر تهران میفرستند، اسم و فامیلشان باید حتماً باشد. چون این برداشتها دارد سرجمع میشود، مطلبی میشود، کتابی میشود، اگر قابل استفاده بود که چه بهتر؛ استفاده میکنیم، از دوستان به نام خودشان استفاده میکنیم و اگر قابل استفاده نبود اقل فایدهاش این است که ما متوجه میشویم که این آقا مطالعه کرده، این فایده را برای ما دارد، اینها را در یک دفتری جمع میکنیم و بهترینش را نمیگویم جایزه به شما میدهیم! چون عادت کردهایم، خیلی مسألهی جایزه دادن و برای جایزه کار کردن بد شده، چون جایزههای ما افراد بشر نهایتش فرض بفرمائید یک خانه است، یک آپارتمان است، صدها میلیون پول است، «مَا عِنْدَکمْ ینفَدُ» (نحل/۹۶) یعنی هر چه در نزد شما باشد از بین میرود، ولو آنکه بهترین جایزههای دنیا را گرفته، بعد از مردن دیگر معلوم نیست فایدهای برایش داشته باشد.
۳- کوشش کنید با تدبر قرآن بخوانید
من این را قول میدهم، آنهایی که بهتر مطالعه کرده باشند، بهتر نوشته باشند، هم در اینجا نوشتهشان را مطرح میکنیم، چون آخر هفته ما اینجا میآوریم مطالب را میگوییم و جزوه را توضیح میدهیم، و هم اینکه خدایتعالی به آنها جایزه خواهد داد، جایزهی پروردگار آنقدر اهمیت دارد که برای هر حرفی از قرآن، شما اینجا مثلاً میخوانید «والذین»، برای «واو» آن ده اجر خدا به شما میدهد، ده تا گناه از نامهی عملتان پاک میکند، ده درجه هم شما را بالا میبرد، امّا به شرطی که «واو» را بدانید که چه خواندهاید، تدبّر در آن کرده باشید، و الاّ آنقدر قرآنخوانهای وهّابی هستند که هیچ ارزشی برای قرآن خواندنشان نیست، چون خدایتعالی در قرآن میفرماید: «و َنُنَزِّلُ مِنْ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ و َرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» کنارش میفرماید: «وَ لَا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» (اسراء/۸۲)، در روایت هست که «رُبّ تال القرآن والقرآن یلعنه» (بحارالانوار ۸۹: ۱۸۴، ط الطبع والنشر، بیروت)، چه بسا تلاوتکنندگان قرآن هستند که قرآن لعنتشان میکند! یعنی از رحمت پروردگار دورشان میکند. پس کوشش بکنیم که با تدّبر قرآن را بخوانیم. آخر شب، اِ! من امروز جزوهام را نخواندم! حالا آنهایی که مقید هستند؛ تند تند میخوانند و ترجمهاش را هم صرفنظر میکنند و برداشت هم که آن روز آقای رضازاده خواندهاند دیگر! چه احتیاجی است ما بخوانیم و تمام! این آدم نمیگویم خدا لعنتش میکند ولی وقتی که امام صادق علیه الصلوة و السلام به نزدیکانشان، اقوامشان، در دم مرگ بفرمایند که شفاعت ما به آنهایی که نماز را سبک میشمارند نمیرسد! در نماز فقط یک سورهی حمد دارد و یک قل هو اللّه، یعنی هفت آیه و پنج آیه که مجموعاً میشود دوازده آیه، بقیهی نماز که زیاد مسألهای ندارد، مهمش همان سورهی حمد و قل هو اللّه یا سوره است - سورهای که بعد از حمد خوانده میشود- وقتی که بگویند شفاعت ما به یک چنین شخصی که سبک بشمارد نمیرسد، یقیناً شفاعتشان به کسی که خود قرآن را سبک بشمارد نمیرسد. تدبّر در قرآن باید بکنید، باید شما به تفسیرهای مختلف مراجعه کنید، شما یک افرادی نیستید که تازه پای منبری نشسته باشید، تازه آمده باشید، خیلی کم در بین شما من قیافهی ناشناسی میبینم، بعضیها شاید دوازده سال در این جلسات شرکت کردهاید، این جزوه چیزی هم نیست، بیست تا آیه است، میخواهید کمترش میکنیم، چون بعضیها میگویند اگر کمتر کنید ما پول کمتر میدهیم! اصلاً ندهید!
۴- برای قیامتتان به قرآن اهمیت بدهید
این را شما بدانید؛ این پول به خاطر جزوه نیست، هیچوقت خدا نکند که ما کلام خدا را به کسی بفروشیم، سابقاً اینطوری بود که هر کس وارد جلسات میشد و در برنامهی تزکیهی نفس وارد میشد - با پول آن وقت، یعنی ده پانزده سال قبل- سیصد تومان برای کارها و امور میداد، چون ما امورِ دفاتر را با شما داریم انجام میدهیم، کانون بحث و انتقاد دینی هم در مشهد همینطور بود، - الان هم همان کانون به قدرت خودش باقی است و تمام جلسات هم طبق همان کانون است، چون آن کانون رسمی است و باصطلاح پروانه دارد. به هر حال به این مسائل کاری نداریم- یک پولی داده میشد، هر کسی وارد میشد سیصد تومان میداد، بعد دیدم که بعضیها خیال میکنند که این پول حالا کجا میرود؟! چون بعضیها متأسفانه خیلی پستطبعاند! ما یک وقتی یک مسجدی در مشهد میساختیم، یک نفر آمده بود پنجاه هزار تومان داده بود، هر روز میآمد دست به کمرش میزد، میگفت: اینجا را اینطور بسازید، آنجا را آنطور بسازید! من به آن متصدّی مسجد گفتم که پول این را بده برود! از فردا نیاید دخالتی در کارهای ما بکند. آخر آنجا یک جایی بود که اگر به روال خود مسجد میخواستیم بسازیم قبله کج میشد، قبلهاش کج بود، من میخواستم قبلهی مسجد راست باشد، چون میگویند «بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد، خلاصهاش قبله کج آید!» ما میخواستیم یکطوری بشود که قبله راست بشود، ایشان نمیگذاشت، ما پولش را دادیم گفتیم خداحافظ! بگذار کارمان را بکنیم. بعضیها اینطوری هستند. آقا این پول چه شد؟! کجا رفت؟! چه کردید؟! و حال اینکه ما دوستانی که در جلساتمان داریم آنقدر مورد اعتمادند که من پشت سرشان نماز میخوانم، گاهی هم اتفاق افتاده، اینطوری هستم و یک سر سوزن کم و زیاد نمیشود. در عین حال گفتیم که این جزوات را ما چاپ میکنیم، مجانی به آنها میدهیم، آنها هم در مقابل، اینقدر به خاطر ادارهی امور میدهند. به هرحال منظورم این است که باز هم اگر زیاد است کمترش کنیم، چون اگر یادتان باشد؛ سال اول پنجاه آیه بود، بعد سی آیه شد، حالا چون برداشت دارد بیستتا آیه شده، دیگر بیست آیه کمترش خیلی بیتوجّهی و اهمیت ندادن به مسأله است. بنابراین این بیست آیه را روزی یک ساعت اقلاً وقت بگذارید، میارزد، خدا میداند یک روزی خواهد آمد، خیلی هم آن روز دور نیست، یعنی بر جوانترین افراد این جلسه آمدن آنروز خیلی دور نیست، چون شما هنوز اکثرتان جوانید، اینقدر این دنیا زود میگذرد که حساب ندارد! من خودم فکر میکنم آن روزی که با مرحوم حاج ملاآقاجان برخورد کردم -که شانزده سال داشتم- همین دیروز بود. این دنیا زود میگذرد، دنیای امتحان هم هست، جلسهی امتحان هست و عالم برزخ از دو حال خارج نیست، - همانطوری که برایتان شرح دادم- برای شما از دو حال خارج نیست، برای معاندین یک حالت سوّم هست که آن انشاءاللّه از بین ما خارج است، برای شما یا یک حالت بیهوشی به شما دست میدهد که از اصحاب کهف هم باز بیشتر است، چون تقریباً چند میلیارد سال شاید طول بکشد، «إِذَا الشَّمْسُ کوِّرَتْ، وَإِذَا النُّجُومُ انکدَرَتْ» (تکویر/۱و۲)، تا آنجا برسد که خورشید نورش را از دست بدهد، شاید خیلی طول بکشد، این مدت مثل چشم برهم زدن بر شما میگذرد، صریح قرآن است که «یوْمَ یرَوْنَهَا لَمْ یلْبَثُوا إِلَّا عَشِیةً أَوْ ضُحَاهَا» (نازعات/۴۶)، وقتی قیامت را میبینند خیال میکنند که اینها نخوابیدند مگر یک شب یا یک روز، اینقدر به آنها زود میگذرد! این برای آنهایی است که یا تزکیهی نفس نکردهاند یا اهمیت ندادهاند یا در فکرش نبودهاند، برای مردم معمولی است، ولی شیعهی علی بن ابیطالب علیه الصلوة والسلام باید باشند، عقایدشان درست باشد. یک عده هم اولیاء خدا هستند، اولیاء خدا هم آنقدر در بهشت برزخی به آنها خوش میگذرد، به آنها آنقدر خوش میگذرد که امام تعبیرش این است - شنیدم یک نفری در هفتهی گذشته گفته بود که فلانی گفته که اینقدر زود میگذرد که- وقتی یک مؤمن، یک ولی خدا، فرض کنید با یک حورالعین میخواهند با هم حرف بزنند، دستش بند میشود، گردنبندش پاره میشود، مینشینند میخواهند دانههای مروارید گردنبند را جمع کنند، میبینند قیامت شد! این از باب خوشگذشتن است، چون وقتی به انسان خوش میگذرد به او زود میگذرد، نه اینکه تمامِ این مدّت، این اندازه وقت باشد! معنایش این نیست که شما مثلاً یک لحظه، یک نیم ساعتی بیشتر وقت نداشته باشید! تا وقتی که قیامت برای همه برپا میشود به شما خوش میگذرد، اصلاً یک سر سوزن ناراحتی، استرس، مشکلات، دلواپسی برایتان پیدا نمیشود، نخواهد شد، پس به اینها هم که خوش میگذرد و زود میگذرد. پس بنابراین قیامت خیلی زود میرسد، «اقْتَرَبَتْ السَّاعَةُ» (قمر/۱)، این «اقْتَرَبَتْ السَّاعَةُ» یعنی ساعت قیامت بسیار نزدیک است. پس روی این حساب از آنجا میآورند صورت حسابتان را میدهند. انشاءاللّه شمایی که به قرآن توجّه کردهاید، به کلام پروردگار توجّه کردهاید، روزی یک ساعت برای خدا، برای سعادت آتیهتان، برای درآمد قیامتتان، برای اینکه در آخرت همه چیز داشته باشید کار کردهاید، به شما یک صورتحساب میدهند، این صورتحساب را حالا با دلار میخواهید حساب کنید، با ریال میخواهید حساب کنید، با هر چیزی، فرض کنید یک ۹ گذاشتهاند، تا جایی که چشمتان کار میکند جلویش صفر گذاشتهاند! هر چه هم میخواهید حساب کنید نمیتوانید، «لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ» (کهف/۱۰۹) شما سر قلمتان را مدام در دریایی که مرکب شده بزنید و نقطه بگذارید باز بیشتر از اینهاست! اینها را باور کنید! فقط یک کلمه؛ امروز و همهی روزها و تمام دوران عمرتان و عمر من باید به این کلمه توجّه کنیم که باورمان بیاید. حالا میگویید: ما اینقدر بودجه لازم نداریم! اینقدر عمر میکنید که باز ممکن است کم بیاورید. در بهشت هم باید کار بکنید تا باز بقیهاش را انجام بدهید.
۵- روی قرآن باید کار کرد
ما در سال گذشته دوران جلساتِ تزکیهی نفس را گفتیم، در سال قبلش جلسات اصول اعتقادات را بیان کردیم، امسال این طرح را داریم و روی قرآن باید کار کرد، پس بنابراین بیاییم از امروز که جمعهی اوّل ماه شوال است، به همین ترتیبی که هست، یعنی برای خودتان جلسه بگذارید، خانمها در آشپزخانه این را نخوانند، توهین است، یک ساعت برای این کار بگذارند، آقایان جزء برنامههای ضروری زندگیشان باشد. منتها فرق سایر اولیاء خدایی که حالا در این جلسات نمیآیند با شما که انشاءاللّه میخواهید از اولیاء خدا بشوید این است که شما را تنظیم کردیم، گفتیم این بیست آیه را بخوانید، همهتان با هم باشید، همهتان بافکر باشید، همهتان حساب کرده باشید، تا بتوانید رشدی بکنید، از همدیگر سؤال بکنید، بین شما آیات قرآن مطرح باشد. انشاءاللّه بنویسید، بفرستید، محترمانه در پاکت بگذارید، آیات قرآن است! فقط برداشتهایتان را بفرستید، نه اینکه آیات را بردارید بنویسید! برداشتی باشد که در برداشتهای ما نباشد، بنشینید فکر کنید،
۶- هجرت برای خدا و اثرات آن
این آیهای که «وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا»، همین سه سطر که برداشتش نیست، این را به اندازهی فکر بعضی از شما من نوشتهام؛ این حق من! شما هم همهتان بنویسید، یک چیزی میشود. لازم هم نیست حالا تفسیر بروید نگاه کنید، ببینید از این آیهچه میفهمید، در روی خودتان پیاده کنید. ببینید! «وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا»، این یک جمله را دقّت کنید: یکی هجرت است؛ کسانی که در راه خدا مهاجرت میکنند، هجرت به معنای جا عوضکردن است، اینجا اذیت هستم، الان شما در این مجلس یک جایی نشسته باشید زیر پایتان یک مشت میخ باشد، خب بلند میشوید آن طرفتر مینشینید، جایتان ناراحت است، این هجرت است، این اسمش هجرت است، هجرت حتماً لازم نیست که از مکه به مدینه باشد، نه! در این شهر مردمش اذیتمان میکنند، این همسایهها با ما لجبازی کردند، موسیقیاش را بلند کرده، اذیتهای مختلفی دارد، در یک آپارتمانی هستیم همه زنهای بیحجاب، از خانه که در میآییم همه چشممان به زنهای بدحجاب و بیحجاب میافتد، خب میتوانی درستشان کن، در مرحلهی اوّل انسان مؤمن آن انسانی است که بتواند اینها را درستشان کند، نمیتوانی درستشان کنی، گوش به حرفت نمیدهند، بیشتر مسخرهات میکنند، هجرت کن! از آنجا برو جای دیگر، ولو به هر قیمتی که شده، خانهات را بفروش برو جای دیگری که متدین باشند. نمونههای زیادی من خودم بین همین رفقا دیدهام که اینطوری هستند، ببینید؛ «وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی اللَّهِ»، آقا چرا این کار را کردی؟ تو در فلان محل بودی، محلهی بالای شهر بود، خانهات قیمتی بود، پرارزش بود، چرا رفتهای در آن محله زندگی میکنی؟ آنجا دینم محفوظ نبود، بچههایم داشتند فاسد میشدند، زنم هر شب میآمد میگفت من چرا باید حجاب داشته باشم؟! این همسایهها مگر مسلمان نیستند؟! اینها را خدا به جهنّم میبرد؟ هر جایی آنها را بُرد ما را هم ببرد! میبینی نمیتوانی از عهده بر بیایی، اینجا «هاجروا فِی اللَّه» است، یعنی وقتی از تو میپرسند چرا از آنجا رفتی؟ میگویی برای خدا. واقعاً آنجا جایم راحتتر بود، واقعاً آنجا از نظر بدنی خیلی به محل کارم نزدیک بود، برای خیلی چیزها من راحتتر بودم، ولی آمدم در این محله، چون اطرافش مردمانِ متدین هستند، اینجا کنارمان مسجد است، هر وقت میخواهم نماز جماعت بخوانم میروم در این مسجد، این امام جماعتش هم آدم خوبی است، آمدم اینجا. یک کسی میخواست خانهاش را بفروشد، آن مشتری میپرسید که اطرافش مسجد نیست؟ گفت: نه! گفت: خیلی خوب! فهمیدیم که از مسجد فرار میکند! و مساجد هم باید حواسشان جمع باشد که مردم را فرار ندهند، بلندگو برای اذان اشکالی ندارد ولی برای بقیهی کارها - این را بدانید - مردم آزاری است و اشکال دارد و همین سبب میشود که قیمت خانهای که به مسجد چسبیده کمتر از خانهای است که از مسجد فاصله دارد، مردمآزاری نباید کرد، کنار مسجد اینجا جای خوبی است، مکان خوبی است، میروم آنجا و هجرت میکنم. «فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا»، بعد از اینکه به تو ظلم شده. امّا هجرت بدون اینکه کسی تو را اذیت کند، صدمهای به دینت برسد، تو را از دین دور کند، زن و بچّهات را از دین دور کند، این هجرت، هجرت فیاللّه نیست، هجرت فیاللّه این است که برای خدا باشد، بتوانی بگویی خدایا! من بهخاطر تو از آن خانه بیرون آمدم و به این خانه وارد شدم. «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»، خدا چهکار میکند؟ نمیدانم ترجمهاش را خواندهاید یا نه؟ در دنیا مکان خوبی به آنها خواهیم داد. من رفتم پائینمحله! تو چهکار داری؟ خدا درستش میکند! تو هجرت بکن! خدا را شاهد میگیرم من یک مورد مخصوصی دیدم که در اثر هجرت فیاللّه آنچنان خدایتعالی از نظر مالی، از نظر خانه، از نظر زندگی به او کمک کرده که حساب ندارد. نمونهی بارزش خود پیغمبراکرم است؛ پیغمبراکرم وقتی در مکه بود به او سنگ میزدند، اذیتش میکردند، برای خدایتعالی هجرت کرد، آمد مدینه، چه عظمتی پیدا کرد! مردم رفته بودند روی بلندیها، منتظر آمدن وجود مقدس رسولاکرم بودند، وقتی آمدند جشن گرفتند، همه خانههایشان را به پیغمبراکرم تقدیم کردند، این معنای «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً» است، در دنیا راحت میشوید.
۷- کاری که برای خدا نباشد خدا مزد نمیدهد
تو یک قدم برای خدا بردار، یک کاری برای خدا بکن، برای خدا باشد! به مردم هم بگو برای خداست، ریا نمیشود، وقتی که شرمت میآید بگویی برای خدا من این کار را کردم، یا حتی در دلت هم شرمت میآید که بگویی من برای خدا این کار را کردم، مینشینی برای خودت میگویی آب و هوای آنجا خوب نبود، آب و هوای اینجا بهتر است! آنجا نمیدانم چه بود، اینجا چه است، از این حرفها میزنی، نه! آن برای خدا نیست، برای هر کسی این کار را انجام دادی برو از همان مزدت را بگیر، معنا ندارد من برای آن آقا کار کرده باشم بیایم مزدش را از این آقا بگیرم! برای مردم کار کرده باشم، مزدم را از خدا بگیرم! دانشمندانی بودند، خدماتی کردند، برای مردم هم خیلی خوب شد و مفید، ولی برای امتیاز بوده، برای معروفیت بوده، همین ادیسون که میگویند برق را اختراع کرد، الان برق واقعاً موجود بسیار پرارزشی است امّا از او باید بپرسیم برای خدا کردی یا برای امتیاز؟ یا برای پول؟ یا برای معروفیت؟ اگر گفت من برای خدا کردم خدا حتماً اجرش را خواهد داد ولو کافرترین افراد هم در مسائل دیگر باشد، «لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکمْ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثَى» (آلعمران/۱۹۵)، خدا در قرآن صریحاً فرموده: ما عمل عاملی را از شما ضایع نمیکنیم، چه مرد باشد چه زن. اما اگر نه؛ تو برای کسی دیگر کار کردی، خدا مزدت را بدهد؟ چه معنا دارد؟ من برای شما کار کردم بروم مزدم را از یکی دیگر بگیرم؟ اصلاً این حرف غلط است.
۸- اگر برای خدا هجرت کردید خدا در دنیا فوراً لطف میکند
برای خدا هجرت کنید؛ اگر برای خدا هجرت کردید، خدا در دنیا لطف میکند، فوراً هم این کار را میکند، منتها ما فکر میکنیم الان ما از این محل حرکت کنیم به محل دیگر برویم فوراً خدا یک خانهی مفصّلی به ما میدهد! خدایتعالی خفیالالطاف است؛ خفیالالطاف را باید خوب بفهمید، یعنی یک طوری به شما لطفش را عنایت میکند که شما فکر میکنید روی جریان طبیعی این انجام شد. من آن خانه را دو برابر فروختم، آمدم اینجا یک خانه خریدم، این ترقّی کرد و ... حالا من دارای چند تا خانهی خوب شدم! نه، خدایتعالی میدهد، خفیالالطاف است، ممکن بود خانهات را که فروختی یک خانه دیگر خریدی ضرر کنی، ضرر کنی ، سرمایهات را از دست بدهی! اینهایی که ورشکست میشوند چطوری ورشکست میشوند؟ همینطوری. خدا خفیالالطاف است، قول داده، در همین آیهای که انشاءاللّه این هفته خواهید خواند و رویش کار میکنید وعده فرموده: «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»، نیکی؛ این برای دنیایتان.
۹- عالم آخرت را جدّی نگرفتیم
آخرت چه؟ «وَ لَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَکبَرُ» آخر نمیتوانند آخرتی که شما ندیدهاید برایتان خوب توضیح بدهند! اکبر است، بالاتر از این است، بزرگتر از این است، آنجا مهم است، الطاف پروردگار در آنجا ظاهر میشود. «لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ» فقط اشکال کار در همین جاست که «لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ» اگر اینها بدانند، همین مغزِ پوک ما! - به خودم میگویم- همین سبب شده که ندانیم، قبول نکنیم. یک کافری میگفت از آن حورالعین بهشتی صدتا، هزارتا را، همه را ما با یک زن خوب در اینجا مصالحه میکنیم! این معلوم است که اصلاً آنجا را قبول ندارد. اصلاً افرادی هستند که یعنی - ببخشید- اکثر ما هم همینطور هستیم، عالم آخرت را جدّی نگرفتیم، عالم آخرت باورمان نیامده. بنابراین؛ «لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ» در ادامه آیه است. «اگر بدانند»،
۱۰- تحمل صبر سبب لطف خدا میشود
و «الَّذِینَ صَبَرُوا»، حالا اینهایی که میدانند چه کسانی هستند؟ که هستند؟ «الَّذِینَ صَبَرُوا»، در همهی مشکلات و امتحانات پروردگار در دنیا بردبارند، تحمّل میکنند، همهی ناراحتیها را تحمّل میکنند و تکیهشان را به خدا می دهند، میگویند خدایا به خاطر تو ما این ناراحتی را تحمل میکنیم، خدایا به خاطر تو این زندان را تحمل میکنیم، شما اگر به یک قاضی که حکم کرده که شما باید به خاطر آن کارهایی که کردهاید زندان بروید، میگویید: شما فرمودید، چشم میروم، هم تخفیف در زندانتان داده میشود، هم اینکه مورد محبّت پروردگار واقع میشوید، درست است خطایی بوده که خودتان کردهاید و خود شما سبب این زندان شدهاید، سبب این عذاب شدهاید، سبب این مرض شدهاید، سبب این ناداری شدهاید، ولی چون صبر کردید، تحمل کردید، از دین بیرون نرفتید و بر خدا توکل کردید، خدایتعالی هم در دنیا به شما محبّت میکند، هم در آخرت، هم در روز قیامت. یادم میآید اوایل انقلاب یک نفری خیلی آدم عجیبی بود، منحرف بود، این را برایش زندان ابد داده بودند، تقریباً یکی دو سال زندان بود بعد آزاد شد، من گفتم: تو زندان ابد بودی! گفت: من اینقدر در زندان خوب شدم که به من عفو خورد. در همین دنیا میشود این کار را کرد، اینقدر شما خوب باشید که گذشتههایتان ولو حبس ابد، میخواسته حبس ابد باشید، خدایتعالی آزادتان بکند، عفو به شما بخورد، عفوهای پروردگار هم این نیست که حالا ببینیم یک عیدی پیش بیاید، یک جریانی پیش بیاید... هر روز اگر خوب بشوید برای خدا عید است و هر روز و هر ساعت هم عفو میخورید.
۱۱- عفو الهی و نجات از غم
جریان حضرت یونس را شما همهتان میدانید دیگر، شاید خود من مکرر برایتان گفتهام، بهترین نمونه است، حضرت یونس یک حبس ابد، -اَبَد ما این است که تا زنده هستیم ادامه دارد، دیگر بعد از مردن کاری نمیتوانند بکنند، امّا خدایتعالی وقتی کسی را حبس میکند- در آن آیه میفرماید اگر از مسبّحین نبود «لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ» (۱۴۴/صافات)، تا روز قیامت میخواست در شکم آن ماهی باشد! میگویید چطور میشود؟ چطور میشود؟! ماهی را خدا نگه میدارد، ماهی را زنده نگه میدارد و آقای ذالنون را هم که جناب یونس باشد او را هم زنده نگه میدارد، همینطوری که در جهنم یک عدهای را زنده نگه داشته، زنده نگه میدارد، او را زنده نگه میدارد، قدرتِ خداست، صریح قرآن است که اگر ایشان جزء مسبّحین نبود «لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ»، تا روز قیامت او در شکم ماهی زندانی بود، عفو خورد به او، عفو الهی هم فوراً - نگفت حالا باشد عید غدیر بشود ما عفو میکنیم! عید فطر باشد، نه! - تا گفت: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»، هیچ مؤثری در عالم وجود نیست مگر تو، همهی کارها دست توست، - حالا همهی کارها دست خداست، پس این گناه را هم خدا کرده؟! نه!- «إِنِّی کنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ»، من ظلم کردم و به این زندان تاریک مرطوب افتادم، «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ»، اهل ادب میدانند؛ اگر میگفت: «ثم استجبنا له»، یعنی بعد از مدتی ما اجابتش کردیم، نه! «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ»، ما فوراً اجابتش کردیم، «وَنَجَّینَاهُ مِنْ الْغَمِّ»، (انبیاء/۸۷و۸۸) از غم و اندوه نجاتش دادیم. آقایان! این مطلب را من برایتان توضیح بدهم؛ گاهی میشود که انسان بعد از اینکه عفوش کردند باز هم غمی در دلش هست، میگوید چرا من این کار را بکنم که من را زندان ببرند، بدنام بشوم؟ به عنوان دزدی، مال مردمخوری معروف بشوم؟ یک غمی در دلش میماند، آبرویش بین مردم رفته، هر کس او را میبیند، ای آقا! کی آزاد شدی؟! امّا این غم را از او برداشتیم، یعنی عین اوّلش شد، و شما هم بدانید اگر کاری کردید که خدایتعالی شما را مشمول عفوش قرار داد؛ خدای تعالی در قرآن میفرماید که افرادی هستند، - شرایطی دارند که حالا بخواهم شرح بدهم طول میکشدافرادی هستند- که اینها گناهانشان به حسنات تبدیل میشود، «فَأُوْلَئِک یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» (فرقان/۷۰)، میدانید یعنی چه؟ یعنی شما فرض کنید مال یک کسی را خوردید و باید به مال مردمخور معروف بشوید، پروردگار یک کاری میکند که شما به امینترین افراد معروف بشوید، دیگر غمی ندارد، «وَنَجَّینَاهُ مِنْ الْغَمِّ». مردم دنیا، آن کسانی که در دنیا دیگران را عفو میکنند، اینها این کار را دیگر نمیتوانند بکنند، یعنی ممکن است بگویند تو برو! هیچ چیزی نیست، اصلاً این پروندهات هم پاره و مختومه! یک کنار میگذارند، امّا مردم را چه کار کنم؟ شما یک سال، ده روز ما را زندان بردید، همه هم فهمیدند، آن چه می شود؟! این را در دنیا، مردم دنیا نمیتوانند هیچ کارش بکنند. ولی خدایتعالی می فرماید که ما سیئات آنها را به حسنات تبدیل میکنیم. و لذا در مجموعهی آیات و روایات خیلی اصرار هست که کارهایی نکنید که مردم شما را بد بدانند، گناهانی نکنید که مردم شما را فاسق بدانند، چون اگر خدا ده مرتبه هم شما را عفو کند و بهتر از همهی اولیای خدا هم بشوید مردم شما را همان دزد قدیمی می دانند! یادشان نمیرود. اگر کارها و گناهانی که انجام می دهید تنها در ارتباط با خداست، خیلی زود خدایتعالی می گذرد، ولی در ارتباط با مردم، مردم نمیگذرند. کوشش کنید گناه علنی نکنید. اینکه من گاهی می گویم تراشیدن ریش! یک مقداری شاید از نظر کلّی و روایی جزو گناهان صغیره باشد ولی چون شما را به عنوان یک فاسق میشناسند، به عنوان یک کسی که - حالا یا مکروه است، یا حرام است، یا هر چه هست، یک کسی که- به خدا توجه نکرده، اعتنایی به امر الهی نکرده شما را میشناسند، بعدها حتی اگر امام جماعت هم میخواهید بشوید، خیلی مورد لطف پروردگار هم باشید مردم به شما میگویند این سابق ریشش را میتراشید، تو حالا میخواهی بروی پشت سرش نماز بخوانی؟! فراموش نمیکنند. دقّت کردید؟! علناً روزه خوردن را مردم فراموش نمیکنند، زنای علنی را فراموش نمیکنند و بعد نمیتوانی برگردی، لااقل بین مردم نمیتوانی برگردی. ولی خدایتعالی؛ «وَنَجَّینَاهُ مِنْ الْغَمِّ»، از غم نجاتش داد.
۱۲- ذکر یونسیه و راه نجات از غم
آنی که خیلی بشارت است این است که : «وَ کذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ». آخر چطوری به من و شما بگویند؟! چطوری بگویند یونس با همهی عظمتش، با همهی شخصیتش، پیغمبر خداست میگوید، اگر تو هم گناهت را ترک بکنی و بگویی: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»، این اعتقاد را پیدا بکنی و بگویی: «سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ»، گناهت را به گردن بگیری، بگویی خدایا من بد کردم، به گردن این و آن نیندازی، مکرّر من گفتهام که ما غالباً دوست داریم گناهمان را به گردن کسی بیاندازیم. آقا! چرا تو – مثلاً- مریض شدی؟ می گوییم فلان دکتر آمد یک چیزی تجویز کرد، ما خوردیم، مریض شدیم! نمیگوییم خودمان خوردیم، خودمان کردیم! خیلی آدم خوبی باشیم میگوییم شیطان! گردن شیطان میاندازیم! هفتهی گذشته شیطان جوابتان را داد! – در جزوه همین هفتهای که تا حالا خواندید شیطان جواب را داد- شیطان میآید میگوید: خدا یکصد و بیست و چهارهزار پیغمبر داشته، به او توجّه نکردید، قرآن داشته توجه نکردید، در همهی منبرها، سخنرانیها، درسها، همه جا از من بد گفتند و از خدا خوب گفتند، تو آمدی ما را گرفتی؟! پیرو ما شدی و پیرو خدا نشدی؟! روز قیامت رسماً شیطان میآید جلویتان میایستد، ما باید از حالا به فکرش باشیم. «وَکذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»، مؤمنین را ما نجات خواهیم داد، اینطوری باشیم، بگوییم: «سبحانک»، خدایا تو پاکی، تو هیچ وقت برای ما بدی نخواستی، این را شما بدانید؛ هر کس در هر مقامی بگوید که خدا برای یک شخصی بدی را خواسته - بدون هیچ علّت- این به خدا جسارت کرده، «سبحانک»، همهی این سبحانها، که سبحانالله سبحانالله در نماز میگوییم، در ذکرهایمان میگوییم، اینها همهاش به خاطر این است که ما بدانیم خدا پاک است، اگر یک وقتی هم مؤاخذهمان میکند از خیلی از گناهانمان میگذرد و یک موردی را میگیرد و مؤاخذه میکند، آن هم تازه برای تربیت ماست، برای تنبیه ماست. «سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنْ الظَّالِمِینَ». آن وقت فرمود: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّینَاهُ مِنْ الْغَمِّ وَکذَلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»، همینطور ما مؤمنین را نجات خواهیم داد. در این آیهای که تلاوت شد، «لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ»، این جملهاش را خیلی باید توجه داشته باشیم، و«الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ» انسان صبر بکند و بر پروردگارش توکل بکند، آیهی دیگر است: «وَمَا بِکمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِن اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکمْ الضُّرُّ فَإِلَیهِ تَجْأَرُونَ» (نحل/۵۳)، هر چه نعمت به شما میرسد از جانب خداست،- همان حرفی که عرض کردم- ولی در عین حال؛ خدا از شما کشف ضُرّ میکند، از شما کشف ناراحتی میکند، ولی در عین حال ما به پروردگارمان مشرک میشویم. آیات دیگر را به شما وا میگذاریم، ترتیب کار همینطور که انشاءاللّه هر چه به ذهنتان آمد با اسم و فامیلتان مینویسید، ما اسامی شما را در دفترهایمان داریم، با اسم و فامیلتان مینویسید و حداکثر تا روز چهارشنبه به هر وسیلهای هست برای دفتر ارسال میکنید و انشاءاللّه اینها بررسی میشود و میفهمیم که دوستان چقدر کار کردهاند و زحمات ما انشاءاللّه هدر نخواهد رفت. خب ماه رمضان را گذراندیم، ماه ضیافتاللّه را گذراندیم، انشاءاللّه امیدواریم که بهرهی کافی از این ماه برده باشید، همهی مرضهای روحیتان با غذاهای روحی پروردگار، با برکات پروردگار، با مغفرت پروردگار، با رحمت پروردگار، برطرف و انشاءاللّه یک روح قوی بسیار سالمی در شما بوجود آمده باشد و انشاءاللّه آنچنان پرارزش شده باشیم که ما را کنارِ امام زمانمان بگذارند و از یاران و اصحاب آن حضرت باشیم و خدایتعالی ما را از همهی بهرههای معنوی ماه رمضانِ گذشته بهرهمند بفرماید و انشاءاللّه از خدا میخواهیم که همهتان در سیرتان موفق باشید و پیشرفت زیادی داشته باشید و انشاءاللّه کوشش کنید یا متعلّم باشید یا عالم؛ «کن عالماً او متعلّما» (إرشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۶۶)، یا متعلم باش یعنی در راه باش، در راه سیر و سلوک باش، یا انشاءاللّه به مقام اولیاء خدا رسیده باشید، که اکثر شما، بلکه همهی شما آنچه من میبینم همهتان الحمدلله اهل سیر و سلوک و کمالات هستید.
یکی از خوبیهای پشت میز نشستن این است که روضه نمیخواهد بخوانیم! یعنی نمیشود، جور در نمیآید، من تجربه ندارم، آقای رفیعی شاید تجربه داشته باشند، البته از خوبیهایش هم نیست، روضه خیلی خوب است، من روضهام نمیآید، حالا شما را نمیدانم ... شما مصائب حضرت سیدالشهداء صلوات اللّه علیه را بدانید که خواندنش، گریاندنش و گریه کردنش و حتّی اگر انسان خودش را شبیه به گریهکنندگان قرار بدهد بسیار اجر دارد، روایت دارد: «وجبت له الجنّه» (بحار الأنوار، بيروت، دار إحياء التراث العربی،1403 ق، ج44، ص 308). این وضع روحی خودم و ضعف خودم را عرض کردم...
دعای ختم مجلس
نسئلک اللّهم و ندعوک؛ باعظم اسمائک، و بمولانا صاحب الزمان، یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه یا اللّه، یا اللّه یا اللّه یا اللّه!
خدایا! فرج امام زمان ما را برسان. همهی ما را از بهترین اصحاب و یاورانش قرار بده. قلب مقدسش را از ما راضی بفرما. خدایا! توفیق و ارزش اینکه با قرآنت، با کتابت مأنوس باشیم به ما مرحمت بفرما. خدایا! حقایق قرآن را به ما بفهمان. خدایا! توفیق تدبّر در قرآن را به ما عنایت بفرما. پروردگارا! به آبروی خاندان عصمت و طهارت قسَمات میدهیم گرفتاریهای مسلمین برطرف بفرما. امواتمان، شهدایمان غریق رحمت بفرما. مریضهای اسلام، مریضهای منظور الساعة لباس عافیت بپوشان. خدایا! امواتمان - پدر یکی از دوستان از دار دنیا رفته- خدایا غریق رحمت بفرما. پروردگارا! به آبروی ولیعصر قسمات میدهیم عاقبت امرمان، آخرتمان و تمامِ دوران بعد از مرگمان را به خیر و سلامتی روحی قرار بده. انشاءاللّه توفیقات زیادی به ما در تدبّر در این آیات در هفتهی آینده عنایت بفرما.
و عجّل فی فرج مولانا.